اما بیتردید بزرگترین اتفاق دیپلماتیک در جهان معاصر با دیدار «کیمجونگاون» با «دونالد ترامپ» رقم خورد. «کوین لیپتاک»، گزارشگر سیانان در ۱۲ ژوئن در این مورد نوشت: «قمار ترامپ جواب داد.» ترامپ و کیم در حضور رسانههای جهان با دستهای کشیده به سوی یکدیگر گام برداشتند و با فشردن دستان یکدیگر در مسیر حلوفصل یکی از مهمترین مسائل بینالمللی قرار گرفتند. رئیسجمهور آمریکا که پیش از آغاز مذاکرات در توییتهایی نوشته بود که در همان دقایق اول میفهمم که کیم اهل مذاکره است یا خیر، به قاطعیت او در مذاکرات پی برد و در حضور خبرنگاران گفت: «ما دیدار فوقالعاده خوبی داشتیم. پیشرفتهای زیادی داشتیم. نشستی واقعا مثبت بود. به گمانم بهتر از چیزی بود که بسیاری انتظار آن را داشتند.»
وقتی ترامپ اعلام کرد که سندی را با کیم به امضا خواهد رساند گویی بزرگترین شوک به رسانهها، دیپلماتهای حاضر و کشورهای درگیر در مذاکرات وارد شد. کسی تصور نمیکرد که رئیسجمهور «آتش و خشم» و «پیرمرد خرفت» با «توله سگ» و «مرد چاقالوی موشکی» به این سرعت به تفاهم دست یابند. این سخن باعث شد که وعده ترامپ مبنی بر «خروج از مذاکرات در صورت مفید نبودن» محقق نشود. ترامپ گفت این یک «سند خیلی جامع» است و کیم هم با عنوان سند «تاریخی» از آن یاد کرد. ترامپ در این مذاکرات اظهار امیدواری کرد که بتواند «مشکلی بزرگ و معمایی بزرگ را حل کند.» اگرچه ترامپ و کیم پیش از نشست رسمی ظاهرا دیدارهای پشت پرده و غیررسمی هم داشتهاند، اما کوین لیپتاک مینویسد دیدار رسمی میان طرفین درحالی شروع شد که دو رهبر دست خود را به سوی یکدیگر دراز کرده و ترامپ دست خود را به نشانه دوستی روی شانه کیم قرار داد. زبان بدنشان نشان میداد که نگاهی دوستانه به هم دارند اگرچه ظاهرا کیم اندکی استرس داشت. اگرچه برخی منتقدان بر این باورند که این دیدار میتواند موجب مشروعیت کیم شده، قدرت او را تحکیم بخشد و پیشینه خراب حقوق بشری او را نادیده بگیرد، اما ترامپ اعلام کرد: «احساس بسیار خوبی دارم. بحثهای عالیای داشتیم.» کیم هم در نشست مشترک خبری با ترامپ گفت: «رسیدن به این نقطه کار آسانی نبود. برای ما گذشته باعث عقب نگه داشتهشدنمان شده بود و اقدامات و سوءبرداشتهای گذشته چشم و گوش ما را بسته بود. اما امروز توانستیم بر تمام این مسائل فائق آییم.» ترامپ هم سر خود را به نشانه تایید تکان میداد. اهمیت این مذاکرات در این است که ترامپ دست خود را به نشانه دوستی به سوی یکی از بزرگترین دشمنان آمریکا دراز کرد و این نشان میدهد که ترامپ فردی «با دل و جرات و هنجارشکن» است و از تجربیات جدید باکی ندارد. دور اول مذاکرات دو رهبر بهصورت چهره به چهره به مدت ۴۵ دقیقه (اگرچه سیانان در گزارش دیگری مدت زمان مذاکره چهره به چهره را ۳۸ دقیقه عنوان کرد) و با حضور یک مترجم برگزار شد.
