48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
زندگی در یک شهر، مواجهه با تفاوت، احتمال و تضاد و با پرسش هایی در مورد چگونگی زندگی در بافت شهری است. زندگی “خوب” در شهر چیست؟ چگونه زندگی “خوب” من بر دیگران تأثیر می گذارد و بالعکس؟ آیا «خیر» نیز آن چیزی است که «درست» و «مناسب» است؟ یا شاید چه کسی را باید وادار کرد تا مطابق با ارزش های خاص زندگی کند، چگونه و چرا؟
شهرنشینان در قلمرو آزادی ناب با چنین پرسش هایی مواجه نمی شوند. در شهرهای معاصر، مانند جاهای دیگر، اغلب به نظر میرسد که این پرسش که چگونه باید زندگی کرد، توسط هنجارها و موارد عملی، فرهنگ و اقتدار، دسترسی فرد به منابع، تنظیم شده توسط رژیمها و نسخههای قانونی، و منازعات قدرت که هم کلان و هم خرد هستند تعیین میشود. -سیاسی در چنین شرایطی، مسائل مربوط به زندگی خوب به یک برتری فرهنگی یا سیاسی دست می یابد. آنها بعد اقتصادی دارند و اغلب به مسائل حقوقی مربوط می شوند. با این حال، این سؤال که چگونه باید در شهر زندگی کرد، هرگز تنها از طریق فرهنگ، مذهب، سیاست، اقتصاد یا قانون به طور کامل پاسخ داده نخواهد شد. وقتی منطق روابط اجتماعی-اقتصادی، قانون یا تضاد سیاسی غالب نباشد، مذاکره از طریق اخلاق و بنابراین واژگان اخلاق محوری می شود. صحبت از اخلاق شهری اشاره به بُعدی از هنجارگرایی در شهرهاست که به صورت رابطه ای و متفاوت شکل گرفته است. اخلاق شهری همچنین به ابزار خاصی اشاره می کند که مردم و نهادها با آن در مورد زندگی شهری مذاکره می کنند. اگر محققان شهری بخواهند با پیچیدگیهای هنجارگرایی در زندگی شهری کنار بیایند، باید به جنبههای اساسی اخلاق شهری با صراحت بیشتری بپردازند.
در انجام این کار، ما همچنین باید گفتمان های مربوط به زندگی اخلاقی شهری را در شرایط اخیر در نظر بگیریم. در حالی که بعد اخلاقی شهر از طریق واژگان و شیوههای مختلفی که میتوان آنها را بهعنوان اشکالی از اخلاق شهری در معنای تحلیلی فهمید، مورد توجه قرار گرفته است، ما ادعا میکنیم که در طول دو دهه اخیر، سؤالاتی درباره زندگی شهری به طور فزایندهای بهطور صریح به عنوان سؤالات اخلاقی مطرح شده است. . این الگوهای اخلاقسازی بخشی از چرخش اخلاقی گستردهتر و به نوعی مشکلساز است که در رشتههای علوم اجتماعی و علوم انسانی تشخیص داده شده است. در این شرایط اخیر، طرح پرسشی درباره زندگی شهری به عنوان یک مسئله اخلاقی، به معنای مجسم کردن بحثهایی درباره انتخابهایی است که افراد باید آزادانه و به میل خود انجام دهند، زیرا آنها با تمایل به انجام آنچه خوب و درست به نظر میرسند انگیزه دارند. ، تا حدودی شهری. در این خیالی، موضوعات شهری «خوب»، اخلاقگرایان فرافرهنگی هستند.
تحقیقات شهری باید به طور مستقیم تری به این موضوع بپردازد که چگونه این افزایش صحبت های اخلاقی منجر به غیرسیاسی شدن می شود و این به چه معناست در موقعیت های مختلف. چارچوبها و دغدغههای اخلاقی در زمینههای اجتماعی متنوع شهری رو به افزایش بوده است ( امین، 1385 ؛ مصطفوی، 1392 )، به عنوان مثال، در معماری و شهرسازی. یکی از تابلوهای راهنما، دوسالانه معماری ونیز در سال 2000 با عنوان “زیبایی شناسی کمتر، اخلاق بیشتر” بود. 1 این تقاضای صریح برای اخلاق – که در اینجا به عنوان خلاصه ای برای طرح های خوب و مسئولانه به جای صرفاً سودآور استفاده می شود – جنبه مهمی از شهرسازی عملی، معماری، طراحی و هنر مشارکتی در فضاهای شهر را نشان می دهد (بیشاپ، 2012؛ کولیر و لاکوف ، 2005 ، تامپسون، 2012 ، 2015 ). بحث در مورد زندگی اخلاقی در شهر در حوزه پایداری اکولوژیکی نیز آشکار است. ابتکارات اخلاقی صریحاً ساکنان معمولی شهرها و کارشناسان را به طور یکسان هدف قرار میدهند، با تمرکز بر روشهایی که قرار است در رابطه با زبالههایی که تولید میکنیم، انرژی مصرفشده یا ترافیکی که ایجاد میکنیم، عمل کنیم. درخواستهای اخلاقی برای تغییر سبک زندگی شهرنشینان – داوطلبانه، از طریق ممنوعیتها و مشوقها، و از طریق اصرار مستبدانه ( جان، اسمیت، و استوکر، 2009 ) – در زمینه تغییرات آب و هوایی جهانی که اغلب به عنوان نتیجه مصرف انباشته فردی در بسیاری از رشته های دانشگاهی، محققان به دنبال شهرسازی اخلاقی زیست محیطی هستند، در حالی که چارچوب های اخلاقی شهری چنین برنامه هایی به ندرت مورد بررسی قرار گرفته است. 2
در چنین محیطهایی، گفتمانها و استراتژیهای اخلاقی شهری نسبتاً آسان است. اما در زندگی روزمره، اخلاق شهری معنای بسیار گسترده تری دارد که با گرایش های عقل گرایانه، داوطلبانه و فردگرایانه آنها فراتر از این اشکال گفتمانی است. ما استدلال میکنیم که گفتمان اخلاق عقلگرا و حکومتی که با آن مرتبط است، اغلب تضادهای اخلاقی واقعی، پیچیدگی و نقد فرومایه را مبهم میسازد.
در این مقاله، ما یک دستور کار تحقیقاتی در مورد اخلاق شهری برای درک بهتر نقش اخلاق در انجام زندگی روزمره در شهرها ایجاد می کنیم. با تکیه بر نمونههایی از تحقیقات خودمان، نشان میدهیم که چگونه میتوان بعد اخلاقی زندگی شهری را بدون از دست دادن جنبههای ماتریالیستی تحلیل کرد. به منظور حک کردن استدلال خود، ابتدا ویژگی های اصلی دستور کار تحقیقاتی خود را که در یک مطالعه موردی اعمال می کنیم، ترسیم می کنیم. سپس ادبیات مطالعات شهری را به دقت بررسی می کنیم و نشان می دهیم که چگونه رابطه زندگی شهری و اخلاق تا کنون مورد بحث قرار گرفته است: ما شامل کارهایی در مورد انسان شناسی اخلاق، در مورد اخلاق در شهرها، و در مورد (عدم) عدالت و اخلاق اجتماعی و محیطی، و ما اشاره می کنیم که چه چیزی با رویکرد ما متفاوت است. در بخشهای آخر، دو روش برای نگاه کردن به اخلاق شهری را مرور میکنیم که بهویژه امیدوارکننده – و چالشبرانگیز – برای تحلیل میدانیم، زیرا جنبههای مختلف هنجارگرایی اخلاقی را برجسته میکنند: تمرکز بر اقتصادهای اخلاقی، که در درجه اول به رسوب تاریخی حقوق و مسئولیتها اشاره دارد. در لحظات بحران، و تمرکز بر خلاقیت اجتماعی، که بر تخیل و زمان آینده تاکید می کند. نتیجهگیری ما دستور کار تحقیقاتی را که از تحقیقات بینرشتهای ما بیرون میآید، توصیف میکند. 3
برای دستور کار تحقیقاتی ما، درک آنچه ساکنان شهری به عنوان “زندگی خوب” و “زندگی به روش صحیح” بیان می کنند بسیار مهم است. برای این منظور، بهجای شروع با تعاریف اخلاق توسط فیلسوفان و علمای اخلاق، رویکردی را ترسیم میکنیم که به درک واضحتری از آنچه بهعنوان (غیر)اخلاقی از چه راههایی و با چه ابزاری مشکلسازی میشود، بیان میکنیم. با تکیه بر کار انسان شناسان استفان کولیه و اندرو لاکوف ( Collier and Lakoff, 2005 , p. 22)، که کار میشل فوکو (1985) را در مورد اخلاق و موضوع در مطالعه خود در مورد رژیم های زندگی دوباره فرموله کردند ، ما مولفه های اخلاق شهری در زمینه های خاص زندگی شهری . پس اخلاق شهری، به صورت عملی و نظری، به این پرسش نسبتاً کلی پاسخ می دهد: چگونه باید در شهر زندگی کرد؟
پس از فوکو، و کالیر و لاکوف (همچنین به فاوبیون، 2011 مراجعه کنید )، این سوال دارای اجزای زیر است:
این ضوابط اخلاق را بهعنوان روشهایی درک میکنند که افراد در آن با کدهای اخلاقی درگیر میشوند و با آنها ارتباط برقرار میکنند، یعنی طرحوارههای اجتماعی مشروع و به این معنا، هنجاری رفتار خوب و رفتار مناسب زندگی (فوکو، 1985؛ دریفوس و همکاران ، 1983). کنشگران اجتماعی ممکن است به اقتضائات یا اصول صریح اخلاقی اشاره کنند تا درک درستی یا درستی صرف. آنها ممکن است این بحثها را صریحاً اخلاقی بدانند یا ندهند، اما در پرداختن به نحوه زندگی در شهر، به ارزشها، فضایل و رفتار زندگی اشاره میکنند و بنابراین، در یک مفهوم تحلیلی، میتوانند به عنوان مشکلساز درک شوند. اخلاق شهری در حالی که مفاهیم اخلاقی و اخلاقی زندگی اجتماعی را فراگرفته است، اخلاق شهری را می توان به عنوان حوزه ای از تعامل درک کرد که در آن طیفی از بازیگران در شهرها درباره ایده آل ها، اصول و هنجارهای اخلاقی و اجتماعی مذاکره می کنند.
