• منطقه 22 - شهرک گلستان- ساحل شرقی دریاچه چیتگر - برج تجارت لکسون - طبقه 6

48000408 21 98+

info@toseabnieh.ir

شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18

دین و فضاهای قابل زندگی در میان هندوها و مسلمانان در شهر محصور شده

دین و فضاهای قابل زندگی در میان هندوها و مسلمانان در شهر محصور شده

دین و فضاهای قابل زندگی در میان هندوها و مسلمانان در شهر محصور شده

خلاصه

این مقاله به بررسی فرآیندهای ساخت محله‌های قابل سکونت در شهر محصور در احمدآباد، در زمینه سال 2002 می‌پردازد. قتل عام گودرا و شورش‌های ضد مسلمانان متعاقب آن در سراسر گجرات، هند. شهر محصور شده احمدآباد از زمان ساخت شهر در اوایل قرن پانزدهم به عنوان مکانی مستعد شورش و به شدت جدا شده تلقی می شد که هندوها و مسلمانان به طور جداگانه در آن زندگی می کردند. این مقاله تلاش می‌کند تا این رابطه بین مذهب و قابلیت زندگی را در شهرهای هند باز کند، به‌ویژه اینکه چگونه دین درباره تفاوت‌های مذهبی هنجاری مذاکره می‌کند که به نظر می‌رسد غیرقابل قیاس با داشتن پتانسیل بالای خشونت هستند و در عین حال فضاهای قابل زندگی پایدار ایجاد می‌کنند. این مقاله رویکردی قوم‌نگاری را برای درک نقش دین در ایجاد فضاهای شهری قابل زندگی که از نظر اجتماعی و فرهنگی پایدار هستند، با تمرکز بر روایت‌ها فضایی‌سازی خود و فرهنگ‌های خاص آن‌ها را از طریق تولید محله‌ها بیان می‌کند. وجود «مکان/مکان‌های من» یا همسایگی‌ها، بقای این فرهنگ‌های خاص را تضمین می‌کند و همچنین مرزبندی «مکان/مکان‌های آن‌ها» نشان‌دهنده عدم تحمل دیگری نیست، بلکه به رسمیت شناختن دیگری و فرهنگ او، هر چند در بیرون را نشان می‌دهد. . این مذاکره مستمر است که به شناخت خود و نیز دیگری که این فضاهای تقسیم شده را قابل زندگی می‌کند، امکان‌پذیر می‌سازد.و تجربیات به منظور تسخیر معانی و مفاهیم مختلف آن، به ویژه در سطح خرد محلی. روایات ، همانطور که در مقاله استدلال شده است، بیان می کند

معرفی

در ژوئن 2004، بیش از دو سال از آخرین بازدیدم از احمدآباد، بزرگترین شهر گجرات، هند، به شهر محصور شده بازگشتم. من نارش کاکا، ساکن محلی جاگاسث نی پل در خدیه را ملاقات کردم. پرسیدم، کاکا، اوضاع چطور بود؟ کاکا پاسخ داد: ” این کار طبق معمول بوده است “، ” هیچ چیز زیادی در کوت بعد از گودرا اتفاق نیفتاده است، به جز معدود مناطق معمولی مانند کالوپور و داریاپور.” بی‌نظمی در اظهارات کاکا آن چیزی نبود که من پیش‌بینی می‌کردم، به‌ویژه پس از کشتار گودرا و شورش‌های بعدی. شاید انتظار داشتم صدای خشمگینانه یک هندو را بشنوم که دیگری مسلمان را اهریمنی می کند، ناسیونالیسم هندو و اینکه چگونه گتویی کردن مسلمانان با موفقیت کامل شده است. اما هیچ کدام در دسترس نبود. درست مانند نام‌های بسیار و در عین حال متناقض کوت، نام شهر محصور شده و شهر دروازه‌ها – مکانی بسته و در عین حال باز، مردم آن نیز چنین به نظر می‌رسند. بعداً در طول روز، با Kasifbhai، یک تاجر مسلمان در Rani ki Hajiro و ساکن در Kalupur آشنا شدم. او نیز توصیفی بسیار معمولی از زندگی روزمره پس از گودهرا را بدون ذکر درگیری عمده یا جزئی با هندوها نقل کرد.

