اخراج کارشناسان آلمانی

نخستین پیامد اشغال ایران بر سیاست صنعتی‌سازی، اخراج کارشناسان و متخصصان فنی آلمان از ایران بود. حضور کارشناسان آلمانی در ایران برای سایر قدرت‌های اروپایی مساله‌ای مهم بود و همواره به آن با دیده تردید نگریسته می‌شد. در ۶ مهر ۱۳۱۵، رئیس اداره سوم وزارت امور خارجه ایران پس از ملاقات با شارژدافر فرانسه، نگرانی وی را از نفوذ اقتصادی آلمانی‌ها و حضور کارشناسان آن کشور در ایران این‌گونه گزارش داد: «نفوذ آلمان‌‌‌ها در ایران روزبه‌روز زیادتر می‌شود و این مساله باعث نگرانی است و بیم آن می‌رود که منظور آلمان‌ها در ایران باطنا احراز نفوذ سیاسی باشد؛ زیرا مسلم است هر آلمانی که به خارج اعزام می‌شود، باید عضو حزب ناسیونال سوسیالیست باشد و اعضای حزب مزبور هر جا هستند، باید مجری نظریات سیاسی دولت آلمان باشند.»

بر این اساس، حضور کارشناسان آلمانی از همان آغاز و پیش از شکل‌گیری دسته‌بندی‌‌‌های سیاسی_نظامی جناح‌‌‌های درگیر در جنگ جهانی دوم، از سوی دیگر رقیبان با دیده شک و تردید نگریسته می‌شد و بر اساس همین نگرش بود که با آغاز جنگ، این شک و تردید به بدبینی تبدیل شد. به منظور برطرف کردن همین بدبینی بود که رضاشاه در ۲۵ تیر ۱۳۱۹ به تمام وزارتخانه‌ها اعلام کرد بدون هماهنگی با وزارت جنگ، متخصصان خارجی خود را به سمت مرزها اعزام نکنند. این اقدام‌ تا پیش از حمله آلمان به شوروی می‌توانست موثر باشد، اما با حمله آلمان به شوروی شرایط تغییر کرد و مساله حضور متخصصان آلمانی به مساله‌ای بغرنج در مناسبات ایران و متفقین -شوروی و انگلستان- تبدیل شد.

 

 

حمله آلمان به شوروی که موجب اتحاد انگلستان و شوروی شد، زمینه را برای اعمال فشار مشترک دو کشور به ایران به‌منظور اخراج متخصصان آلمانی فراهم کرد. در ۱۲ ژوئیه ۱۹۴۱ (۲۱ تیر ۱۳۲۰) دو کشور پس از امضای یک قرارداد همکاری، یاداشتی به وزیر امور خارجه ایران تقدیم کردند و از دولت ایران خواستند تا اتباع آلمانی را به این دلیل که امنیت ایران را به خطر می‌اندازند، از کشور اخراج کند. اما دولت ایران در هفتم مرداد آن سال طی جوابیه‌ای این درخواست را با استناد به موارد زیر رد کرد:

 ۱) تمام اتباع خارجی مقیم ایران تحت کنترل پلیس قرار دارند؛

۲) اخراج اتباع آلمانی خلاف بی‌طرفی ایران است؛

۳) ایران کشوری مستقل و حاکم بر امور خویش است که در راه صنعتی کردن کشور مجبور به استفاده از متخصصان خارجی است.

مخالفت ایران با درخواست متفقین از یکسو و قیام رشید عالی گیلانی در عراق علیه انگلیسی‌ها از سوی دیگر موجب شد تا بر نگرانی‌های متفقین از حضور نیروهای متخصص آلمانی در ایران افزوده شود. این نگرانی‌ها در حالی ابراز می‌شد که بخش قابل‌توجهی از متخصصان و کارشناسان صنعتی ایران را آلمانی‌ها و اتریشی‌های یهودی مهاجر تشکیل می‌دادند. در چنین وضعیتی و در حالی که از سوی متخصصان صنعتی آلمان خطری متوجه هیچ کشوری نبود، نیروهای متفقین در شهریور ۱۳۲۰ به بهانه جاسوس بودن متخصصان آلمانی، ایران را مورد اشغال قرار دادند تا از خاک کشورمان برای ارسال کمک نظامی به شوروی استفاده کنند.

اشغال ایران ضربه سختی بر صنایع ایران وارد کرد؛‌ زیرا اخراج کارشناسان و متخصصان آلمانی را به همراه داشت، در حالی که هنوز ایران به آنها نیازمند بود. در چنین شرایطی به‌رغم نیاز صنایع ایران به متخصصان آلمانی، آنان مانند دیگر هموطنان خود در برابر نیروهای متفقین تسلیم شدند. اما این تنها پیامدهای جنگ جهانی دوم بر روند صنعتی‌سازی در ایران نبود. اشغال ایران پیامدهای دیگری در عرصه صنعتی‌سازی به همراه داشت که از جمله آنها کاهش تولید و به تعطیلی کشیده شدن برخی از صنایع و کارخانه‌های ایران بود.