اغلب، بحثهای اخلاقی آنچه را که بدیهی تلقی میشود یا بهعنوان عادی و از نظر اخلاقی صحیح تلقی میشود، به چالش میکشد. اخلاق شهری با بحثهایی در مورد عدالت مرتبط است ، اما آنها اصول و آرمانهای مرتبط را به روشهای خاصی که به مکانیسمهای تعیینشده قضاوت و چارچوبهای قانونی تحقیر میکنند، بازنمایی و مذاکره میکنند. اخلاق شهری در گفتمانهایی بیان میشود که بیانیهها و اقدامات عمومی را شامل میشود، آنها به طور استراتژیک در پروژههای اخلاقی شهری شکل میگیرند، اما همچنین به قلمرو پراکندهتری از اخلاق روزمره پیوند میخورند. از این نظر، اخلاق لزوماً به تأثیرگذاری و عملکرد تجسم یافته اشاره می کند که اغلب در عمل زیسته، در ژست ها و سکوت به طور ضمنی باقی می ماند ( زیگون، 2007 ؛ داس، 2015 ؛ موهله باخ، 2012 ، ص 19).
اخلاق بهعنوان مجموعهای از تلاشها برای تجویز روشهای خاص رفتار (مانند شکلگیری سوژههای خوب که زندگی شهری خوبی دارند) توسط زمینههای خاصی شکل میگیرد. آنچه اخلاقی تلقی می شود صرفاً برای افراد نیست، بلکه یک سؤال گروهی، محیطی و جمعی است، هرچند که اخلاق باید از کار افراد در خود آنها عبور کند. به عنوان مثال، بازیافت زباله، باغبانی شهری، خرید آگاهانه و تمیز کردن فضاهای آلوده به سبک زندگی و ذهنیتهای خاصی که اغلب در میان طبقات متوسط نسبتاً ممتاز رایج است، میپیوندند. در حالی که این شیوهها توسط این بازیگران اخلاقی تلقی میشوند، ممکن است از نظر ساکنان شهری کمتر ممتاز معانی اجتماعی متفاوتی به خود بگیرند ( دور و فیشر، 2018 ، دور و ویندر، 2016 را ببینید ).
بسیاری از اشکال اخلاق شهری به گفتمان هایی بستگی دارد که به طور تاکیدی اخلاقی و شهری هستند. علیرغم پیچیدگیهای اخلاق و اخلاق زیسته، گفتمانها و پروژههای اخلاقی – بهویژه آنهایی که خود را اخلاقگرا مینامند – اغلب سوژههای خود را انسانهای آزادهای خطاب میکنند که در مورد تعارض مذاکره میکنند، و تنها با اعتقاد خود به خوبی، برخلاف سنتهای فرهنگی، انگیزه دارند. یک نگرش طبیعی ( Husserl, 1913 )، عقلانیت اقتصادی ناب، منفعت شخصی سیاسی «صرف»، قانونمندی مستقیم یا اطاعت از مافوق. در منطق چنین گفتارهایی (همچنین در اصطلاح فوکو)، مسئولیت فردی مفروض ممکن است حتی برای تمایز بحثهای اخلاقی از پرسشهایی که در چارچوب اخلاق متعارف قرار دارند، مفید باشد. این گونهشناسی ممکن است به تمایز اخلاق شهری در حوزه وسیعتر اخلاق کمک کند. توجه به این نکته حائز اهمیت است که ایجاد موضوعات اخلاقی شهری متضمن نوع خاصی از طرد دیگران است: برخی به عنوان افرادی با ارزشهای متفاوت، برخی غیراخلاقی یا غیراخلاقی، و برخی دیگر بهعنوان افرادی غیراخلاقی و غیراخلاقی در نظر گرفته میشوند. – و بنابراین به اندازه کافی «شهری» نیست. این موضوعات اغلب با تصاویر متضادی از زندگی شهری بد، شکست خورده و غیرمسئولانه نشان داده می شوند. مجموعههای موضوعاتی که به عنوان اخلاقی و غیراخلاقی برچسبگذاری شدهاند، اغلب شامل یک سیاست بازنمایی با اعتماد به نفس هستند که در آن سوژههای اخلاقی و کاملاً شهری توصیفشده از خود، کسانی را نشان میدهند که، به نظر آنها، نمیتوانند خود را بازنمایی کنند. خطرات سیاسی قرار دادن موضوعات اخلاقی انعکاسی و روشنگرانه در تقابل با پیروان سنت و اخلاق آشکار است زیرا چنین گفتمان هایی ایدئولوژی های تمدن، تزکیه و مدرنیته را بازتولید می کنند. به جای استفاده از تمایز روشن بین اخلاق و اخلاق، تحقیق در مورد اخلاق شهری باید به پیچیدگیهای تعامل هنجاری با جهان شهری و روشهای مختلف طبقهبندی آنها بپردازد. 5
از آنجایی که ادعا می کنیم اخلاق شهری وجود دارد، باید توضیح دهیم که شهر و مفاهیم شهر چگونه وارد معادله می شود. مفاهیم هانری لوفور از تولید فضا ( Lefebvre, 1991 ) و حق شهر ( Lefebvre, 1996 , pp. 147-59) چارچوبی میان رشته ای از فرآیندهای اجتماعی را به عنوان مقید به فضایی که تصور می کنند، تولید می کنند و استفاده می کنند، اجازه می دهد. این مفاهیم اجازه کاوش در فواصل بین درک حقوقی و سیاسی حق را می دهد، که می تواند به عنوان اخلاقی مورد مذاکره قرار گیرد، به ویژه در یک دوره تاریخی که در آن این حالت به ویژه برجسته می شود. با تکیه بر این نقطه شروع، ما چهار روش تفکر از طریق شهری در اخلاق شهری را پیشنهاد می کنیم. هر کدام چشم اندازهای جدیدی را درمورد اینکه چگونه شهری را می توان در چارچوب اخلاق شهری قرار داد، می گشاید، اما به نقاط کوری نیز اشاره دارد.
در یک تقریب اول، اخلاق شهری را می توان به عنوان اخلاق در شهر درک کرد که شهر را به عنوان زمینه ای برای تجربیات اخلاقی و دلالی تلقی می کند. چنین رویکردی این مزیت را دارد که هیچ مفهوم اساسی از شهرنشینی را پیشفرض نمیگیرد و برای گستره وسیعی از تحقیقات که دغدغههای بازیگران مختلف را دنبال میکند باز است. با این حال، بدیهی است که ایده «پس زمینه» شهری از نظر تحلیلی رضایت بخش نیست.
ثانیاً، شهر به مثابه موضوع مذاکره و تأمل اخلاقی ظاهر میشود – اخلاق زندگی شهری به معنای مثلاً مسکن، ترافیک و آلودگی، اما همچنین سؤالات گستردهتری درباره یک شهر خوب و عادلانه. باز هم، حداقل به طور موقت، چنین رویکردی می تواند بر مفاهیم عقل سلیم از چیستی «شهر» و چیستی مشکلات «شهری» تکیه کند – و می تواند از درک بازیگران از این سؤالات پیروی کند.
ثالثاً، با استفاده از این مفهوم (بسیار مورد مناقشه، نگاه کنید به رابینسون، 2006 ) مبنی بر اینکه شهر دارای ویژگیها یا گرایشهای عمومی است (نگاه کنید به امین، 2006 6 ) میتوان در مورد اخلاقیاتی که فقط در شهر نیست و در مورد دغدغههای حوزههای زندگی در شهرها سؤال کرد. اما در مورد مذاکرات اخلاقی که در شرایط شهری صورت می گیرد . به طور متعارف، شهر به تجربه روتین برخورد با تفاوت در فضاهای مشترک یا عمومی، با ناشناس بودن و اجتماعی بودن غریبه، طیفی از شبکه های اجتماعی پیچیده، و با اقتصادهای فرهنگی خاص و بازنمایی های فضایی نظم اجتماعی مرتبط است. در گفتمان های ضد شهری، گمنامی و ناهمگونی که به عنوان شرایط معمول زندگی شهری تصور می شود، برای انگیزه های اخلاقی واقعی مضر تلقی می شود، چه رسد به رفتار خونگرم نسبت به دیگر شهرنشینان: ما ممکن است به مرد شهری بی رحم زیمل فکر کنیم (زیمل، 1971) . [1903]) یا استدلال پاتنام (2000 ، ص 205) مبنی بر اینکه ناهمگونی شهری منجر به سرمایه اجتماعی ضعیف و فقدان انسجام اجتماعی می شود. ارزیابیهای خوشبینانهتر از رفتار شهری، شهرنشینی را پیششرطی برای الگوهای اخلاقی رفتار یا شیوههای مطلوب زندگی میدانند. گمنامی در اینجا معنای مثبتی به خود می گیرد، به عنوان مثال در لحظاتی از تحولات سیاسی که پیوندها و همبستگی جدید میان ساکنان شهر شکل می گیرد.
این منجر به چهارمین معنای شهری در اخلاق شهری می شود که به اخلاق شهری ، شهرنشینی، شهرنشینی یا شهرنشینی اشاره دارد ، یعنی به فرضیه های اخلاقی که بر اساس آن مردم باید شهرنشین باشند و در هنگام استفاده به شیوه های خاصی رفتار کنند. از پتانسیل هایی که مختص شهرها و در نتیجه شهرنشینی است. در این درک، شهرنشینی شامل شیوههای خاص زندگی و زیباییشناسی، بافت اجتماعی و محیط ساختهشده یک شهر، و ایدهها و گفتمانهای مرتبط با آنها مانند نظم، تنوع یا مذاکره درباره علایق مختلف است. این دیدگاهها درباره معنای تاکیدی شهری بودن، در مورد اینکه زندگیهای شهری واقعاً چگونه باید زندگی کرد، غالباً پیامدهای هنجاری قوی دارند. وقتی ایدهآلهای شهرنشینی و مدرنیته بیان میشوند، ثروتمندان و تحصیل کردهها اغلب از امتیاز ویژهای برخوردارند. با این حال، سایر پروژههای اخلاقی شهری سعی در استفاده از پتانسیلهای شهر و تخیل اخلاقی دارند ( مور، 2011 ) برای اهداف خرابکارانهتر، اقلیتها، حتی ضد هژمونیک، مانند طراحی اشکال جدید زندگی روزمره. این پروژهها با دیدگاههای تیره و تار در مورد شهرها مشکل دارند و فرصتهایی را که اندازه، ناهمگونی و گمنامی ارائه میدهند، در بر میگیرند. 7
این دیدگاهها روشهایی را که اخلاق شهری، در مسئلهسازی چگونگی زندگی در شهر، بهعنوان شیوههای برخورد با تنشها، چالشها و درگیریها در محیطهای شهری عمل میکند، نشان میدهد، و همچنین راههای خاصی برای مقابله با شرایط شهری ایجاد میکند . در گفتمان ها و مذاکرات اخلاقی شهری، قدرت به شیوه های متفاوتی عمل می کند. اخلاق شهری فضای گفتمانی است که در آن نه تنها پتانسیل ها و محدودیت های زندگی شهری مورد بحث قرار می گیرد، بلکه در آن خلاقیت در شکل دادن به بافت اجتماعی و طراحی فضایی شهرها امکان پذیر می شود.
