«بلدیه» یا همان شهرداری، از سازمانهای مهمی است که در شکلدهی به مدنیت جدید و زندگی شهری ایرانیان بهویژه در تهران نقشی موثر داشته (و دارد). جالب توجه آنکه، در آغاز دوران شهرنشینی علاوه بر کاربرد ملزومات صنعتی همچون چراغ برق و ساخت خیابانها و کوچهبندیها، ایجاد ایستگاههایی برای انتقال بنزین و گازوئیل به ماشینها که بهزودی نام پمپ بنزین به آن داده شد و حوزههای دیگر خدماتی نیز با کنترل و نظارت بلدیه به شهروندان خدمترسانی میکردند و در این میان، «نفت» عاملی کارآمد و به بیان دقیقتر، محرک فعالیتهای صنعتی در زندگی شهرنشینی بود.
این امر در آگهیهای روزنامه اطلاعات بهخوبی قابل بازبینی و بررسی است. در آگهی شماره۴۵۲ روزنامه اطلاعات (۳۱ امرداد ۱۳۰۷)به نقل از کفیل بلدیه وقت، به منظور تامین منابع سوخت کارخانه چراغ برق تهران اینگونه اعلان داده شده است:
«بلدیه تهران معادل ۱۵۵ پوط بنزین و دو خروار و سی من نفط مصرف ماهیانه ملخ و کارخانه چراغ برق بلدی را بهطور مناقصه خریداری مینماید. طالبین، پیشنهادهای خود را در پاکات سربسته از تاریخ انتشار اعلان الی ۲۰ روز دیگر به اداره مرکزی تسلیم نمایند. بلدیه در رد و قبول پیشنهادهای واصله مختار است. کفیل بلدیه، سرتیپ بوذرجمهر»
البته نام کفیل بلدیه، بوذرجمهری است و در آگهی «یای» نسبیت آن افتاده است. چنانچه از طریق منابع تاریخی میدانیم، سرلشکر کریم آقا بوذرجمهری، (۱۲۶۵، نطنز-۱۳۳۱، تهران) از جمله نظامیان مورد اعتماد رضاخان سردار سپه بود. در اواسط ۱۳۰۲ که رضاخان به نخستوزیری یا به تعبیر آن روزگار رئیس الوزرایی رسید، کریم آقا به کفالت بلدیه تهران منصوب شد و ۱۰سال متوالی رئیس بلدیه تهران بود.
در دوران تصدی بوذرجمهری بر بلدیه، نوسازی در شهر تهران آغاز شد، خیابانکشی و آسفالت خیابان، ساخت عمارات مختلف، وضع عوارض جدید و الغای مالیات خودروها و کالسکهها و دیگر عوارض شهری، تاسیس اداره خیریه، مریضخانه بلدیه، دارالمجانین و آتشنشانی از مهمترین اقدامات او در این دوران است.
شهرداری در این آگهی به موضوع خرید۱۵۵«پوط» نفت اشاره کرده که از نمونه ظروف حلبی مخصوص حمل و فروش نفت از بادکوبه به ایران و نقاط دیگر بوده است و به مرور به واحد مقیاس حجم در ایران تبدیل میشود. در لغتنامه دهخدا میخوانیم؛ «(روسی، اِ)و آن وزنی است معادل پنج من و نیم تبریز، و مالیات را به کار است. یک پوط، یک حلب برابر ۱۸لیتر» همچنین به نظر میرسد رواج اصطلاح «پیت نفت» در محاوره، ریشه از همین کلمه روسی داشته باشد.
در اعلان به واحدهای دیگری در اوزان نیز اشاره شده است. باید یادآوری کنیم که«خروار» واحد سنتی برای وزن یا جرم و معادل صد«من» تبریز است. پس از استاندارد شدن واحدها در ایران، خروار، معادل ۳۰کیلوگرم در نظر گرفته شد. خود مقیاس«من» نیز دیگر واحد سنتی ایرانی برای وزن و معادل ۴۰سیر یا ۱۵۰۰قیراط میشود. بنابراین هر من تبریز برابر با ۳ کیلوگرم است.
همچنین شایان ذکر است «من تبریز» در مجموعه«من»های ایران، معروفترین است. بقیه منها عبارتند از: «من سنگ شاه» اصفهان که معادل دو من تبریز و برابر با ۶ کیلوگرم است. دیگری «من ری»یا فقط«ری»که معادل چهار من تبریز و برابر با ۱۲کیلوگرم است. «من بلداجی»روستا و امروزه شهری در استان چهارمحال و بختیاری که معادل شش من تبریز و برابر با ۱۸ کیلوگرم است. «من لرستان»که معادل دهسوم من تبریز و برابر با ۱۰کیلوگرم است.
بازخوانی این مقیاسها از این رو اهمیت دارد که بدانیم در مقطع زمانی مدنظر هنوز واحد لیتر و بشکه در محاسبات نفتی معمول و مرسوم نشده و دوم اینکه متوجه خواهیم شد مصرف کارخانه برق تهران چقدر بوده است.
لازم به یادآوری است که در سال ۱۲۸۴خورشیدی نخستین نیروگاه خصوصی برق توسط محمدحسین امینالضرب با قدرت ۴۰۰ کیلووات در شهر تهران راهاندازی شد. این نیروگاه در ۲۴ساعت فقط ۶ساعت برق ۲۲۰ ولت تکفاز و ۳۸۰ ولت سهفاز متناوب مشترکان آن زمان را تامین میکرد. به این ترتیب قابل فهم است که برق و وسایل برقی در مقطع تاریخی مدنظر خدمات و کالایی لوکس محسوب میشده است. از حدود سال ۱۳۰۳شمسی بخشهای خصوصی دیگری از جمله کارخانههای آرد، ریسندگی، نساجی و برخی شهرداریها در شهرهای مختلف ایران نسبت به راهاندازی مولدهای کوچکی از نوع دیزل و توربین بخار برای تامین بخشی از برق روشنایی مناطق شهری اقدام کردند. از آنجا که این مولدها با نفت کار میکرد، بنابراین، تامین سوخت موردنیاز برای گرداندن این موتورها که عموما ملخ (پروانه) نیز روی آنها دیده میشد در تولید برق اهمیت داشت. آن گونه که از آگهی مندرج در روزنامه اطلاعات درک میشود، تجارتخانههای نفت به عنوان مخاطب بلدیه تهران که در واقع عامل پخش و فروش سوخت در شهرها بودند، میتوانستند در مناقصه بنزین و نفت شرکت کنند و از مزایای معامله عمده با شهرداری بهرهمند شوند.