48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
شهرهای در حال توسعه در جهان با تهدید شهرنشینی سریع روبرو هستند. ایجاد محله قابل سکونت به یک برنامه جدید شهری برای دهه های آینده تبدیل شده است. فضاهای عمومی، از جمله پارک های محله ای، از آنجایی که ستون فقرات سیستم پارک های شهری محسوب می شوند، نقش بسزایی در بهبود زندگی اجتماعی یک جامعه ایفا می کنند. با این حال، بسیاری از پارک های کم استفاده وجود دارد. این موضوع در گذشته عمدتاً از نظر صفات جسمانی و اجتماعی مورد توجه قرار می گرفت. توجه کمتری به فرآیند دلبستگی روانی کاربران پارک معطوف شد. این به دلیل ماهیت چندوجهی، چند رشته ای، چند بعدی و چندپارادایمی پژوهش در مورد دلبستگی به مکان است که منجر به انباشتگی مفاهیم و تعاریف شده است. برای این منظور، و با تأثیر فزاینده روانشناسی محیطی بر طراحی شهری، وسعت و پیچیدگی ادبیات پیوست مکان می تواند دشوار و زمان بر باشد. این مقاله به بررسی مفاهیم مختلف دلبستگی و استفاده به مکان، فرآیند دلبستگی به مکانها و تعهد رفتاری کاربران نسبت به پارکها میپردازد. این تجزیه و تحلیل بینش بیشتری را در مورد فرآیند روانشناختی دلبستگی به پارک برای تشویق رویکرد کلنگر، پایهگذاری مفاهیم نوآورانه، تعمیق تأمل در پارادایم تحقیق و هدایت مطالعات تجربی ارائه میدهد. پیام اصلی این مقاله این است که ادغام جنبه روانشناختی دلبستگی به مکان در فرآیند مکانسازی به تبدیل ارزشهای مکانها به یک محیط اجتماعی پاسخگو کمک میکند.
شهرها و طراحی شهری ارتباط تنگاتنگی با اهداف زیست پذیری دارند. ویژگی های فیزیکی و اجتماعی باید برای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان همکاری کنند. در این راستا، فضاهای عمومی مشترک برای جامعه پذیری و کانون کل جوامع بسیار مهم هستند (الیس و رابرتز، 2016، هاگرتی و همکاران، 2001). 50 درصد از جمعیت جهان در مکان های شهری زندگی می کنند که انتظار می رود این رقم تا سال 2050 به 70 درصد افزایش یابد (گزارش سازمان ملل، 2015). این وضعیت نگران کننده یک چالش بی سابقه برای طراحان شهری، برنامه ریزان و معماران است. بر اساس گزارش هبیتات سوم سازمان ملل متحد در مورد مسکن و توسعه پایدار شهری (هبیتات III، 2016)، یکی از نتایج اولیه دستور کار جدید شهری برای دو دهه آینده در مورد برنامه ریزی و طراحی شهری، تاکید بر تامین مکان های عمومی از نظر پاسخگویی و فراگیر بودن علیرغم اینکه پارک های محله ای به عنوان فضاهای اجتماعی اساسی در برنامه ریزی شهری در نظر گرفته می شوند، اما پارک های محله در بافت مناطق مسکونی برنامه ریزی شده به طور کامل به نفع استفاده کنندگان مورد استفاده قرار نمی گیرند (عزمی و کریم، 2012، موزر، 2010، مولای و اوجانگ، 2016، مولای و همکاران. .، 2017، نویتنز و همکاران، 2012، پیترز و همکاران، 2010). چنین شرایطی فرصت اجتماعی شدن را از ساکنان سلب می کند، که یک نیاز حیاتی انسان در نظر گرفته می شود (الیس و رابرتز، 2016، کازمیرچاک، 2013). این مقاله به بررسی نظریههای مرتبط در مورد دلبستگی به مکان و تمایلات رفتاری میپردازد تا بفهمد چه چیزی ممکن است باعث عدم دلبستگی پارک در زمینه طراحی شهری شود.
