48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
ما دریافتیم که شرکتهای بدون محدودیت مالی مالیاتی سرمایهگذاری موقت را ادعا میکنند. مشوق ها بیشتر از همتایان محدود خود هستند. قابل توجه است که این ادعاهای گسترده از سوی شرکت های بدون محدودیت منجر به افزایش سرمایه گذاری کل فراتر از سطوح قبل از ادعا نمی شود. در عوض، به نظر می رسد که این شرکت ها کاهش مالیات را به عنوان یک اقدام در نظر می گیرند درآمد بادآورده تلقی می کنند و دارایی های نقدی خود را در سال های بعدی افزایش می دهند. در مقابل، شرکتهای محدود، سرمایهگذاریهای خود را نسبت به سطوح قبل از ادعا افزایش میدهند، زمانی که موفق به دریافت مشوقهای مالیاتی میشوند. تجزیه و تحلیل ما از اصلاح مالیاتی در سال 2014 در ژاپن نشات میگیرد که هم اعتبار مالیاتی سرمایهگذاری و هم کاهش ارزش پاداش را ارائه میکند که برای تقریباً سه سال در دسترس است. ما از نظرسنجی اظهارنامه مالیاتی اختصاصی استفاده میکنیم که دادههایی را در مورد ادعاهای مشوق مالیاتی در بین شرکتهای دولتی و خصوصی ارائه میدهد. یافتههای ما مبادلهای جدید از مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری را برجسته میکند: در حالی که سرمایهگذاریها را در میان شرکتهای دارای محدودیت مالی پس از ادعای مشوقهای مالیاتی تحریک میکنند، آنها همچنین به طور نامتناسبی مزایای مالیاتی را به شرکتهای بدون محدودیت تخصیص میدهند، که لزوماً منجر به تحریک سرمایهگذاری مورد نظر نمیشود.
ساختار معمولی قوانین مالیاتی شرکت ها را ملزم می کند تا قبل از ادعای مشوق های مالیاتی برای سرمایه گذاری، تأمین مالی پروژه های خود را تضمین کنند. یکی از این موارد، اعتبارات مالیاتی است، که در آن شرکتها باید قبل از واجد شرایط شدن برای مطالبه سود، هزینههای سرمایهای خود را خرج کنند. به همین ترتیب، استهلاک پاداش هیچ مزیت پولی اولیه را ارائه نمی دهد. بلکه به شرکت ها این امکان را می دهد که بخش بیشتری از هزینه های سرمایه گذاری خود را فقط پس از سرمایه گذاری حذف کنند. علیرغم این مکانیسمهای تثبیتشده، عواقب بالقوه ناشی از تاخیر در دریافت مزایای مالیاتی پس از تامین مالی، در ادبیات مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری توجه کمی داشته است.
ما فرض میکنیم که شرکتهای بدون محدودیت مالی بیشتر از همتایان محدود خود، مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری را ادعا میکنند. در نگاه اول، این فرضیه ممکن است به عنوان یک کاربرد مستقیم از نظریه مالی به نظر برسد. شرکتهای بدون محدودیت، با دسترسی بهتر به وجوه، ممکن است کمتر از فرصتهای سرمایهگذاری چشمپوشی کنند و در نتیجه مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری را بهطور گستردهتری مدعی شوند. نظریه مالیات یک دیدگاه جایگزین ارائه می دهد. این پیشنهاد میکند که شرکتهای محدود ممکن است تمایل بیشتری به ادعای مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری نشان دهند، به دلیل ارزش بالای درک شده از بودجه اضافی از سوی دولت، همانطور که توسط چندین مطالعه تجربی نشان داده شده است (زویک و ماهون، 2017؛ لیو و مائو، 2019). به طور قابلتوجه، این نظریهها مراحل مختلفی را در جدول زمانی سرمایهگذاری برجسته میکنند: تئوری مالی بر تضمین تأمین مالی قبل از سرمایهگذاری یا ادعاهای مالیاتی تأکید میکند، در حالی که نظریه مالیات بر دریافت بازپرداخت مالیات پس از سرمایهگذاری و ادعاهای مالیاتی تأکید میکند.