در دور بعدی مشاوران به بحثهای مفصلتر و دوجانبه پیوستند. در این نشستها از تعهد کامل پیونگیانگ به خلعسلاح هستهای و نیز تضمینهای امنیتی آمریکا صحبت شد. با این حال، تا لحظه تنظیم این گزارش اگرچه سخن از سند جامع و خلعسلاح و غیره مطرح بود، اما هنوز از جزئیات مذاکرات چیزی به بیرون درز نکرده بود. قرار بود بیانیهای مشترک هم صادر شود اما زبان این بیانیه مسالهای است که ۱۱ ساعت مذاکره بر سر آن صرف شد. با این حال، کاخ سفید اعلام کرد که ترامپ احتمالا سهشنبه شب (۲۲ خردادماه) به واشنگتن بازگردد، اما ترامپ گفت اگر شرایط اقتضا کند حاضر است مذاکرات را برای دو یا سه روز دیگر هم ادامه دهد.
در این دیدار «لبخند بزرگی» بر لبان کیم نقش بسته بود؛ اما ترامپ لبخندی معمولی بر لب داشت گویی ترامپ تلاش میکرد چنین وانمود کند که این دیدار هم دیداری معمولی است. «کریس سیلیزا»، در گزارش ۱۲ ژوئن برای سیانان، نوشت با این حال، برای کسانی که ترامپ را میشناسند روشن بود که ترامپ هم برای این دیدار چهره به چهره لحظه شماری میکرد؛ اما ظاهرا مشاورانش به او توصیه کرده بودند که خود را نگه دارد و رفتارهای خارج از عرف در برابر رهبر کره بروز ندهد: «اما ترامپ، ترامپ است. هنگام صحبتهای کیم بود که ترامپ انگشت شست خود را به نشانه تایید به کیم نشان داد.» او مینویسد این دیدار ۴۵ دقیقهای هم «بیشتر دیداری نمایشی بود تا عملی.» اما وجه مشترک هر دو رهبر این است که میل شدید دارند تا این مذاکرات نتیجهبخش باشد. اگرچه هر دو «شومن» هستند و عاشق «تئاتر سیاسی» اما میکوشیدند تا این مذاکرات خوب جلوه کند.
ترامپ پس از دیدار با کیم اعلام کرد که خلعسلاح در شبهجزیره «به سرعت» آغاز خواهد شد. «مارک لاندلر» در ۱۱ ژوئن در نیویورکتایمز نوشت ترامپ پس از امضای بیانیه مشترک آن را «سندی جامع» خواند و «به ارائه تضمینهای امنیتی» به کرهشمالی متعهد شد و در مقابل، کیم هم «تعهد استوار خود به خلعسلاح کامل شبهجزیره» را اعلام کرد. پس از بازگشت این دو رهبر به کشورهایشان، ادامه مذاکرات از سوی «مایک پمپئو» و همتای کرهای او به زودی در تاریخی مشخص از سر گرفته خواهد شد. در این «سند جامع» دو کشور «تلاشهای خود را برای برقراری صلحی دائمی و باثبات» در این شبهجزیره از هم جدا شده افزایش خواهند داد. لورا بیکر، گزارش بیبیسی، به چهار مورد از موارد سند مشترک کرهشمالی و آمریکا دست یافت: ۱- ایالاتمتحده آمریکا و کرهشمالی متعهد شدهاند که روابط تازهای را بنا کنند که اساس آن تمایل مردم دو کشور بر صلح و رفاه است. ۲ – آمریکا و کرهشمالی تلاش مشترک خواهند کرد که صلح پایدار در شبهجزیره کره ایجاد شود. ۳- بر اساس توافق ۲۹ آوریل کرهشمالی که در آن بخشی از تاسیسات هستهای خود را تخریب کرد، کرهشمالی متعهد شده که خلعسلاح هستهای را ادامه دهد. ۴- آمریکا و کرهشمالی متعهد میشوند که بقایای سربازان و شهروندان کشته یا مفقود شده جنگ را شناسایی کرده و به کشورشان بازگردانند.
