48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
رابطه بین مدلهای توسعه محلی و سیاست فرهنگی یکی از نکات کلیدی بحث در مورد نقش فرهنگ در شهرهایی مانند گلاسکو (García, 2004a, García, 2004b), Liverpool (Connolly, 2011), Bilbao (González, 2011) است. ) و بارسلونا (Rius-Ulldemolins et al., 2016, Rius-Ulldemolins and Sánchez, 2015). این موارد الگویی برای شهرهای دیگر در نظر گرفته شده است که مایلند خود را به عنوان یک شهر جهانی جلوه دهند (اسکات، 2008، ویلیامز و کرید-هالکت، 2011) یا خلاق.
رویکردهای جدید به سیاست فرهنگی از دهه 1990 به موازات پارادایم «شهر خلاق» به وجود آمده است. این رویکردها به دنبال رویکردی نظام مند، مرتبط و متوازن تر برای اهداف سیاست فرهنگی بوده اند. این جهتگیری را میتوان «پارادایم جدید سیاست فرهنگی» نامید که توسعه در زمینه محلی یک حکومت فرهنگی جدید برای تقویت ارزش فرهنگی را پوشش میدهد (Rius-Ulldemolins، 2005). این نسل فرهنگی بر بافت محلی تمرکز دارد نه ملی
از پایان قرن بیستم، بارسلونا یکی از پیشرفتهترین مدلهای یک شهر کارآفرین مبتنی بر صنایع خلاق و گردشگری فرهنگی را توسعه داده است (Marshall, 1996, Rius-Ulldemolins and Zarlenga, 2014, Rius-Ulldemolins et al., 2015). ، زامورانو و رودریگز موراتو، 2015). به اصطلاح مدل بارسلونا به عنوان پروژه ای تحت رهبری شورا برای تبدیل شهر به یک مرکز اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی درک می شود (دگن و گارسیا، 2012، گونزالس، 2011، مارتی کوستا و پرادل آی.
جامعه شناس فرانسوی پاسکال کازانووا (2001) بارسلونا را شهری تعریف می کند که از دهه 1970 می توان آن را به عنوان یک مرکز ادبی قابل مقایسه با پاریس در نظر گرفت، با این تفاوت که پایتخت کاتالونیا تنها در جهان ادبی آمریکای لاتین و اسپانیایی مرجع کلیدی است. . به قول خودش: «بارسلون، پایتخت ادبی ملی کاتالونیا است که دو ویژگی کلیدی پایتختهای ادبی را (مانند پاریس و لندن) گرد هم میآورد: شهرت برای لیبرالیسم سیاسی.
ترویج صنعت نشر و ادبیات از زمان سقوط دیکتاتوری فرانکو و در تلاشهای بعدی برای کمک به ریشهیابی دموکراسی، اولویت سیاست فرهنگی بارسلون بوده است. این در برنامه استراتژیک فرهنگ بین سالهای 1999 و 2006 منعکس شده است (ICUB, 1999, ICUB, 2006). یکی از اقدامات اصلی توسعه یک سیستم کتابخانه محلی در یک کنسرسیوم با دولت استانی بوده است. این سیستم در اسپانیا در سطح پیشرفته است (Diputació de Barcelona, 2003). این هست
سیاست فرهنگی از زمان اختراع خود در دهه 1960، اهداف، اشکال اجرا، حوزه های مداخله و گفتمان های مشروعیت را انباشته کرده است (اورفالینو، 1996، مولین، 1997، ریوس اولدمولینز و همکاران، 2012). به همین ترتیب، روندهایی که جهانی شدن و پسا فوردیسم را تقویت کرده اند، مدل های سنتی و چارچوب ملی توسعه سیاست فرهنگی را تضعیف کرده اند (بونت و نگریر، 2011، دوبوآ، 2010). تولید بومی و ابزاری سازی فرهنگ در این امر جو جمع شده است