این مطالعه سه سوال مرتبط را مطرح میکند که همگی حول محور ادعای مشوقهای مالیاتی هستند: 1) آیا شرکتهای بدون محدودیت مالی بیشتر از همتایان محدود خود، مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری را ادعا میکنند؟ 2) آیا ادعای مشوق های مالیاتی منجر به افزایش سرمایه گذاری کل فراتر از سطوح قبل از ادعا می شود؟ 3) آیا هر دو شرکت با محدودیت و بدون محدودیت سرمایه گذاری های افزایشی را با ادعای مشوق های مالیاتی نشان می دهند؟ سوال اول به عنوان آزمون اولیه فرضیه ما عمل می کند، در حالی که سوال دوم تاثیر کلی مشوق های مالیاتی را بر رفتار سرمایه گذاری ارزیابی می کند.
سوال سوم برای مطالعه ما ضروری است، به ویژه هنگامی که به سوال اول مرتبط است. سوال سوم می تواند ارزیابی کند که آیا ادعاهای مالیاتی گسترده شرکت های بدون محدودیت ممکن است صرف نظر از مشوق های مالیاتی، سطوح سرمایه گذاری بالقوه بالاتر آنها را در مقایسه با شرکت های محدود نشان دهد یا خیر. برای کاهش چنین نگرانیهایی، ما تغییرات سرمایهگذاری در سطح شرکت را در طول زمان بررسی میکنیم، از ادعاهای قبل از مالیات تا بعد از مالیات برای کاهش ناهمگونی در سطح شرکت، و تفاوتهای مقطعی در محدودیتهای مالی بر اساس چارچوب تفاوت در تفاوتها. این رویکرد همچنین می تواند الگوهایی را برای هر دو نوع شرکت نشان دهد. شرکتهای محدودی که احتمالاً قبل از مطالبات مالیاتی سرمایهگذاری کمتری دارند، به دلیل محدودیت بودجه و قرار گرفتن در مرحله اولیه چرخه عمر با فرصتهای سرمایهگذاری قابل توجه، میتوانند پس از ادعای مشوقها، سرمایهگذاری خود را افزایش دهند. در مقابل، شرکت های بدون محدودیت ممکن است افزایش مشابهی را با توجه به شرایط متضاد خود نشان ندهند. در چنین سناریویی، ادعاهای گسترده شرکتهای بدون محدودیت میتواند به شکل بهرهبرداری از مشوقهای مالیاتی برای کاهش پرداختهای مالیاتی خود باشد، استراتژی که احتمالاً برای سرمایهگذاریهایی که بدون در نظر گرفتن این مشوقها برنامهریزی میشوند، قابل اجرا است.
تمرکز مطالعه ما اصلاح مالیاتی در سال 2014 در ژاپن است. این اصلاحات دو مشوق مالیاتی را معرفی کرد که به طور خاص با هدف برخی از مخارج سرمایه داخلی واجد شرایط انجام شده بین ژانویه 2014 و مارس 2017 انجام شد: الف) اعتبار مالیاتی 5 درصدی برای مخارج سرمایه ای تا سقف 20 درصد از پرداخت مالیات شرکت ها تا مارس 2016 و 4 درصد پس از آن تا مارس. 2017، و 2) استهلاک فوری تا مارس 2016 و 50 درصد استهلاک پاداش پس از آن تا مارس 2017. شرکتها میتوانند این مشوقها را برای سرمایهگذاریهای مختلف ظرف یک سال اعمال کنند، اگرچه یک پروژه سرمایهگذاری خاص فقط میتواند یک مشوق خاص دریافت کند. شرکتهایی که مخارج سرمایهای واجد شرایط را متقبل میشوند، اجازه ندارند مبلغ مطالبهنشده را به عقب یا جلو ببرند. ما از عبارت ” مشوق های مالیاتی ادعایی ” یا عبارات مشابه در سراسر این مقاله به عنوان اصطلاحات جامعی استفاده می کنیم که هم به شرکت هایی که هزینه های واجد شرایط را انجام می دهند و هم به روند واقعی ادعای خود این مشوق های مالیاتی اشاره دارد، مگر اینکه طور دیگری مشخص شده باشد. نرخ مالیات بر درآمد شرکت ملی در سال 2014 25.5 درصد، در سال 2015 23.9 درصد و در 2016-2017 23.4 درصد بوده است. دولتهای محلی تقریباً 10 درصد مالیات میگیرند، با تفاوتهای زمانی و منطقهای جزئی.
