• منطقه 22 - شهرک گلستان- ساحل شرقی دریاچه چیتگر - برج تجارت لکسون - طبقه 6

48000408 21 98+

info@toseabnieh.ir

شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18

نقش هنرمندان در پیدایش شهرهای پایدار خلاق

نقش هنرمندان در پیدایش شهرهای پایدار خلاق

نقش هنرمندان در پیدایش شهرهای پایدار خلاق

خلاصه

این مقاله جامعه شناسی انتقادی شهری را با درک پایداری فرهنگی در راستای توسعه شهری تلفیق می کند. در حالی که دومی «فرهنگ پیچیدگی» مبتنی بر خلاقیت خودسازماندهی را به عنوان شرطی برای شهر خلاق پایدار می طلبد، اولی نظریه هایی را برای تحلیل شهرهای خلاق ناپایدار ارائه می دهد. این مقاله با ترکیب پارادایم های جامعه شناسی انتقادی شهری و پایداری فرهنگی، زمینه را برای درک جنبش های اجتماعی شهری توسط هنرمندان فراهم می کند. از یک سو این جنبش ها در برابر توسعه شهری ناپایدار مقاومت می کنند. از سوی دیگر، آنها برای فرصت هایی تلاش می کنند که به جوامع شهری امکان تبدیل شدن به محله های خلاقانه پایدار را بدهد. مفهوم «حق بر شهر» لوفور، تز «ماشین رشد» مولوچ، و بسط «جنین‌سازی» اسمیت به‌ویژه برای توضیح توسعه شهری ناپایدار «شهرهای خلاق» مناسب هستند. اصطلاح متضاد «پایداری فرهنگی» ایده‌های «خلاقیت پایدار» را با مفاهیم تاب‌آوری و آرامش ترکیب می‌کند. در اینجا، توسعه شهری به اهداف اقتصادی تک علتی محدود نمی شود. ملاحظات نظری با سه مطالعه موردی در هامبورگ، آلمان، شهری با استراتژی توسعه شهری نئولیبرالی، یعنی ناپایدار، نشان داده شده است. این موارد طیفی از تلاقی اهداف هنری، اجتماعی و سیاسی را نشان می دهد. آنها نشان دهنده درجاتی از انعطاف پذیری در برابر اقتصاد سیاسی شهری ناپایدار با درک ناپایدار خلاقیت هستند. آنها همچنین نشان دهنده درجاتی از سازگاری با فرهنگ های شهری پایداری خلاق با نیازهای محدود کردن رشد، تقویت همبستگی اجتماعی و شکل دادن به قلمروهای امکانات خلاق هستند.

معرفی

حداقل از زمان پراکندگی کتاب ریچارد فلوریدا : ظهور طبقه خلاق: و اینکه چگونه کار، اوقات فراغت، اجتماع و زندگی روزمره را دگرگون می کند ده سال پیش، سیاستمداران شهری، اقتصاددانان، جغرافیدانان و بسیاری دیگر از دانشمندان اجتماعی بر نیاز به حمایت از پروژه ها، حرفه ها تاکید می کنند. و سیاست هایی که با نوش داروی «خلاقیت» به عنوان منبع انسانی اصلی که آن شهرهای فراصنعتی را به سمت سطح بالاتری از «شهر خلاق» سوق می دهد، مرتبط است. در زمینه رقابت اقتصادی جهانی، نخبگان سیاسی و اقتصادی به ویژه شهرهای شمال جهانی استراتژی‌های «شهر خلاق» را ایجاد کرده‌اند که به نفع یک «طبقه خلاق» به قیمت سایر گروه‌ها یا طبقات جمعیت است (فلوریدا، 2002، فلوریدا، 2005a، فلوریدا، 2005b، فلوریدا، 2008، لندری، 2000، لندری، 2006). نه تنها بسیاری از مدیران شهرداری و سیاستمداران، بلکه هنرمندانی که در آن مستقر هستند و به دنبال یارانه های عمومی هستند، تزهای فلوریدا را به عنوان “درمان معجزه آسایی” برای ایجاد یک اقتصاد سالم پسا فوردیستی می دانند، دومی احتمالاً به این دلیل که منطقی قوی برای درخواست حمایت برای آنها فراهم می کند. این استراتژی شهری یک طرفه مخالفت بسیاری را توسط محققان و گروه های مختلف در سراسر جهان برانگیخته است. انبوهی از نقدها (مالانگا، 2004، پک، 2005، اما همچنین، کمتر مستقیم، پرات، 2010) عمدتاً بر ضد دیدگاه توصیف یک طبقه خلاق به عنوان یک درمان اجتماعی ضروری برای تضعیف شدن برای تضمین آینده اقتصادی روشن برای “شهرهای خلاق” در سراسر جهان حمایت طبقه خلاق به هزینه سایر گروه های جمعیتی همان شهر و به قیمت شهرهایی که در رقابت داروینی «دنیای سیخ دار» (فلوریدا، 2008: 17) کمتر خوش شانس هستند، با تنها چند برنده رخ خواهد داد. و بازنده های زیادی