از آنجایی که همه این پویایی ها مستحق توجه بیشتر هستند، ما در بخش بعدی نمونه ای از نحوه بیان اخلاق یک گروه فعال در یک موقعیت شهری از طریق مداخله اخلاقی شهری را ارائه می دهیم. با تکیه بر این مطالعه موردی، نشان میدهیم که چگونه اخلاق و شهرنشینی به روشهایی در هم تنیده شدهاند که نسبت به زمینههای ذکر شده تاکنون کمتر آشکار است – اما به همان اندازه مهم است.
در مونیخ آلمان، بازار مسکن تحت فشار است. قیمت اجاره به سرعت در حال افزایش است و املاک و مستغلات گران است. برای مدت طولانی، این وضعیت توجه کمی را به خود جلب می کرد و به سختی مورد رسوایی قرار می گرفت، احتمالاً به این دلیل که ساکنان مونیخ تمایل دارند شهر خود را مکان خوبی برای زندگی بدانند، با طبقه متوسط گسترده ای که انتظار می رفت اعضای آن از پس مخارج زندگی برآیند. اما اخیراً وضعیت مسکن باعث اقدامات عمومی شده است. در این میان، یک شبکه هنر و فعال به نام گلدگروند (زمین طلایی) نقش اصلی را ایفا می کند ( Moser, 2017 ). 8
در سال 2012، Goldgrund برای اولین بار در حوزه عمومی ظاهر شد، در ظاهر یک شرکت املاک و مستغلات که پروژه بزرگی در نزدیکی دانشگاه در منطقه مرکزی شوابینگ برنامه ریزی می کند. آنها مکانی به نام L’Arche de Munich را تبلیغ کردند، که به عنوان “یک منطقه کاملاً بسته شهری” برای افراد به اصطلاح با عملکرد بالا به طور مستقیم در مرکز ترافیک Münchner Freiheit ، که در آن “شهروندان با اعتماد به نفس، هنرمندان گفتگو و استادان بین المللی شناخته شده” در نظر گرفته شده بود، تبلیغ کردند. فراوان است. 9 گلدگراند قول “احساس جامع آسایش امن” و “امنیت بادوام” را در ” جامعه فشرده جذاب “ ” (انگلیسی در آگهی اصلی آلمانی) داد. تبلیغات نشان میدهد که با نگاه «هم سیگستور و هم فلدرنهال» – بقایای برجسته نظامیگری گذشته – پیروزیها در زندگی حرفهای فرد به حقیقت میپیوندد، در حالی که در شب، ساکنان میتوانند از «شهر پر جنب و جوش در سینماسکوپ با آزادی کاملا خصوصی ما لذت ببرند. پلازا» ( گلدگروند، 2012 ). این پروژه در یک پورتال آنلاین املاک منتشر شد، آگهیها توزیع شد و یک دفتر فروش ساختگی راهاندازی شد ( Günther, 2012 , p. R3). 10
با نگاهی دقیق تر به دیکشنری متن و مکان برنامه ریزی شده، مشخص می شود که این یک پروژه طنز بوده است. با این حال، این کمپین، گروههای مختلف را به فعالیت سوق داد. تعدادی از مشاوران املاک خدمات خود را برای فروش آپارتمان های برنامه ریزی شده ارائه کردند. مردم در مورد مشاغل خدماتی پرس و جو کردند. رئیس شورای ولسوالی تماس های تلفنی خشمگینی دریافت کرد و والدین مدرسه ابتدایی مجاور علیه این پروژه امضا جمع آوری کردند. حتی خانم شورا که ریاست بخش توسعه شهری را برعهده داشت با نامهای به این پروژه واکنش نشان داد و بر مقررات خاصی که پروژههای املاک و مستغلات در مونیخ مشمول آن هستند تأکید کرد ( گلدگروند، 2012 ).
گلدگراند این برداشت طنزآمیز را در مورد نجیب گرایی فزاینده مونیخ ادامه داد . این گروه برای حفظ فضاهای خالی توسعه نیافته در مالکیت عمومی و علیه تخریب ساختمان های درون شهری کمپینی کرد. آنها یک تور فروش را برای دلالان ترتیب دادند و یک دوره آموزشی برای مشاوران املاک تبلیغ کردند: “چگونه بفروشیم، چگونه فریب دهیم، چگونه بلوف کنیم” ( Becker, 2015 , p. R4). 11 فعالیت آنها در سال 2015 در تلاش – واقعی – برای ایجاد Bellevue di Monaco، دو ساختمان خالی در مرکز شهر که قرار بود به فضایی برای ملاقات تبدیل شود که در آن پناهندگان جوان و خانوادهها میتوانند در استودیوها، کارگاهها و فضاهای تمرین زندگی کنند، به اوج خود رسید. صحنه فرهنگی ایجاد شد. در سال 2016، شهر مونیخ این پروژه را تصویب کرد و این ملک را به همراه 1.7 میلیون یورو یارانه برای پوشش هزینه های نوسازی به تعاونی اجتماعی غیر انتفاعی Goldgrund اختصاص داد.
این پروژه ها بیانگر احساس قوی از زندگی خوب شهری و یک شهر عادلانه است. از برخی جهات، کمپینهای گلدگراند در نوشتههای اخیر در مورد جنبشهای اجتماعی و سیاست شهری قرار میگیرد ( مایر، 2010 ؛ هاروی، 2013 ؛ کاستلز، 2015 ). فعالان Goldgrund بخشی از طبقه متوسط روشنفکرانه و همچنین از صحنه هنرهای محلی هستند. تحقیقات در مورد جنبش های اجتماعی شهری در بسیاری از شهرها بر اهمیت این محیط ها تأکید می کند. بسیاری از «هنرمندان خلاق و اعضای طبقات تحصیل کرده» ( هولم، 2011 ، ص. 94) درگیر کنشگری هستند و می دانند که چگونه جلب توجه کنند. شهرها مکانهای حیاتی اعتراض اجتماعی هستند، همانطور که در بحثهای مربوط به حق بر شهر که توسط هانری لوفور، دیوید هاروی، آیدا سوسر، آندری هولم و دیگران برانگیخته شد، نشان داده شد. گلدگراند خود را در سنت سیاستهای براندازانه و اشکال کنشگر (هنر)، بهویژه آنهایی که برچسب ارتباطات – چریکی نامیده شدهاند، قرار میدهد. 12 فعالان Goldgrund شبکه های هنرمندان و روشنفکران را بسیج می کنند و از دسترسی آنها به رسانه های (محلی) استفاده می کنند ( هولمز، 2012 ).
با این حال، کنشگری گلدگروند پیکربندی آرمانهای شهری، سیاست، اخلاق و اخلاق و در نتیجه گفتمانهای اخلاقی شهری و مواضع موضوعی را نشان میدهد که تاکنون به اندازه کافی درک نشده است. برای مثال، برای دستیابی به مقررات سختگیرانهتری در بازار مسکن، جنبش شهرنشینی خاص مونیخ را به عنوان چیزی که باید حفظ شود، میسازد. یکی از رهبران گروه، کارآفرین کاباره، تیل هافمن، میگوید: «ما میخواهیم در مورد آنچه که مونیخ را ارزش زندگی کردن دارد، آگاهی ایجاد کنیم» ( Fischhaber, 2013 , p. R4). 13 در بیانیهها و اقدامات عمومی گلدگراند، پرسشهای اجتماعی و اقتصادی وجود دارد، اما به شیوهای خاص، آنها را به پروژه اخلاقی زندگی خوب شهری مرتبط میکند.
شایان ذکر است که گلدگروند از کدام اشکال اعتراض استفاده نکرد . برخلاف موج های قبلی اعتراضات شهری در شهرهای آلمان، اعضای Goldgrund هرگز یک چمباتمه دائمی ترتیب ندادند. زمانی که آنها به خانهها نفوذ کردند، این فقط برای تعمیر آپارتمانها یا انجام ارزیابیهای کارشناسانه از سازههای ساختمانی با هدف اثبات غیرضروری تخریب بود. در این اشکال اخلاق مدار از کنشگری شهری، از رویارویی های متضاد اجتناب می شود. چالش های اصل مالکیت دارای محدودیت هایی است.
گلدگروند نه تنها اخلاق شهری را به معنای اخلاق در شهر اجرا می کند. آنها از نظر اخلاقی حوزههای خاصی از زندگی شهری، بهویژه بازار مسکن را مشکلساز میکنند و بنابراین درگیر اخلاق زندگی در شهر میشوند. برای درک استراتژیها و تأثیرات آنها، مهم است که در نظر بگیریم که آنها تحت شرایط شهری خاص عمل میکنند: آنها در ابتدا از ناشناس بودن شهری و ماهیت مبهم ارائهدهندگان مسکن و بازاریابان در یک شهر بزرگ استفاده کردند. آنها سپس یک شبکه شهری از کارآفرینان فرهنگی را بسیج کردند که دوباره شبکه های بیشتری را بسیج کردند (و همچنین تصاویر از قبل موجود از مونیخ به عنوان مکانی لیبرال). آنها با استفاده از یک فضای شهری بسیار نمادین، نمایش عمومی را در رسانه های مختلف سازماندهی کردند. علاوه بر این، در لفاظی و تصویرسازی «خوش آمدید»، افراد درگیر اغلب به تنوع زندگی شهری اشاره میکردند و آن را به یک بحث اخلاقی به معنای اخلاق شهرنشینی تبدیل میکردند: زندگی در شهر باید به معنای با غریبه ها زندگی کنید، تا ناهمگنی را “تحمل کنید” یا حتی در آغوش بگیرید.
نمونه دیگری از مشارکت اخلاقی داوطلبانه در مونیخ زمانی که در سال 2015، پناهندگانی که به ایستگاه اصلی قطار شهر میرسند با استقبال مشتاقانه تعداد زیادی از داوطلبان – حداقل برای مدتی – مورد استقبال قرار گرفتند. پروژه Bellevue Goldgrund کاملاً با این انگیزه برای یک شهر خوب و اخلاقی در زمینه مهاجرت مطابقت دارد. در پرداختن به مسائل مربوط به مهاجرت و شهروندی، پروژه هایی مانند این، آنها را به عنوان سؤالاتی در مورد اینکه ساکنان مونیخ چگونه می خواهند زندگی کنند و چه چیزی را برای تبدیل شدن به یک شهر خوب می دانند، دوباره بیان می کنند. در تلاش برای فراگیر بودن، تلاش میکنند تا یک شهر عادلانه و در نتیجه خوب را پرورش دهند ، که آنها همچنین آن را شهری کاملاً شهری به معنای پذیرش تفاوت میدانند.