با در نظر گرفتن ویژگیهای مالی و در دسترس بودن دادهها، شش گزینه را برای تعیین اینکه کدام شرکتها از نظر مالی محدود نیستند انتخاب میکنیم: i) فهرست شدن در بازار سهام، 2) انتشار اوراق قرضه، iii) نگهداری وجه نقد، iv) جریان نقدی، v) اندازه شرکت، و vi) یک اندازه گیری مرکب از طریق تجزیه و تحلیل مؤلفه اصلی به دست آمده است. دو شاخص اول دسترسی به بازارهای خارجی را نشان می دهند، دو مورد بعدی تامین مالی داخلی را در بر می گیرند و دو مورد آخر تصویری کلی از توانایی مالی شرکت ارائه می دهند.
ما از دادههای اختصاصی شرکتهای ژاپنی استفاده میکنیم تا مشخص کنیم کدام شرکتها مشوقهای مالیاتی، میزان هزینههای سرمایه واجد شرایطی را که صرف میکنند، و بدهیهای مالیاتی که کاهش میدهند، ادعا میکنند. ما این داده های مالیاتی را با یک مجموعه داده مالی جامع ادغام می کنیم. داده ها به دلیل تغییرات قابل توجه در محدودیت های مالی برای هدف ما مناسب هستند. به عنوان مثال، 69.0 درصد از نمونه را شرکت های خصوصی تشکیل می دهند که دسترسی به بازارهای سهام عمومی ندارند و از این رو با هزینه های بالاتری از سهام مواجه هستند (براو، 2009)، که باعث می شود در مقایسه با شرکت های دولتی با محدودیت مالی بیشتری مواجه شوند.
سه مشاهدات اولیه از داده های ما وجود دارد. اولاً، 21.2٪ از شرکت ها حداقل اعتبار مالیاتی یا استهلاک پاداش را در هر سال واجد شرایط ادعا می کنند. این نرخ مشاهده شده 21.2 درصد به طور کلی با نرخ های پذیرش مستند شده در مطالعات اخیر در ابعاد مختلف مالیاتی مطابقت دارد (Cui et al., 2022 and Kitchen and Knittel, 2016) در مورد استهلاک پاداش؛ فام، 2019 در مورد کاهش مالیات بر درآمد شرکت ها؛ Zwick، 2021 در انتقال زیان مالیاتی). دوم، تنها 3.7 درصد از شرکت ها در هر سال از استهلاک پاداش استفاده می کنند. با توجه به این استفاده محدود، ما ترجیح می دهیم به جای بررسی جداگانه اعتبار مالیاتی یا استهلاک پاداش، بر ادعای مالیات به طور کلی تمرکز کنیم. سوم، دادههای ما نشان میدهد که شرکتهای دارای محدودیت مالی، هزینههای سرمایهای بیشتری را نسبت به همتایان بدون محدودیت خود صرف میکنند، علیرغم دسترسی نسبتاً محدودشان به منابع مالی، در راستای مطالعات قبلی که شرکتهای دولتی و خصوصی را در ایالات متحده مقایسه میکنند (Asker et al., 2015) و در ژاپن (Orihara، 2017). این مشاهدات نشان می دهد که ادعاهای مالیاتی گسترده از شرکت های بدون محدودیت به دلیل تفاوت های مقطعی در سطوح سرمایه گذاری وجود ندارد.