تز فلوریدا برخی از مخالفان اصلی را برانگیخته است که می توان آنها را به عنوان انتقاد از دیدگاه پایداری نیز نامید. تاکید فلوریدا بر طبقه خلاق (و “هسته فوق خلاق”) با تقاضاهای ضمنی برای توسعه شهری ناپایدار آلوده شده است. اولاً ، اصرار او برای دیدن موفقیت شهرها صرفاً از دریچه‌های اقتصادی به او اجازه می‌دهد تا خطرات رشد بی‌نهایت فرضی چند شهر موفق را نادیده بگیرد. دوم ، رقابت برای «طبقه خلاق» منجر به یک «دنیای سیخ‌دار» با تعداد انگشت شماری از بلندترین سنبله‌ها (شهرها یا مناطقی که به طور کامل قله‌های کلاس خلاق را به خود جذب می‌کنند)، چند سنبله بیشتر، کمتر بلند اما نوظهور (همچنین). در جهان توسعه یافته)، بسیاری از کلان شهرها در کشورهای در حال توسعه (“ویران شده توسط “زاغه های فقیر نشین جهانی” در مقیاس بزرگ) و در نهایت “دره های بزرگ جهان سیخ دار – مناطق روستایی و مکان های دوردست که فعالیت اقتصادی کمی دارند. (فلوریدا، 2008: 31f). سوم ، دنیای «پیوندهای ضعیف»، به عنوان مثال، شبکه های اجتماعی که مبتنی بر روابط غیر تعهدی (نزدیک به) هستند (فلوریدا، 2002: 220، 276ff) ممکن است برای جستجوی شغل خوب باشد، اما نه برای ایجاد جوامع قوی – محله ها – در چندین مورد. سطوح (اجتماعی، فرهنگی پایدار). و چهارم ، «طبقه خلاق» بسیار متحرک، جوامعی را ترجیح می‌دهند (شهرسازی مجدد در داخل شهر) که همگی با توجه به عوامل یکسانی جذاب به نظر می‌رسند، به عنوان مثال: «سبک زندگی»، «تعامل اجتماعی»، «تنوع»، «اصالت»، « هویت» یا «کیفیت مکان» (فلوریدا، 2002: 224ff). شهرسازی ایده آل «طبقه خلاق» در همه جا به طور مشابه شکل خواهد گرفت، محل اقامت این طبقه ظاهری همگن از شیک «بورژوایی-بوهمیایی» را با همان ویژگی ها ایجاد می کند (امروزه، این ها استارباکس، مسیرهای دوچرخه سواری و آبمیوه بارها هستند. کلارک، 2004) که تظاهر به یک «اصالت بومی» می کند (فلوریدا، 2002: 182ff) اما در واقع همان محیط شهری «plug-and-play» را در همه جا فراهم می کند.

