روابط چین و آمریکا طی چندین دهه اخیر دستخوش تحولات و فراز و نشیبهای فراوانی بوده است. حتی پس از گشایش روابط با واشنگتن درپی سیاست «پینگپنگی» هنری کیسینجر و اصلاحات اقتصادی و سیاست درهای باز که توسط دنگ شیائوپینگ، رهبر پیشین چین کلید خورد نیز دو کشور همواره رقابت را در بخشهای متفاوتی ادامه دادهاند. ولی نصر، تحلیلگر ارشد روابط بینالملل در دانشگاه جانهاپکینز در مطلبی تاکید میکند که نقش ایران در موازنه قوا میان پکن و واشنگتن حائز اهمیت فراوانی است. او این نظریه را مطرح میسازد که با خروج اروپا و برخی متحدان منطقهای آمریکا نظیر هند از ایران درپی تحریمها، این کشور برای خنثیسازی فشارهای اقتصادی دولت آمریکا به ناچار میزبان نفوذ چینیها خواهد بود. حال آنکه چنین امری برای هند-متحد دیرینه آمریکا- که توسط ترامپ برای خروج از ایران تحت فشار است، میتواند پیامدهای منفی برجای بگذارد.
دهلینو از اینرو توانایی خود برای ایفای نقش موازنهگر در برابر افزایش نفوذ پکن در منطقه را از دست میدهد و چنین امری هرگز در راستای منافع استراتژیک واشنگتن تعریف نمیشود.
به گزارش گروه اقتصاد بینالملل روزنامه «دنیایاقتصاد»، ولی نصر، رئیس موسسه مطالعات پیشرفته بینالمللی در دانشگاه «جان هاپکینز» واشنگتن در مطلبی برای نشریه «آتلانتیک» به پیامدهای منفی تحریمها علیه ایران برای اهداف بلندمدت استراتژیک آمریکا پرداخت و نوشت: دولت ترامپ تمایل دارد که ایران در انزوا باقی بماند و در غیر اینصورت تهران را بهعنوان یک مشکل درخاورمیانه میبیند؛ «رقیبی در خاورمیانه با جاهطلبیهای هستهای که تهدیدی برای اسرائیل و دیگر متحدان منطقهای آمریکا است.» چنین رویکردی نادرست است. ایران از منظر ژئوپلیتیک دارای اهمیت بسزایی است چراکه در میان خاورمیانه، مرکز و جنوب آسیا قرار گرفته و همچنین با میزبانی از مسیرهای تجاری مهم و تاریخی در آسیا نقش مهمی در این زمینه ایفا میکند.
افزایش نفوذ چین
اما بهنظر نمیرسد که ترامپ این مساله را درک کرده باشد و سیاست او در برابر ایران در جهان بهویژه چین، طنین افکنده است.
این سیاستها میتواند با لطمه زدن به هند- متحد وفادار آمریکا- موجب خالی ماندن میدان برای چین شود. ایران هماکنون یک اولویت سیاستخارجی برای دولت ترامپ است. رئیسجمهوری آمریکا از توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایران خارج شد و اکنون خواستار بازگرداندن تهران پای میز مذاکرات برای آغاز دور جدیدی از گفتوگوها است تا به یک توافق سرسختانهتر با ایران دست یابد. مشاوران ترامپ حتی ممکن است هدفی فراتر را نیز دنبال کنند و آن تغییر رژیم در تهران است.
ابزار آنها نیز برای نیل به چنین هدفی، اعمال تحریمهای اقتصادی گسترده ذیل برنامه فشار حداکثری علیه ایران است تا درآمدهای نفتی ایران به صفر برسد. این درحالی است که ایران تاکید میکند به ترامپ باج نمیپردازد. پاسخ ایران به اقدامات دو سال گذشته ترامپ، از سرگیری مرحلهای برنامه هستهای خود بوده است و وعده داده که در صورت تداوم فشارهای اقتصادی سطح آن را به پیش از برجام بازمیگرداند.
محدود سازی
اما محدود ساختن چین یکی دیگر از اولویتهای سیاستخارجی آمریکا است. ترامپ یک حمله تمامعیار را علیه تجارت چینیها کلید زده است. اگر ترامپ بهدنبال آن است که چین را بهعنوان یک ابرقدرت جهانی نپذیرد، باید دید خود را به فراتر از مسائل تجاری گسترش دهد و با افزایش فزاینده نفوذ چین در آسیا و آفریقا نیز مقابله کند.
