48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
شهرنشینی مستمر، افزایش مصرف، ناکارآمدی سیستم به دلیل زیرساخت های ناکافی و توسعه نیافته، کمبود شدید مسکن ارزان قیمت، بازارهای زمین و مسکن ناکارآمد که منجر به سکونتگاه های غیررسمی می شود، چالش های حمل و نقل و جابجایی، مسائل اجتماعی-اقتصادی و تخریب محیط زیست برخی از بزرگترین چالش ها را برای بهره وری منابع و مدیریت پایدار منابع طبیعی که باید مورد توجه قرار گیرد. این امر باعث افزایش فشار بر تامین آب و فاضلاب، تامین انرژی و بهره وری، بازیافت زباله و بازیابی منابع، استفاده از زمین و امنیت غذایی به ویژه می شود. وابستگی متقابل این چهار بخش به ضرورت تفکر سیستمی یکپارچه بهتر و مزایای رویکرد اقتصاد دایره ای برای درک بهتر ارتباط آنها اشاره دارد (این چالش به طور خاص در نتایج Rio+20 و همچنین در دستور کار 2030 برای توسعه پایدار برجسته شده است. ؛ سازمان ملل، 2016 ).
چالش های شهرنشینی در منطقه جنوب شرقی آسیا ناشی از تغییرات آب و هوایی، تغییرات جمعیتی و رفتار مصرف بیهوده است. انتظار می رود تا سال 2050، جمعیت شهری در شهرهای جنوب شرقی آسیا به میزان 44 میلیون نفر در سال افزایش یابد ( GIZ، 2015 ). با این حال، ظرفیت محیط برای حمایت از نیازهای انسان (مثلا نیاز روزافزون به آب، غذا و انرژی) در نتیجه اقدامات انسان، مانند شهرنشینی بیش از حد، تغییر پوشش زمین و رشد جمعیت کاهش مییابد که منجر به افزایش انرژی و افزایش جمعیت میشود. قیمت مواد غذایی در نتیجه، توانایی محیط برای ارائه خدمات ضروری اکوسیستم ضروری برای حمایت از بقای نسلهای آینده تضعیف میشود ( Folke، 2006 ، IPCC، 2015 ، Potschin و همکاران، 2016 ).
شهرنشینی کاتالیزور بسیاری از چالش های ذکر شده است. رشد گسترده مناطق شهری برای پذیرش تعداد فزاینده مردم همچنان به تبدیل (اغلب غیررسمی و به شیوه ای ناهماهنگ) زمین های مولد طبیعی و کشاورزی به مناطق شهری شده ادامه می دهد ( آرزکی، دینینگر و سلود، 2015 ). افزایش تقاضا برای فضای شهری بیشتر و تمایل به کیفیت زندگی بالاتر همزمان با افزایش سطح مصرف، افزایش آسیب پذیری در برابر اثرات تغییرات آب و هوا و کاهش سرمایه گذاری در توسعه شهری و فضای عمومی است که همگی به کاهش تاب آوری شهری کمک می کنند . علاوه بر این، طراحی، برنامهریزی و مدیریت شهری همچنان در امتداد خطوط بخشی (در سیلوها) اتفاق میافتد، نه بهعنوان یک فرآیند یکپارچه، به این معنی که شهرداریها در منطقه جنوب شرق آسیا بهویژه قادر به استفاده از همافزایی بالقوه در سراسر انرژی نبودهاند. بخش های غذا-آب-پسماند (EWFW) یا از مزایای مدیریت یکپارچه منابع بهتر بهره برداری کنید.
با تاکید بر پتانسیل عملی پروژه EWFW Nexus، این مقاله در مورد پروژه Nexus جنوب شرقی آسیا گزارش می دهد، سه مطالعه موردی را با درس های آموخته شده معرفی می کند و به آینده می نگرد.
هنگامی که زمین از طریق فرآیند توسعه شهری تبدیل می شود، منظره به شدت تغییر می کند و سیستم های بارش، چرخه های هیدرولوژیکی ، بهره وری اکوسیستم، تعادل انرژی و اقلیم محلی همگی مختل و اصلاح می شوند ( آلبرتی، 2005 ، فولی و همکاران، 2011 ). . در حالی که شهرها در حال حاضر تنها از 2 درصد از پوشش زمین در سراسر جهان استفاده می کنند ( Scheider, Friedl, & Potere, 2009 : 182)، محدودیت های در دسترس بودن منابع و تغییرات آب و هوایی چالش هایی را برای تامین غذای سالم، انرژی ضروری و تامین آب پاک برای جمعیت رو به رشد ایجاد می کند.
اصطلاح Urban Nexus به پیوندها، اتصالات متقابل و وابستگی های متقابل در سیستم های شهری (انرژی، آب، غذا و سیستم های تامین مواد) و نیاز به رویکردهای جامع یکپارچه در این بخش ها اشاره دارد ( بازیلیان و همکاران، 2011 ). تعاملات کلیدی بین بخشهای یک سیستم یا سیستمها را توصیف میکند. هدف Nexus ادغام فرآیندهای مدیریت منابع است که کارایی استفاده از منابع طبیعی و سیستمهای زیرساختی را افزایش میدهد، رویه برنامهریزی را تغییر میدهد و انتشار CO 2 و تولید زباله را کاهش میدهد. این رویکرد مبتنی بر وابستگی های متقابل استفاده نشده بین بخش ها است. به عنوان مثال، نگاه کل نگر به سیستم انرژی و آب به عنوان بخشی از یک شبکه چند بعدی از سیستم های شهری.
کارشناسان شهری بیشتر و بیشتر موافق هستند که سیستم های مورد استفاده در حال حاضر تامین غذا، آب و انرژی و تصفیه زباله برای بازیابی مواد در مسیری ناپایدار قرار دارند ( Bringezu and Bleischwitz, 2009 ). سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان نگران هستند که تأثیرات تغییرات آبوهوایی، استفاده بیش از حد از زمین، افزایش نابرابری و سایر چالشهای شهری، امنیت غذایی، آب و انرژی ما را تهدید کند و بر شهرهای آینده در سطح جهان، بهویژه در منطقه جنوب شرقی آسیا (حتی روابط عمومی) فشار وارد کند. چین اخیراً رویکرد مبتنی بر تولید ناخالص داخلی خود را برای رشد به سمت مدلی پایدارتر تغییر داده است. علاوه بر این، با هدف کاهش انتشار گازهای گلخانه ای ، ذینفعان جامعه مدنی، صنعت و دولت به دنبال حمایت و راهنمایی برای تصمیم گیری «خوب» در طراحی و توسعه شهری هستند.
اقتصاد دایره ای «اقتصادی است که توسعه اقتصادی را با حفاظت از محیط زیست و منابع متعادل می کند. بر کارآمدترین استفاده و بازیافت منابع و حفاظت از محیط زیست تأکید دارد. یک اقتصاد دایره ای دارای مصرف کم انرژی، انتشار کم آلاینده ها و راندمان بالا است. این شامل بکارگیری فرآیندهای تولید پاک تر در شرکت ها، توسعه پارک های صنعتی زیست محیطی و برنامه ریزی یکپارچه مبتنی بر منابع برای توسعه در صنعت، کشاورزی و مناطق شهری است ( UN EP، 2013 ، صفحات 16-18).
برخلاف اقتصاد خطی ناپایدار، اقتصاد دایره ای با طراحی ترمیم کننده و احیاکننده است و می تواند به عنوان یک راه حل عملی برای بحران منابع در حال ظهور که منجر به تنش های فزاینده حول ژئوپلیتیک و خطرات عرضه شده و به شرایط ناپایدار و ناامن کمک می کند، دیده شود. اقتصاد دایره ای می تواند با جدا کردن رشد اقتصادی و شهری از مصرف منابع به تثبیت این مسائل کمک کند. اصول کلیدی اقتصاد دایرهای عبارتند از: حفظ و تقویت سرمایه طبیعی با کنترل ذخایر محدود و متعادل کردن جریانهای منابع تجدیدپذیر، بهینهسازی بازده منابع با طراحی برای تولید مجدد، نوسازی و بازیافت به منظور حفظ مواد و اجزاء در گردش و کمک به اقتصاد، و تقویت اثربخشی سیستم با آشکارسازی و طراحی اثرات خارجی منفی ( بنیاد الن مک آرتور، 2014 ).
در Resource Nexus و مفهوم Circular Economy همپوشانی های واضحی وجود دارد. مفهوم جداسازی کلیدی برای مفاهیم اقتصاد دایره ای و متابولیسم شهری است (همانطور که در اصول هانوفر توسط McDonough & Braungart، 1992 ، که منجر به مفهوم گهواره به گهواره شد، بیان شده است ). تلاشی برای جدا کردن رشد از استفاده از منابع با موفقیت در کوریتیبا (برزیل) در سالهای 1990 تا 2000 آغاز شد: جداسازی در سطح جامعه از طریق مبادله زبالههای قابل بازیافت برای کوپنهای اتوبوس و محصولات محلی تازه، مانند سبزیجات محلی به دست آمد. ترانزیت سریع اتوبوس کوریتیبا (BRT) یک جایگزین کم هزینه برای حمل و نقل ریلی است. 90 درصد از ساکنان کوریتیبا در فعالیت های بازیافت روزانه زباله های خود درگیر هستند و به نرخ بازیافت 70 درصدی دست می یابند. این ابتکار بسیار موفق، پیوند قوی بین حمل و نقل عمومی یکپارچه ، بازیافت زباله و ایجاد شغل (توانمندسازی افراد بیکار) ایجاد می کند.