یافتههای ما نشان میدهد که شرکتهای بدون محدودیت مالی بیشتر از همتایان محدود خود، مشوقهای مالیاتی را ادعا میکنند. این نتایج در همه انواع متغیرهای نتیجه، اعم از شاخص دوتایی ادعاهای مالیاتی، میزان مخارج سرمایه ای واجد شرایط، یا میزان پس انداز مالیاتی، قابل مشاهده است. تجزیه و تحلیل بیشتر نشان می دهد که دارایی های نقدی بالا باعث تحریک ادعاهای مالیاتی در بین شرکت هایی می شود که در بورس نیستند و دسترسی به بازارهای اوراق قرضه ندارند. این یافته همچنین با فرضیه ما مطابقت دارد که دسترسی به منابع مالی نقش مهمی در ادعای مالیات ایفا می کند، زیرا دارایی های نقدی به ویژه برای شرکت هایی که دسترسی به بازارهای خارجی ندارند، ارزشمند است.
سؤال اول علاوه بر این، تأثیر متقابل بین دو سیاست اقتصادی مهم، مالیات و سیاست پولی را روشن می کند. ما پیشنهاد میکنیم که تسهیل پولی باید ادعاهای مالیاتی را در نتیجه دسترسی بهتر به وجوه افزایش دهد. با این وجود، آزمایش این امکان مشکل ایجاد می کند، زیرا سیاست پولی عموماً بر همه شرکت ها تأثیر می گذارد. سیاست پولی ژاپن حداقل برای شرکت های دولتی به حل این موضوع کمک می کند. از دسامبر 2010، بانک ژاپن از طریق صندوقهای قابل معامله در بورس که شاخصهای نماینده را دنبال میکنند، مانند Nikkei 225 و شاخص قیمت سهام توکیو، سهامی را خریداری کرده است. شرکتهای دولتی که در این شاخصها گنجانده شدهاند باید هزینههای سهام پایینتری نسبت به شرکتهای مستثنی شده داشته باشند و آنها را بهعنوان شرکتهای تحت درمان در رابطه با این سیاست پولی معرفی کنند. ما متوجه شدیم که این شرکتهای دولتی تحت درمان بیشتر از سایر شرکتهای دولتی مشوقهای مالیاتی را درخواست میکنند.
برای سوال دوم، مدلهای اثر ثابت شرکت را اعمال میکنیم و متوجه میشویم که در مجموع، مدعیان مالیاتی هزینههای سرمایهای را در سالهای پس از ادعای مشوق مالیاتی اولیه خود افزایش میدهند. علاوه بر این، ما عدم وجود پیش روند در سرمایه گذاری ها را قبل از این ادعاها تأیید می کنیم. یافتههای ما برای سوال سوم نشان میدهد که شرکتهایی که از نظر مالی با محدودیتهای مالی مواجه هستند، پس از مدعی شدن این مشوقها، هزینههای سرمایهای خود را افزایش میدهند. در مقابل، شرکتهای بدون محدودیت لزوماً سرمایهگذاریهای خود را افزایش نمیدهند، در عوض به نظر میرسد که پسانداز مالیاتی را به عنوان دارایی نقد حفظ میکنند و آنها را به عنوان یک درآمد بادآورده تلقی میکنند.
