48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
این مقاله به بررسی چهار ویژگی تعیین کننده سیاست فرهنگی شهر می پردازد : (1) تمرکز منابع فرهنگی در مرکز شهرها و مناطق فرهنگی. (2) زیرساخت سیاست متمرکز بر سازمان های غیرانتفاعی ، صنایع فرهنگی و گردشگری. (3) محدوده سیاست محدود و نفوذ سیاسی آژانس های فرهنگی در سطح شهر. و (4) اختیارات و نظارت غیرمتمرکز و نهادینه نشده در بخش فرهنگی عمومی. این مقاله تأثیرات این ویژگیها را بر توسعه فرهنگی و حیات فرهنگی محلهها بررسی میکند و استدلال میکند که وقتی سازمانهای فرهنگی شهری آگاهانه و فعالانه جوامع و نیازهای آنها را در توسعه فرهنگی وارد نمیکنند، سیاستها و برنامههای آنها در واقع میتواند در تضاد و تهدید قرار گیرد. سلامت فرهنگی محلات شهری.
این مقاله نتیجه می گیرد که به منظور تقویت یک رویکرد هماهنگ و جامع تر برای توسعه و مدیریت زندگی فرهنگی محله: (1) توسعه فرهنگی باید به طور هدفمند به حمایت از زندگی فرهنگی متنوع ساکنان شهر اختصاص یابد. (2) شهرها باید یک آژانس مسئول حمایت از حیات فرهنگی محله، سرمایه گذاری در نقشه برداری دارایی های فرهنگی محله و برنامه ریزی برای راه هایی برای ارتقای دارایی های فرهنگی شناسایی شده تعیین کنند. (3) صدور مجوز و مجوز فعالیتهای فرهنگی باید توسط فرآیندهای مدون و شفاف تحت نظارت یک آژانس فرهنگی که هم در قبال بخش فرهنگی و هم در محلهها پاسخگو است، تنظیم شود. (4) آژانسهای فرهنگی بخش عمومی باید بهتر در تصمیمگیری و اجرای سیاستهایی که بر فعالیتهای فرهنگی تأثیر میگذارند، ادغام شوند. و (5) در برخی از شهرها، یک مرجع فرهنگی مرکزی باید تعیین شود.
◄ توسعه فرهنگی باید به حمایت از زندگی فرهنگی متنوع ساکنان اختصاص یابد. ◄ یک آژانس تعیین شده باید از زندگی فرهنگی محله، نقشه برداری دارایی و برنامه ریزی حمایت کند. ◄ صدور مجوز و مجوز فعالیت های فرهنگی باید مدون، شفاف و پاسخگو باشد. ◄ آژانسهای فرهنگی بخش عمومی باید بهتر در فرآیندهای سیاستی در سطح شهر ادغام شوند. ◄ برخی شهرها باید یک آژانس فرهنگی با اختیارات متمرکز تعیین کنند.
شهرهای سراسر جهان در حال ساختن و برندسازی زندگی فرهنگی شهری به عنوان راهی برای توسعه اقتصادهای محلی و احیای مراکز شهری هستند. در طول دهه گذشته شهرها توسعه اقتصادی قابل توجهی و تلاش ها و منابع احیا را بر تقویت شخصیت “خلاق” خود متمرکز کرده اند (لندری (2000) را ببینید). محقق توسعه اقتصادی ریچارد فلوریدا تصویر بسیار تأثیرگذاری از شهرهای موفق قرن بیست و یکم را به عنوان مکان هایی که تحمل اجتماعی و امکانات طبیعی و فرهنگی کارگران تحصیل کرده و مشاغل اقتصادی جدید را جذب می کند، ترویج کرده است (فلوریدا، 2003، فلوریدا، 2005، فلوریدا، 2008). چنین طرحها و برنامههای «توسعه محور فرهنگ» یا «توسعه فرهنگی» بسیاری از شهرهای ایالات متحده را به گسترش آژانسها و برنامههای فرهنگی موجود و ایجاد آژانسهای جدید سوق داده است. این آژانسها و برنامههای فرهنگی به امکانات فرهنگی غیرانتفاعی مانند موزهها و تئاترها خدمات میدهند، صنایع فرهنگی مانند تولید فیلم و موسیقی را هدف قرار میدهند و اخیراً شروع به تمرکز بر حمایت از نیروی کار هنری کردهاند. با این حال، شهرها کمتر برای شناخت و ارتقای سیستماتیک زندگی فرهنگی محله های شهری و ساکنان آن ها تلاش کرده اند.