چرا آمریکا با کرهشمالی وارد مذاکرهشد؟
سوالی که شاید برای بسیاری از افکار عمومی و محافل آکادمیک و اندیشکدهها مطرح باشد این است که چگونه کشوری دموکرات با یکی از منزویترین، فقیرترین و در عین حال خطرناکترین رژیمهای جهان وارد مذاکرهشد؟ آیا اساسا مذاکره با چنین رژیمهایی کار درستی است؟ یا باعث مشروعیت بخشی به آنها میشود؟ «مایکا زنکو»، دانشمند علوم سیاسی و محقق شورای روابط خارجی آمریکا در تحلیل ۷ ژوئن خود برای موسسه «چتمهاوس» در همین مورد مینویسد: از روزهای اول دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون، کیم ایل سونگ رهبر کرهشمالی بارها خواستار دیدار با محققان و مقامهای آمریکایی بهویژه رئیسجمهوری این کشور شده بود. او یکبار گفته بود: «اگر کلینتون میتواند با رئیسجمهوری کرهجنوبی دیدار کند پس با من هم میتواند.» در تمام دوران کلینتون مقامهای کرهشمالی ملتمسانه خواستار دیدار با رئیسجمهوری آمریکا بودند تا اینکه در اواخر دوران کلینتون اتفاقی رخ داد. مارشال «جو میونگ راک»- افسر ارتش کرهشمالی و اولین معاون رئیس کمیته دفاع ملی کرهشمالی، مدیر دفتر سیاسی کل ارتش خلق کره، فرمانده وقت نیروهای دفاع هوایی این کشور- با کلینتون در کاخ سفید دیدار کرد و او را به دیدار با «کیمجونگایل» فرزند «کیمایلسونگ» ترغیب کرد. او ملتمسانه میگفت که «دیدار شما از پیونگیانگ را تضمین میکنم. باید جواب مثبتی با خود به کشورم ببرم.»
کلینتون اگرچه با او دیدار کرد اما از دیدار رودررو با رهبر کرهشمالی امتناع کرد. نه کلینتون و نه روسایجمهوری بعد از او یعنی بوش و اوباما هم همین مسیر را ادامه دادند. اما «کیمجونگاون» نوعی انقطاع و گسست از سنت پدران خود را در پیش گرفت و با ترامپ دیدار کرد. او میخواهد به اهدافی برسد که پدرانش در دستیابی به آنها ناکام بودند. اگرچه بسیاری از ناظران از فرجام این نشست و مشروعیت دیدار با رژیمی مستبد هشدار داده و اظهار نگرانی میکردند اما حقیقت این است که تصمیم ترامپ برای دیدار با رهبر جوان کرهشمالی شایسته تقدیر و تحسین است. در همین رابطه «مایکا زنکو» بر این باور است که رهبران آمریکا بیمیل نبودند که وارد «دیپلماسی شخصی» با دشمنان شوند؛ حال این دشمن میتواند شامل هر رژیمی با هر نوع نظام سیاسیای بشود. این کار به چند دلیل انجام میگیرد:
۱- رسیدن به توافق یا تفاهم با چنین رژیمهایی بدون شکلی از ارتباطات میسر نیست. این شکل از ارتباط به چند گونه انجام میگیرد: با چانهزنی خاموش، وساطت طرفهای سوم یا ارتباط مستقیم. با این حال، ترامپ با بهرهگیری از یک دستگاه اطلاعاتی عظیم و تحلیل روان شناختی کیم میکوشید به ارزیابی روشنی در مورد نیات او برای مذاکره پی ببرد. شاید رویکرد سینوسی ترامپ در چند هفته گذشته در ارتباط با کرهشمالی ناشی از چنین تحلیلهایی برای محک زدن نیات کیم باشد. «کارن یارهی- میلو» معتقد است که تمام روسایجمهوری آمریکا به درجات مختلفی یا از این اطلاعات استفاده میکنند یا آن را نادیده میگیرند. اما فقط از طریق ارتباطات مستقیم است که میتواند به تصویری روشن از انگیزهها و نیات رقیب پی ببرید.
۲- تمام حکومتها از میزانی از «بلوف» یا«فریب» برای پنهان کردن نیات، اهداف یا برنامههایشان استفاده میکنند. کرهشمالی هم از این قاعده مستثنا نیست. به نظر میرسد اگرچه کرهشمالی در ظاهر به توسعه قابلیتهای هستهای و موشکی خود میپرداخت اما کانالهای پنهان دیپلماتیک هم همزمان فعال شده بود و چنین بود که با تغییرات اعتمادساز اندک در رفتار و لحن دوکشور مذاکرات به نتیجه رسید. با این حال، زنکو بر این باور است که ارزیابی صداقت و اعتماد طرفین به اقدامات دیپلماتیک متوالی نیاز دارد.