پس از ملاقات های روز اولم با نارشکاکا و کاسیف بهایی، شروع کردم به زیر سوال بردن روابط هندو و مسلمانان در این کشور، زندگی روزمره این جوامع مذهبی و ظرفیت آنها برای ایجاد فضایی مناسب برای خود در داخل شهر محصور شده احمدآباد، به ویژه پس از جنگ عظیم. خشونت جمعی در سال 2002 که هم در هند و هم در خارج از کشور به یک موضوع حساس تبدیل شد. من استدلال می‌کنم که اگرچه به نظر می‌رسد شهر محصور در امتداد خطوط مذهبی، به‌ویژه مناطق مسکونی، به شدت از هم جدا شده است. جوامع محلی در داخل شهر محصور شده در مورد این خطوط تقسیم به گونه ای مذاکره کردند که به رسمیت شناخته و پذیرفته شدند. خود پذیرش این خطوط تقسیم تضمین کرد که هرگونه تعامل، به ویژه آنهایی که خارج از مناطق مسکونی هستند، ممکن است به عنوان اعمال تخطی تلقی نشوند و در نتیجه اعمال خشونت و تنش جمعی را محدود کنند. بنابراین، زیست پذیری از طریق پذیرش این خطوط تقسیم ایجاد می شود که اعمال مذهبی متعدد را بدون امتیاز دادن به یکی بر دیگری در خود جای می دهد.

این مطالعه در پس‌زمینه کشتار گودرا در سال 2002 و شورش‌های ضد مسلمانان متعاقب آن در سراسر گجرات تنظیم شده است. شورش‌های پس از گودهرا گجرات شاید یکی از آشوب‌های مورد بحث عمومی در هند پس از استقلال بود که نه تنها به‌عنوان ظهور ناسیونالیسم هندو بلکه به‌عنوان تمایلی نگران‌کننده در میان اکثریت هندو برای «اهریمن‌سازی» مسلمانان و «به حاشیه راندن» تلقی می‌شد. و «جعبه‌نشینی» مسلمانان، هم از نظر فضایی و هم از نظر اجتماعی (دیده‌بان حقوق بشر، 2002، جافرلوت، 2003). در این زمینه، مقاله نگاهی دقیق به شهر حصاردار احمدآباد، که به‌طور محلی به‌عنوان « کوت» و «شهر دروازه‌ها » (دروازه‌ها) نیز شناخته می‌شود، و محله‌های آن می‌اندازد. کوت عموماً مستعد شورش و مکانی بسیار تقسیم شده و منظم است که هندوها و مسلمانان از زمان ساخت شهر توسط سلطان احمد شاه اول در اوایل قرن پانزدهم به طور جداگانه و تقریباً در جدایی کامل زندگی می کنند (گیلیون، 1968). .

این مقاله به دنبال بررسی فرآیندهای اجتماعی و فرهنگی است که از طریق آن، هم هندوها و هم مسلمانان، محله ها و فضاهای قابل زندگی را تولید و بازتولید می کنند. فرآیندهای ساخت محله‌ها و فضاهای زیست‌پذیر، به مفهوم فوکویی، فناوری تولید خود، ایجاد سیستمی از دلالت‌ها و فضاسازی خود و دیگری را بیان می‌کند (فوکو، 1994). و برای کشف داستان‌ها، تفاسیر، چه شخصی و چه اجتماعی که زیربنای این فضاها برای خود و دیگران است (مسی، 2000)، این مطالعه عمدتاً بر دو گروه اصلی ساکن در کوت متمرکز است – هندوها و مسلمانان در شرایط صلح و تضاد. این مقاله تلاش می‌کند تا این رابطه بین دین و زیست‌پذیری را بازگشایی کند، به‌ویژه اینکه چگونه دین در مورد تفاوت‌های مذهبی هنجاری مذاکره می‌کند که به نظر می‌رسد غیرقابل قیاس با پتانسیل بالای خشونت هستند و در عین حال فضاهای قابل زندگی را با هر دو جامعه که در کنار هم زندگی می‌کنند ایجاد می‌کند.

