اروپائیان قرنهاست با سفرنامههای سفرای سیاسی، ماموران، جهانگردان، بازرگانان، نمایندگان، میسیونرها یا مبلغان مذهبی و مسافران خود به اطلاعات ارزشمندی از ایران دست یافتند و در مقاطع مختلف تاریخی از آنها در مقاصد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و … بهره بردند.
این صرافت و اهمیت نیاز، زمینهساز پیدایش شرقشناسی شد. آنان با ابداع رشته شرقشناسی (نظیر شرقشناسی آلمان) و شیوههای دیگر ژرفنگرانه تمامی ابعاد فرهنگی جامعه ایران را با اذهان کنجکاو و پرسشگر مورد کنکاش و مطالعه قرار دادند و در بزنگاه تاریخی بیشترین سوء استفاده ها را از این آگاهی بردند. گیبون، شاردن را کنجکاوترین سیاح دنیای جدید میدانست. قرنهای متمادی میتوان توجه متفکران و جامعهشناسان غربی را از زمان ماکیاولی و حتی جلوتر به تمدن شرق دنبال کرد. تاثیر سفرنامه ژان شاردن بر منتسکیو و نظریه او پیرامون استبداد
شرقی – آسیایی و آثاری مانند «نامههای ایرانی» و «روحالقوانین» یا تاثیر سفرنامه فرانسوا برنیه، بر جهان بینی مارکس و انگلس پیرامون جوامع آسیایی و تحریر کتاب استبداد شرقی اثر ویتفوگل و توجه متفکرانی چون منتسکیو، آدام اسمیت، هگل، ریچارد جونز، جیمز میل و… که هریک بهگونهای به استبداد شرقی نظر داشتهاند همه بر این واقعیت پای میفشارند.
انگلیس در طلیعه سده نوزدهم و جنگ ایران و روس در ابتدای عصر قجر با اعزام ملکم به قدری شناخت ایران برایش اهمیت داشت که وقتی ملکم کتاب «تاریخ ایران» را نوشت، دانشگاه آکسفورد بابت آن دکترای افتخاری به او داد. وی کلید موفقیت در ایران را برای دیگر هموطنانش پرداخت رشوه به ایرانیان دانسته است. امری که طی ۱۳۰سال حکومت قجری بنیاد فرهنگی این مردم را نابود کرد. راهی که روسها نیز بر آتش ویرانگر آن دمیدند.
اروپائیان با شناخت شرق و نقد خود به تحول در حوزه فلسفه دست یازیدند، سپس به آزمون و خطا و کسب تجربه در دیگر علوم کاربردی پرداختند و در جامعهای متکثر شانه به شانه یکدیگر را به جلو راندند تا توفیق شگفتانگیز امروزی را حاصل کردند.
اروپائیان در جنگهای صلیبی که متقارن با قرون طلایی امپراتوری اسلام بود در مواجههای تنگاتنگ به برخی از عقبماندگیهای خود پی بردند و با سفر مسافرانشان به شرق و با دقتی سزاوارانه وجوه تمایز دو جهان غرب و شرق را جستند و اطلاعات بسیاری را اندکاندک گرد آوردند و مورد کنکاش و مطالعه قرار دادند و به آموختن نادانستهها و نقد دانستههایشان پرداختند و راهی را ساختند که با انباشت روزبهروز دانش به چشمانداز آرزوهایشان دست یابند.
آنان قرون وسطی را پشت سر نهادند و دوران رنسانس (نوزایی) را با انقلاب علمی، اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری آغاز کردند و پیشرفتهای عظیمی به چنگ آوردند تا به عصر روشنگری رسیدند. در این عصر عقاید تازه و روشنگرانه سراسر اروپا را فرا گرفت. جنبشی فکری و فلسفی آغاز شد. انقلابهای عظیمی در دانش و فلسفه پدید آمد که باعث از میانرفتن کامل جهانبینی قرون وسطایی شد. متفکران روشنگری، با آزادی و پیشرفت، به سوءاستفاده از کلیسا (دین) و دولت پایان دادند. دکارت، دیدرو، ولتر، روسو، مونتسکیو، کانت و دیگر فیلسوفان عصر روشنگری با افزایش تجربهگرایی، دقت علمی، بذر آزاداندیشی را در جامعه پاشیدند و اندیشه و معرفت مردمانشان را بارور ساختند. آنان با نخبگان خود گامبهگام بار فلسفه و دانششان را افزودند و با انقلاب صنعتی خود را ناگهان هزار سال از شرق و دیگر نقاط عالم پیش انداختند.
انقلاب صنعتی غرب را متحول و نظام استاد- شاگردی را دگرگون کرد و آموزش فنمحور و کارآفرین را شکل داد و طبقهای آفرید که عشق به سرمایهگذاری و انباشت سرمایه داشت. بدینترتیب طبقه مولد سرمایه پدید آمد. تحول بزرگی در گیتی پیدا شد که با خاتمه جنگ جهانی دوم شتاب گرفت. تحولی که منتهی به ظهور آمریکایی شد که مانند غول تمامی محصول دانش و تطور علمی هزاران ساله عالمیان را بلعید و به قدرتی عظیم مبدل شد.
ژاپن از دوران میجی تحول خود را آغاز کرد و با افت و خیز، دو جنگ خانمانسوز را پشت سر گذاشت و در خاتمه جنگ دوم به منظور تعالی کیفیت صنعت خود از همکاری با صاحبان صنعت آمریکا (جنرال موتورز و فورد) سودی سرشار را نصیب خود کرد و در صنایع نساجی و… با بهبود کیفیت در چرخه بهبود مستمر با عزم ملی و اراده راسخ جامعه سنتی را متحول کرد و از تجربه غرب بیشترین بهره را برد. پتر اول در روسیه نیز همینگونه عمل کرد. او صنعت کشتیسازی اروپا و رمز فرآیند صنعتی را با تحقیق و پژوهش آموخت و از این طریق روسیه را در راهی انداخت که در ابتدای سده ۱۹ در کنار انگلیس به قدرتی جهانی تبدیل شد. امروزه روسیه و هند برای بهبود کیفیت خودروسازی از شرکتهای فیات و سوزوکی بهرهمند میشوند. ببرهای آسیا، از غرب بسیار آموختند و خود را از عقبماندگی رهاندند. ماهاتیر محمد، نخست وزیر موفق مالزی نظم هنجاری را در جامعه برقرار کرد و با پیشرفتی خارقالعاده مالزی به جرگه ببرهای آسیا پیوست.در همان سالها، سرزمین ما میان این راههای آزمونپسداده جهانی سردرگم ماند و راهش را نیافت. پس از قرون و اعصار، انقلاب مشروطه فرصت مناسبی شد برای رهایی از عقبماندگیها. ایرانیان پس از ۵دهه، در دهه ۴۰ به ثبات و موفقیتی نسبی در اقتصاد دست یافتند، اما بلافاصله با افزایش قیمت جهانی نفت و تزریق آن به اقتصاد داخلی بسیاری از دستاوردها از دست رفت.
اگر شکوفایی فردی و تفکرات معدود خلاق و ماندگار را کنار نهیم، با سیطره اندیشه «گلیم خود را از آب بیرون کشیدن» فوت کوزهگری را قرنهای متمادی استاد به شاگرد نیاموخت و ذره ذره دانشمان نهتنها افزوده نشد بلکه در پس قرون و اعصار مانند گلوله برف ذره ذره آب شد.