ابهامات سیاسی چنین پروژه هایی باید در جای دیگری بیان شود. ما به این مورد پرداختهایم زیرا نشان میدهد که چگونه پرسشهای اخلاقی چندلایه و لفاظیها در درگیریهای شهری ظاهر میشوند. پرداختن به اینها با چارچوبهای تحلیل مرسوم دشوار است، اما میتوان آنها را از طریق دریچهای که بر اخلاق شهری تمرکز دارد، به روشی ظریف درک کرد. Goldgrund تنها در یک محیط شهری قابل تصور است – و این گروه درگیر چیزی است که اساساً راه حل های شهری برای مشکلات شهری می داند. مونیخ ممکن است شهری بهطور خاص بهعنوان ثروتمند، لیبرال، حامی هنر، بورژوازی و زمینبهکره با گرایشهای منطقهگرایی شناخته شود، و در حالی که موارد دیگر ممکن است جنبههای متفاوتی از اخلاق شهری را برجسته کند، فعالیتهای شهری اخلاقی مشابهی را میتوان در جاهای دیگر مشاهده کرد.
هدف ما در اینجا معرفی یک دستور کار تحقیقاتی در سطح کلی تر و نشان دادن آنچه می تواند در مقایسه با سایر خطوط تحقیقاتی معتبرتر در مورد شهر بیافزاید است. در بخش بعدی، دستور کار تحقیقاتی خود را در ادبیات مطالعات شهری و رشته های مجاور به طور گسترده تر قرار می دهیم. ما سه رشته پژوهشی را که با اخلاق سروکار دارند مرور میکنیم: انسانشناسی اخلاق، نوشتار جامعهشناختی درباره شهرها و اخلاق، و عدالت اجتماعی و محیطی (عدم) در شهر. هدف ما بحث در مورد درک آنها از اخلاق و نشان دادن این است که چگونه برنامه تحقیقاتی ما می تواند این رشته ها را پیش ببرد.
ظهور اخلاق شهری به عنوان یک دغدغه و علاقه ما به سیر تاریخی آنها با نوشته های اخیر در مورد اخلاق در بسیاری از رشته ها، از جمله انسان شناسی طنین انداز شده است (برای یک مرور کلی، رجوع کنید به فاسین، 2009 ؛ لامبک و همکاران، 2015 )، جغرافیا ( امین، 2006). ؛ بارنت، 2010 ، 2012 ، 2016 ، پاپکه، 2006 ، 2007 ، 2009 ، جامعه شناسی ( برگمن و لاکمن، 1999a ، b ؛ بوگنر، 2011 )، و مطالعات فرهنگی ( Zylinska،2005 ). همچنین یک چرخش کمی قدیمی تر به اخلاق در نظریه فرهنگی و اجتماعی وجود دارد ( گاربر و همکاران، 2000 ). 14 این خطوط تحقیقاتی نه تنها چرخش اخلاقی گسترده تری را منعکس می کنند، بلکه چارچوب هایی را برای مفهوم سازی اخلاق به عنوان حوزه ای در مطالعات اجتماعی و فرهنگی ارائه می دهند.
اگر یک بحث وجود داشته باشد که رویکردهای اخیر را متحد می کند، این است که تحقیقات در رشته های مختلف به لحاظ مفهومی (البته نه لزوماً تجربی) بعد اخلاقی زندگی مردم را نادیده گرفته است. در انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی ، استدلال میشود که این امر منجر به کاهش نامشروع حساسیتها، تعهدات و بازتابهای هنجاری بازیگران به ایدئولوژیها، علایق یا استراتژیهای صرف شده است ( داس، 2007 ؛ لایدلا، 2014 ؛ زیگون و تروپ، 2014 ؛ لامبک، 2014، 2015 ، فاسین، 2015 ). 15 Popke (2007) و Barnett (2012) استدلال های مشابهی را در جغرافیای انسانی مطرح می کنند . هم از نظر عملی و هم از نظر روش، مطالعات به دست آمده، هدف کشف این بعد اخلاقی را دنبال کرده است. این در مورد مطالعات زندگی مذهبی و خواسته های اخلاقی رقابتی صادق است ( لیدلاو، 2014 ؛ رابینز، 2012 )، تحقیق در مورد فروپاشی اخلاقی در بحران های فردی و جمعی ( زیگون، 2007 )، تجزیه و تحلیل درگیری های اخلاقی در مقیاس بزرگ ( فاسین، 2015 ، ص. 178) در قلمرو مدنی مانند بحثهایی درباره «مداخلات نظامی بشردوستانه» و رفتار با پناهندگان، و گزارشهای تغییرات اجتماعی و تخیل اخلاقی ( مور، 2011 ). مطالعات بیشتر به بررسی حساسیت های اخلاقی تجسم یافته در فعالیت های دنیوی، به ویژه آن هایی که در شرایط نابرابری و میراث خشونت انجام می شود، می پردازد – پدیده هایی که توسط داس (2015 ، ص 64) اخلاق عادی نامیده می شوند.
در برخی موارد، انسان شناسان استدلال های خود را به عنوان نقد ایدئولوژی، ثبت شک (نئو) مارکسیستی نسبت به بحث های اخلاقی ایده آلیستی و کارکردهای آن در چارچوب حکومت نئولیبرال (Mehlebach, 2012)، یا در مداخلات بین المللی مشروعیت بخشی از طریق انسان دوستانه (مشروعیت بخشیدن به ایدئولوژی) تنظیم می کنند. فاسین، 2015 ؛ تیکتین 2014 ). یکی از الهامهای مهم برای این انتقاد، کار شانتال موفه (2005) است که استدلال کرده است که مفهوم امر سیاسی باید بهجای تخیلهای سیاسیزدایی شده از اجماع کثرتگرایان، به شکلهای آشکارا «آگونیست» مبارزه جمعی اختصاص یابد. موفه و دیگرانی که وضعیت لیبرال پس از دموکراسی را نقد می کنند، گفتمان اخلاقی و اخلاقی را به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از شرایط پسا سیاسی در نظر گرفته اند. 16
هر چقدر هم که رابطه بین سیاست و اخلاق بحث برانگیز باشد، در ادبیات انسانشناسی تلاشها برای حل آن در قالب مفهومی نادر است. دیدگاه کلی این است که محققان باید معانی اتخاذ شده توسط بازیگران و پویایی گفتمان های مختلف را به جای پیش داوری از طریق اصطلاحات تحلیلی بررسی کنند. 17 در این منظر، تلاشها برای تمایز بین اخلاق، اخلاق و سیاست در یک دور باطل گرفتار میشوند – زیرا چنین تمایزاتی خود یک مسئله سیاست، اخلاق و اخلاق هستند (نگاه کنید به هولبراد، 2018 ) .
برای تحقیق در مورد اخلاق شهری، این نوع پراگماتیسم انسان شناسی اجتماعی و فرهنگی مفید است زیرا واژگان تحلیلی و تبارشناسی را تولید می کند. برای مثال، اینها به موضوع اخلاقی در رابطه با اخلاق اجتماعی و شرایط تاریخی و مفاهیم استقلال و تصمیمگیری در پیچیدگی واقعی آنها مربوط میشوند. رشتههای دوم برای رشتههای دیگر مانند تاریخ یا جغرافیا نیز قابل توجه هستند. تمرکز بر روی اعمال، افکار و تأثیرات روزمره، مفاهیمی مانند موضوع آزاد و اخلاقی را بدون تسلیم شدن به جبر اجتماعی یا فرهنگی در چارچوب قرار می دهد. بنابراین، روشهایی را آشکار میکند که در آن اخلاق در زندگی روزمره گنجانده میشود ( Das, 2007 , 2015 ) و با بحثهای عمومی ارتباط برقرار میکند ( Fassin, 2015 )، و بنابراین از محصور شدن در مدلهای عقلگرایانه بحث و ارتباط رها میشود. با این حال، چنین مطالعاتی به طور کلی توجه زیادی به شهرها نداشته است، فراتر از استفاده از شهرها به عنوان سایت های تحقیقاتی. پژوهش با لنز اخلاق شهری مبتنی بر این اثر است، اما همچنین میتواند با مرتبط کردن اخلاق با ترتیبات فضایی، ابعاد شهری شبکههای اجتماعی و تولید اخلاق از طریق شیوههای روزمره که به طور خاص شهری هستند، به آن افزوده شود.
در حالی که شهر بیشتر به عنوان پسزمینهای در کارهای اخیر انسانشناسی درباره اخلاق ظاهر میشود، در سنت قومنگاری در جامعهشناسی شهری نقش برجستهای دارد. زندگی اخلاقی ساکنان شهر در بیشتر سه قرن اخیر دغدغه حیاتی شهرنشینان غربی بوده است ( لینندر، 2004 ؛ سنت، 1991 ). به این معنا، تاریخ پژوهش شهری را میتوان به عنوان تاریخ بحثهای اخلاق شهری بازخوانی کرد. این امر مستلزم بررسی مجدد دقیق روشهایی است که از ثبتهای مختلف هنجاری در این تحقیق قدیمی استفاده شده است.
بحث در مورد اخلاق و خطرات اخلاق گرایی درس هایی برای مفهوم سازی اخلاق شهری ارائه می دهد. از نظر بسیاری از نویسندگان بدبین به زندگی شهری، همانطور که صنعتی شدن شهرها را در قرن نوزدهم شکل داد، ساکنان شهرها از پیوندهای اجتماعی لازم برای زندگی مطابق با آداب و رسوم و باورهای تشکیل دهنده اخلاق خارج شدند – به این معنا که اینها این را درک کردند. منتقدان در شهر، در حالی که ساکنان برای قضاوت خود باقی مانده بودند، زوال اخلاقی اجتناب ناپذیر بود. در این گفتمان، اخلاق یک مفهوم کاملاً بورژوایی است. اخلاقیسازی – ممانعت از بهبود طبقات مردمی از طریق واداشتن آنها به زندگی متفاوت، از طریق اصلاح اخلاقی – وسیلهای برای نظم بخشیدن به جمعیتهای سرکش شهری بود ( کاتز، 1995 ).