۳- هیچ دشمن یا رقیبی آنقدر شیطانی یا هیولایی نیست که نتوان با او مذاکره کرد. «میچل ریس»، در کتاب خود با عنوان «مذاکره با شیطان» مینویسد جورج واشنگتن، جان آدامز و توماس جفرسون هم پرداختهای سالانهای از سوی نیروی دریایی به «دزدان دریایی بربر» داشتند. این نشان میدهد که تقریبا تمام روسایجمهوری با دشمنان به نوعی وارد مذاکره و مصالحه میشدند؛ دشمنانی که فریبکار، بد اخلاق و بدطینت تصور میشوند. روسایجمهوری آمریکا چنین میکردند زیرا عدم مذاکره یا مصالحه با آنها باعث میشد آمریکا به اهداف خود دست نیابد. در نهایت اگر مذاکره به شیوهای ساده و بدون سرنخ انجام شود مشروعیتی بر آن دولت و رهبرانش نمیسازد. این یعنی اینکه کسی که قدرت و توانایی دارد میتواند شما را به کاری وادارد تا به اهدافش برسد.
۴- دیدار با دشمن امتیاز دادن به آنها نیست بلکه فرصتی برای درک بهتر و کشف باورها و انگیزههای اوست. شاید این روشی باشد برای دستیابی به درک مشترک و احتمالا توافق بر سر گزینههای مورد مناقشه. وقتی نمیتوانید بهصورت یکجانبه به اهداف خود برسید باید مذاکره کنید و در نهایت به مصالحه دست یابید. عدم مذاکره با دشمن احتمال سوءتفاهم، بدتر شدن وضعیت، تنشهای لفظی، تهدیدات مرگبار و حتی جنگ را افزایش میدهد.
۵- نمیتوانید این مساله را کنترل کنید که چگونه دشمن صحنه دیپلماسی را ترسیم میکند. بسیاری به ترامپ در مورد رویکرد او به کرهشمالی به همین دلیل حمله میکردند. شما نمیتوانید این مساله را کنترل کنید که مخاطب چه درکی از شما دارد اما میتوانید تا حدود زیادی مدیریت کنید. در واقع، عقبنشینی از ابتکار دیپلماتیک به این دلیل که نمیدانید دشمن چگونه صحنه را میچیند نشانهای از ضعف است. در مورد کرهشمالی، تسلیم یا انفعال در برابر تلاشهای تبلیغیاش برای نفوذ بر اولویتهای تصمیمگیری آمریکا نوعی خودتخریبی بود. ترامپ «دلال» ماهری است که زبان سیاست و تجارت را خوب میفهمد و توانست «سلطان پیونگیانگ» را به میز مذاکره بکشاند. براساس چنین رویکردی بود که مذاکرات میان ترامپ و کیم کلید خورد.
سابقه مذاکرات: چرا ۱۱ رئیسجمهوری سابق آمریکا شکست خوردند؟
این سوال هم مطرح است که چرا ۱۱ رئیسجمهوری قبلی آمریکا نتوانستند پرونده کرهشمالی را به سرانجام برسانند؟ میتوان چنین پاسخ داد که عدم اراده در طرف آمریکایی برای ارائه تضمینهای امنیتی یکی از دلایل این شکست بود. «مایکل پمبروک»، نویسنده کتاب «کره: جایی که قرن آمریکایی شروع میشود» در ۱۰ ژوئن در الجزیره در همین مورد نوشت: کرهشمالی فرآیند خلعسلاح را بهصورت یکجانبه انجام نخواهد داد. جورج کنان، استراتژیست معروف آمریکایی و واضع نظریه «مهار»، در این مورد میگفت: «آن مفهومی از امنیت ملی که نتواند همان مشروعیت را به نیازهای امنیتی دیگران بدهد خود را در معرض ملامت اخلاقی قرار میدهد.» در این معنا، سابقه تاریخی شکستهای آمریکا در تحقق صلح و امنیت در شبهجزیره دلسردکننده است. دولتهای متوالی آمریکا نتوانستند تضمینهای امنیتی مورد نیاز و قابل پذیرش را به کرهشمالی ارائه دهند و بارها از دایره فرصت برای دستیابی به نوعی تفاهم یا صلح پا بیرون گذاشتهاند. چنین بود که طی ۶ دهه گذشته مذاکرهکنندگان آمریکایی اصطلاحا از زبان «نرینهپنداری» یا «خودبرتربینی» و تقابل به جای مصالحه استفاده میکردند.