این دوقطبی ها بین اول ، “رشد اقتصادی در مقابل تکامل اجتماعی”، دوم ، “برنده همه چیز را می گیرد در مقابل همبستگی با ضعیف ترین ها”، سوم ، “روابط ضعیف در مقابل روابط قوی”، و چهارم ، “یکسان محله‌های پلاگین و بازی در مقابل تنوع شهری، استدلال‌های قوی برای این بیانیه است که مفهوم خلاقیت که توسط فلوریدا ترویج می‌شود، می‌تواند ناپایدار تلقی شود. جدا از گفتمان خلاقیت، نمونه هایی برای توسعه ناپایدار شهری در مدرنیته فراوان است، به عنوان مثال: حاشیه نشینی و پیامدهای آن برای مصرف انرژی و فضای طبیعی، تفکیک اجتماعی و قومی و پیامدهای آن برای یکسان سازی ایده ها، نگرش ها، و فعالیت ها و افزایش ناشی از آن. تعصبات و تبعیض علیه سایر گروه‌های اجتماعی یا پیدایش مسکن انبوه عمومی و فقدان تمهیدات آموزشی، فرهنگی یا سایر زیرساخت‌های آن. اغلب دشوار است که پایداری را به طور مثبت تعریف کنیم، زیرا همانطور که مثال های بالا نشان می دهند، ناپایداری در محیط ها و رویه های شهری اغلب بیشتر قابل مشاهده است. با این حال، برای پیچاندن نقد ناپایداری (یا توسعه شهری ناپایدار) به اهداف مشخص برای پایداری (یا توسعه پایدار شهری)، توجه باید به سمت حوزه‌های اجتماعی معطوف شود که به دلیل جستجوی غیرمتعارف، برای شکل‌دهی زندگی واقعی و نوآوری‌های سبک کار شناخته می‌شوند. اشکال خلاقیت برخی از رویکردهای غیر متعارف و همچنین هنری (که هنری و غیر متعارف لزوماً یکسان نیستند) اغلب با اعتراض و مقاومت در برابر انواع ناپایدار تحولات شهری، به ویژه در جایی که هنرمندان معاصر درگیر هستند، مرتبط هستند.

قبل از اینکه روی آنها و پتانسیل آنها برای شهرسازی پایدار تمرکز کنیم، سه رکن نظری توسعه شهری ناپایدار معاصر را ترسیم خواهیم کرد و بعداً این ملاحظات نظری را به آثار شهری هنرمندان در محیط‌های شهری نئولیبرال مرتبط می‌کنیم.

قطعات بخش

دیدگاه های نظری در مورد شهرهای خلاق ناپایدار – «حق به شهر»، ماشین رشد، اصیل سازی

سه مفهوم نظری، مبارزه برای بازنمایی فضایی سرکوب‌شدگان (لوفور، 1991)، ماشین رشد به‌عنوان تبیین جامعه‌شناختی توسعه شهری (مولوتچ، 1987)، و نظریه اعیان‌سازی از منظر تولید ارزش فضایی (اسمیت، 1996). برای درک نقش هنرمندان در شهرهای خلاق (غیر)پایدار استفاده می شود.

به سوی خلاقیت پایدار هنرهای شهری

برخلاف سیر عمدتاً ناپایدار توسعه شهری که توسط لفور، مولوچ و اسمیت تحلیل شده است که نقش‌های خاصی را به هنرمندان و دست اندرکاران خلاق اختصاص می‌دهد، ما مفاهیم نظری بیشتری را پیشنهاد می‌کنیم که به خلاقیت پایدار در شیوه‌های شهری جایگزین اشاره می‌کنند. جایگزین یک شهر خلاق پایدارتر چه خواهد بود؟ نقش هنرمندان و ابتکارات بین رشته‌ای مبتنی بر هنر در ظهور خلاقیت پایدار چیست؟

هامبورگ – سه تصویر تجربی از یک شهر خلاق ناپایدار

شهر 2 هامبورگ نمونه جالبی از پویایی مبارزه بین توسعه شهری پایدار و ناپایدار را ارائه می دهد. جریان اصلی سیاست شهری و سیاست های این شهر نشان می دهد

نتیجه

این مقاله با بررسی ضروری سه نظریه شهری معاصر که مبنای فعالیت‌های توصیف شده در مطالعات موردی هامبورگ هستند، آغاز شد. در این مقاله، سه نظریه شهری «حق بر شهر» (لوفور)، «جنین‌سازی» (اسمیت) و «ماشین رشد» (مولوتچ) به معنای واقعی کلمه توسط دو مفهوم نظری دیگر، یعنی مفهوم «خلاقیت پساصنعتی» چارچوب‌بندی شده‌اند. (بیشتر تحت سلطه “شهر خلاق” و “طبقه خلاق” فلوریدا) قبل از سه مورد بالا

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.