برای تاریخ گستردهتر اخلاقگرایی شهری، چهرههای شهرنشین غیراخلاقی و مفاهیم مربوط به بیتفاوتی اخلاقی و اخلاقگرایی بسیار مهم هستند. از دهه 1920 به بعد، جامعه شناسان جنبه های اخلاقی شهرها را از طریق اصطلاحاتی مانند نظم اخلاقی، مناطق اخلاقی و زندگی اخلاقی دوباره تصور کردند. در چنین زمینههایی، «اخلاقی» به قلمرو هنجارهای اجتماعی اشاره دارد ( لیدلاو، 2014 ). برای مکتب اولیه شیکاگو، شهر مکانی بود که قوانین اخلاقی مختلف در آن شکوفا شد و به چالش کشیده شد – از طریق فرآیندهای تخصصی شدن هر دو ویژگی اجتماعی و فضایی. 18 اما در این مطالعات، تأملات اخلاقی و استدلال اخلاقی، که در تحقیقات اخیر درباره اخلاق نقش محوری دارند، در بهترین حالت پدیدههای ثانویه هستند. علاوه بر این، طبیعتگرایی بومشناختی ممکن است وقتی صحبت از اخلاقیات به میان میآید، کثرتگرا باشد، اما گرایش آشکاری به ضد اخلاقگرایی (و همچنین پیامدهای ضد کارگزاری) دارد، زیرا تمایل دارد تصمیمهای مردم را بهعنوان اثرات نیروهای (شبه) طبیعی خارج از کنترل آنها نشان دهد. ( گانس، 1962 ).
در قوم نگاری شهری بعدی، بحث در مورد اخلاقیات زندگی شهری ساکنان شهر به چندین نوبت انجام شد. در ایالات متحده، بحثهایی در دهه 1960 درباره «جنگ علیه فقر» و بعداً درباره تأثیرات ظاهراً منفی دولت رفاه بر عملکرد اقتصادی فقرا منجر به اخلاقگرایی جدیدی در گفتمان عمومی شد. کلیشههای ضد سیاهپوستان رواج یافت و فقدان اخلاقی در مرکز صحنه قرار گرفت ( کاتز، 1995 ). به عنوان یک واکنش، بسیاری از مردمنگاران نه تنها با توصیف علل ساختاری مشکلات اجتماعی، بلکه با تأکید بر مبارزات ساکنان فقیر شهری برای درستی اخلاقی و احترام، ضدروایتهایی ایجاد کردند (لیبو، 1967؛ ولنتاین ، 1978 ) . در اینجا، علاقه به نظمهای اخلاقی مسلط که در جامعهشناسی جریان اصلی با آن مواجه میشد، با تمرکز انسانگرایانهتر، گاهی اوقات نو رمانتیکتر بر مبارزات اخلاقی افراد – و ظرفیتهای آنها برای خوب بودن، جایگزین شد.
در جامعه شناسی شهری به سبک شیکاگو (برای مثال دونیر، 1992 ، 1999 ؛ اندرسون، 1999 ، 2006 )، زندگی اخلاقی ساکنان حاشیه شهرها همچنان یک نگرانی مهم است. با این حال، اکنون مبارزه برای راههای اخلاقی برای اداره زندگی خود در شرایط دشوار شهری، کانون بازنمایی قومنگاری است. 19 در تمام این موارد، «اخلاقی» هم به هنجارهای اجتماعی (عمدتاً مسلط) در مورد آنچه درست است و هم به زندگی افراد اشاره دارد – که علیرغم برخی تفاوتهای مفهومی، احتمالاً میتواند به زبان انسانشناسی اخلاق ترجمه شود. داس، 2007 ).
بحثها در مردمنگاری شهری جامعهشناختی، خطری را که در مطالعه اخلاق نهفته است، برجسته میکند. لویک واکوانت، به عنوان یک جامعه شناس ماتریالیستی تر، به قوم شناسان الیجا اندرسون، میچل دانیر و کاترین نیومن به دلیل تمرکز آنها بر اخلاقیات حمله کرد و آنچه را که او به عنوان “پوشش ضخیم اخلاق گرایی” می دانست (Wacquant, 2002, p. 1469) مورد تمسخر قرار داد . نوشته آنها او استدلال میکند که در نهایت تمرکز آنها بر اخلاقیات سوژههایشان باعث میشود که داستانهای غیرواقعی قهرمانی اخلاقی بگویند و نیروهای ساختاری را کماهمیت جلوه دهند. آن داستان های غیرواقعی به تعصبات غالب طبقه متوسط (سفیدپوستان) که در آن فقط افراد اخلاقی شایسته حمایت دولت و عدالت اجتماعی هستند، سرازیر شد. در سطح نقد روششناختی، واکوانت استدلال میکند که نگرانی آشکار آزمودنیهای پژوهش با اخلاق عمدتاً ناشی از پیشبینیهای محققان و سؤالات پیشروی مغرضانه آنها درباره اخلاق است.
در حالی که واکوانت به برخی گرایشهای مشکلساز در قومنگاری شهری اشاره میکند، او تمایل دارد تصویری تقلیلگرایانه از پرسشهای هنجاری و ارتباط آنها با زندگی مردم ترسیم کند. او مانند پیر بوردیو ، اخلاق را چیزی بیش از یک ایدئولوژی و استراتژی برای به دست آوردن سرمایه نمادین می داند (رجوع کنید به Pellandini-Simány، 2014 ، ص 654). با این حال، مجموعه ادبیاتی که Wacquant آن را رد می کند، در واقع حاوی بینش های مهمی از اخلاق روزمره در شهرها است. به دور از فرسودگی، آنها می توانند در گفتگو با رویکردهای جدیدتر دیگر دوباره انرژی بگیرند. ارتباط لایههای هنجاری وجود در جهان با محدودیتهای اجتماعی زندگی در شهر، که واکوانت میخواهد در تحقیقات شهری پیشتاز باشد، چالشی مهم برای تحقیقات شهری است. در فراتر رفتن از رویکردهای بررسی شده در اینجا، تمرکز بر اخلاق شهری باید پیچیدگی زندگی اخلاقی و اخلاق عادی را در رابطه با نیروهای گستردهتر، که در پیکربندیهای شهری خاص، از جمله شیوههای گفتمانی نهادینهشده اخلاقسازی و اخلاقسازی عمومی، با آنها مواجه میشوند، در نظر بگیرد.
پژوهش در مورد اخلاق شهری نیز باید با ادبیات قاطعانه هنجاری مرتبط با مسائل (عدم) عدالت در شهر همراه باشد. این بحث بین رشته ای است اما بیشتر بر پایه جغرافیا است. در جایی که ادبیات بررسی شده تا کنون بیشتر به زندگی و ادعاهای اخلاقی مردم مربوط می شود، ادبیات عدالت در شهر اغلب با اظهارات هنجاری درباره شهرهای ناعادلانه و بی عدالتی در شهرها شروع می شود. در طول سالها، این مجموعه کار، طیف گستردهای از بیعدالتیها، علل آنها و تأثیر جنبشهای اجتماعی عدالتخواه را روشن کرده است. همزمان، به رشتههای فکری متنوعی منشعب شده است، که اغلب به طور مولد با جنبشهای اجتماعی خاص همسو بوده و میراث فکری خود را در اختیار دارد، یا برعکس، درگیر تلاشهای فرا رشتهای است (برای مثال، هاروی، 1996؛ لندن، سز را ببینید . , & Cadenasso, 2018 ؛ Sze, et al., 2018 ؛ Swyngedouw and Heynen, 2003 ؛ Walker and Bulkeley, 2006 ).
تحقیقات نمونه اخیر نه تنها به عدالت اجتماعی و محیطی، بلکه به عدالت در رابطه با شهروندی و مراقبت نیز مربوط می شود. در تحقیق در مورد حقوق شهروندی، مهاجرت و سیاست موضوعات هویتی، خود ایده شهروندی مورد بررسی قرار می گیرد ( ایسین، 2002 ، 2009 ؛ ایسین و نیرز، 2014 ؛ استاهیلی، 2008 ؛ استاهیلی و همکاران، 2012 ). حقوق مورد مناقشه باید اجرا شود تا ثابت شود، بنابراین هم به سیاست روزمره و هم اخلاق شهروندی نیاز دارد.
علاقه فمینیستی به اخلاق مراقبت ( هلد، 1995 ؛ کلمنت، 1996 )، توجه را به مسئولیت ها در مقابل غریبه ها از طریق خیریه، رفاه و غیره معطوف کرده است و در هر مورد سؤالات اخلاقی را مطرح می کند (به عنوان مثال، Muehlebach، 2012 ). بنابراین، در بررسی پتانسیل اصطلاح “مناظر مراقبت”، کریستین میلیگان و جانین وایلز (2012) به صراحت به مسائل اخلاقی که هنگام تحقیق در جغرافیای دقیق و شفقت به چشم می آیند، اشاره می کنند. از طرف دیگر، اخلاق و همچنین عدالت انتظار برای مراقبت زیر سوال است ( اولسون، 2015 ). به طور کلی، اصول هنجاری که کار این محققان را هدایت میکنند، رادیکالتر از آنهایی هستند که بر «چرخش اخلاقی» اخیر با تمرکز بر یک زندگی خوب و مناسب تسلط دارند. دومی معمولاً در واژگان عدالت بیان نمیشود، حداقل نه در درجه اول، و حتی تمایل دارد از آن اجتناب کند و سیاستهای جنبش رادیکال را با اشکال اجماع محور کنشگری و حکومتداری جایگزین کند . از این نظر، یک عدسی (عدم) عدالت می تواند کوته نظری صحبت های اخلاقی را اصلاح کند.
با این حال، در برخی از رشتههای ادبیات عدالت، گزارههای هنجاری درباره (عدم) عدالت نیز زیر سؤال رفته است. در دیدگاه پساساختارگرایانه، آنچه ممکن است در نگاه اول شبیه به ادعاهای اخلاقی الزام آور جهانی باشد، موقعیت و خاص نشان داده می شود، به طوری که هرگونه توسل به خیر جامعه مشکل ساز است. این در ادبیاتی منعکس شده است که رقابت اخلاقیات رقیب در مورد چگونگی زندگی در شهر را برجسته میکند: برای مثال، هم جنبشهای عدالت اجتماعی و محیطی و هم ائتلافهای بهبود شهر، پروژههای خود را از نظر ادعاها و موقعیتهای اخلاقی در حالی که برای مشروعیت رقابت میکنند، نشان میدهند. آنها قوانینی را برای سیستم های توزیعی تعیین می کنند یا حقوق (غیر) شهروندی را مجدداً مورد مذاکره قرار می دهند ( راپرت، 2006 ). از همان ابتدا مشخص نیست که کدام ادعاهای اخلاقی عادلانه هستند یا کدام نتایج توسل به عدالت از نظر اخلاقی صحیح است. حقوق کار، و دستمزدها و شرایط عادلانه نیز در مجموعهای از اقدامات مورد مناقشه قرار میگیرد، که هر کدام اخلاق و فریادهای خاص خود را علیه بیعدالتی دارند. از این زاویه، مفاهیم عدالت و اخلاق را نمیتوان از هم جدا کرد: در بسیاری از بحثها، هر یک بر دیگری دلالت دارند. تقاضاهای رقابتی که در قالب انواع خاصی از گفتمان ها شکل می گیرد، بنابراین شرایط شهری معاصر را به عرصه های اخلاقی پیچیده ای تبدیل می کند که در آن بازیگران متعددی خواستار راه حل های خوب و عادلانه هستند، هر کدام در زمینه های مختلف و هر کدام با مواضع اخلاقی جایگزین برخورد می کنند. کسب مشروعیت سخت است. در این شرایط، سیاست روزمره به معنای درهم تنیدگی روزمره با اخلاق است. بنابراین ضروری است که نه تنها ادعاهای عدالتی که در شهرها مطرح می شود، بلکه ادعاهای اخلاقی را نیز بررسی کنیم. در نهایت، اجماع در مورد عدالت دشوار است.