پمبروک میافزاید در کنفرانس ژنو در سال ۱۹۵۴ که کشورهای شوروی، آمریکا، بریتانیا، چین و فرانسه جمع شده بودند تا در مورد سرنوشت شبهجزیره (که آن زمان هندوچین نامیده میشد) تصمیمگیری کنند، وزیر خارجه وقت آمریکا «جان فاستر دالس» (وزیر خارجه دوایت آیزنهاور) موضعی لجوجانه اتخاذ کرد که تقریبا چیزی مانند کاپیتولاسیون را از دشمنانش میطلبید. در سال ۱۹۵۳ هم اگرچه آتشبس موقت از سوی تمام طرفهای جنگ در شبهجزیره امضا شد و زمینهای برای «حسننیت» در مذاکرات برای حلوفصل این مساله فراهم آورد اما دالس از مذاکره مستقیم با چینیها سر باز زد. او حتی از دست دادن با نماینده چین در آن زمان که «چوئن لای» بود خودداری کرده و کنفرانس را زودتر از موعد ترک کرد. در سال ۱۹۵۷ هم آمریکا یکجانبه بند ۱۳ (d) آتشبس را نادیده گرفت و اعلام کرد که سلاح هستهای را در شبهجزیره مستقر میکند. در سال ۱۹۵۸ بود که موشکهای هستهای «Honest John» را در کرهجنوبی مستقر کرد. به دنبال این اقدامات نقش «کمیسیون نظارتی ملل بیطرف» – که برای جلوگیری از آوردن تسلیحات یا نیروهای نظامی مضاعف از سوی تمام طرفها به شبهجزیره تاسیس شده بود- تضعیف شده و آتشبس عملا به حالت خنثی در آمد.
طی دهه ۶۰ و در دولتهای کندی و جانسون، روابط آمریکا و کرهشمالی بهشدت خصمانه بود. در سال ۱۹۶۸ کرهشمالی کشتی«USS Pueblo» (کشتی اطلاعاتی نیروی دریایی آمریکا) را رهگیری و توقیف کرد. در سال ۱۹۶۹ جنگنده میگ ۲۱ کرهشمالی هواپیمای جاسوسی آمریکا را در دریای ژاپن سرنگون کرد و ۳۱ آمریکایی کشته شدند. در دهه ۷۰ کرهشمالی سیاست متفاوتی را اتخاذ کرد که تاکنون به شکلهای مختلف تداوم یافته است. این کشور – همچون سال ۱۹۵۴- اعلام کرد که معاهده صلح یک گام ضروری برای دستیابی به امنیت در شبهجزیره است. پیونگیانگ در نامهای در سال ۱۹۷۴ به کنگره آمریکا، آشکارا آمریکا را دعوت کرد که به مذاکرات برای معاهده صلح بپیوندد؛ معاهدهای که میتواند جایگزین آتشبس موقت شود. نه دولت نیکسون و نه دولت فورد گامی برای پاسخ برنداشتند. کیم ایل سونگ، ایده توافق صلح را با جیمی کارتر مطرح کرد که چیزی از آن در نیامد. اگرچه سیاست کارتر هم کاهش نیروهای آمریکایی در کرهجنوبی بود اما پنتاگون بهشدت با آن مخالفت کرد.