3 مفهوم کلیدی (ارتباط منابع، اقتصاد دایره ای و جداسازی) دقیقاً یکسان نیستند – هر کدام تمرکز دیگری دارند – با این حال، آنها همه کارایی منابع سیستم های شهری را در هسته خود دارند. رویکرد EWFW Nexus چند مقیاسی با هدف معرفی فرآیندهای برنامهریزی و مدیریت شهری یکپارچه است که کارایی استفاده از منابع طبیعی را افزایش میدهد، انتشار گازهای گلخانهای و ضایعات را کاهش میدهد و در نتیجه به انعطافپذیری شهرها و مناطق آنها کمک میکند. اهمیت چنین رویکرد یکپارچه ای اغلب اذعان شده است و در حال حاضر شناخت فزاینده ای از فعل و انفعال پویا منابع و سیستم های تامین آنها در بافت شهری وجود دارد، مانند اتصال نزدیکی که جریان های انرژی، آب، غذا و مواد می توانند به عنوان یک منبع تامین کنند. فرصتی برای یک “رابطه سیاست” برای ادغام بهتر برنامه ریزی و مدیریت منابع در داخل و خارج از مرزهای شهری، بخش ها و حوزه های قضایی که می تواند به بینش های ملموس و شبیه کتاب راهنما برای شهرها و مناطق دیگر ترجمه شود. ( داهر و محتر، 2015 ).
نویسنده پیشنهاد میکند که جزء «زباله/جریان مواد» به حوزههای پیوند مشترک آب-غذا-انرژی اضافه شود، زیرا انرژی و آب موجود در مواد بازیابی نشده عامل مهمی است. به عنوان مثال، تولید زیست توده انرژی تجدیدپذیر را فراهم می کند، در حالی که چرخه مواد مغذی و کشاورزی شهری در شهرها امنیت غذایی را بهبود می بخشد، حوضه آبریز بارندگی امکان شارژ سفره های زیرزمینی را فراهم می کند، و تولید مجدد مواد زائد انرژی موجود را بازیابی می کند و به جلوگیری از تخلیه بیشتر مواد کمیاب یا کمیاب کمک می کند. مواد بکر افزودن جریانهای مواد در ارزیابی Nexus نیز توسط گزارش محوری EP سازمان ملل متحد ( 2013 )، فصل 4: «جریانهای مواد شهری در شهرها در جهان توسعهیافته و در حال توسعه» پشتیبانی شده است. بنابراین، سوال این است: چگونه می توان مفهوم Nexus را به طور فعال ترکیب کرد تا حلقه بسته شود و شهری با منابع کارآمد را فعال کند؟
اثربخشی استفاده از منابع آب و انرژی و بازیابی موفقیتآمیز مواد/ضایعات هنوز محدود است و بهطور گستردهای توسط پراکندگی سیستمها، در دسترس بودن فناوری و نوع مدیریت منابع تعیین میشود.
پیوند شهری اغلب به عنوان یک سیستم پیچیده مرتبط با یکدیگر توصیف می شود که در آن سیستم های غذا، آب، انرژی و تصفیه زباله با هم تلاقی می کنند ( گلد و باس، 2010 ). EWFW Nexus رویکردی را برای طراحی راهحلهای توسعه شهری پایدار که در آن سیستمها ادغام شدهاند و مزایایی را برای یکدیگر فراهم میکنند، ترسیم میکند. با این حال، برنامهریزی و تحول شهری تاکنون توجه کافی به تابآوری سیستمهای شهری نداشته است و به نظر میرسد آمادگی ضعیفی برای رویارویی با چالشهای سازگاری و کاهش آن نداشته باشد ( داوودی و پورتر، 2012 ، داوودی، 2014 ).
به طور معمول، گزینههایی برای حل مشکلات پیش روی بخشهای غذا، آب، انرژی یا ضایعات به صورت جداگانه و در برنامهریزی تکهای مورد بررسی قرار میگیرند. کاوش در چگونگی رفع نیازهای آب، در عین نادیده گرفتن پیامدهای مصرف انرژی، یا تعیین اهداف برای تغییر کاربری زمین و نادیده گرفتن اثرات مخرب برای کشاورزی. این طرز فکر «سیلوی» اجازه اتصالات مهم بین این سیستم ها را نمی دهد و مزایای بالقوه یا معاوضه را بررسی می کند.
EWFW Nexus پیشنهادی پیوندها را تشخیص میدهد و هدف آن پاسخگویی بهتر به نیاز به سیاستهای یکپارچه و مکانیسمهای پیادهسازی با بهینهسازی سیستمها از طریق رویکردی برای مقابله با تفکر سیلو بین بخشهای شهری، تغییر سیستم ناکارآمد و دور شدن از یک سیستم منسوخ است. راه حل های هدف شکل 1 زیر روابط درونی و تودرتوی EWFW Nexus شهری را نشان می دهد.
در طول دهه گذشته، مفهوم پیوند آب-انرژی-غذا (WEF) به عنوان یک حوزه سیاست، حکمرانی و تحقیقات جهانی به طور فزاینده ای مطرح شده است ، با مقالات متعددی که برای روشن کردن وابستگی های متقابل حوزه ها منتشر شده است.
مکرراً بحث می شود که شیوه های حکمرانی و مدیریت شهری منسوخ شده ، که در آن منابع به صورت مجزا توسط بخش های بخش مربوطه مدیریت می شوند، منجر به تکه تکه شدن و قطع ارتباط زیرساخت ها و مکانیسم های حکمرانی در سطح شهر و کلان شهرها شده است. در این زمینه، مفهوم Nexus پیشنهاد می کند که از برنامه ریزی تک بخشی و یک سیستم زیرساختی تکه تکه به سمت چرخه های منابع یکپارچه تر حرکت کنید ( براندی، ریچرژاگن، و استپینگ، 2014 ، صفحات 297-310؛ گرانیت و همکاران، 2012 ، گو و همکاران همکاران، 2014 ، هاولز و همکاران، 2013 ، هاسی و پیتوک، 2012 ، محتر، 2016 ، صدیقی و آنادون، 2011 ).
برای اداره پایدار پیوندهای روستایی-شهری و وابستگی های متقابل منابع، به طور فزاینده ای تشخیص داده می شود که یک رویکرد یکپارچه برای توسعه شهری و مدیریت منابع ضروری است، هم در بخش ها و هم در مقیاس ها (بنت و همکاران، 2016، لمان ، 2010 ) . استراتژیهایی مانند بهینهسازی زنجیرههای تامین و ایجاد آبشار و چرخههای منابع بین سیستمها توسط چند شهر پیشرو با موفقیت آزمایش شدهاند و اکنون آماده اجرا هستند (به موارد مورد بحث مراجعه کنید) (کمیسیون اروپا، 2014 ، کمیسیون اروپا، 2015). ، ص 70).
در طول ده سال گذشته، اهمیت رابطه انرژی و آب توسط تعدادی از نهادهای بین المللی – مانند سازمان ملل متحد، شورای تجارت جهانی برای توسعه پایدار، مجمع جهانی اقتصاد (به نام چند مورد) و دولت های ملی فردی و شرکت های چند ملیتی – و به طور برجسته در بحث های مربوط به مفهوم اقتصاد سبز، دایره ای و شهری کارآمد از نظر منابع برجسته شده است ( دکر و همکاران، 2000 ، هاف، 2011 ).
Bizikova، Roy، Swanson، Venema و McCandless (2013) یک چارچوب برنامه ریزی عملی و پشتیبانی تصمیم برای سرمایه گذاری چشم انداز و مدیریت ریسک ایجاد کرده اند. این کار تأیید کرد که منابع آب، انرژی و مواد غذایی به یکدیگر وابسته هستند و به راحتی از هم جدا نمی شوند. محققان همچنین دریافتند که هر استراتژی که “روی یک قسمت از پیوند بدون در نظر گرفتن اتصالات متقابل آن متمرکز شود، عواقب ناخواسته جدی را در پی دارد” (2013: 1). آنها دریافتند که بررسیهای اخیر (مانند آلن و همکاران، 2015 ، کولرتز و همکاران، 2016 ) تأکید کردهاند که دارایی حیاتی مورد جستجو در فرآیند تملک زمین معمولاً آب است زیرا برای بهرهوری بالاتر زمین و پیشنیاز شهرنشینی مفید است. و کشاورزی
چندین نویسنده استدلال می کنند که رویکرد پیوندی نباید به مفهوم امنیت سه جانبه آب-غذا-انرژی محدود شود، بلکه می تواند نگرانی های دیگری مانند زمین، جریان مواد، مواد معدنی و تغییرات آب و هوایی را نیز شامل شود ( UN ESCAP، 2013 ).
برکس، کولدینگ و همکاران (2003) با استفاده از تخصص در اکولوژی، اقتصاد اکولوژیکی و علوم سیاسی و اجتماعی به طور گسترده در مورد تاب آوری شهری و رابطه پیچیده آن با سیستم های اجتماعی-اکولوژیکی تحقیق کرده اند تا بفهمند که چگونه جوامع انسانی به تغییرات در خود واکنش نشان می دهند و سازگار می شوند. منابع طبیعی و سیستم ها آنها دریافتند که چنین تحقیقاتی مستلزم پل زدن رشته ها، مرزهای سیاسی و مقیاس های زمانی و مکانی است. کارنیب (2017) یک چارچوب ارزیابی کمی از رابطه آب-انرژی-غذا را ایجاد کرد که امکان ارزیابی یکپارچه را با در نظر گرفتن تمام پیوندهای بین بخشی WEF و تقاضای رقابتی برای منابع برای ارزیابی سناریوهای توسعه آینده فراهم می کند.