موضوع پارک های کم بهره برداری دهه ها کانون بحث بوده است. در درک اینکه چه چیزی به مشکلات کمک می کند و چگونه می توان آنها را کاهش داد، بسیاری بر روی ویژگی های فیزیکی و اجتماعی پارک ها تمرکز می کنند. اینها شامل فاصله رفت و آمد بین محل کار و خانه است (کریستین، 2012، دلمل و همکاران، 2013، هاپکینز و ویلیامسون، 2014) که منجر به نیاز به استفاده ترکیبی فشرده، محله های درآمد مختلط از شبکه های اجتماعی قابل پیاده روی می شود (الکساندر و همکاران، 1977). ، گهل، 2011، نلسون، 2013). برخی نیز تأثیر جمعیت شناسی اجتماعی، اندازه پارک ها و امکانات را برجسته کرده اند (Averill et al., 1998, Cascetta and Cartenì, 2014, Cohen et al., 2012, Cohen et al., 2016, Droseltis and Vignoles, 2010, Giles-Corti و همکاران، 2005). دسترسی، مجاورت، مکان، نفوذپذیری، خوانایی، راحتی، کیفیت، سطح ازدحام، نگهداری، زیبایی شناسی، تراکم جمعیت و ایمنی درک شده در رابطه با فعالیت های اجتماعی و رضایت عمومی مورد بررسی قرار گرفته است (Jorgensen and Stedman, 2001, Kazmierczak, 2013). ؛ Lelévrier، 2013، Moulay and Ujang، 2016، Yeung، 1996)، و همچنین تنوع قومی (Lewicka، 2011a، Wilson and Baldassare، 1996). در حالی که بیشتر یافتهها برای طراحان شهری در ایجاد پارکها و فضاهای عمومی از نظر بصری و فیزیکی مفیدتر سود میبرند، تأثیر این ویژگیها بر حس روانی و رفاه کاربران به اندازه کافی در ادبیات بررسی نشده است. معیارهای روانشناختی در ارزیابی پاسخگویی مکان ادغام نشده اند. نگرانی کمتری برای درک فرآیند ایجاد پیوند عاطفی بین افراد و مکانهای خاص از جمله احساسات، معنا و رفتار صورت گرفته است (مانزو و دیوین رایت، 2014، مانزو و پرکینز، 2006، مککان و گیفورد، 2014).
اگرچه روانشناسی محیطی تأثیر فزاینده ای بر طراحی شهری دارد (بیر، 1991)، ماهیت چند وجهی، چند رشته ای، چند بعدی و چند پارادایماتیک تحقیق دلبستگی به مکان، مانع اصلی برای پیوند روانشناسی محیطی و زمینه های طراحی شهری است. حتی در میان محققان آموزش دیده در روانشناسی محیطی و اجتماعی و همچنین روانشناسان و جغرافیدانان انسان گرا، از اصطلاحاتی مانند «نامشخص»، «آهسته»، «گیر»، «پیشرفت تجربی اندک» و «فقدان نظریه» برای توصیف تحقیقات در مورد دلبستگی مکانی (جولیانی، 2003، هرناندز و همکاران، 2007، یورگنسن و استدمن، 2006، لویکا، 2011a، اسکنل و گیفورد، 2010). در این راستا، این مقاله به بررسی ارتباط بین بهرهبرداری از پارک، فرآیند دلبستگی به مکان و چگونگی شکلدهی آن به تمایلات رفتاری کاربران پارک میپردازد. آشنایی طراحان با روانشناسی محیطی به شناخت رفتار افراد نسبت به ایجاد طرح های سازگار با نیازهای افراد کمک می کند. همچنین شرایط عالی را برای زندگی انسان فراهم می کند (Farkisch, Ahmadi, & Che-Ani, 2015). در عین حال، مهم ترین چالش برای محققان در استفاده از مفهوم چند بعدی دلبستگی به مکان، ادغام دیدگاه ها و رویکردهای مختلف است (Giuliani & Feldman, 1993).