قطعات بخش

روش شناسی

مقاله من سعی دارد نقش دین را در ساختن فضاهای شهری قابل زندگی با تمرکز بر روایت ها و تجربیات فردی درک کند تا معانی و مفاهیم مختلف آن به ویژه در سطح محلی را به تصویر بکشد. من به ویژه بر فرآیندهای مربوط به ایجاد مرزهای همسایگی، خود و دیگران، هندوها و مسلمانان تمرکز می کنم. انتخاب شهر محصور شده در درجه اول به این دلیل است که از نظر تاریخی فضایی بسیار جدا از هم بوده است با وقوع دائمی از اجتماعات.

بازاندیشی زیست پذیری: گفتمان فرهنگ و دین

هو و داگلاس (2008) استدلال می کنند که مفهوم زیست پذیری زندگی شهری را در محدوده باریک ابعاد فیزیکی شهر، به ویژه زیرساخت ها، خدمات شهری و رشد اقتصادی بررسی می کند. الیس و رابرتز (2016) هنگامی که فشار جمعیت بر زمین، مسکن، زیرساخت ها، خدمات اولیه شهری و محیط زیست را به عنوان دلایلی که در قلب فقدان قابلیت زندگی در شهرهای جنوب آسیا قرار دارند، این استدلال را تأیید می کنند. بنابراین، مفهوم در اینجا محلی را در نظر نمی گیرد

داستان کوت: روایات پل ها و محله ها

شهر محصور شده احمدآباد یک مرکز تجاری مهم در صنعت نساجی بود که بافندگان ماهر مسلمان، سرمایه‌داران و بازرگانان هندو و جین مشخص می‌شد. مطابق با اخلاق تجاری شهر، جوامع مختلف از رابطه همکاری و همکاری برخوردار بودند که ثروت و رفاه زیادی به ارمغان آورد (یاگنیک و شث، 2005). مردم برای انجام تجارت به احمدآباد می آمدند و حس شهر به همان اندازه هندو بود که مسلمان بود. در طول سال ها به عنوان اقتصاد

دین، بحران و ارزش: مذاکره درباره فضاها و مرزهای خود

این مقاله زیست‌پذیری شهر، به‌ویژه از نظر پایداری اجتماعی-فرهنگی، را در چارچوب سازمان‌دهی مجدد فضایی گسترده شهر با محله‌ها و محلات در حال افزایش که به‌عنوان هندو یا مسلمان شناسایی می‌شوند، مورد پرسش قرار می‌دهد. شهر محصور شده کمی متناقض بود، زیرا از نظر تاریخی با تنش‌های هندو-اسلامی و جدایی محله‌های مسکونی هر دو جامعه مرتبط بوده و با این حال در بیشتر بخش‌ها دست نخورده باقی مانده است.

نتیجه گیری: در دفاع از شهری تقسیم شده و در عین حال قابل زندگی

کوت به نظرم آمد یا به عبارتی ساخت و سازهای بی‌شماری آن بی‌زمان به نظر می‌رسید که گویی در یک پیچ زمان گرفتار شده بودند. من که نمی‌خواستم به رمانتیک کردن کوت متهم شوم، با شدتی تقریبا آسیب‌شناختی، جذابیت عجیب دنیای قدیمی کوت و مردمش، نظام‌های ارزشی و رابطه عشق و نفرت کنجکاو با همسایگانشان، به‌ویژه بین هندوها و مسلمانان را زیر سوال بردم. من اغلب به این فکر می کردم که آیا تصویری از یک فضای زیست پذیر و از نظر اجتماعی و فرهنگی پایدار است

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.