48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
پروژه هنری 2–3 Streets، که توسط هنرمند Jochen Gerz آغاز شد، بخشی از پایتخت فرهنگی اروپا در سال RUHR.2010 بود. شرکت کنندگان بین المللی برای زندگی در مناطق «محروم» سه شهر در منطقه روهر آلمان دعوت شدند. در این مقاله ما دو مطالعه جداگانه از اثرات این پروژه هنری برای محلههای درگیر را مورد بحث قرار میدهیم و جنبههای انتقادی را توصیف میکنیم و آنها را در چارچوب نظری پایداری، شهرهای خلاق و مدرنسازی قرار میدهیم. گردآوری یافتههای نظری تکمیل کننده دو مطالعه منجر به بازتابی از گرایشهای (غیر) پایدار (در این پروژه هنری) میشود که میتواند بینشهای بعدی را برای پروژههای دیگر (هنر) در حوزه موضوعی توسعه شهری ارائه دهد. تجزیه و تحلیل اکتشافی ما چارچوبی را برای تحقیقات تجربی عمیق بیشتر فراهم می کند.
پروژه هنری 2–3 Streets، که توسط هنرمند Jochen Gerz آغاز شد، بخشی از برنامه پایتخت فرهنگی اروپا سال RUHR.2010 بود. ایده پشت این پروژه شامل احیای مناطق خاصی از سه شهر منطقه روهر (دویسبورگ، دورتموند، مولهایم آن در روهر) بود که با دعوت از شرکت کنندگان بین المللی برای گذراندن یک سال در خیابانی جدید و ناآشنا، «محروم» تلقی می شدند.
در یک فرآیند ارتباطی یک ساله مبتنی بر اینترنت، 78 شرکت کننده، به اصطلاح «ساکنان جدید»، از 1457 متقاضی از 30 کشور، توسط گرز و تیمش انتخاب شدند تا بخشی از یک تجارت شوند: یک سال زندگی بدون اجاره در تبادل برای مشارکت منظم در یک فرآیند نوشتن روزانه مبتنی بر اینترنت. این سه خیابان عبارت بودند از خیابان یوهان- و زاربروکرستراس در ناحیه دویسبورگ-هوشفلد (DU)، خیابان اوسترهولز/شلوسرستراس در بورسیگ پلاتز در ناحیه دورتموند-نوردشتات (DO) و یک ساختمان بلند در هانس بوکلر- میدان 7 در Mülheim an der Ruhr (MH). گرز این سه خیابان را محل برگزاری یک سال نمایشگاه هنری اعلام کرد. برای او منحصربهفرد بودن آنها این بود که «مطلقاً چیزی برای دیدن» وجود نداشت (گرز، به نقل از هوخ، 2008) – به جز واقعیت: سه خیابان و زندگی روزمره آنها در عین حال زمینه، فضا و ابژه بودند. از نمایشگاه
برای مبتکران پروژه، تغییرات فردی برای شرکت کنندگان («ساکنان جدید») ناشی از موقعیت های جدید زندگی آنها و فرآیندهای نوشتن به عنوان منبع بالقوه تغییر برای زندگی عمومی اطراف در نظر گرفته می شود. (Meincke & Rellecke, 2011) عموم مردم یا همسایگان (به اصطلاح “ساکنان قدیمی” که قبل از پروژه در منطقه زندگی می کردند) و همچنین بازدیدکنندگان نیز به عنوان شرکت کنندگان در پروژه و بخشی از پروژه شناخته می شدند. فرآیند نوشتن در هر خیابان یک دفتر پروژه وجود داشت. در اینجا ساکنان و بازدیدکنندگان نمایشگاه توانستند در فرآیند نوشتن مبتنی بر اینترنت شرکت کنند. پس از پایان سال، متون فردی، که به 16 زبان مختلف و عمدتاً بر روی رایانه شخصی شخصی نوشته شده بودند، توسط DuMont در یک کتاب 3000 صفحه ای به صورت ناشناس و زمانی منتشر شد. علاوه بر این، پروژههای مشارکتی بیشتر در محلهها، نصب در موزه Folkwang در اسن، انتشار بالا از «متن جمعی»، «مدارس بازدیدکننده» (تورهای هدایتشده برای بازدیدکنندگان خارجی از طریق «خیابانها») و همچنین یک مکان بزرگ پوشش رسانه ای و رویدادها نشان دهنده فعالیت های بیشتر پروژه بود. اینها به عنوان بخشی از پروژه کلی برای آغاز تغییرات در امتداد خطوط “”در نهایت خیابان من یکسان نخواهد بود” درک شد (گرز، به نقل از دینکلا، 2011: 40، ترجمه AG/JH).
این مقاله دو مطالعه تجربی موازی پروژه هنری 2-3 خیابان ها را مورد بحث قرار می دهد که به طور جداگانه در سال 2010 انجام شد . توسط تیمی از دانشگاه هاینریش هاینه دوسلدورف (Brocchi & Eisele, 2011) طرح های تحقیقاتی متفاوتی داشتند اما یافته های مشابهی به دست آوردند و مکمل نظری آنها را آشکار کرد. گردآوری آنها در کنار هم ارزش قابل توجهی برای درک پروژه خیابان 2-3 و جنبه های مشکل ساز آن، به ویژه از دیدگاه مصاحبه شوندگان مختلف (شرکت کننده)، ساکنان «قدیمی» و «جدید» و بر اساس برخی زمینه های «تلویحی» ارائه می کند. -مشاهدات همانطور که نقل قول یوخن گرز “”در نهایت خیابان من مثل قبل نخواهد بود” نشان می دهد، این پروژه تلاش کرد تا محله ها و ساکنان آن را به طور اساسی تغییر دهد. این ادعا یک نقطه کانونی برای هر دو مطالعه است که اجرای اغلب مشکل ساز آن را شناسایی و بررسی می کند.
