48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
سخت است که زمان زیادی را در دیترویت بگذرانیم و متوجه تناوب دیدگاههای آخرالزمانی و آرمانشهری، تصویرهای زیبا و گروتسک نشویم. دیترویت به عنوان یک “بن بست” (آیزینگر، 2013)، فرصتی برای بازاندیشی خلاقانه از فضای شهری (موسسه معماران آمریکا، 2008، گالاگر، 2010، گالاگر، 2013) یک زمین بازی برای “سرمایه داری فاجعه بار” به تصویر کشیده شده است (کلین، 2007) و حکومت نئولیبرال (شیندلر، 2016)، و به عنوان یک بوته آرکادی از بازاندیشی اجتماعی پسا صنعتی (Solnit 2007، صفحات 65-73). برخی دیترویت را به عنوان یک شاخص پیشرو در کاهش رتبه ثروت طبقه کارگر به طور کلی، یک علامت هشدار یا بدترین سناریو می دانند، در حالی که برخی دیگر آن را به عنوان یک انکوباتور الهام بخش برای تشکیلات اجتماعی آینده می بینند. مناظر مزارع مواج از چمنها که بقایای خانههای سوخته و درختان جوانهزده از کارخانههای در حال فروپاشی را میبلعد، به لطف رسانههای اجتماعی به کلیشههای فراصنعتی تبدیل شدهاند، اما برای ساکنان برخی محلهها این تصاویر وسوسهانگیز نیست، بلکه واقعیتهای زندگی روزمره است. در نهایت شهر یک نماد نیست، بلکه مکانی است که در آن زندگیها هم با یکدیگر و هم با محیط اطراف در هم میگشایند و تلاقی میکنند.
تحقیقات ما در میان این دیالکتیک مداوم بین دیدگاهها و برنامههای مختلف برای شهر دیترویت قرار دارد که در پس زمینهای از زوال فیزیکی انجام میشود که نادیده گرفتن آن غیرممکن است. در این مقاله، ابتدا دیدگاههای معاصری را در نظر میگیریم که دیترویت را نماینده گرایشهای بزرگتر مؤثر بر جمعیت شهری کمدرآمد یا طبقه کارگر معرفی میکنند. سپس این نشخوار فکری ها را در مورد اهمیت شهر کنار می گذاریم و به گزارش های خود دیترویترز می پردازیم، و بر روی کارهای روزمره ساکنان محلی و کارفرمایان در یک محله عمدتا خالی از سکنه در سمت شرق شهر تمرکز می کنیم. ما شیوههای معیشتی، دیدگاههای آنها در مورد تغییراتی که در اطرافشان رخ میدهد، و گزارشهای دست اول آنها از واقعیت اقتصادی پیچیده و در حال تحول شهر را بررسی میکنیم. ما با قرار دادن این بحث در چارچوب بحثهایی که قبلاً در مورد سرنوشت شهر و آینده آن ذکر شد، نتیجهگیری میکنیم و معتقدیم که واقعیت پیچیده زندگی روی زمین باید تلاشهایی را برای ایجاد سیاستگذاری برای شهرهای فراصنعتی نشان دهد.
بر اساس گزارش اخیر گروه نوآوری اقتصادی (2016)، دیترویت با نرخ فقر 40٪ و نرخ مسکن خالی 29٪، دومین شهر پریشان در ایالات متحده (پس از کلیولند نزدیک) است. علاوه بر این، دیترویت یکی از شهرهایی است که بیشترین آسیب را از توقیف وام مسکن وارد کرده است، با حدود 28 درصد از خانهها «زیر آب» در اوج بحران مسکن پس از 2008 (درایر، بهاتی، کال، شوارتز، و اسکوایرز، 2014). حتی برای کسانی که هنوز در صنایع تولیدی شاغل هستند،
این مقاله از مصاحبههای قومنگاری (n = 37) و اقتصادی (n = 11) استفاده میکند که از یک محله دیترویت در یک دوره تقریباً پنج ساله جمعآوری شدهاند. این پروژه با توجه به طرح پیشنهادی کشاورزی شهری به رهبری یک سازمان غیرانتفاعی که قول داده بود با پر کردن زمینهای خالی با خانههای حلقهای، گلخانه و مزارع کشاورزی، این محله را به شکلی چشمگیر و قابل مشاهده تحت تأثیر قرار دهد، آغاز شد. ما می خواستیم تعیین کنیم که چه تاثیر اجتماعی و اقتصادی بر ساکنان محله می گذارد
ما یافته های خود را در دو بخش جداگانه ارائه می کنیم. بخش اول به بررسی روال روزانه و شیوه های کاری ساکنان و همچنین شیوه های کاری و تداوم صاحبان مشاغل می پردازد. بخش دوم دیدگاه های ساکنان را در مورد روند تغییر در محله خود ارائه می دهد.
مانند دیگر مردمنگاران شهری که شیوههای معیشتی افرادی را که در حاشیههای شهری قرار دارند، مانند Venkatesh، 2006، Wacquant، 2008، Wacquant، 2010، و Duck (2015) شرح دادهاند، ما به آثار سیاستهای گذشته و حال توجه میکنیم، بهویژه سیاستهایی که منجر به عدم سرمایه گذاری خصوصی، خروج دولت از قلمرو خدمات و انگ زدن به مناطق اکثریت سیاهپوست شده است. همانطور که Batreau و Bonnet (2016) در میان فروشندگان خیابانی در بانکوک توصیف کردند، دولت
تحقیقات ما نگاهی اجمالی به زندگی محلی متنوع یک محله دیترویت ارائه می دهد که بیکاری رسمی و در عین حال پر از فعالیت بر آن حاکم است. در میان محدودیتهای دیگر در این مطالعه در مقیاس کوچک، نمونههای ما همه راههایی را که افراد نمونه ما از طریق آنها امرار معاش میکردند، تکمیل نمیکند. ما درباره کسانی که در مشاغل رسمی کار میکردند و نقش سیستمهای مبادله کالا (شکل مهم دیگری از فعالیتهای اقتصادی غیررسمی) بحث نکردهایم، مگر اینکه آنها به تجارت مواد مخدر مربوط میشوند.
دیدگاههای عادلانه شهر فراصنعتی باید با به حاشیه راندهترین و سازگارترین اعضای این جوامع را درگیر کند، همانطور که جنبشهای مردمی در برابر قطع آب مقاومت میکنند (Kurashige, 2017, Howell et al., 2017). اگر ساکنان فعلی با جنبشها یا شبکههایی که آنها را قادر میسازد در برابر رژیمهای توسعه حذفی یا کنترل اجتماعی مقاومت کنند، در ارتباط نباشند، احتمالاً قلمروهای بیشتری را به نهادهای دارای بودجه بهتر یا سازمانیافته واگذار خواهند کرد. این که آیا “روش های بودجه کم” (