وقتی ریگان در سال ۱۹۸۱ به کاخ سفید رسید، تعداد نیروهای آمریکایی را افزایش داد. او اساسا مخالف معاهده صلح بود و روابط نزدیکی با سئول برقرار کرد. جانشین او جورج بوش پدر تسلیحات هستهای آمریکا را در خارج از این کشور کاهش داد و بخشی از نیروهای نظامی آمریکا را هم از کرهجنوبی بیرون کشید اما او به شکل جدی به فکر مذاکره در مورد معاهده صلح نبود. بیل کلینتونکه در سالهای ۲۰۰۱- ۱۹۹۳ در قدرت بود بیش از هر رئیسجمهور دیگری به دستیابی به صلح یا دست کم کاهش ستیز در شبهجزیره نزدیک شد. «چارچوب مورد توافق» در سال ۱۹۹۴ و «کمیته مشترک» میان دو کشور در سال ۲۰۰۰ گامهای مهمی بودند. اما با وجود این گامها روابط در دوران بوش پسر باز به عقب بازگشت و این نبود مگر بهخاطر سیاستهای افراطی او که در اختیار «باز»ها بود. اوج این رفتار گنجاندن کرهشمالی در «محور شرارت» بود.
در سال ۲۰۰۳ آمریکا تمایل به پیگیری ماده ۲ «چارچوب مورد توافق» نداشت که بر اساس آن «حرکت به سوی عادیسازی کامل روابط سیاسی و اقتصادی» از سر گرفته میشد. در پاسخ، کرهشمالی از معاهده منع اشاعه هستهای خارج شد. مذاکرات ششجانبه در سال ۲۰۰۳ شروع شد اما رویکرد بوش همچنان خصمانه ماند و مذاکرات بهجایی نرسید. در سال ۲۰۰۶، پیونگیانگ آزمایشهای هستهای خود را شروع کرد که تا همین اواخر سال گذشته (۲۰۱۷) ادامه داشت. در سال ۲۰۰۹ هم که اوباما روی کار آمد وارد مشارکت جدی نشد اما سیاست «صبر استراتژیک» را در پیش گرفت و به تحریمها تکیهکرد به این امید که کرهشمالی از درون بپاشد. چنین نشد.
بر خلاف این رویکردها در تمام این سالها اما استراتژی «کیمجونگاون» از سال ۲۰۱۱ که به قدرت رسید روشن بود. او قابلیت هستهای- موشکی کشورش را افزایش داد و همزمان خواستار معاهده صلح بود. در فاصله سالهای ۲۰۱۶- ۲۰۱۲ پیونگیانگ لااقل ۵ بیانیه رسمی دولتی منتشر کرد که در تمام آنها آشکارا از ضرورت معاهده صلح سخن میگفت. این استراتژی در ۶ مارس جواب داد آنگاه که کرهشمالی پیام خود را از طریق رئیسجمهوری کرهجنوبی علنی کرد. در این تاریخ رهبر کرهشمالی گفت: «دلیلی ندارد سلاح هستهای داشته باشیم البته اگر تهدید نظامی برطرف و تضمین امنیتی داده شود.» اکنون این تضمینها بهعنوان بزرگترین خواسته کرهشمالی روی میز مذاکرات قرار گرفته است. بهنظر میرسد این مذاکرات روابط خصمانه میان دو کشور را پایان داده و به صلح بینجامد. بیانیه مشترک رهبران دو کشور و چهار بند افشا شده از سوی بیبیسی نشان میدهد دو طرف در مسیر درستی قرار گرفتهاند و ترامپ با گسست از سیاست اسلاف خود به دنبال یافتن راهی برای صلح پایدار در شبهجزیره است؛ کاری که ۱۱ رئیسجمهوری قبلی از انجام آن عاجز بودند.