Nexus نامهای مختلفی داشته است که اخیراً در ابتدا Food Security ذکر شده است. در سال 2008، مجمع جهانی اقتصاد (WEF) شروع به بررسی مفاهیم پیوند و انتشار یک سری مقالات مرتبط در مورد این موضوع کرد ( Alan, 2003 , Waughray, 2011 ). WEF زیرمجموعه آب-غذا-تجارت و زیرمجموعه انرژی-تغییر اقلیم را برای ادغام در یک طرح پیوند بزرگ ضروری در نظر گرفت. با این حال، در این زمان کار نتوانست چارچوبی قابل دسترس ارائه کند که مسائل و ذینفعان کلیدی را در زنجیره تامین مهم بخش خصوصی و عملکرد مدیریت زباله شناسایی کند ( آلن و متیوز، 2016 ، آندراد و همکاران، 2011 ).
بولکلی و بتسیل دریافتند که اجرای شهرهای پایدار و کارآمد از نظر منابع عمدتاً توسط اشکالی از سیاست و حکمرانی شکل میگیرد که در مقیاسهای جغرافیایی و فراتر از مرزهای شهری گسترش مییابد (2005 ) . در نتیجه، Allouche، Middleton و Gyawal (2014) پرسیدند که آیا بحث پیوند، بحث بزرگتری در مورد نابرابری منابع و دسترسی را پنهان می کند؟ آنها ترکیبی از سیستمهای مقیاس بزرگ و کوچک را ترویج میکنند و خاطرنشان میکنند: «در پاسخ به گفتمان پیوندی نوظهور WEF، ما به دنبال ارائه دیدگاهی پویاتر به آب، انرژی و امنیت غذایی هستیم و استدلال میکنیم که تغییر در حکمرانی لازم است. همچنین به منظور ترکیب راهحلهایی که محدودیتهای کنترل به رسمیت شناخته میشوند» (2015؛ 1). آنها همچنین استدلال می کنند که اگرچه مخالفت با دیدگاه یکپارچگی بین سیستم ها دشوار است، در مورد اینکه دقیقاً چه معنایی می تواند در واقعیت داشته باشد توافق نظر وجود دارد. در حالی که برخی رویکرد و چارچوب بندی پیوندی را بسیار محدودکننده می دانند (مثلاً به استثنای تغییرات آب و هوایی)، سایر بازیگران آن را به اقتصاد سبز مرتبط می دانند یا بر مدیریت زنجیره ارزش تأکید می کنند. آلبرشتز (2010) به تغییر نقش برنامه ریزان اشاره کرد و این که تنها با کار معکوس (تفکر معکوس، که “پشت گویی” نیز نامیده می شود) است که برنامه ریزی شهری می تواند چشم اندازهای جدیدی را باز کند و جهت های دیگری را در پیش بگیرد.
هرناندز (2017) اشاره میکند که یک پلتفرم یا ابزار جدید مبتنی بر وب Nexus برای درک اینکه چگونه سیستمهای آب-انرژی-غذا از خدمات اکوسیستم در کل چرخه زندگی خود در مقیاسهای فضایی چندگانه سود میبرند و بر آن تأثیر میگذارند، مفید خواهد بود. چنین ابزاری در حال حاضر وجود ندارد.
تعدادی از چارچوب های مرتبط منتشر شده، از جمله چارچوب های هاف، 2011 ، رسول، 2014 ، مجمع جهانی اقتصاد (2011) و موسسه محیط زیست استکهلم (2012)، تعاریف مختلفی از روابط بین جریان انرژی-آب-غذا-مواد را نشان می دهند. عناصر و دامنه پاسخهای بالقوه درون پیوند. ( بیزیکووا و همکاران (2013) : 7) خاطرنشان کردند که چالش های آینده در امنیت آب، انرژی و غذا نشان می دهد که هر پیوند WEF باید یکپارچه شود و به طور پشت سر هم به آن پرداخته شود تا ماهیت روابط بین عناصر (چهار مورد) به طور کامل درک شود. دامنه ها یا بخش ها) و پیامدهای تغییرات آنها و تأثیرات ناشی از آن در سایر بخش ها.
Daher و Mohtar (2015) در “The Ultimate Nexus” توضیح دادند که چگونه آب، انرژی و غذا با هم به عنوان یک سیستم اصلی که یک پیوند را تشکیل می دهد، عمل می کنند، و چگونه تبدیل سیستم از سیلو به Nexus برای دستیابی به مدیریت بهتر منابع بهترین رویکرد است. آنها یک ابزار وب آنلاین را در www.wefnexustolol.org راه اندازی کردند که به کاربر اجازه می دهد تا سناریوهای مختلف را با خودکفایی های مختلف ایجاد و آزمایش کند. خروجی ابزار شامل خلاصه ای از پارامترهای تأثیرگذار است، از جمله:
نیاز آب (در مترمکعب)
انرژی مورد نیاز محلی (بر حسب کیلوژول)
انتشار کربن محلی (به تن CO 2 )
نیاز زمین (در هکتار)
الزامات مالی (در QAR)
مصرف انرژی از طریق واردات/حمل و نقل (بر حسب کیلوژول)
انتشار کربن از طریق واردات (به تن CO 2 )
استرینگر و همکاران (2014) رویکرد پیوندی را با تفکر تاب آوری ترکیب کرد و یک چارچوب چند مقیاسی جدید را با هدف امکان دسترسی عادلانه تر و عادلانه تر به منابع و نتایج تاب آوری راه اندازی کرد. آنها امیدوارند که به کارگیری چارچوب در سیستم های مختلف اجتماعی-اکولوژیکی، درک عواملی را که نتایج عادلانه و منصفانه را شکل می دهند، افزایش دهد.
بیگز و همکارانش ( بیگز و همکاران، 2015 ) دریافتند که پیوند آب-انرژی-غذا به عنوان یک ابزار مفهومی برای دستیابی به توسعه پایدار ترویج می شود. با این حال، آنها انتقاد می کنند که تا کنون، این چارچوب ها برای اجرای تفکر پیوندی نتوانسته اند به طور صریح یا کافی دیدگاه های معیشت پایدار را ترکیب کنند.
اخیراً، مدرسه بازرگانی وارتون خاطرنشان کرد که کمبود فزاینده منابع در سراسر جهان در حال حاضر باعث ایجاد نوآوری در شرکتهای آیندهنگر شده است، «شرکتهایی که به طور فزایندهای متوجه میشوند که مشکلات مرتبط با غذا، انرژی و آب، پایداری خود را تهدید میکند. در عین حال، بسیاری از سازمانها یک فرصت تجاری را در افزایش کارایی و کاهش ضایعات میبینند که میتواند یک دوره سود معقول را ارائه دهد» (وارتون و IGEL، 2013 ). آنها قبلاً Nexus را به عنوان یک فرصت تجاری عالی در آینده کشف کرده اند.
بر اساس مرور ادبیات مختصر، شکاف تحقیقاتی شناسایی شده منجر به سؤالات پژوهشی زیر برای این مقاله می شود:
آیا رویکرد Urban Nexus باید به انرژی، آب، غذا و جریانهای زباله/مواد (EWFW)، از جمله «جریانهای زباله/مواد» در آنچه معمولاً به بخشهای انرژی، آب و غذا محدود میشود، مربوط باشد؟
زندگی شهری در شهرهای در حال توسعه جنوب شرقی آسیا به سرعت در حال تغییر است. چگونه می توان از مفاهیم و ایده های Urban Nexus در این شهرها استفاده کرد؟
هدف پروژه Nexus نگاهی جامع به فعال کردن پیوندهای متقابل بخشی و اصول شهری با منابع کارآمد (با استفاده از رویکرد اقتصاد دایرهای)، با برقراری گفتوگوی نزدیکتر بین دولتهای ملی و محلی برای شناسایی و حذف سیاست است. موانع و ایجاد مشارکت های قوی جدید در سطح محلی. هدف آن افزایش همکاری بین سطوح مختلف دولت، ادارات شهرداری (ادارات) و دفاتر برنامه ریزی، ادارات شهری و در سراسر حوزه های قضایی شهری است. از نظر برنامه ریزی انرژی، پیوندهای متقابل باید بهتر تحقیق شوند. ما باید بپرسیم: برداشت زیست توده برای تولید انرژی برای سایر خدمات ضروری اکوسیستم چه پیامدهایی دارد و تأثیر آن چگونه بر تولید غذا و در دسترس بودن آب تأثیر می گذارد؟
با در نظر گرفتن ادبیات اخیر، نویسنده انتظار دارد که رویکرد پیوندی زمینه ای را برای سیاست ها و جهت گیری های جدید آینده ایجاد کند، تا هم افزایی بین بخش ها را افزایش دهد که آینده را گسترش داده و تحت تاثیر قرار می دهد. رویکرد منحصر به فرد Nexus انرژی، آب، غذا و زباله، سهامداران را برای شناسایی و پیگیری هم افزایی بین بخشها، حوزههای قضایی و حوزههای فنی برای افزایش عملکرد سیستم، بهینهسازی مدیریت منابع و کیفیت خدمات در سطح محلی راهنمایی میکند.
پروژه Nexus احتمالاً ابزارهای آینده توسعه شهری را بازتعریف خواهد کرد. «تفکر Nexus» میخواهد رویکردی را معرفی کند که به ارتباطات و وابستگیهای متقابل بخشهای شهری میپردازد و حوزههای سیاست مربوطه را بازتعریف میکند تا به استفاده کارآمدتر و مؤثرتر از چرخههای منابع در مناطق شهری دست یابد. شناسایی موانع سیاستی که در حال حاضر مانع ارتقای مدیریت یکپارچه منابع در شهرها میشوند و تلاش در جهت عوامل و راهحلهای توانمند برای رفع این موانع برای پروژه Nexus شهری ضروری است. عوامل فعال کننده برای Urban Nexus در شکل 2 زیر نشان داده شده است . حکومت شهری و مشارکت جامعه نقش مهمی در ارائه امنیت EWFW ایفا می کند. هدف رویکرد مبتنی بر راه حل، درک خطرات، مشارکت بهتر تصمیم گیرندگان و توانمندسازی مشارکت شهروندان، شرکای پروژه و رهبران محلی است.