با تکیه بر این یافتهها، توجه خود را به رفتار به ظاهر متناقض شرکتهای بدون محدودیت معطوف میکنیم که علیرغم ادعاهای مالیاتی گسترده، سرمایهگذاریهای خود را افزایش نمیدهند. ما بر مواردی تمرکز میکنیم که شرکتها نسبتا کمتر میتوانند مشوقهای مالیاتی را در پایان سال مطالبه کنند، بهویژه به دلیل گزارش درآمد مشمول مالیات منفی در سال قبل. قابل ذکر است، حتی در این زیرمجموعه، شرکتهای بدون محدودیت در مقایسه با همتایان محدود خود، بیشتر در مخارج سرمایهای واجد شرایط مالیاتی و مطالبات مالیاتی شرکت میکنند. با تفسیر چنین شرایطی به عنوان یک خلاف واقع بدون مشوق های مالیاتی، می توانیم استنباط کنیم که تصمیمات سرمایه گذاری شرکت های بدون محدودیت ممکن است اساساً توسط مشوق های مالیاتی تحریک نشود. در عوض، این رفتارها می تواند اجرای سرمایه گذاری هایی را منعکس کند که حتی بدون مشوق های مالیاتی انجام می شد. علاوه بر این، به نظر میرسد که شرکتهای بدون محدودیت در صورتی که درآمد مشمول مالیات آنها کافی باشد، فرصتطلبانه مشوقهای مالیاتی را در پایان سال مطالبه کنند.
بررسی فراوانی مطالبه مشوق های مالیاتی در دوره های سه ساله واجد شرایط، بینش بیشتری را ارائه می دهد. ما متوجه شدیم که در زیرمجموعه شرکتهایی که در دو یا چند سال مختلف مدعی مشوقهای مالیاتی هستند، شرکتهای دارای محدودیت مالی سرمایهگذاری خود را در مقایسه با سطوح قبل از اولین ادعای خود افزایش میدهند. در مقابل، شرکت های بدون محدودیت افزایش ثابتی را نشان نمی دهند. این تضادها بر رفتارهای متفاوت بین شرکتهای محدود و بدون محدودیت، حتی در میان شرکتهایی که اغلب از مشوقهای مالیاتی استفاده میکنند، تأکید میکند.
با برجسته کردن مشارکتهای کلیدی مطالعه خود، جنبه هزینههای ناشناخته مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری را با تمرکز ویژه بر شرکتهای بدون محدودیت مالی و تصمیمات آنها برای ادعای مشوقهای مالیاتی روشن کردیم. ما نشان میدهیم که شرکتهای بدون محدودیت مالی به طور گسترده مدعی مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری هستند. با این حال، به نظر میرسد که این شرکتها عمدتاً به دنبال مزایای مالیاتی برای سرمایهگذاریهایی هستند که ممکن است حتی بدون چنین مشوقهایی رخ داده باشد، نه اینکه از این مشوقها برای افزایش سرمایهگذاری خود استفاده کنند. علیرغم این اشکال، دولتها لزوماً نباید از ارائه مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری منصرف شوند، زیرا تحقیقات ما همچنین مزایای سرمایهگذاری تشویقشده را مطابق با ادبیات نشان میدهد (فان و لیو، 2020؛ لیو و مائو، 2019؛ ژانگ و همکاران، 2018). در چین؛ Ohrn، 2019؛ Zwick و Mahon، 2017 در ایالات متحده؛ و Maffini و همکاران، 2019 در بریتانیا)، به ویژه برای شرکتهای دارای محدودیت مالی (لیو و مائو، 2019؛ زویک و ماهون، 2017). 1 به طور کلی، مطالعه ما دیدگاهی جامع از هزینهها و مزایای مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری، با تأکید متمایز بر جنبه هزینه ارائه میدهد. 2