پیوندهای عاطفی با مکان ها و تجربیات انسانی اخیراً نگرانی هایی را در مورد مطالعات دلبستگی به مکان ایجاد کرده است (گوستافسون، 2006، مانزو و دیوین رایت، 2014، ریموند و همکاران، 2010، اسکنل و گیفورد، 2010، ترنتلمن، 2009، ویرث و همکاران. ، 2016). دلبستگی به مکان یا پیوند مثبت افراد با یک مکان خاص (مانزو، 2005)، جنبه اصلی رابطه انسان و محیط است و شکل مناسبی از تجربه انسانی را نشان می دهد. در محیط های اجتماعی و فیزیکی گسترده تر مانند الف
اگرچه روشهای مختلفی برای اندازهگیری دلبستگی به مکان در رشتهها استفاده میشود، اما نقطه مشترک تمایز بین بعد عملکردی و عاطفی است (آنتون و لارنس، 2016، لین و لاکوود، 2014، کایل و همکاران، 2004، ویلیامز و واسکه، 2003، بریکر و کرستتر، 2005). اهمیت عاطفی و نمادین مکان برای کاربران معمولاً به عنوان “هویت مکان” در نظر گرفته می شود، در حالی که از دلبستگی عملکردی به عنوان “وابستگی به مکان” یاد می شود (مور و اسکات، 2003). تجربی به عنوان
اگرچه چندین مدل برای مفهومسازی ابعاد دلبستگی مکان (به بخش 3 مراجعه کنید) همانطور که در بالا توضیح داده شد، استفاده میشود، ما به درک متقابلی دست یافتیم. نقطه مشترک بعد روانی دلبستگی به مکان است. از این گذشته، دلبستگی به مکان عمدتاً تجربیات فرد و پیوندهای عاطفی با مکان ها را پوشش می دهد (مانزو و دیوین رایت، 2014). به طور کلی درک می شود که به پیوند عاطفی بین افراد و مکان های خاص اطلاق می شود و شناختی را در بر می گیرد.
دلبستگی به مکان در معنا، احساسات و رفتار نهفته است. این نشان دهنده واکنش افراد نسبت به محیط است، جایی که معانی قوی مکان به پیوندهای عاطفی عمیق ترجمه می شود که بر نگرش ها و رفتارها تأثیر می گذارد (Ujang & Zakariya, 2015). دلبستگی به مکان به صورت رفتاری بیان می شود. مطالعات متعدد نشان می دهد که ویژگی های دلبستگی به مکان در یک مکان خاص ممکن است فعالیت های مدنی را در مناطق مسکونی در قالب رفتار پایدار تشویق کند (گاردیا و پول،
همانطور که اسکنل و گیفورد (2010) استدلال کردند، فرآیند دلبستگی به مکان شامل سه مؤلفه است: عاطفه (عاطفه)، شناخت (باور، معنا)، و همبستگی (نیت رفتاری. بنابراین، درک مکانیسم های رفتاری افراد در هسته اصلی هر دو است. طراحی شهری و روانشناسی محیطی، یعنی توصیف و کشف برخی از جنبه های رابطه انسان-محیط یا مطالعه انسان-مکان رفتار (B) در تابع دو پارامتر، محیط اطراف تعیین می شود.
هدف اصلی طراحی شهری فراهم کردن مکان های بهتر برای شهروندان است. در این بررسی، فرآیند دلبستگی به مکان، از جمله تأثیر آن بر رفتار افراد در رابطه با درگیری مثبت یا منفی با پارکها، بر اساس دیدگاههای هستیشناختی قبلی ارائهشده در مورد نظریه دلبستگی مکان و نظریه رفتاری و مواضع معرفتشناختی نویسندگان است. این نشان میدهد که فرآیندهای دلبستگی به مکان افراد به شدت تحتتاثیر conative یا هستند
هدف اولیه طراحی شهری فراهم کردن مکان های قابل زندگی برای نیازهای مردم از طریق برنامه ریزی و طراحی مکان های عمومی پاسخگو است. نویسندگان معتقدند که موضوع مکانهای عمومی کم استفاده ممکن است تا حد زیادی به تمرکز عمدتاً بر کیفیت فیزیکی و اجتماعی مکانها نسبت داده شود، در حالی که از ابعاد و ارزشهای روانشناختی مربوط به دلبستگی و رفتار به مکان غفلت میشود. این به دلیل پیچیدگی و چند بعدی بودن مفاهیم درگیر است.