پروژه Urban Nexus در سال 2013 آغاز شد و در حال حاضر در مرحله دوم آن (2016-2018) است. آغاز شد و توسط UN ESCAP، GIZ و ICLEI پشتیبانی می شود.
UN-ESCAP کمیسیون اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد برای آسیا و اقیانوسیه است. این بازوی توسعه منطقهای سازمان ملل برای منطقه آسیا-اقیانوسیه است که همکاری منطقهای را ارتقا میدهد و به کشورها در ایجاد و حفظ رشد اقتصادی مشترک با ارائه کمک به کشورهای عضو در قالب تجزیه و تحلیل دقیق و یادگیری همتایان و همچنین کمک میکند. شیوه های توسعه خوب
GIZ، Deutsche Gesellschaft für Internationale Zusammenarbeit، ارائه دهنده خدمات همکاری بین المللی توسط دولت آلمان است. به عنوان یک شرکت فدرال، GIZ از دولت آلمان در دستیابی به اهداف خود در زمینه همکاری بین المللی برای ارائه خدمات برای توسعه پایدار شهری ، متخصص در توسعه بین المللی حمایت می کند.
ICLEI، شورای بینالمللی ابتکارات محیطی محلی، یک انجمن بینالمللی متشکل از بیش از 1600 شهر، شهرک و منطقه، از جمله دولتهای محلی و سازمانهای ملی و منطقهای دولت محلی است که به توسعه پایدار متعهد شدهاند.
دوازده شهر در هفت کشور آسیا و اقیانوسیه در فاز اول (که از سال 2013 تا 2015 اجرا شد) شرکت کردند. کشورهای شرکت کننده شامل چین، هند، اندونزی، مغولستان، فیلیپین، تایلند و ویتنام هستند. در طول این مرحله، این پروژه به شهرهای منتخب پیشتاز در شناسایی فرصتهایی برای شروع رویکرد Nexus، توسعه و اجرای ایدههای پروژه ملموس و ایجاد گفتگوی نزدیک بین دولتهای ملی و محلی کمک کرد.
تمرکز اصلی فاز دوم (از 2016 تا 2018) در توسعه یک چارچوب مفهومی راهنما برای تسهیل بیشتر شهرها برای مشارکت و پیوند دادن پیوند شهری به دستور کار جهانی سازمان ملل متحد است: “برنامه شهری جدید” (UN، 2016 ) . غلبه بر موانع سیاستی که در برخی کشورها وجود دارد، برای رشد آتی Urban Nexus ضروری شناخته شده است. بنابراین، فاز دوم عمدتاً با هدف کمک به شهرها و ذینفعان مربوطه در جریان سازی و تکرار رویکرد Nexus به عنوان یک ابتکار ملی، اجرای اصول اقتصاد دایره ای است (نگاه کنید به: شکل 4 ).
برخی از نتایج حاصل از تحقیق در مورد Nexus را میتوان مشاهده کرد، برای مثال، در فناوریهای جدیدی که به طور چشمگیری میزان انرژی مورد نیاز برای ایجاد آب شیرین از آب نمک را کاهش میدهند و به استفاده بهتر از هر دوی این منابع کمک میکنند. پروژههای آزمایشی Nexus با محوریت عملی شامل سه مورد زیر (“آزمایشگاههای زنده”) است که در اینجا ارائه شدهاند تا نشان دهند چگونه رویکرد Nexus تأثیر مثبتی در شهرهای جنوب شرقی آسیا داشته است:
مورد 1
نشیک، هند – منابع انرژی، زمین و آب: طراحی یک سیستم تولید محلی یکپارچه
ناشیک چهارمین شهر بزرگ ماهاراشترا با جمعیت کل بیش از 1.5 میلیون نفر (2013) است. ناشیک یک مرکز کشاورزی مهم در این ایالت است که سبزیجات و میوه جات بمبئی و سایر نقاط جهان را تامین می کند. پروژه آزمایشی Urban Nexus در Nashik بر مدیریت کارآمد و استفاده بهینه از انرژی و آب های زیرزمینی برای محدود کردن اثرات منابع محدود بر کشاورزان متمرکز بود. نشیک به عنوان یک مرکز کشاورزی فشرده، مقادیر زیادی آب پمپاژ شده برای کشاورزی و آبیاری مصرف می کند و پمپاژ شدید آب زیرزمینی منجر به کاهش چشمگیر سطح آب و افزایش مصرف انرژی شده است.
به طور سنتی، سه بخش از Nexus شهری Nashik – آب، انرژی و کشاورزی (غذا) به طور جداگانه کار می کنند. این رویکرد پراکنده منجر به ناکارآمدی های عمده ای شده است ( Vogt, Schlenk, Horne, & Gügel, 2014 ). شرکت شهرداری Nashik رویکرد Urban Nexus را برای بهبود بهرهوری منابع در سطح محلی و منطقهای و ارتقای مدیریت منابع شهر اتخاذ کرد. ایجاد مشارکت با شهروندان محلی و تعامل با سهامداران جامعه از همان ابتدا بخشی از این فرآیند بود. کارگاه های منظم در Nashik امکان برنامه ریزی مشارکتی را فراهم می کرد که قبلاً استفاده نمی شد.
در نهایت، چهار پروژه آزمایشی بهم پیوسته در منطقه نشیک مخملآباد اجرا شد که شامل ارزیابی پمپهای آب در منطقه و سپس آموزش و افزایش آگاهی کشاورزان در مورد مناسبترین انتخاب پمپها، بهرهبرداری و نگهداری آنها بود. و سود اقتصادی ناشی از بهره وری انرژی که منجر به کاهش قبوض آب و برق می شود. اهمیت تغذیه آب زیرزمینی و برداشت آب باران مورد توجه کشاورزان محلی قرار گرفت. قبلاً به دلیل نداشتن انگیزه های جایگزین، برق بسیار یارانه ای و استفاده از پمپ های ناکارآمد به آب های زیرزمینی وابسته بودند. شرکت شهرداری ناشیک (NMC)، همراه با آژانس بررسی و توسعه آب های زیرزمینی، پیشنهاد ایجاد ساختارهای بالقوه تغذیه آب زیرزمینی در شهر را دادند. متعاقبا، NMC مطالعه ای را برای کل شهر انجام داد و چهار سایت بالقوه را شناسایی کرد ( شکل 3 را ببینید ).
اجرای رویکرد Nexus شهری منجر به یک رویکرد سیستمی بهم پیوسته از جمله نصب پمپهای کم مصرف برای کاهش مصرف برق، شارژ منظم آبهای زیرزمینی برای حفظ سطح آب و توسعه بیوگاز برای کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی و انرژی ناکارآمد شد . ورودی ها اجرای پروژه به هدف بزرگتر ترویج کشاورزی شهری و حومه شهری در نشیک برای رفع مسائل امنیت غذایی همراه با به حداقل رساندن ورودی های منابع مورد نیاز مانند انرژی، آب و کود کمک می کند.
رویکرد Urban Nexus منجر به افزایش تعامل مثبت بین همه ذینفعان ذینفع و فرآیند تصمیمگیری شفاف و آگاهانه با مشارکت تمام ادارات مربوطه شهرستان در رابطه با فعالیتهای آتی شد. بهره وری انرژی با جایگزینی پمپ های ناکارآمد با پمپ های با اندازه مناسب تر و نصب شیرهای کم اصطکاک و لوله کشی بهبود یافت. بهره وری منابع از طریق ترویج احیای نیروگاه های بیوگاز غیرعملکردی برآورده شد. آگاهی در میان دانش آموزان و در داخل جامعه در مورد کاربردهای عملی بهره وری منابع و کشاورزی ارگانیک افزایش یافت و مالکیت جامعه جنبه مهمی از پروژه شد. صرفه جویی قابل توجهی در انرژی (حدود 20 درصد) و کاهش مصرف آب گزارش شده است.
مورد 2
ناگا، فیلیپین – مدیریت کاربری زمین، مسکن، فاضلاب و انرژی: رویکرد سیستمی.
شهر ناگا در فیلیپین حدود 200000 نفر جمعیت دارد (2015) توسعه سریع شهر ناگا به عنوان یک مرکز شلوغ فعالیت های اقتصادی، محیط زیست و حفاظت از منابع طبیعی آن را تهدید می کند . تغییر اقلیم همچنین از طریق شرایط آب و هوایی شدید، سیل شهری، و کاهش عملکرد کشاورزی و کمبود انرژی، چالشهایی را ایجاد میکند.
دولت شهر با این وظیفه مواجه شده است که با افزایش جمعیت، تقاضای فزاینده برای مناطق مسکونی جدید را برآورده کند. برنامهریزی و اجرای طرحهای مسکن مقرونبهصرفه شامل جادهها، سیستمهای انرژی، آب، تصفیه فاضلاب، زهکشی آب طوفانی و مدیریت پسماند جامد است که فرصت کافی برای اعمال رویکرد Urban Nexus در پروژه را فراهم میکند. به عنوان اولین گام، یک مشارکت نزدیک بین بخش ها و سطوح مختلف دولت محلی شکل گرفت. در حال حاضر از سپتیک تانک و تالاب ساخته شده برای تصفیه پساب کشتارگاه استفاده می شود. با این حال، این باعث ایجاد بوی شدید در محله می شود و سلامت مردم را تحت تأثیر قرار می دهد. از سوی دیگر پساب ندامتگاه مستقیماً به نهر مجاور سرازیر می شود و در نتیجه باعث آلودگی محیط زیست و آب های زیرزمینی می شود. در حال حاضر هیچ شبکه تاسیسات فاضلاب در شهر وجود ندارد (گزارش مطالعه موردی GIZ 2015 ، ص 70).