مطالعه ما با بررسی مجدد مفروضات رایج از دیدگاه مالی به ادبیات مالیاتی اضافه می کند. این مفروضات معمولاً نشان میدهند که ارزش بالقوه مزایای مالیاتی عامل محرک اصلی در پس برنامههای مالیاتی است و گروههای درمان و کنترل را میتوان بر این اساس تعریف کرد. 3 ما با مشخص کردن صریح مدعیان مالیاتی و ارزیابی اینکه آیا آنها سرمایهگذاریها را در مقایسه با سطوح قبل از ادعا افزایش میدهند، از این رویکرد استاندارد خارج میشویم. 4
مقاله ما همچنین به ادبیات در حال ظهور در مورد تصمیمات مدیریتی برای پیگیری مشوق های مالیاتی مربوط می شود (کوی و همکاران، 2022؛ آشپزخانه و کنیتل، 2016؛ فام، 2019؛ زویک، 2021). در حالی که مطالعات قبلی نرخهای پایین پذیرش مالیات را گزارش میکنند که توسط عوامل مرتبط با مالیات هدایت میشود، ما نقش ملاحظات مالی را بهعنوان سهم جدیدی در این حوزه از تحقیقات معرفی میکنیم. فراتر از فرآیند تصمیمگیری، مطالعه ما پیامدهای ادعای مشوقهای مالیاتی را نیز بررسی میکند. به طور قابلتوجه، یافتههای ما نشان میدهد که، حتی در میان آن دسته از شرکتهایی که مکرراً در طی چندین سال مدعی مشوقهای مالیاتی هستند، در درجه اول این شرکتهای دارای محدودیت مالی هستند که محرک سرمایهگذاری قابل توجهی را نشان میدهند. این الگو، مبادلهای را که در مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری مییابیم، اثبات میکند، و اهمیت در نظر گرفتن تصمیم برای ادعای مشوقهای مالیاتی و نتایج بعدی آن را برجسته میکند.
مقاله ما سهم مرتبطی با ادبیات محدودیتهای مالی دارد، که بیشتر بر شرکتهای دولتی در حوزه مالی متمرکز شده است. مطالعه ما در دو بعد متمایز است: شرکتهای خصوصی را پوشش میدهد و رابطه بین محدودیتهای مالی و مالیات را بررسی میکند. تحقیقات ما نشان میدهد که جدای از اجتناب مالیاتی 7 (Alm et al., 2019: Bayar et al., 2018)، فهرستبندی بازار سهام یا، به طور کلی، وضعیت نامحدود مالی، استفاده بیشتر از مزایای مالیاتی را ترویج میکند. این ادبیات همچنین تفاوتهای مختلف در سیاست نقدی بین شرکتهای دولتی و خصوصی را نشان میدهد (بیگلی و سانچز-ویدال، 2012؛ هال و همکاران، 2014؛ گائو و همکاران، 2013؛ مورتال و همکاران، 2020). یافتههای ما مبنی بر اینکه داراییهای نقدی نقشهای متفاوتی در ادعاهای مالیاتی در بین شرکتهای دولتی و خصوصی ایفا میکنند، کمکی به این خط از تحقیقات است.
ما همچنین یک مکانیسم بالقوه برای تعامل سیاست پولی و مالیاتی کشف کردیم. هدف سیاست پولی حذف اصطکاکهای مالی و در نتیجه کاهش شیوع شرکتهای دارای محدودیت مالی است. یافتههای ما نشان میدهد که افزایش شرکتهای بدون محدودیت مالی منجر به ادعاهای مالیاتی بیشتری میشود. با این حال، چنین ادعاهایی ممکن است سرمایه گذاری را تحریک نکنند. این استدلال پیامدهایی برای طراحی سیاست های اقتصادی در برابر شوک های بزرگ از جمله همه گیری ویروس کرونا دارد. یک توالی معمولی در پاسخهای سیاستی شامل اولین اجرای تسهیلات پولی توسط بانکهای مرکزی و به دنبال آن دولتها مشوقهای مالیاتی سرمایهگذاری موقت برای ارتقای بهبود اقتصادی است. این نظم مرسوم اجرای سیاست حداقل تا حدی به دلیل پیچیدگی های سیاسی درگیر در مورد دوم است. 8 یافتههای ما هشدار میدهند که این توالی خاص ممکن است منجر به ارائه مزایای مالیاتی غیرضروری برای شرکتهای بدون محدودیت مالی شود، گروهی که میتواند به دلیل سیاستهای پولی افزایش یابد.