کار ریچارد فلوریدا مبتنی بر تصور راهگشای جین جاکوبز (1961) از شهرهای سالم به عنوان مکانهای حیاتی است که در آن خیابانها، پارکها، محلهها و مرکز شهر توسط جمعیتهای مختلف برای اهداف مختلط در روز و شب استفاده میشود. متأسفانه، برنامههای سیاستگذاری و زیرساختهایی که برای ساختن «شهرهای خلاق»، حمایت از «اقتصاد خلاق» و جذب کارگران «طبقه خلاق» تکامل یافتهاند، به شهرها کمک نمیکنند تا دیدگاه جاکوبز را در مورد آنچه باعث زندگی یک شهر میشود، برآورده کنند. بسیاری از تحلیلگران، سیاستهای توسعهیافته از ایدههای فلوریدا را بهعنوان تضعیف تنوع جمعیتها و کاربریهای شهری مورد انتقاد قرار دادهاند، زیرا این ایدهها باعث اصالتسازی و ایجاد انگیزه در توسعه املاک و مستغلات شهری در مقایسه با سایر انواع توسعه اقتصادی و اجتماعی است که به نفع جمعیت شهری گستردهتر است (مثلاً نگاه کنید به پک (2005)). همچنین راههای مهمی وجود دارد که از طریق آنها سیاستهای فرهنگی و زیرساختهای سیاست فرهنگی شهرهای امروزی کمتر پاسخگو، شفاف و دموکراتیک هستند تا بتوانند زندگی فرهنگی شهری متنوع و پایدار را پرورش دهند.
این مقاله به بررسی چهار ویژگی تعیینکننده سیاست فرهنگی شهر میپردازد و راههایی را که این ویژگیها بر توسعه فرهنگی و زندگی فرهنگی محلهها تأثیر میگذارند، ردیابی میکند (شکل 1 را ببینید).
این بحث همچنین نشان میدهد که وقتی سازمانهای فرهنگی آگاهانه و فعالانه جوامع و نیازهای آنها را در توسعه فرهنگی وارد نمیکنند، سیاستها و برنامههای آنها در واقع میتواند با سلامت فرهنگی محلههای شهری در تضاد باشد و آن را تهدید کند. در نهایت، این امر نشاط فرهنگی یک شهر را تضعیف می کند و توانایی آن را برای جذب توسعه دهندگان، گردشگران، مشاغل بخش خلاق و نیروی کار تحصیل کرده ای که توسعه فرهنگی به معنای جذب آن است، کاهش می دهد.