یک پروژه جدید مسکن عمومی در Barangay Del Rosario، به سفارش دولت شهر، شامل یک تصفیه خانه فاضلاب خلاقانه است که امکان تبدیل فاضلاب (آب سیاه) را به انرژی تجدیدپذیر در قالب بیوگاز و تولید کود آلی فراهم می کند. کارخانه جدید فاضلاب حاصل از کشتارگاه مجاور، زندان منطقه، شهرک مسکونی و یک دبیرستان برنامه ریزی شده را تصفیه خواهد کرد. این شکل از مدیریت منابع یکپارچه، یک سیستم حلقه بسته است که نه تنها سازگار با محیط زیست است، بلکه عملی، کارآمد است و حتی می تواند زمانی که در مقیاس بزرگتر به کار گرفته شود، مقرون به صرفه شود. یک مخزن سپتیک مرکزی نصب شد که منجر به صرفه جویی اقتصادی شد و تغییراتی از جمله مقاومتر کردن پایهها در برابر زلزله، کاهش عناصر سازهای غیر ضروری و افزودن آرماتورها برای محافظت از سقف برای فصل طوفان اعمال شد . با استفاده از رویکرد Urban Nexus، سیستم جدید تصفیه فاضلاب امکانسنجی فنی و مزایای هزینهای ناشی از تولید انرژی از فاضلاب به شکل بیوگاز و استفاده مجدد از فاضلاب تصفیهشده برای آبیاری در کشاورزی را نشان میدهد. مجدداً، صرفه جویی قابل توجهی در انرژی (کاهش سوخت فسیلی برای تولید انرژی تا بیش از 20 درصد) و کاهش بیماری های مبتنی بر آب گزارش شده است. این پتانسیل را دارد که به یک پیاده سازی نمونه از رویکرد Nexus تبدیل شود ( Mohr & Renz, 2014 ).
مورد 3
پکانبارو، اندونزی – زباله جامد و انرژی: تفکر متفاوت در مورد منابع زباله
پکانبارو مرکز استان ریاو در جزیره سوماترا است. با بیش از یک میلیون نفر جمعیت (2016) پنجمین شهرداری سوماترا است. شهر پکانبارو روزانه حدود 700 تن زباله جامد تولید می کند که در محل دفن زباله محلی در منطقه رومبای دفع می شود. این محل دفن زباله بیش از بیست سال است که فعالیت می کند و پیش بینی می شود کمتر از پنج سال دیگر فضای موجود را تمام کند. در محل دفن زباله لوله هایی برای انتشار گاز متان برای جلوگیری از انفجار نصب شده است، اما گاز متان جمع آوری نمی شود. همچنین یک سیستم تصفیه شیرابه ساده وجود دارد که شیرابه را با نیروی جاذبه از طریق سیستم زهکشی به حوضچه های تصفیه شیرابه منتقل می کند.
شهرداری در حال خرید زمین برای یک محل دفن زباله جدید در نزدیکی است، اما همچنین به دنبال یادگیری از تجربیات یک کارخانه خصوصی تولید زباله به انرژی در محل دفن بهداشتی Bantan در Chiangmai (تایلند) است که سود حاصل از آن را به همراه دارد. تغذیه برق به شبکه اداره برق استان. پکانبارو نیاز فوری به یافتن راه حل هایی برای مدیریت بهتر محل دفن زباله و نحوه استفاده از گاز متان و بیوگاز محل دفن زباله از تصفیه شیرابه دارد. این پروژه مستلزم مدیریت بهبود یافته محل دفن بهداشتی موجود و آینده، و همچنین نصب یک سیستم جمع آوری و تولید انرژی کارآمد گاز متان است.
یکی از اجزای اصلی پروژه افزایش آگاهی و مشارکت ساکنان محلی در توسعه مشترک پروژه بود. برنامه ریزی مشارکتی منجر به شناسایی قوی جامعه محلی با اهداف و نتایج پروژه شد.
در اندونزی، نیروگاههای تبدیل زباله به انرژی به روشی مطلوب برای کاهش بار تولید زباله در حال رشد تبدیل شدهاند، در حالی که نیازهای تامین انرژی قابل اعتماد را برآورده میکنند. مجموعه ای از مراکز غیرمتمرکز بازیافت زباله تاسیس شده است که بخش زیادی از زباله های شهری را مدیریت می کند و مشاغل جدیدی را برای مردم محلی ایجاد می کند. نرخ بازیابی منابع و انحراف از میزان دفن زباله به بیش از 65 درصد افزایش یافته است. علاوه بر این، جمع آوری گاز متان فرصتی را برای درآمدزایی از طریق فروش برق و همچنین کاهش هزینه بنزین با سوخت کامیون ها با بیوگاز فشرده فراهم می کند. شهرداری اکنون انتخاب تولید بیوگاز یا برق را دارد. به کارگیری مدل «سیستم دفن بهداشتی پایدار تا انرژی» در محل دفن زباله جدید، شهر را قادر میسازد تا از محیط زیست محافظت کند، انرژی و سایر محصولات ارزشمند را از زباله تولید کند و همچنین به یک راهحل دفن بهداشتی پایدار دست یابد.
نکات اصلی که از این سه مورد به دست می آید عبارتند از:
فراتر از کمک به بهبود بهره وری منابع، ایجاد یک ساختار حاکمیتی واضح و قابل اعتماد که طول عمر طرح ها را تضمین می کند، ضروری است . این توسط توسعه مشترک با سهامداران محلی و مشارکت گروه های اجتماعی برای امکان مشارکت و توانمندسازی با مکانیسم های بازخورد توافق شده پشتیبانی می شود.
اقدامات خاص راهحلهای فنآوری متفاوتی را که با استفاده از رویکرد Nexus در رویههای برنامهریزی ادغام شدهاند، بهینه کرد.
برای موفقیت و اطمینان از تأثیر، هر سه مورد از رویکرد سیستم های محلی و غیرمتمرکز، از جمله بخش جریان زباله/مواد مربوطه به عنوان بخشی از رویکرد استفاده کردند ( جدول 1 را ببینید ).
جدول 1 . عناصر EWFW Nexus (توسط نویسنده، 2017؛ پس از: Bizikova و همکاران، IISD 2013 ).
امنیت انرژی |
|
امنیت آب |
|
امنیت غذایی |
|
جریان مواد و بازیافت زباله |
|
سه مورد ارائه شده در آسیای جنوب شرقی نشان می دهد که چگونه Urban Nexus از ادغام فرآیندهای مدیریت منابع پشتیبانی می کند که هم کارایی استفاده از منابع طبیعی را افزایش می دهد و هم تولید زباله را با نگاه کردن به انرژی به روشی یکپارچه (نه جدا شده) کاهش می دهد. در آینده، پیشبینی میشود که زیرساختهای جدید برای جمعیتهای شهری بزرگتر، امکان سیستمهای غیرمتمرکزتری را فراهم میآورد که بهرهوری منابع شهرها را بیشتر بهبود میبخشد و در عین حال مصرف منابع آنها را بهطور چشمگیری کاهش میدهد. با دور شدن از سیستمهای متمرکز مرسوم به مقیاس غیرمتمرکز عملیات، Nexus به عنوان یک راهنمای عملی برای ادغام بهتر زیرساختهای انرژی غیرمتمرکز در شکل شهری عمل خواهد کرد (جدول 2 نمای کلی از نتایج مورد انتظار از یکپارچهسازی Nexus را نشان میدهد ) .
جدول 2 . نتایج حاصل از اجرای پروژه تحقیقاتی EWFW Nexus، نشان دهنده مبادله بین بهبود سلامت و مزایای زیست محیطی است (توسط نویسنده، 2017).