بخشهای باقیمانده این مقاله به شرح زیر سازماندهی شدهاند: بخش 2 اطلاعات زمینه و فرضیه را شرح میدهد، بخش 3 طرح تحقیق را معرفی میکند، بخش 4 نتایج را ارائه و بحث میکند و بخش 5 نتیجهگیری را بیان میکند.
در اکتبر 2013، دولت ژاپن از طرح اصلاح مالیات برای سال آینده با هدف تشویق سرمایه گذاری شرکت ها رونمایی کرد. انگیزه پشت این اصلاحات سه جانبه بود. نخست، دولت کاهش سرمایهگذاری شرکتها را دلیل رشد اقتصادی ضعیفی که پس از فروپاشی حباب قیمت داراییها در دهه 1990 به وجود آمد، تشخیص داد. این دوره که از دهه 1990 تا اوایل دهه 2010 گسترش یافته است، اغلب به عنوان “دو دهه از دست رفته” نامیده می شود. ثانیاً، دولت به دنبال کاهش آن بود
برای سوال اول، ما بر روی تغییرات مقطعی تمرکز می کنیم تا بررسی کنیم که چگونه محدودیت های مالی شرکت ها بر تصمیم آنها برای ادعای این مشوق ها تأثیر می گذارد. متغیر نتیجه اولیه یک متغیر باینری است که نشان می دهد آیا شرکت i حداقل یکی از اعتبار مالیاتی یا استهلاک پاداش را در سال t ادعا می کند یا خیر، که با نشان داده شده استClaimit. ما همچنین از گزارش طبیعی یک به علاوه کل مخارج سرمایه ای واجد شرایط برای این دو مشوق مالیاتی استفاده می کنیم.ln1+Eligible capexit، یا ورود به سیستم طبیعی یک پلاس
ما از دو منبع داده که سالانه گردآوری میشوند استفاده میکنیم: دادههای بررسی اظهارنامه مالیاتی اختصاصی جمعآوریشده توسط وزارت اقتصاد، تجارت و صنعت و دادههای حسابداری ارائهشده توسط تحقیقات توکیو شوکو. اولین مجموعه داده منبع اصلی مطالعه ما است. این وزارتخانه پرسشنامه ای ارسال می کند که در آن اطلاعات اظهارنامه مالیاتی شرکت هایی با بیش از 100 میلیون ین سرمایه قانونی، که جزء سرمایه سهام در قانون شرکت های ژاپنی است، درخواست می کند. سرمایه حقوقی به طور کلی با شرکت همبستگی مثبت دارد
ما به اولین سوال که مربوط به فرضیه 1 است، در مورد تصمیمات ادعای مالیات می پردازیم. جدول 2 نتایج پایه ما را ارائه می دهد که از معادله مشتق شده است. (1). پانل های AC به ترتیب از متغیرهای نتیجه متفاوتی استفاده می کنند:Claimitدر پانل A، 23
در حالی که ادبیات اقتصادی موجود در درجه اول بر مزایای مشوق های مالیاتی سرمایه گذاری، به ویژه برای شرکت های دارای محدودیت مالی تأکید دارد، تحقیقات ما تمرکز را بیشتر به سمت شرکت های بدون محدودیت تغییر می دهد. ما یک جنبه منفی بالقوه را کشف می کنیم: این شرکت ها به طور گسترده مدعی مشوق های مالیاتی هستند، بدون اینکه لزوماً سرمایه گذاری های خود را فراتر از سطوح قبل از ادعا افزایش دهند. افزایش مشاهده شده در دارایی های نقدی آنها پس از مطالبات مالیاتی نشان می دهد که مشوق های مالیاتی سرمایه گذاری ممکن است به عنوان یک انتقال نقدی عمل کند.
در طول آماده سازی این اثر، نویسندگان از ChatGPT برای بهبود زبان استفاده کردند. پس از استفاده از این ابزار/سرویس، نویسندگان مطالب را در صورت نیاز بررسی و ویرایش کرده و مسئولیت کامل محتوای نشریه را بر عهده می گیرند.