کلایو بارنت (2012) استدلال کرده است که کار علمی اجتماعی در مورد (عدم) عدالت باید بیشتر با توجه فزاینده فیلسوفان اخلاق به ویژگی “دنیوی” مسائل عدالت، ظهور آنها از رویه های اجتماعی و در نتیجه مشارکت در (هنجاری) درگیر شود. تأمل، به عنوان درک رابطهای از عدالت و اخلاق، نه تنها نزد دانشمندان علوم اجتماعی، بلکه نزد بسیاری از فیلسوفان نیز وجود دارد. بارنت خواستار جغرافیای بیعدالتی است که بر پویایی ادعاهای عدالت تمرکز میکند: یعنی بر «ظهور احساس بیعدالتی در موقعیت و فرآیندهایی که از طریق آن این ادعاها از طریق شیوههای استدلال عمومی پردازش میشوند» (بارنت، 2016، ص . . 118).
ارزیابی بارنت از نیاز به نظریهپردازی عدالت از پایین به بالا، به جای تلقی آن به عنوان مقولهای بدیهی، با رویکرد اخلاق شهری که همچنین بر ادعاسازی و مسئلهسازی اخلاقی «در زمین» – در رابطه با قدرتمندان تأکید دارد، طنینانداز میکند. گفتمان ها و اشکال حکومت – و علاقه خاصی به روش هایی دارد که در آن ابعاد هنجاری تعارضات اجتماعی فرهنگی توسط بازیگران مختلف مذاکره می شود. مانند تمرکز ما بر مشکلسازی و ادعاهای اخلاقی شهری، این به طور بالقوه تحقیق را به سمتی سوق میدهد، برای مثال، مراقبت (کمبود)، (نا)پایداری، (غیر)عادلانه، (نا)مناسب بودن، (عدم) استحقاق، یا (نا) )همبستگی. ما اینها را زمینههای جدید تحقیق نمیدانیم، بلکه بیشتر بهعنوان زمینههای مشکلسازی که میتواند به انواع مختلف ادعاهای (غیر)عدالتی، سیاسیسازیها و اخلاقیسازیهای مختلف، حتی ادعاهای (غیر)عدالتی توسط افرادی در نقشهایی مانند «منجر شود» میدانیم. شهروند روزمره، «فعال محلی»، «کارشناس» یا «دانشمند». دقیقاً به امید کاوش «عملکردهای «شکلگیری اخلاقی» در شکلدهی ظرفیتهای تشخیص، تصدیق و پاسخ به بیعدالتی» ( بارنت، 2010 ، ص 247) است که ما از رویکرد اخلاق شهری دفاع میکنیم. در انجام این کار، ما تأکید بیشتری بر ارتباط چنین ادعاهایی با شهر داریم. ما نیز به شکلهای لفاظی و فرهنگی طرح چنین ادعاهای اخلاقی در چارچوب مذاکراتی که در بحث عمومی در ارتباط با چرخشهای اخلاقی ظاهر میشود، توجه ویژهای داریم.
بنابراین در مثال مونیخ و جاهای دیگر، میتوان پرسید که کدام ادعاهای اخلاقی به عنوان عادلانه پذیرفته میشوند یا کدام نتایج توسل به عدالت اخلاقی تلقی میشوند؟ چه استدلال هایی مطرح می شود؟ ادعاهای اخلاقی رقابتی چگونه حل و فصل می شوند؟ به نظر ما، چنین سؤالاتی تحقیقاتی را تقویت می کند که موضوعات بی عدالتی را در اولویت قرار می دهد. ما پیشنهاد نمی کنیم که مطالعه بحث های اخلاقی جایگزین دیدگاه اقتصاد سیاسی انتقادی در مورد فرآیندهای شهری مانند اصیل سازی ، حاشیه نشینی ، سبز شدن شهری، یا پروژه های شهری خلاقانه و قابل زندگی شود. همچنین نباید به اشکال غیرسیاسی تحقیق یا امتناع از درگیر شدن با سؤالات هنجاری یا تدوین نقد سیاسی منجر شود. در عوض، مطالعه بحثهای اخلاقی سهم مهمی در این نوع نقد دارد و میتواند به ایجاد پایههای بهتری برای آن کمک کند. همانطور که بارنت (2016 ، ص 118) بیان می کند، تحقیق در مورد مسائل عدالت نیاز به “توجه انتقادی به شرایط گفتگو و پاسخ دارد که از طریق آن بی عدالتی های آشکار شناخته شده و به آن پرداخته می شود (یا نه). برای بافتهای شهری، این به معنای تمرکز بر بحثهای عمومی و درگیریها بر سر مسائل (غیر)عدالتی، و بنابراین، بر اخلاق شهری است.
پس از قرار دادن رویکرد خود در این سه رشته تحقیق مرتبط، اکنون به بررسی دو شکل نمونه از چگونگی هنجارگرایی اخلاقی شهری میتوان در این رویکرد اخلاق شهری پرداخت. چنین بحثهای عمومی اغلب با توسل به دو رشته تعامل شکل میگیرند که متمایز هستند، اما لزوماً متقابل نیستند: اشاره به اقتصادهای اخلاقی به عنوان زمینه مشترک برای مذاکرات، و خلاقیت اجتماعی به عنوان راهی برای باز کردن راههای جدید برای بیان ادعاهای اخلاقی. . هم اقتصاد اخلاقی و هم خلاقیت اجتماعی، محقق را قادر میسازد تا نحوه برخورد کارآمد تعارضها را در یک حالت اخلاقی توسط بازیگران مختلف، مشخص کند. بازیگرانی که خود را به عنوان سوژه های اخلاقی معرفی می کنند اغلب به آنها متوسل می شوند. با این حال، آنها همچنین می توانند به حوزه های حکومتی تبدیل شوند.
در تحقیق ما، اصطلاح «اقتصاد اخلاقی» برای اندیشیدن به احساسات اخلاقی و احساسات اخلاقی در موقعیتهای شهری مفید بود. تظاهرات امروز علیه اجاره بها بالا در مونیخ با معیارهای اقتصاد اخلاقی مطابقت دارد – شهروندان طبقه متوسط با اعتماد به نفس، که متقاعد شده اند که بخشی جدایی ناپذیر از شهر هستند، با مقامات محلی مقابله می کنند و خواهان محافظت از آنها در برابر کار املاک و مستغلات هستند. و سرمایه مالی آنها درخواست خود را با تأکید بر اخلاق بیان می کنند: یک هنرمند کاباره که در سازمان گلدگراند دخیل است می گوید: “اجازه دادن به خانه های شهر در حال پوسیدگی غیر اخلاقی است” ( آنلاف، 2014 ، ص R3). در چنین اظهاراتی، مواضع اقتصادی و سیاسی در امتداد اقتصادهای اخلاقی بیان میشود: «شهرداری یک شهر نباید طوری گمانهزنی کند که انگار یک کوسه ملکی است. این نمی تواند و نباید اتفاق بیفتد. شهر، آن هم ما هستیم» (Hoffmann, in Fischhaber, 2013 , p. R4).
اقتصاد اخلاقی مفید و حتی ضروری است، زیرا انواع مخازن هنجاری را نام می برد که در درگیری های شهری کارآمد هستند. قهرمانان در چنین مبارزاتی حمایت از پروژه های اخلاقی را بسیج می کنند که کاملاً با منطق اقتصاد بازار مطابقت ندارد و کاملاً به نفع ممتازترین اقشار جامعه شهری نیست. این حتی در رژیمهای کارگری نئولیبرال نیز صادق است. در مطالعه خود در مورد لمباردی، آندریا موله باخ (2012) نشان داده است که چگونه داوطلبان، روشنفکران مذهبی، جامعه شناسان عمومی، جنبش های اجتماعی چپ و دیگران کار داوطلبانه بدون دستمزد در بخش اجتماعی را از نظر ایدئولوژیک به عنوان یک عمل اخلاقی که با شهروندی خوب مرتبط است برجسته می کنند. کار داوطلبانه ظاهراً اخلاقی، هم بخشی جدایی ناپذیر از اقتصاد نئولیبرالی است که در آن تعبیه شده است و هم مکان هایی را برای مخالفت ذهنی برای بسیاری از کسانی که در آن شرکت می کنند ارائه می دهد. این سازمان که به صورت محلی و اغلب در یک بافت شهری سازماندهی شده است، نه تنها به عنوان یک تسکین دهنده و غربالگری برای مشخصه بی ثباتی رژیم های نئولیبرال عمل می کند، بلکه میزبان پتانسیل هایی برای دگرگونی است که مستقیماً به حوزه اخلاقی آن مرتبط است. بنابراین، اقتصادهای اخلاقی به توضیح انسجام اجتماعی در موارد تضاد اجتماعی معتبر کمک می کنند.
با ادعای اینکه اقتصادهای اخلاقی در حال کار هستند، تنش های اقتصادی یا اجتماعی از میدان رقابت سیاسی به مذاکرات اخلاقی/اخلاقی، اغلب با نتایج آشکار، منتقل می شود. فعلیت بخشیدن به اقتصادهای اخلاقی به خودی خود انتخابی اخلاقی و سیاسی است. از نظر اخلاقی، توسل به اقتصادهای اخلاقی مستلزم تکرار در یک زمینه مشترک است که به عنوان مبنایی برای راه حل هایی است که تعارض را محدود می کند یا حتی توافقی است. 20 چنین راه حل هایی معمولاً مقدماتی و موردی تلقی می شوند زیرا به ظاهر فاقد توسل به قضاوت های قانونی، اصولی یا قطعی هستند.