تاثیرات | نتایج مورد انتظار از ادغام EWFW Nexus |
---|---|
محله های بازسازی شده و مناطق متروکه | محله های محروم و متروکه از اجرای Nexus تقویت می شوند و از نظر اجتماعی و زیست محیطی بازسازی می شوند. شهروندی فعال توانمند و تقویت می شود، بافت اجتماعی تقویت می شود. توانمندسازی ساکنان؛ کاهش جرم و جنایت و خرابکاری به دلیل افزایش جذابیت منطقه. |
بهبود سلامت و رفاه | خطرات بهداشتی، به ویژه برای سالمندان و کودکان به دلیل گرمای شهری، کاهش می یابد و دمای محیط راحت دوباره برقرار می شود. خنک سازی کم مصرف از طریق گیاهان |
افزایش فراگیری فضای عمومی، کاهش تعارض اجتماعی | دسترسی بهتر به فضاهای سبز با کیفیت بالا (از پارک ها گرفته تا باغ های کوچک یا باغ های اجتماعی تا بام های سبز) منجر به فرآیندهای برنامه ریزی یکپارچه تر برای جمعیت سالخورده و ساکنان شهری شادتر می شود. از دسترسی ناهموار به فضاهای سبز عمومی جلوگیری می شود. مزایای فرهنگی، از جمله جذابیت شهر و رضایت کلی؛ در نتیجه درصد مشارکت شهروندان در پروژه های سبزسازی و نگهداری پارک ها افزایش یافته است. |
مزایای زیست محیطی، از جمله کاهش خطر گرمای شهری و سیل | بهبود سازگاری با آب و هوا (کاهش دما در تابستان) مناطق شهری با خطرات اقلیمی مانند جزایر گرمایی شهری یا سیل شهری کاهش می یابد. ارائه خدمات اکوسیستم بهبود یافته و احیا شده است. از افزایش تقاضای انرژی برای سرمایش جلوگیری می شود. اقدامات حفظ سیل شامل برکه ها، تالاب های ساخته شده و بام های سبز برای افزایش احتباس آب محلی است. |
تقویت تاب آوری شهری | افزایش بهره وری منابع: اصول یک اقتصاد دایره ای را می توان به سمت شهری با منابع کارآمدتر اتخاذ کرد. حتی افزایش ارزش اموال نیز امکان پذیر است. |
راهنمایی از خروجی های تحقیقاتی با کیفیت بالا | مقالات، انتشارات و ارائه های علمی با داوری همتا. پایگاه داده های دسترسی آزاد حاوی تجزیه و تحلیل داده های تجربی. |
تأثیر توسعه سیاست برای مقامات دولتی و شاغلین | ظرفیت سازی. خلاصه خط مشی برای شهرهای شرکت کننده و پیامدهای دیجیتالی مختلف به صورت آنلاین در دسترس است. اعتبار سنجی چارچوب ارزیابی جدید بازسازی محله فراگیر و شناسایی چالشهای ادغام و عملیات Nexus. برای گروههای هدف کاربر نهایی در شهرهای پیشرو که در محلههای آزمایشی درگیر هستند، آنها همچنین بخشی از ایجاد استراتژیهای مشترک برای بازسازی محله فراگیر خواهند بود. |
سیستم انرژی شهری به عنوان بخشی از شبکه ای از سیستم های شهری که نیاز به دگرگونی دارند درک می شود. سیستمهای غیرمتمرکز انرژی و آب به طور فزایندهای در ساختمانها و مناطق ادغام شدهاند و ماژولهای PV خورشیدی (در ترکیب با سیستمهای ذخیره باتری) امکان استفاده محلی از انرژیهای تجدیدپذیر را فراهم کردهاند و به کربن زدایی شهرها و تبدیل مجموعهای از ساختمانها به نیروگاهها کمک میکنند . که حداقل نیمی از تقاضای انرژی خود را در نقطه مصرف تولید می کنند ( Lehmann, 2015 ). ترکیب پانل های فتوولتائیک (PV) یکپارچه ساختمان با سیستم های ذخیره باتری به ساختمان ها اجازه می دهد تا انرژی خود را تولید و ذخیره کنند یا انرژی مازاد خود را صادر کنند، به طوری که ساختمان ها از شبکه انرژی مستقل شوند (که به ویژه در دوره های اوج تقاضای انرژی مفید است. ).
تاسیسات متمرکز تصفیه آب، نیروگاه ها و محل های دفن زباله هنوز یادآور سیستم های معرفی شده در دوران صنعتی هستند، اما اکنون با زیرساخت های جدید برای فناوری های مقیاس منطقه با راه حل های غیرمتمرکز انرژی، آب و مدیریت زباله جایگزین شده اند. این فناوریهای جدید در مقیاس ناحیه اغلب متعلق به شرکتهای خدمات شهری، تعاونیهای اجتماعی، انجمنهای مسکن یا دولت محلی هستند. این به مناطق اجازه می دهد تا انتشار کربن ، بار انرژی (تقاضا) خود را در شبکه برق کاهش دهند، و حتی به “مناطق مازاد” تبدیل شوند که می توانند انرژی بیشتری از نیاز تولید کنند و انرژی را به شبکه بازگردانند. سیستمهای غیرمتمرکز ادغام فناوریهای سطح منطقه از جمله میکرو توربینهای بادی، زیست توده و نیروی زمین گرمایی را تسهیل میکنند ( Droege, 2008 ).
نکته مهم، رویکرد Urban Nexus انتقال انرژی از الگوی فسیلی و هستهای به انرژیهای تجدیدپذیر و سیستمهای غیرمتمرکز و همچنین به حداقل رساندن استفاده از منابع را تسهیل میکند. با این حال، در کشورهای در حال توسعه، توسعه ای که چشم انداز کاهش مصرف انرژی را در شرایطی که قبلاً از نظر انرژی فقیر شده است، ترویج می کند، بسیار جذاب نخواهد بود. در عوض، استقرار فنآوریهای انرژی تجدیدپذیر باید تسریع شود و به آنها یارانه داده شود تا اطمینان حاصل شود که افراد بیشتری میتوانند از تأثیرات متحول کننده حیات تأمین انرژی قابل اعتماد، آب پاک، غذای سالم و بازیافت زباله بهره ببرند. شعاری که اغلب شنیده می شود این است: «از بدون انرژی به انرژی های تجدیدپذیر!»، به این معنی که در کشورهای در حال توسعه فرصت خاصی وجود دارد که به جای تکرار این روند، استقرار فناوری را مستقیماً به سمت فناوری های بدون کربن کاهش دهند. خارج از فناوریهای قدیمی سوختهای فسیلی (مثلاً جذب تلفن همراه در آفریقا و آسیا مثال خوبی برای این امر است و چشمگیر بوده است؛ تلفنهای همراه مشاغل جدید را ایجاد میکنند و نقش کلیدی ایفا میکنند و به کشاورزان کوچک دسترسی فوری به اطلاعات میدهند. در مورد روش ها و بازارهای کشاورزی بهتر). در اینجا، Nexus میتواند به چشمانداز قدرتمندی برای محدود کردن استفاده از انرژی فسیلی به نفع فراوانی منابع انرژی تجدیدپذیر تبدیل شود، و به تصور آیندهای با انرژی 100% تجدیدپذیر کمک کند ( Droege, 2008 , Scheer, 2006 ).
این احتمال وجود دارد که بازارهای برق متعارف برای عصر سوختهای فسیلی و مدلهای کاربردی سنتی مبتنی بر سوختهای فسیلی به پایان خود نزدیک شوند. انرژیهای تجدیدپذیر تولید شده از باد، خورشید، زیست توده و آب، مدل صدساله تأمین برق از نیروگاههای متمرکز زغالسوز را مختل میکنند و سیستمهای غیرمتمرکز را معرفی میکنند – که نشان میدهد عصر برق تولیدی متمرکز از سوختهای فسیلی در حال پایان است. در طول دهه گذشته، هزینه تولید انرژی تجدیدپذیر به طور قابل توجهی کاهش یافته است، به ویژه برای انرژی بادی، که اکنون بسیار رقابتی با سوزاندن زغال سنگ است. نوآوریها در بهینهسازی شبکه برق هوشمند، فناوری ذخیرهسازی جدید و سیستمهای مدیریت خانههای هوشمند باعث تسریع بیشتر در استفاده از سیستمهای غیرمتمرکز با استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر شده است. با طراحی مجدد شبکههای برق (پشتیبانی شده توسط دادههای بزرگ)، به اندازه کافی هوشمند برای امکان تغذیه انرژیهای تجدیدپذیر و با افزایش ظرفیت ذخیرهسازی داخلی، زیرساختهای لازم برای کربنزدایی عرضه انرژی مقرونبهصرفه شدهاند و اکنون در شهرهای بیشتر و بیشتری معرفی میشوند. (به خصوص اگر هزینه های ساخت و راه اندازی یک کارخانه در طول عمر آن محاسبه شود). با این حال، هنوز راه زیادی در پیش است: در سال 2015، منابع انرژی تجدیدپذیر تنها 7 درصد از برق تولید شده در سراسر جهان را تشکیل می دادند. بیش از 80 درصد انرژی جهان هنوز توسط سوختهای فسیلی قدیمی CO2 تولید میشود ( IEA , 2017 ).
خبر خوب این است که با وجود کاهش سرمایهگذاری و یارانهها در انرژی خورشیدی (مثلاً کاهش تعرفه خوراک) احتمالاً ظرفیت انرژی خورشیدی به افزایش خود ادامه خواهد داد. این عمدتا به دلیل بهبود بازده سلول PV است. بهره وری بیشتر هزینه برق تولید شده توسط خورشید را کاهش می دهد. به عنوان مثال، در ابوظبی غنی از خورشید در سال 2016، هزینه برق تولید شده توسط خورشید به 0.03 یورو در هر کیلووات در ساعت کاهش یافته است – بسیار کمتر از برق هر ژنراتور زغال سنگ و گاز (Diermann, 2017 ) .
ادغام منابع انرژی تجدیدپذیر و معرفی تفکر Nexus در کشورهای در حال توسعه همیشه آنطور که به نظر می رسد ساده نبود. در ابتدا، روند مشارکت شرکای Urban Nexus در شهرهای شرکت کننده چالش های مهمی را به همراه داشت. یکی از درس های اصلی آموخته شده این است: راه حل ها باید محلی باشند. صرفاً تلاش برای انتقال تکنیک هایی که در کشورهای توسعه یافته کارآمد بوده، مشکل ساز بوده است. آموزش و آموزش مداوم و ایجاد ظرفیت برای تیم های محلی نیز یک عامل اساسی برای غلبه بر موانع احتمالی و تسهیل مشارکت مردم محلی است. در واقع، خرید از مردم محلی و حمایت از گامهای تدریجی احتمالاً توصیههای ضروری برای هر پروژه فناوری در کشورهای در حال توسعه است. در ابتدا، شرکا ابتدا در مورد فناوری نوآورانه تردید داشتند و این تنها با سازماندهی بازدید از سایت و کارگاه های آموزشی ظرفیت برطرف شد. امروزه، هر شهر دارای یک گروه ویژه Nexus است تا از پایداری موفقیت خود اطمینان حاصل کند.
رویکرد یکپارچه بارها و بارها به روشهای مختلفی از جمله در جلسات Nexus Force Task (روشی برای گرد هم آوردن همه سهامداران برای طعم دادن به «شکستن سیلوها»)، نامههای رسمی به رهبران شهر و گزارشها معرفی شد. تعامل و ایجاد اعتماد با جامعه به منظور ایجاد حس مالکیت در بین جامعه نسبت به پروژه و درک مزایای پروژه از اهمیت حیاتی برخوردار است. استفاده از فرآیندهای تدارکات عمومی و مناقصه، نوآوری را تقویت می کند و جذب راه حل های Urban Nexus را تسهیل می کند.