حواشی مذاکرات
آمریکا و کرهشمالی گفتوگوهای خود را ابتدا از کانالهای اطلاعاتی شروع کردند. پس از آن تحلیلگران آمریکایی شروع به تحلیل میل و اشتیاق کیم کردند تا دریابند او چقدر در کنار گذاشتن برنامه هستهای خود جدی است؛ برنامهای که پدر و پدربزرگش هم به آن متعهد بودند و در قاموس پیونگیانگ ابزاری بازدارنده در برابر تجاوزات بیرونی تلقی میشد. در مرحله بعد، پمپئو دو بار به کرهشمالی برای مذاکراتی مقدماتی سفر کرد. در این سفر دیدارهایی غیرمنتظره هم با رهبر کرهشمالی داشت. البته نباید اعزام بازیکنان المپیکی به بازیهای المپیک سئول به همراه خواهر رهبر کرهشمالی را فراموش کرد. بزرگترین اتفاق که از آن با عنوان «سورپرایز آوریل» یاد میشود در اواخر آوریل رخ داد زمانی که «مون جائه این» رئیسجمهوری کرهجنوبی به منطقه غیرنظامی شده رفت و دست رهبر کرهشمالی را گرفت و وارد کرهجنوبی شد. در نهایت، تعاملات ادامه یافت تا با مذاکرات دوجانبه کیم- ترامپ عملا بنبست در روابط دو کشور شکسته شد. اما این مذاکرات حواشیای داشت. رهبر کرهشمالی تیم حفاظتی خود را با یگانهای تشریفات همراه برد. کیم میترسید در سنگاپور ترور شود. بنابراین، تشریفات لجستیکی خاصی برای خود در نظر گرفت و به این ترتیب، تشریفاتی هم بر طرف سنگاپوری تحمیل شد. محل مذاکرات و تامین امنیت آن هم در زمره موضوعات پرچالش بود. با انتخاب «هتل کاپلا» (Capella Hotel) نگرانیها تا حدودی رفع شد زیرا این هتل در جزیره «سنتوزا» (Sentosa) واقع است که محصور بوده و از سایر بخشهای این جزیره جداست. افزون بر این، این جزیره به جزیره صلح و آرامش هم معروف است. این هتل در محوطهای ۵۰۰ هکتاری بنا شده و دارای ۱۱۲ اتاق است. قیمت هر اتاق از ۵۰۰ دلار برای هر شب شروع میشود تا اتاقهای بزرگتر که به شبی ۷۵۰۰ دلار میرسد. برخی گزارشها حاکی است که فقط از کرهشمالی هیاتی ۴۰۰ نفره راهی سنگاپور شده است. بیش از ۲۵۰۰ خبرنگار و روزنامهنگار این نشست مهم را پوشش میدادند. بیبیسی در یکی از گزارشهای تصویری خود میگوید دو رهبر آتشینمزاج در جزیره صلح و آرامش درحالی با یکدیگر دیدار کردند که نیروهای امنیتی سنگاپور از زمین و هوا به پوشش امنیتی منطقه میپرداختند. اقدامات لجستیکی «کابوس» این جزیره پر از گردشگر شده است چراکه پلیس اعلام کرده منطقه را قرنطینه میکند و به هر کسی شک کند این حق را برای خود قائل است که او را متوقف کند. از دیگر حواشی این مذاکرات حضور یک مترجم زن در نشست مشترک کیم- ترامپ است. هنوز اطلاعاتی راجع به این زن به بیرون درز نشده اما او کسی است که نقش «زبان کیم» در مذاکره با ترامپ را بر عهده دارد. او مخزن اسرار این مذاکرات است. دو رهبر همچنین ساعت ۱۱:۳۰ به وقت محلی در سنگاپور ناهار خوردند که ترکیبی از غذاهای کرهای و غربی بود. رهبران دو کشور و همراهانشان میتوانستند برای استارتر از میان کوکتل میگو با سالاد آواکادو، کرابوی انبه سبز یا اویسئون، نوعی غذای کرهای متشکل از سبزیجات بخارپز انتخاب کنند. وعده اصلی از میان دنده گوساله، گوشت خوک شیرین شده و کمی ترد با برنج سرخ شده یا ماهی قزلآلا با سس سویا و تربچه بود. همچنین تارت شکلات تلخ یا بستنی وانیلی بهعنوان دسر سرو شد. ترامپ همچنین هنگام عکس گرفتن وارد فاز شوخی با خبرنگاران شد و سپس دست همتای کرهشمالی خود را گرفت و او را به سمت خودروی خود برد و توصیفاتی از خودروی خود را به رهبر کرهشمالی ارائه داد.