رابطه اقتصادهای اخلاقی با سیاست پیچیده است. انتقال تضاد به قلمرو اخلاقی مستلزم درجهای از سیاست زدایی است که با توسل به یک ثبت اخلاقی (احتمالاً) بیرونی همراه است، که به نوبه خود (احتمالاً) برای همه طرفهای درگیر معتبر است. بنابراین، مناسب است که تنش سیاسی موجود را پنهان کند. از طرف دیگر، ادعاهای مبتنی بر اقتصاد اخلاقی می تواند به رد قوانین رسمی و روابط بازار منجر شود. با وجود پذیرش عمومی که منطق قانون و بازار در جوامع از آن برخوردار است، چنین ردی غیرقابل انکار سیاسی است و ممکن است مخالفت رادیکال را تقویت کند.
با این حال، برخی از مشکلات مفهومی وجود دارد. با همدستی EP Thompson (1993) ، این مفهوم اکنون در طیف گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرد ( Fox-Genovese, 1973 ; Kwass, 2004 ). با این حال، مورخان عموماً این اصطلاح را در ارتباط با مفاهیم اقتصاد بسیج شده علیه «منطق بازار» – اغلب، اما نه لزوماً با توسل به آداب و رسوم «سنتی» یا نوعی عدالت استفاده میکنند.
همانطور که فاسین (2009 ، 2015) اشاره می کند، مفهوم اقتصاد اخلاقی بیشترین تأثیر را نه در تاریخ، بلکه در انسان شناسی داشته است. در مطالعات مردم شناسی دهقانی توسط دانشمند علوم سیاسی جی سی اسکات (1976) معرفی شد ، در آنجا ریشه دوانید، و به ویژه در مواردی که اقتصادهای معیشتی با بازارهای سرمایه داری مواجه بودند ( ادلمن، 2005 ). برای اسکات و برخی از کسانی که خط فکری او را دنبال می کنند، حق معیشت در قلب اقتصادهای اخلاقی نهفته است. اقتصادهای اخلاقی به مثابه تخیلات عدالت در اعمال و معاملات مشترک جوامع ظاهر می شوند و در مقابل اقتصادهای بازار سرمایه داری مطرح می شوند. رویههای مقاومت روزمره به اندازه شورشها و شورشها مورد توجه است. با این حال، تضاد بین روابط اقتصاد بازار سرمایهداری و مکانیسمهای آن، و آنهایی که توسط اقتصادهای اخلاقی مورد استناد قرار میگیرند، در مرکز موضوع تلقی میشود ( اورس و شریدر، 1994 ).
در مقابل، جغرافیدانان، اقتصاددانان و جامعه شناسان از اقتصادهای اخلاقی به عنوان «مفاهیم حقوق و مسئولیت های متقابل و انصاف و عدالت آرایه های مختلف اجتماعی» یاد می کنند ( Svallfors, 2006 , p. 162). این کاربرد بسیار گستردهتری از این واژه است تا حق معیشتی که در تقابل با اقتصاد بازار سرمایهداری قرار میگیرد. چندین خط فکری در این زمینه مشهود است و محققان در هر یک از آنها مواضع اخلاقی/اخلاقی دارند. در اولین احساس مسئولیت در قبال عوام، جغرافیدان پوپکه (2009) به دنبال مسئولیتی جهان وطنی برای مشترکات بود که شرایط پسااستعماری را در نظر گرفته و به اقتصاد کار جمعی، فراتر از سرمایه داری منجر شود. یک خط فکری جایگزین، خواستار یک حد وسط بین بازیگران اجتماعی متخاصم است. به طور جداگانه، اقتصاددانان لیبرال و جغرافیدانان اقتصادی از مفهوم اقتصادهای اخلاقی برای پل زدن بر تناقض بین نیروهای بازار و مداخله دولت استفاده می کنند، یا با جستجوی نهادهایی که هر دو را بررسی می کنند (پاولسون 1998) یا با ادعای وجود اقتصادهای درهم تنیده و متنوع، که هر کدام با خود قوانین، منطق و نهادهای اقتصادی خود، و بنابراین، ادعاهای اخلاقی ( گیبسون-گراهام، 2008 ). برای این محققین، بازاندیشی در اقتصاد اخلاقی از طریق بررسی اخلاقیات قواعد، منطق و نهادهای اقتصادی گوناگون حائز اهمیت است. این تلاشها با هم، ادعاهایی را در اقتصاد نئوکلاسیک که بر اساس آن منطقهای بازار یک منطق عقلانی و بیتفاوت اخلاقی را تشکیل میدهند، ساختارشکنی و بیثبات میکنند که باید فراتر از بحثهای اخلاقی/اخلاقی باشد.
حتی در مبارزات جمعیت انگلیسی ای پی تامپسون، اقتصاد اخلاقی تنها در صورتی میتوانست عملی شود که عقاید مشترک نه تنها در میان کسانی که بهطور خودانگیخته جمعیتی را تشکیل میدادند، به اشتراک گذاشته میشد، بلکه تا حدی توسط کسانی که جمعیت خود را مخاطب قرار میدادند نیز پذیرفته میشد. اقتصادهای اخلاقی روابط اجتماعی فراتر از مکانیسمهای بازار را پیشفرض میگیرند: نوعی Personenverband (انجمن افراد)، خواه شکل پدرگرایی، حمایت یا چیز دیگری را به خود بگیرد. اقتصادهای اخلاقی بدون افق راه حل توافقی برای درگیری واقعی بی معنی خواهند بود. دیدیه فاسین (2009 ، ص 1264) به معنای مشابه، اما با تأکید بر جنبه پویایی، اشاره میکند که اقتصادهای اخلاقی در خدمت موجودیتهای سیال اما منسجمی هستند که از مرزهای ترسیم شده توسط تعاریف فرهنگی (خود) تبعیت نمیکنند.
نیاز به Personenverband – تصور شده یا نهادینه شده – ممکن است دلیل پنهانی باشد که چرا به عنوان یک مفهوم، اقتصادهای اخلاقی برای محققان در مطالعات شهری جذابیتی نداشتند . به هر حال، شهرها – شرایط شهری اخلاقی که در بالا مورد بحث قرار گرفت – به طور گسترده به عنوان فضاهای بی هویتی و روابط اجتماعی متزلزل در نظر گرفته می شوند. بنابراین، استفاده از این مفهوم باید با تفکر در مورد حکومت شهری و حکومت ( Gemici, 2013 ؛ Ruppert, 2006 ) و ایجاد روابط اجتماعی جدید ادغام شود. این هدف رویکرد اخلاق شهری است که در اینجا مورد حمایت قرار می گیرد. پس از فاسین (2009 )، اقتصادهای اخلاقی، اخلاقی را بر اقتصاد، بدون نادیده گرفتن اصطلاح اخیر، برتری می دهند. اخلاق شهری در نظر دارد دستور زبان اخلاقی پنهان فرآیندهای اقتصادی در شهرها و نیز بعد اخلاقی تعارضات مختلف را آشکار کند. امرار معاش لزوماً موضوع اساسی در اینجا نیست: اقتصاد در اقتصادهای اخلاقی به معنای خانه داری، عدالت خیالی یا اجرا شده در تأمین و یکی از تعاریف قدیمی تر این کلمه است.
بنابراین، اقتصادهای اخلاقی در بافت شهری برای نشان دادن و تخطی از خطوط گسل تعارض، شرایط اجتماعی زیربنایی که از منطق قانون رسمی یا بازار تبعیت نمیکنند، و افقهای تصوری اجماع یا عدالت را نشان میدهند. از این طریق می توان اقدامات فعالان گلدگراند در مونیخ را بهتر درک کرد و موفقیت آنها و محدودیت های آن ( قیمت اجاره و املاک همچنان در حال افزایش است). از سوی دیگر، مثال آنها نشان می دهد که اقتصادهای اخلاقی به طور انحصاری (همانطور که اغلب فرض می شود) در ساختارهای اجتماعی شبکه های سنتی مانند حمایت کار نمی کنند. تصورات اقتصادهای اخلاقی نیز ممکن است مربوط به حوزه خلاقیت اجتماعی باشد، دیدگاه پژوهشی دیگری که ما برای درک اخلاق شهری پیشنهاد می کنیم. در تمام این موارد، اقتصادهای اخلاقی زمینهای برای ارتباط در تضاد فراهم میکنند که در آن بازیگران به جای منطقهای فرضی بازار، مقررات قانونی یا ایدئولوژیهای سیاسی، گامی برای اتخاذ تصمیمی اخلاقی برای پذیرش یا رد منطق اقتصادهای فرضی اخلاقی برمیدارند .
در دهههای اخیر، اخلاقی شدن گفتمانها و تعارضها، تمایل به چارچوببندی آنها به عنوان پرسشهایی درباره رفتار درست یا خوب زندگی، اغلب با اشکال نئولیبرالی حکومتداری و سوبژکتیویشن همگرا شده است. این پویایی توسط نیکولاس رز در نوشتههایش درباره مفاهیم جامعه و «قدرت اخلاقی» در سیاست راه سوم در اروپای غربی («عمل بر خودمختاری اخلاقی رفتار انسانی»، رز، 2000، ص 1402) بهطور مؤثری تحلیل شد . با الهام از آثار فوکو در مورد حکومت لیبرال و نئولیبرال. پس از رز، تقاطع قدرت اخلاقی و حکمرانی شهری یک سایت حیاتی برای تحقیقات حال و آینده در مورد اخلاق شهری است. ترسیم فضاها برای بازتاب اخلاقی و خودگردانی از بسیاری جهات برای سبک خاصی از حکومت بر جمعیت شهری کارکرد دارد. بسیاری از این فرآیندها (برنامه های مشارکت، میزهای گرد، ائتلاف ها) نه تنها توسط سیاست های دولت آغاز شده اند، بلکه عمیقاً در تضعیف ها یا مجموعه هایی از قدرت اخلاقی قرار دارند. این نه تنها موضوع ذهنی سازی و حکومت بر خود است، بلکه مستلزم آن است که مردم پیوندهای اجتماعی را حفظ کنند. ما در اینجا عمیق تر به این سؤالات نمی پردازیم: آنها کانون کار مداوم هستند. این پرسش که چگونه پیوندهای اجتماعی در جامعه شهری شکل میگیرد و چگونه شکلگیری آنها با مسائل اخلاقی مرتبط است، همچنان حیاتی است.