آموزش و ظرفیت سازی در همه سطوح برای موفقیت در مقیاس بزرگتر مورد نیاز است و می تواند به تضمین نهادینه سازی بلندمدت چنین اصلاحاتی کمک کند. افزایش آگاهی و انگیزه برای استفاده کارآمد از منابع، مانند پمپ های آب مورد بحث در Nashik، می تواند جوامع را نسبت به چالش ها پاسخگوتر کند. استفاده کارآمد از منابع بستگی به همکاری همه بخش هایی دارد که از منبع داده شده استفاده می کنند یا با مدیریت آن مرتبط هستند. از آنجایی که Urban Nexus یک مفهوم جدید برای منطقه است، اکثر مؤسسات به طور سنتی به صورت جداگانه و بدون در نظر گرفتن پیامدها یا همکاری با سایر بخش ها کار می کنند، به این معنی که تلاش هایی برای تغییر تفکر سیلو مرسوم (مدیریت بخش) مورد نیاز است. برای کمک به اتخاذ تصمیمات و رویههای مدیریتی آگاهانهتر و یکپارچهتر، نیاز به مشارکت همه سهامداران در بحثهای معنادار وجود دارد.
موانع دیگر شامل نیاز به فناوری ساده تر و قوی تر برای مقاومت در برابر تقاضای کاربر بیشتر و شرایط آب و هوایی شدید بود. نگرش سنتی نسبت به غذا، آب، انرژی و ضایعات نیز می تواند موانعی را در اجرا ایجاد کند. به عنوان مثال، تغییر در روشهای ذخیرهسازی مواد غذایی برای کاهش تلفات پس از برداشت غذا میتواند مانعی واقعی برای افزایش کارایی ایجاد کند. این مهم است که کشاورزی پایدار درآمد کشاورزان کوچک را نیز افزایش دهد. در کشورهای در حال توسعه، غذا اغلب نه تنها بهطور ناکافی توزیع میشود، بلکه اغلب به دلیل روشهای ذخیرهسازی آسیبپذیر و سیستم ناکافی تأمین و توزیع غذا از مزرعه به شهر، هدر میرود.
با پیش بینی جمعیت جهانی در سال 2030 به 8.5 میلیارد نفر، نیاز به 60٪ غذای بیشتر، 45٪ انرژی بیشتر و 30٪ تامین آب آشامیدنی بیشتر وجود خواهد داشت ( IRENA, 2015 , IEA, 2012 ). طبق گزارش سازمان ملل تا سال 2025، 1.8 میلیارد نفر احتمالاً در مناطقی زندگی می کنند که با کمبود مطلق آب مواجه هستند . ناامنی غذایی می تواند هم علت درگیری داخلی باشد و هم نتیجه آن. کمبود مواد غذایی به راحتی می تواند منجر به ناآرامی اجتماعی شود. به طور کلی، تأثیر تغییرات آب و هوایی، رشد محصولات کشاورزی، پرورش حیوانات و صید ماهی را در کشورهای در حال توسعه دشوارتر می کند (به دلیل خشکسالی و سیل، عدم آبیاری مناسب و رطوبت خاک، که منجر به از دست دادن عملکرد محصول می شود). این شامل نصب سیستمهای آبیاری قوی است که آب آشامیدنی را تخلیه نمیکند، اما از طریق بارندگی جایگزین مقدار آب مصرفی میشود (مثلاً با پمپاژ بیش از حد سفرههای زیرزمینی که میتواند منجر به ریزش سطح آب و کاهش آبهای زیرزمینی شود، تخلیه نشود).
افزایش تعداد شهرهای جدید مشارکتکننده، قابلیت انتقال مفاهیم را تضمین میکند و در آوردن شرکای صنعتی جدید ، که تاکنون بخش ضعیفی از مرحله اجرا بوده است، بسیار مهم است. طبق گزارش GIZ، مراحل فاز دوم عبارتند از:
رویکرد Nexus شهری اکنون بهعنوان یکی از روشهای آینده برای اجرای «دستور کار جدید شهری 2030» (2016) سازمان ملل متحد، که با تأکید بر چنین همافزایی و رویکردهای نوآورانه توسعه یافته است، به طور گسترده پذیرفته شده است. انتظار می رود که چارچوب مفهومی Urban Nexus تعدادی از مزایای مورد انتظار را به همراه داشته باشد (ذکر شده در جدول 2 ).
به طور گسترده ای پذیرفته شده است که سلامت و رفاه به طور مستقیم با یک محیط ساخته شده سالم و برنامه ریزی شده مرتبط است. اما بسیاری از تصمیمگیریهای اقتصادی مبتنی بر محیطهای ساخته شده برای ترویج این امر پشتیبانی نمیکنند (مثلاً به محلههای توسعهیافته مانند هنگ کنگ یا بمبئی فکر کنید). با علم به اینکه رویکرد متداول مبتنی بر تولید ناخالص داخلی (محور تولید ناخالص داخلی) اغلب به ضرر اکوسیستم بوده است، معیارهای بهتری برای محاسبه تأثیرات زیست محیطی تصمیمات تجاری مورد نیاز است. اگر رشد تولید ناخالص داخلی یک شاخص مناسب و یک معیار منسوخ برای «بهزیستی» نیست، آیا در عوض «دوباره» اهداف پیشرفت انسان با ایجاد یک محیط سالم و رفاه شهری مناسبتر است – . اندازه گیری پیشرفت انسان با شاخص هایی غیر از رشد تولید ناخالص داخلی؟ امروزه، به عنوان مانعی برای توسعه پایدار شناخته شده است که اکثر سیاست های اقتصادی در سراسر جهان همچنان با هدف حداکثر کردن رشد اقتصادی از طریق افزایش ساده و منحصر به فرد تولید ناخالص داخلی هدایت می شوند. افزایش رشد اقتصادی همیشه به معنای افزایش استفاده از منابع خواهد بود که بی نهایت ممکن نیست ( Meadows, Meadows, Randers, & Behrens, 1972 ).
مبارزه با تغییرات اقلیمی و انطباق تفکر Nexus با رویکرد جدیدی که به عنوان “رشد سبز” توصیف میشود مرتبط است: پذیرش نرخ رشد پایینتر و در برخی موارد حتی شاید استاندارد زندگی پایینتر . مفهوم “رشد سبز” رشدی را توصیف می کند که در آن انتشار کربن از رشد اقتصادی جدا شده است. با این حال، هیچ «راه جایگزین» واقعی وجود ندارد که اقتصاد بتواند به طور نامحدود بدون افزایش انتشار کربن به رشد خود ادامه دهد. در حالی که اکثر اقتصاددانان متعارف این ایده را تایید می کنند که رشد اقتصادی را می توان از اثرات زیست محیطی جدا کرد، و اقتصاد می تواند بدون استفاده از منابع بیشتر و تشدید مشکلات زیست محیطی به رشد خود ادامه دهد ( Meadows et al., 1972 , UN EP, 2013 ) – جداسازی ممکن است فقط یک توهم باشید و نه یک راه حل قابل اجرا ( وارد، چیورالز، فیورامونتی، ساتون، و کوستانزا، 2017 ).
در حالی که یک تغییر جهانی آهسته از زغال سنگ برای تولید برق (به سمت گاز طبیعی و انرژی های تجدیدپذیر) وجود دارد و پیشرفت های فنی در بهره وری انرژی تاثیر خود را نشان می دهد، اعلامیه اخیر آژانس بین المللی انرژی (IEA, 2017) مبنی بر اینکه انتشار CO 2 باقی می ماند . همین برای سومین سال علیرغم رشد اقتصاد جهانی، تصویر کاملی را نشان نمی دهد و احتمالاً خیلی خوش بینانه است. آژانس بین المللی انرژی گزارش می دهد که انتشار جهانی از بخش انرژی در سال 2016 برابر با 2 سال گذشته 32.1 میلیارد تن بوده است، در حالی که رشد اقتصاد 3.1 درصد بوده است. آژانس بینالمللی انرژی توقف رشد را به افزایش تولید انرژی تجدیدپذیر، تغییر از زغال سنگ به گاز طبیعی و بهبود بهرهوری انرژی کاهش داد، اما گفت هنوز زود است که بگوییم انتشار گازهای گلخانهای جهانی به اوج خود رسیده است یا خیر.
تعداد فزایندهای از محققان استدلال میکنند که «جداسازی» به معنای جایگزین کردن مشکل واقعی است، به عنوان مثال. که در آن «اثر برگشتی» همه دستاوردها را از بین میبرد، در حالی که هر گونه افزایش کارایی ممکن است رشد اقتصادی را طولانیتر کند و فقط برای مدتی شبیه جدایی به نظر برسد. در واقع، این خطر وجود دارد که ما فقط استفاده از انرژی فشرده کربن را با راه حل های انرژی پاک تر یا بدون کربن جایگزین کنیم، اما واقعاً اقتصاد را از وابستگی آن به منابع محدود رها نکنیم. خطر دیگر توهم از این فرض ناشی می شود که ما اغلب انتشار کربن را به کشورهای فقیرتر منتقل می کنیم، مانند انتقال روش های تولید با منابع فشرده به خارج از کشور و دور از نقطه مصرف. بسیاری از کالاهای مصرف شده در کشورهای غربی اکنون در کشورهای در حال توسعه تولید می شوند، جایی که اثرات زیست محیطی ناشی از تولید دور از چشم و خارج از ذهن (و معمولاً از نظر تأثیرات زیست محیطی اندازه گیری نشده) رخ می دهد. «جایگزینی» و «تغییر» تصویری نادرست از انتشار کربن ایجاد کرده است، جایی که به نظر می رسد کشورهای توسعه یافته ثروتمند تولید ناخالص داخلی خود را از مصرف مواد خام داخلی جدا می کنند. اما به محض اینکه مواد وارداتی در محاسبات لحاظ شود، این کشورهای پرمصرف هیچ پیشرفت واقعی در بهره وری منابع خود مشاهده نمی کنند ( وارد و همکاران، 2017 ).