  تعطیلی کارخانه‌ها  با کاهش تولید

اشغال ایران از سوی متفقین، کاهش چشمگیر تولیدات صنعتی را به همراه داشت. به عنوان مثال، تا پیش از شهریور ۱۳۲۰، مجموع تولید سالانه هشت کارخانه قند ایران، ۳۵هزار تن بود، اما این میزان در سال ۱۳۲۱ به ۱۴هزار تن کاهش یافت. همچنین در تولیدات کارخانه اشباع تراورس شیرگاه هم کاهش چشمگیری صورت گرفت و این کاهش تا آنجا ادامه یافت که به تعطیلی آن انجامید. کارخانه اشباع تراورس شیرگاه مازندران، در سال ۱۳۱۳ تاسیس و در سال ۱۳۱۷ کارخانه مشابه دیگری به آن اضافه شد. این دو کارخانه در سال ۱۳۱۹ جمعا یک‌میلیون تراورس در سال تولید می‌کردند؛ اما جنگ جهانی موجب کاهش چشمگیر تولیدات آنها شد، به گونه‌ای که میزان تولید تراورس در سال ۱۳۲۰ به ۶۰۰هزار و در سال ۱۳۲۱ به ۲۰۰هزار تن کاهش یافت و در نهایت در سال‌های ۱۳۲۲ و ۱۳۲۳ کارخانه‌های تراورس به حالت تعطیلی کامل درآمدند.

کاهش تولید و تعطیلی کارخانه‌ها پس از اشغال ایران تحت‌تاثیر دو عامل صورت گرفت:

۱) کاهش واردات کالاهای واسطه‌ای موردنیاز صنایع: مورد اخیر خود یکی از عوامل موثر در کاهش تولید قند بود؛ زیرا آجر نسوز موردنیاز کارخانه‌های قند، از جمله کالاهای واسطه‌ای بود که در اثر شرایط جنگی با مشکل واردات مواجه شد؛

۲) مشکلات ناشی از حمل‌ونقل: پس از اشغال ایران وسایل و شبکه حمل‌ونقل کشور در خدمت اهداف نظامی متفقین درآمد. این مساله موجب شد تا مواد اولیه کشاورزی موردنیاز صنایع وابسته به تولیدات کشاورزی به‌موقع به کارخانه‌ها نرسد. در مرکز اسناد مجلس، اسناد متعددی وجود دارد که حاوی شکایت‌های مردم شیراز و کرمانشاه در خصوص نبود وسایل حمل‌ونقل برای حمل چغندر به کارخانه‌های قند مرودشت و شاه‌آباد و فاسد شدن چغندرها در نتیجه تحویل نشدن به‌موقع به آن کارخانه‌هاست. همچنین در همین مرکز، اسناد دیگر نیز وجود دارد که حاوی گزارش‌هایی در خصوص نرسیدن گندم کافی به کارخانه‌های آرد تحت‌تاثیر شرایط جنگی است. کارخانه آرد و ماکارونی تبریز و کارخانه آرد قزوین هم در نتیجه همین عامل با کاهش تولید و تعطیلی مواجه شدند.

  اشغال کارخانه‌های ایران از سوی متفقین برای اهداف نظامی

اشغال ایران علاوه بر پیامدهای فوق، پیامد دیگری هم بر صنایع ایران داشت. در پی اشغال ایران برخی از کارخانه‌ها به اشغال متفقین درآمدند و در خدمت اهداف نظامی آنان قرار گرفتند. کارخانه ماسک‌‌‌سازی ونک یکی از کارخانه‌‌‌هایی بود که به این وضعیت دچار شد. پس از اشغال ایران، این کارخانه به تصرف متفقین درآمد و در راستای منافع نظامی متفقین تغییر کاربری داد و از ماشین‌آلات آن برای مصارف دیگر استفاده شد؛ از جمله دستگاه پرس آن برای قوطی‌سازی و ماشین‌های خیاطی آن برای دوختن لباس نظامی استفاده شد.