درواقع سیاست دولت ترامپ علیه ایران، مسیر اجرای برنامههای کاخسفید برای چین را مسدود میکند. چین همواره ایران را بهعنوان یک فرصت اقتصادی نگریسته و آمریکا اکنون مسیر تسلط چین بر تجارت ایران را هموار ساخته است. در چنین شرایطی سرمایهگذاریهای چین در بخش زیرساختهای انرژی و تجارت ایران خلأیی که بهدلیل خروج اروپاییها درپی تحریمها ایجاد کرده است را پر میکند. در فضای کنونی، نفوذ اقتصادی چین در ایران به تدریج افزایش خواهد یافت و اقتصاد ایران را که توسط ترامپ تحت فشار قرار گرفته است، سرپا نگه میدارد. منافع تحکیم روابط میان تهران و پکن یک جاده دوطرفه خواهد بود.
از دست رفتن منافع هند
ازسوی دیگر، تلاش ترامپ برای ممانعت از تجارت هند با ایران نیز ذیل منافع چینیها تعریف خواهد شد. در ماه آوریل، دولت ترامپ معافیتهای تحریم نفت ایران برای هند را لغو کرد. دهلینو اکنون نمیتواند نفت ایران را خریداری کند و باید سرمایهگذاری عظیم خود در بندر چابهار را در سواحل دریای عمان نیز متوقف کند؛ پروژهای که به هند اجازه میداد تا برای تجارت با افغانستان و آسیای مرکزی، پاکستان، رقیب دیرینهاش را دور بزند. برای دهلینو چشمپوشی از این پروژه به مثابه خروج ازبازی بزرگ نفوذ در آسیا خواهد بود که این امر در راستای منافع آمریکا نیست. هند از سوی دیگر میتواند باتوجه به جمعیت بالا، ظرفیتهای اقتصادی و سلطه بر اقیانوس هند، بهعنوان وزنهای سنگین در برابر چین در آسیا بایستد. هند اکنون با استراتژی جدید چین برای احیای مسیر تجاری ابریشم مواجه است که آسیا و آفریقا را به مدار اقتصادی چین وارد خواهد کرد.
برای هند، رقابت با چین از غرب آسیا آغاز میشود. دهلینو همواره روابط چین با پاکستان را نگرانکننده دانسته است؛ روابطی که طی دهه گذشته بیش از پیش تعمیق شده و پکن سرمایهگذاری ۶۰ میلیارد دلاری در بخشهای زیرساخت، تجارت و توسعه پاکستانرا وعده داده است.
هند در راستای تقابل با توسعه روابط تجاری پکن و اسلام آباد، تصمیم گرفت تا در فاصله ۸۵ مایلی غرب پاکستان، میلیاردها دلار را برای سرمایهگذاری در توسعه بندر چابهار، توسعه صنایع محلی و خطوط ریلی بهسوی افغانستان و آسیایمرکزی اختصاص دهد.
وادار ساختن هند به خروج از ایران، موضع چین در منطقه را قویتر از گذشته میکند. توقف سرمایهگذاری هند در چابهار موجب میشود تا بندر «گوادر» پاکستان تنها نقطه اتصال میان دریای عمان و اقیانوس هند باشد. حتی ممکن است چین با نادیده انگاشتن تحریمهای واشنگتن بر کرسی خالی هند در پروژه چابهار تکیه بزند تا به این ترتیب موضع خود را در منطقه بیش از پیش تقویت کند. چین هماکنون نیز در حال ساخت یک پایگاه دریایی میان دو بندر گوادر و چابهار است.
زمان زیادی باقی نمانده است که خلیجفارس و دریای عمان به جولانگاه کشتیها و شناورهای چینی برای همراهی نفتکشهای این کشور بدل شوند.
در بلندمدت، نه ایران بلکه چین چالش اصلی برای آمریکا در منطقه و جهان خواهد بود. واشنگتن از اینرو باید سیاست ایران خود را در چارچوب اهداف مهم استراتژیک قرار دهد و این امر مستلزم تقویت توانایی هند برای ایفای نقش وزنه متوازنکننده در برابر چین است.