به طور کلی، Urban Nexus هنوز یک مفهوم نابالغ و در حال ظهور است که نیاز به شفاف سازی و آزمایش بیشتری دارد، حتی برای شهرهای توسعه یافته اروپایی ( Alouche et al., 2014 ). مطالعات آینده Nexus باید شامل تمرکز بر نابرابری در دسترسی به منابع، پرسشهای مربوط به مدیریت زنجیره تامین اخلاقی و چارچوب عملیتر تفکر Nexus باشد: چگونه آب، انرژی، غذا و تولید زباله یک سیستم به هم پیوسته جریانهای منابع را تشکیل میدهد. به طور مستقیم و غیرمستقیم بر یکدیگر تأثیر می گذارند؟ با توجه به مجموعه ای از منافع در معرض خطر، رسیدگی به مشکلات مرتبط با Nexus نیازمند یک رویکرد چند بعدی است. برای این هدف باید نوآوری های سیاسی، تکنولوژیکی و حقوقی اجرا شود.
تحقیقات بیشتری در مورد اصول اقتصاد دایره ای و چگونگی کاهش تأثیر تصمیمات طراحی شهری بر مصرف منابع طبیعی سیاره ما، برای شناسایی راه های جایگزین برای سیستم خطی فعلی “برداشتن، ساختن و دور ریختن” مورد نیاز است. ارائه خدمات غذا، آب و انرژی و مدیریت جریان مواد در مناطق شهری شامل زیرساختها و جریانهای منابعی است که به شدت به یکدیگر و محیط طبیعی وابسته هستند. مفهومسازی این وابستگیهای متقابل از طریق رویکرد Nexus شهری به منظور دستیابی به اهداف کلی تابآوری و در عین حال پرداختن به آسیبپذیریهای تجربه شده توسط جوامع شهری و افراد ضروری است .
راه حل های بالقوه شامل نگهداری، تمیز کردن و تخلیه آب به طور طبیعی از طریق یک رویکرد زیست محیطی یکپارچه و سیستمیک همراه با راه حل های ذخیره سازی پایدار و زهکشی شهری (کاهش خطر سیل و تامین آب) است. تولید غذای شهری با سیستمهای انرژیهای تجدیدپذیر مخلوط از طریق زیست توده (هضم بیهوازی، با استفاده از ضایعات غذا و بریدههای باغ؛ ترکیب با هیدروپونیک روباتیک برای کشاورزی شهری). سیستم های EWFW طبیعتا پیچیده و پویا هستند. در آینده، شهرها باید سیستمهای زیرساختی خود را از طریق جمعآوری دادهها و اطلاعات بلادرنگ از حوزههای هدف، ادغام کنند. برای اینکه شهرها هوشمندتر شوند و بهره وری منابع خود را افزایش دهند، سیستم های آنها باید واقعاً یکپارچه شوند.
مدیریت تعاملات و مبادلات پیچیده بین سیستمهای EWFW و سرویسهای اکوسیستم اساسی که از آنها پشتیبانی میکنند بسیار مهم است. علاوه بر ایجاد مشاغل جدید (و مشاغل ماهر)، نکسوس شهری احتمالاً مشارکت عمومی را تقویت می کند و آگاهی شهروندان را در برنامه ریزی زیرساخت ها و به اشتراک گذاری داده ها و دانش (یادگیری شهر به شهر) افزایش می دهد. بهطور فزایندهای، شهرداریها پلتفرمهایی در سطح شهر برای تحریک نوآوری و اهداف برنامهریزی بلندمدت در چارچوب منسجم Nexus و ساختارهای حاکمیتی مشترک ایجاد خواهند کرد. برای معرفی رویکرد Nexus به شهرهای دیگر، ضروری است موارد زیر را در نظر بگیرید:
نتایج حاصل از موارد ارائه شده نشان می دهد که تفکر Nexus کار می کند. مفاهیم نوآورانه مدیریت پساب استفاده شده است که به طور مستقیم با تولید انرژی تجدیدپذیر، استفاده از فاضلاب تصفیه شده برای آبیاری و لجن تصفیه شده برای کودهای آلی و کمپوست در کشاورزی مرتبط است. این شکل از مدیریت منابع حلقه بسته یکپارچه امکان هم افزایی بین آب، انرژی، غذا و زباله های آلی (زیست توده) را فراهم می کند ( Lehmann, 2014a , Lehmann, 2014b ).
نتایج بیشتر عبارتند از: یادگیری همتا به همتا که گفتوگوی جنوب-جنوب را تقویت کرده و منجر به مفاهیم مدیریت پسماند جامد نوآورانه، سازگار با محیطزیست و از نظر مالی امکانپذیر شده است. یک پلت فرم آموزشی منطقه ای Nexus که دو بار در سال کارگاه های آموزشی منطقه ای Nexus را برگزار می کند. این پلتفرم شامل سازمانهای مربوطه در سطح ملی، منطقهای و میانی، و همچنین رهبران جامعه مدنی/جامعه و مشارکتکنندگان بخش خصوصی، اهداکنندگان بینالمللی و سایر شبکههای شهری است ( GIZ، 2015 ). در نتیجه، تصمیم گیرندگان در سطوح مختلف اکنون از اهمیت یکپارچه، مدیریت منابع بین بخشی، مشاوره عمومی و مشارکت بخش خصوصی برای ایجاد شهرهای تاب آور آگاه هستند.
یک عامل کلیدی برای موفقیت رویکرد Urban Nexus، روش پیشنهادی برای حکومت شهری یکپارچه عمودی و افقی است که بر اساس استراتژیهای توسعه موجود و تصمیمگیری مبتنی بر شواهد، آگاهانه، مدیریت مبادلات از طریق برنامهریزی شهری یکپارچه، تغییر رفتار است. و تصمیم گیری مشارکتی (نگاه کنید به شکل 5 ). مدیریت پایدار وابستگی متقابل منابع یکی از چالش های اصلی قرن بیست و یکم خواهد بود و بر چگونگی توسعه شهرها در دهه آینده تأثیر خواهد گذاشت. نیاز اساسی به تجهیز تصمیم گیرندگان به شواهد حاصل از تحقیقات، ابزارهای جدید و افزایش ظرفیت برای رسیدگی به چالش های Nexus، به منظور برنامه ریزی از قبل برای انتقال مورد نیاز سیستم های زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی ما وجود دارد.
هدف این مقاله اولاً گزارشی از مرور ادبیات و ثانیاً ارائه 3 مورد تجربی در شهرهای در حال توسعه آسیای جنوب شرقی بود. و در نهایت اطلاع رسانی در مورد کارهای آتی که باید در این زمینه انجام شود.
اثرات و تأثیرات کمی که از این موارد حاصل میشود به مطالعه و نظارت بیشتر در طول زمان برای اعتبار بخشیدن به رویکرد Urban Nexus نیاز دارد.
یک نتیجه این است که توسعه بیشتر یک اقتصاد پایدار، کارآمد از منابع و رقابتی مستلزم انتقال سریع به یک مدل اقتصادی دایره ای تر، با محصولات، فرآیندها و مدل های کسب و کار است که برای به حداکثر رساندن ارزش و کاربرد منابع طراحی شده اند و در عین حال کاهش اثرات نامطلوب بهداشتی و زیست محیطی . با این حال، شهرها احتمالاً در دوران گذار خود برای اجرای یک مدل اقتصاد دایره ای کامل، به درستی تحریک شیوه های احیاکننده و تغییر الگوهای مصرف شهری مستقر به مبارزه ادامه خواهند داد.
شهرهای آینده به راهحلهای نوآورانه برای بستن حلقه در سراسر پیوند، در عین کاهش جریان مواد و منابع در فرآیندهای شهری و تحریک مدیریت صحیح مبادلات و همافزایی بین بخشها، نیاز دارند. بنابراین، همه طرحها برای برنامهریزی شهری احیاکننده باید از نظر جغرافیایی نزدیک به جریانهای منابع باقیمانده قرار گیرند تا جذب آنها را تحریک کنند و در محلههای شهری مختلط یکپارچه شوند. برای پرداختن به طیف کامل مراحل چرخه عمر محصول ، از تولید (از جمله طراحی) تا مصرف، مدیریت ضایعات و استفاده از مواد خام ثانویه برای تکمیل مواد اولیه اولیه، باید تمرکز بیشتر به این صورت باشد:
افزایش نرخ بازیافت برای مواد پایان عمر، برای کاهش دفن زباله و سوزاندن.
توسعه محصولات طراحی شده برای دوام، تعمیر و استفاده مجدد، با بازارهای مبتنی بر دوام.
بهبود عملکرد زیست محیطی عملیات و بازیابی بهتر منابع از زباله؛
کاهش قابل توجه استفاده از آب از منابع آب شیرین و بهبود بازیابی منابع.
کاهش مصرف منابع طبیعی در مناطق شهری و حومه شهری و ردپای زیست محیطی شهرها و همچنین افزایش ظرفیت احیا و تولید.
افزایش تعمیر و نگهداری، استفاده مجدد (از جمله اشتراک گذاری)، تولید مجدد و بازیافت محصولات و مواد، که انعطاف پذیری شهری را افزایش می دهد .
بهره برداری از ذخایر پیچیده و ناهمگن مواد خام ثانویه (“معادن شهری”).