در اشغال و به‌کارگیری کارخانه‌های ایران در راستای منافع نظامی، شوروی‌‌‌ها بیشترین سهم را داشتند. آنها یک کارخانه پنبه‌پاک‌‌‌کنی را در میانه با هدف استفاده از آن به‌عنوان استراحتگاه سربازان خود و یک کارخانه کنسروسازی و یک کارخانه اسلحه‌سازی را با هدف استفاده از تولیدات آن به اشغال درآوردند. حکومت شوروی تصمیم داشت این دو کارخانه را به کشور خود انتقال دهد؛ اما وزیر پیشه و هنر وقت ایران به منظور نجات این کارخانه‌ها و راضی ساختن روس‌ها قراردادی با آنها منعقد کرد که به موجب آن مقرر شد کارخانه‌های مذکور به کمک شوروی‌ها به تولید خود ادامه دهند و محصولات خود را در اختیار دولت شوروی بگذارند. در این قرارداد هیچ شرطی که شوروی را ملزم به پرداخت بهای محصولات این کارخانه‌ها کند، وجود نداشت.

بر این اساس، شوروی‌ها محصولات این کارخانه‌ها را رایگان مورد بهره‌برداری قرار می‌دادند. با توجه به ایجاد چنین شرایطی، مجموعه عوامل مختلف تحت‌تاثیر جنگ جهانی دوم دست به دست هم دادند تا اجرای سیاست صنعتی‌سازی در ایران با مشکلات متعددی مواجه شود و در نهایت جریان صنعتی‌سازی در دوران پهلوی اول با تبعید رضاشاه، به عنوان نفر اول حکومتی که سیاست صنعتی‌سازی را به اجرا درمی‌آورد، به پایان برسد.

  دلایل ناکامی سیاست‌‌‌های صنعتی‌‌‌سازی در ایران

جنگ جهانی دوم از همان ماه‌های نخست آغاز، سیاست صنعتی‌سازی را در ایران تحت‌تاثیر قرار داد. این تاثیرگذاری، در نتیجه به وجود آمدن اختلال و کندی در روابط اقتصادی میان ایران و آلمان به‌عنوان اصلی‌ترین طرف قراردادهای صنعتی بود. کندی و اختلال ارتباط با آلمان بیش از همه ناشی از محاصره دریایی این کشور از سوی انگلیسی‌ها بود. در این شرایط با توجه به ناوگان قوی دریایی انگلستان، مشکلات متعددی برای ایران و آلمان در چارچوب مبادلات تجاری و صنعتی‌شان به وجود آمد، در حالی که ایران نیازمند مبادلات صنعتی با آلمان برای تاسیس، تجهیز، تعمیر و نگهداری صنایع نوپای خود بود و در نتیجه همین نیاز دچار نوعی وابستگی صنعتی به آلمان شده بود. ایران اقدام‌های متعددی برای برطرف کردن این مشکل انجام داد؛ تلاش برای پیدا کردن طرف‌های جدید قرارداد صنعتی و انعقاد قرارداد ۱۳۱۹ با شوروی به منظور استفاده از خاک این کشور برای انجام مبادلات تجاری و صنعتی با آلمان از جمله این اقدام‌ها بود که نتیجه‌ای نداشت. تلاش برای پیدا کردن طرف‌های جدید قرارداد صنعتی به‌رغم مذاکرات جدی با دولت‌های انگلستان و آمریکا و حتی بخش‌های خصوصی این دو کشور تحت‌تاثیر شرایط جنگی و سیستم خاص مبادلات تجاری ایران (مبادله پایاپای)، با مخالفت آنان مواجه شد و ناکام ماند. از سوی دیگر، حمله نظامی آلمان به شوروی نیز آخرین تلاش ایران را برای حفظ مبادلات تجاری و صنعتی با آلمان به ناکامی کشاند.

صنایع ایران بر اثر قطع ارتباط با آلمان با مشکلات متعددی روبه‌رو شد و اشغال ایران از سوی متفقین با هدف کمک‌رسانی به شوروی در جنگ با آلمان، ضربه نهایی را بر جریان صنعتی‌سازی در ایران وارد کرد. نخستین پیامد اشغال ایران بر سیاست صنعتی‌سازی اخراج متخصصان آلمانی شاغل در صنایع ایران بود. پیامدهای اشغال ایران بر سیاست صنعتی‌سازی تا این اندازه محدود نماند. کاهش تولید یا تعطیلی کارخانه‌ها تحت‌تاثیر شرایط جنگی، اشغال و به خدمت گرفتن کارخانه‌ها و تولیدات آن در راستای اهداف نظامی اشغالگران و تبعید رضاشاه از کشور به‌عنوان عامل اصلی سیاستگذاری جریان صنعتی‌سازی از جمله پیامدهای دیگر اشغال ایران از سوی متفقین بود. به این ترتیب، مجموعه‌ای از عوامل مختلف تحت‌تاثیر پیامدهای جنگ جهانی دوم دست به دست هم دادند تا سیاست صنعتی‌سازی در ایران عصر پهلوی اول ناکام به پایان برسد.