رویکرد تفسیری اولین مطالعه معرفی شده (Behnke et al., 2011) به ویژه بر پیوندهای پنهان و آشکار پروژه هنری با بحث نظری در مورد (غیر)پایداری و استراتژی های شهر خلاق و ارتباط آن با جهان های هنر متمرکز است. گفتمانها در مورد رویکردهای پایداری و شهر خلاق، گسترده و پیچیده هستند زیرا در رشتههای مختلف با آن سروکار دارند. همچنین، هر دو اصطلاح، پایداری و خلاقیت، به شدت تورمزا به کار میروند و بنابراین در تعاریف خود «فازی» شدهاند. پیامدهای مفهومی و نظری این ابهام را نمی توان در اینجا منعکس کرد. با این حال، تعاریف کاری برای هر دو مفهوم در زیر آورده شده است. دومین مطالعه معرفی شده (Brocchi & Eisele, 2011) با ارائه این فرضیه که پروژه هنری 2-3 خیابان ها به نوعی استراتژی مدرنیزاسیون فرهنگی اشاره دارد، به پارادایم مدرنیزاسیون مربوط می شود.
گردآوری یافتههای تجربی و تحولات نظری مطالعات ما به چندین گرایش (غیر)پایدار در این پروژه هنری و بینشهای بعدی برای پروژههای هنری دیگر در حوزه توسعه شهری اشاره میکند. در ارزیابی پروژه هنری، تصویر ایده آلی از 2 تا 3 خیابان در مطبوعات و نهادهای حمایت کننده غالب بود. دو مطالعه ما نشان میدهد که «واقعیت» و درک 2-3 خیابان توسط «ساکنان جدید» و «قدیمی» را نمیتوان به شکل یک «داستان خوب» کاهش داد. در تحقق آن چندین جنبه متناقض و مشکل ساز وجود داشت که به سرعت در اولین گفتگوها با “ساکنان قدیمی” و “ساکنان جدید” آشکار شد. 5 یافته های ما به ترتیب با یک ادعای اکتشافی مرتبط هستند و چارچوبی را برای تحقیقات تجربی عمیق بیشتر، به عنوان مثال با استفاده از طرح تحقیق مقایسه موردی، فراهم می کنند. علاوه بر این، این بازتاب نظری می تواند توسعه معیارهایی را در مورد ارزیابی و بررسی پروژه ها، سیاست ها یا رویکردهایی ارائه دهد که استراتژی های شهر خلاق را در بر می گیرد. ایجاد یک چارچوب هنجاری، که شامل نقاط مرجع خاص برای بررسی های تجربی تحلیل پروژه های هنری است، ممکن می شود. جنبه های دیگری از یک چارچوب جایگزین از رویکرد احتمالی شرکت کنندگان و ساکنان پروژه به اختصار معرفی می شود، که مبتنی بر تصور ریچارد سنت از صنعتگری است و می تواند به طور بالقوه “باز” و عرصه ای برابر برای مواجهه با یکدیگر باشد.
در ادامه به تشریح این دو مطالعه با تمرکز بر طرح های تحقیقاتی و یافته های نظری آنها خواهیم پرداخت. اولین مطالعه ای که معرفی شد توسط نویسندگان جولیا هان و آنت گریگولیت انجام شد که به تیم تحقیقاتی دانشگاه لوفانا لونبورگ تعلق داشتند.
مداخله هنری پروژه خیابان 2-3 را می توان به عنوان پیشنهادی از فعالیت نسبت به محله های خاص درک کرد. به طور بالقوه مداخله خود را به ساختارهای موجود متصل می کند، برای مشارکت باز است و امکانات جدیدی را برای برخوردهای اجتماعی از طریق تلاش های جمعی ارائه می دهد و تغییرات فردی را آغاز و تشویق می کند. خیابان های 2-3 تلاش می کند فضای اجتماعی هر محله را احیا کند. وظیفه مطالعه ما (از اکتبر 2010 تا آوریل 2011 انجام شد)
یوخن گرز ارزیابی علمی را جزء لاینفک پروژه خود می دانست. در میان دیگران (به یادداشت پایانی 3 مراجعه کنید)، او از تأمین مالی یک نظرسنجی جامعه شناختی توسط مؤسسه تاریخ هنر دانشگاه هاینریش هاینه دوسلدورف حمایت کرد. مؤسسه دانشمند علوم اجتماعی، دیوید بروچی، نویسنده سوم این مقاله، را مأمور طراحی و اجرای این مطالعه با کمک مورخ هنر ماریون ایزل کرد (ر.ک. بروچی و ایزل، 2011). در ادامه به برخی از نتایج این امر خواهیم پرداخت
یافته های دو مطالعه مستقل روی پروژه هنری 2-3 خیابان ها توسط تیم دانشگاه لونبورگ (Behnke et al., 2011) و توسط تیم دانشگاه هاینریش هاینه دوسلدورف (Brocchi & Eisele, 2011) انجام شده است. ما در این مقاله به طرق مختلف بر جنبههای مشکلساز و انتقادی خیابانهای 2-3 از دیدگاه «ساکنان جدید» و «قدیمی» مصاحبهشونده تأکید کردیم. درک جنبه های ناپایدار، مانند مضاعف گمشده، امکان پذیر است