این مقاله توسط مجموعهای از انجمنهای سیاستی که در سالهای 2008 و 2009 در نیواورلئان برگزار شد، توسط The Living Cultures Project، یک مشارکت دانشگاه-جامعه که برای به حداکثر رساندن مزایای سیاستگذاری، برنامهریزی و توسعه جامعه مبتنی بر فرهنگ در نیواورلئان پس از کاترینا ایجاد شد، تهیه شده است. محله ها 1 پس از طوفان کاترینا، تأثیر سیاست بر فرهنگ در مناطق شهری، و به ویژه مناطق محروم، به شیوههای جدید و واضح مشخص شد، در حالی که طرحهایی برای بازسازی شهر در حال تصور و توسعه بود. در مراحل اولیه بازسازی، رهبران شهر، ساکنان بازگشته و رهبران بخش فرهنگی از سرتاسر ایالات متحده و جهان توجه خود را بر تعامل پویای سیاست، فرهنگ، هنر، زیرساختهای فرهنگی و اقتصادهای فرهنگی متمرکز کردند و به دنبال مدلها و شیوههایی بودند که ممکن است در این زمینه مؤثر واقع شوند. ترویج و حفظ هنرهای رسمی و غیررسمی و فعالیتهای فرهنگی بسیار مهم برای زندگی در نیواورلئان. انجمن های سیاستی پروژه فرهنگ های زنده برای گرد هم آوردن کارشناسان و فعالان ملی از سراسر کشور با ساکنان محلی، رهبران فرهنگی و سیاست گذاران برای رسیدگی به مسائل سیاستی که با زندگی فرهنگی محله مواجه است، طراحی شده است. در هر انجمن، یک هیئت متشکل از سه کارشناس از سراسر ایالات متحده، چالشهای سیاستی کلیدی را که زندگی فرهنگی محله با آن مواجه است، شناسایی کردند و راههایی را که در آن چالشها در یک شهر یا محل معین با آن مواجه شدهاند، مورد بحث قرار دادند. شرکت کنندگان محلی در انجمن ها عبارتند از: ساکنان محله و فعالان; رهبران، اعضا و مدافعان باشگاه های خط دوم و Mardi Gras Indian Krewes. هنرمندان و مجریان؛ رهبران جامعه؛ مدیران هنری و دانشگاهی؛ برنامه ریزان شهری؛ سیاستگذاران فرهنگی محلی؛ سیاستمداران؛ عالمان؛ و روزنامه نگاران
تالارهای سیاست گذاری بر روی روش هایی متمرکز شدند که روابط پلیس و جامعه، 2 مالکیت معنوی، 3 و صدور مجوز، منطقه بندی، و مجوز 4 بر عملکرد فرهنگی جامعه تأثیر می گذارد. دو مطالعه سیاست فرهنگی ایالات متحده در مقیاس ملی، شناسایی آن حوزه های کلیدی مورد توجه و همچنین شناسایی کارشناسانی را که می توانند به بهترین وجه در مورد این موضوعات صحبت کنند، پایه گذاری کردند. این مطالعات عبارتند از: سرمایهگذاری در خلاقیت (2000-2003)، یک مطالعه مؤسسه شهری در مورد سیستمهای پشتیبانی از هنرمندان ایالات متحده، که برای آن تحقیقات میدانی زیرساختهای سیاست فرهنگی در 9 شهر ایالات متحده انجام شد . و نمایش ارزش عمومی (2007-2008)، یک مطالعه موسسه شهری در مورد بودجه دولتی برای موزه ها به سفارش موسسه موزه ها و خدمات کتابخانه ای ایالات متحده، که برای آن تحقیقات میدانی زیرساخت سیاست فرهنگی در هشت ایالت ایالات متحده انجام شد. 6 (نویسنده تحقیقات میدانی را برای هر یک از این مطالعات هدایت کرده است.) چارچوب، بحث و نتیجه گیری این مقاله منعکس کننده دانش و بینش های استخراج شده از همه این منابع است.
دیدگاه جین جاکوبز از یک شهر حیاتی، تا حدی به عنوان واکنشی به معماری مدرن و شهرسازی غالب در دهه 1950 تصور می شد. او استدلال میکرد که این جنبشها شهرها را خالی از سکنه کرده و ترتیبات اجتماعی شهری را با نادیده گرفتن کاربردهای متعدد و متنوعی که ساکنان از فضاهای شهر میگذارند، بیثبات کرده است. جیکوبز نمونههای متعددی ارائه کرد که نشان میداد چگونه عدم توجه به استفاده فعال و متنوع مردم از فضای شهر تأثیر منفی بر خیابانها و محلهها، پارکها و
برای تقویت یک رویکرد هماهنگتر و جامعتر برای توسعه و مدیریت فعالیتهای فرهنگی که بر زندگی فرهنگی محله تأثیر میگذارد، چندین مرحله باید انجام شود.
نخست، توسعه فرهنگی نه تنها باید به رشد اقتصادی اختصاص یابد، بلکه باید به حمایت از زندگی فرهنگی متنوع ساکنان شهر، از جمله فعالیتهای فرهنگی روزمره و محلهای، اختصاص یابد. برنامه های فرهنگی باید به صراحت به چگونگی تأثیر توسعه در مقیاس بزرگ بر اقتصاد محله ها و فعالیت های فرهنگی بپردازند