به عنوان یک حرکت استراتژیک، برای اینکه جنبههای پایین به بالا و بالقوه مخرب اخلاق شهری را در آن زمینه از دست ندهیم، پیشنهاد میکنیم از اصطلاح «خلاقیت اجتماعی» استفاده شود، مفهومی که از دیوید گرابر انسانشناس گرفتهایم و آن را با آن تطبیق دهیم. به ویژه بافت های شهری و برجسته کردن مفاهیم اخلاقی آن. در حالی که سایر رویکردها و مفاهیم مورد بحث تا کنون توسط طیف وسیعی از محققان مورد بررسی قرار گرفتهاند، این مورد در اینجا صادق نیست – حداقل اگر مطالعات روانشناختی در مورد خلاقیت اجتماعی را در کنار هم قرار دهیم، که این اصطلاح را به معنایی متفاوت از آنچه ما در نظر داریم استفاده میکنند. اینجا.
Graeber خلاقیت اجتماعی را به عنوان “ایجاد اشکال اجتماعی جدید و ترتیبات نهادی” تعریف می کند ( Graeber, 2005 , p. 407). گرابر با تکیه بر کار نظری کورنلیوس کاستوریادیس و هانس ژواس، خلاقیت اجتماعی را بُعدی حیاتی از هستی اجتماعی می داند: ظرفیت افراد برای ایجاد، (باز) ایجاد روابط اجتماعی و اجتماعی. در حالی که نظریه اجتماعی کلاسیک تمایل دارد بر روش هایی تأکید کند که در آن سیستم های اجتماعی، هنجارها و گفتمان ها عملکرد شهرها و جوامع را تعیین می کنند، خلاقیت اجتماعی طیف گسترده تری از قصد و در نتیجه اخلاق را در نظر می گیرد.
خلاقیت اجتماعی در شهر مستلزم اخلاق شهری است: مردم مدلهایی از زندگی مشترک شهری، همکاری و شیوههای زندگی را توسعه میدهند، گاهی آگاهانه و برنامهریزیشده در چارچوبی صریحاً اخلاقی، اما اغلب، همانطور که نقل قول قدیمی میگوید، نه تحت شرایط. به انتخاب خودشان با انجام این کار، آنها پاسخ های عملی به این سوال می دهند که چگونه باید زندگی خود را در شهر زندگی کرد – که اغلب شامل انگیزه های اخلاقی صریح مانند غلبه بر انزوا، فراتر رفتن از حلقه های اجتماعی موجود، ایجاد پل ارتباطی با شبکه های اجتماعی و ایجاد اشکال دائمی انجام این کار است. خلاقیت اجتماعی بیشتر به یک تمرین جمعی و نه فردی تمایل دارد. این اصطلاح دارای معانی خوش بینانه و شاید حتی آرمان شهری است زیرا به جای توصیف صرفاً عملکرد جامعه، به این معنی است که مردم قوانینی را که بر اساس آن زندگی می کنند وضع می کنند و این پتانسیل را دارند که این کار را به شیوه ای آگاهانه تر از آنچه در روال معمول خود انجام می دهند انجام دهند. .
فرآیندهای خلاقیت اجتماعی شهری از نهاد کوچک مقیاس ایجاد یک انجمن محله، از طریق شبکههای متوسط مانند ائتلاف انجمنها یا برای استفاده از نمونهای متفاوت، صحنه موسیقی، به یک انقلاب سیاسی در مقیاس بزرگ میرسد. خلاقیت اجتماعی ممکن است شامل انواع روابط نسبتا زودگذر و زودگذر یا ایجاد روابط بلندمدت و پایدار باشد. در فرمول گرابر، این فرآیندها اغلب در نمادهایی که میانجی آنها هستند، مانند – از نظر انسان شناختی – فتیش ها تحقق می یابند. به طور گسترده تر، جنبه مادی برای خلاقیت اجتماعی وجود دارد. این با مادیاتی مانند اشکال ساخته شده معماری یا زیرساخت های ارتباطی که بدون آنها شهر وجود نخواهد داشت، تشکیل شده است. 21
جنبشهای اعتراضی ، که اغلب هدفشان حکومت دموکراتیک بر خود است، ناگزیر روابط اجتماعی جدیدی ایجاد میکنند و از این نظر از نظر اجتماعی خلاق هستند ( Susser and Tonnelat، 2013 ). فهمیدن اینکه نمایندگی سیاسی در یک گروه چگونه کار می کند، چگونه می توان همبستگی را سازمان داد یا نمی توان، یا اینکه چه نوع روابطی باید با افراد خارج از اعتراض و با جنبش های دیگر برقرار کرد، منجر به نهادینه شدن قوانین و فرآیندهای جدید، آفلاین و آنلاین می شود. در این مرحله، یادآوری درک متفاوتی از شهرنشینی در اخلاق شهری که در بالا بیان کردیم مفید است: خلاقیت اجتماعی نه تنها در شهرها اتفاق می افتد، بلکه به حوزه های مختلف زندگی شهری مربوط می شود، تحت شرایط زندگی شهری شکل می گیرد. محدودیتها، امکانات، فرصتها) و اغلب اخلاقیات خاص شهرنشینی، یعنی شهری بودن به معنای تاکیدی را تشریح میکند.
این ما را به نمونه گلدگروند با خانه نمونه آنها “Bellevue di Monaco” هدایت می کند و به ما امکان می دهد تا درک بهتری از این که چگونه به عنوان یک پروژه کاملاً شهری در نظر گرفته شده است. خلاقیت اجتماعی به این معناست که در برخورد میان کاربران ناهمگون ساختمان، از جمله پناهندگان، هنرمندان و سایر حامیان، در مذاکره روابط و در سؤالاتی مانند اینکه چه کسی برای چه کسی در چه انجمنی صحبت می کند، پدیدار شود. این خانه را با شبکه های شهری گسترده تر پیوند می دهد و از پتانسیل هایی که شهر ارائه می دهد استفاده می کند. خلاقیت اجتماعی نیز به عنوان یک مهارت در کار حقوقی یا روابط عمومی آشکار می شود. در چنین فرآیندهایی، در مقیاس کوچک، «شبکه شبکهها» ( Hannerz, 1980 ) که شهر است به تدریج تغییر میکند و شهر به گونهای متفاوت تجربه و زندگی میشود. در محیطهای ضدفرهنگی یا جایگزین، و بهویژه در زمینه پروژههای هنری که به عنوان کنشهای اجتماعی یا هنر زیباییشناسی رابطهای توصیف میشوند ( بیشاپ، 2012 ؛ تامپسون، 2012 )، چنین تغییراتی و در نتیجه خلاقیت اجتماعی شهری میتواند وضعیت برنامهای را به خود بگیرد. معیارهای اخلاقی یک شهر خوب و زندگی خوب و درست شهری به عنوان معیارهای صریح برای هنر و کنشگری در نظر گرفته می شود که برای بسیاری از افراد درگیر باید به زندگی روزمره خود در شهر نیز به طور متفاوت گسترش یابد.
این نمونههای خلاقیت اجتماعی را میتوان فراتر از مظنونین معمول فعالان و دنیای هنر گسترش داد. خلاقیت اجتماعی یک حوزه مستقل و بی گناه نیست. آن را با دینامیک قدرت اجرا می شود. فرآیندهایی که پیشنهاد می کنیم به عنوان خلاقیت اجتماعی در نظر گرفته شوند، می توانند به عنوان فرآیندهای حکمرانی نیز خوانده شوند که بازیگران و نهادهای مختلف را درگیر می کنند. با این حال، در تمام این موارد، تمرکز بر خلاقیت اجتماعی به ما کمک میکند تا با وضوح بیشتری ببینیم که چگونه زندگی شهری در محیطهای مشکل نسبتاً مستقل، عملی و غیرقابل کاهش اخلاقی مورد مذاکره قرار میگیرد. این تمرکز همچنین به سوبژکتیویشن بازیگرانی که خود را برانگیختهی دغدغههای اخلاقی و سیاسی میدانند، مرتبط است.
این مقاله یک دستور کار پژوهشی میان رشتهای را برای بررسی اخلاق شهری در سطح گفتمانهای عمومی و نیز زندگی روزمره و تعاملات بین این حوزههای زندگی شهری معرفی میکند. همانطور که مطالعه موردی گلدگراند نشان میدهد، تحلیل ادعاهای اخلاقی میتواند به ما کمک کند، برای مثال، روشهایی را که در آن بازیگران مختلف بهطور گفتمانی، مخالفت سیاسی را با اصالتگرایی، حقوق نابرابر و شهروندی، کمبود مسکن اجتماعی، و کالاییسازی بهطور گفتمانی نمایندگی میکنند و سازماندهی میکنند . املاک و مستغلات به عنوان یک ابزار مالی – همه سوالات واقعی عدالت اجتماعی. این مورد الزامات اخلاقی متضاد را آشکار می کند : اخلاق شهری – به معنای پیش زمینه کردن این سؤال که چگونه باید در شهر زندگی کرد – زیرا این جنبش عمدتاً طبقه متوسط و منازعه گریز، چارچوبی از درگیری ها را در آماده شدن برای مذاکره نشان می دهد. در چنین تحلیلهایی، اقتصاد اخلاقی و خلاقیت اجتماعی دیدگاههای تحلیلی بسیار مهمی هستند. تمرکز بر اخلاق شهری با ابزارهای تحلیلی پیشنهاد شده در این مقاله به ما این امکان را میدهد تا در مورد تأثیرات و نقاط کور حرکتهای اخلاقشده و همچنین شمولها و حذفهایی که رخ میدهد بحث کنیم. توجه به این نکته مهم است که در پروژههای اخلاقی شهری مانند گلدگراند، یک شهروند شهری ایدهآل با رفتار مناسب، خوب و با انگیزه اخلاقی پدیدار میشود – و همچنین بیرونی «غیر اخلاقی». این گرایش، و آرمان گستردهتر شهروندی اخلاقی، به طعنهآمیز در Süddeutsche Zeitung توضیح داده شد که در آن فعالیتهای گلدگراند – مانند تظاهرات 15000 نفری علیه جنبش راستگرایانه “پگیدا” – به عنوان ایجاد نوعی “آتش اجتماعی” توصیف شد. که مونیخ خوب را گرم نگه می دارد و آن را قادر می سازد به خود تبریک بگوید» ( استروه، 2015 ، ص 95). 22 چنین انتساب هایی از خودبرتربینی فرضی «اخلاق گرایان شهری» از نظر سیاسی در شهرهایی مانند مونیخ، که دارای حق پوپولیستی فزاینده ای هستند، انفجاری است. از یک سو، اخلاق شهری را می توان به عنوان شکلی از مذاکره در مورد تعارضات شهری به روشی نسبتاً اجماع محور درک کرد. از سوی دیگر، درک بهتر دیالکتیک های توام با شمول و طرد، و تصورات عدالتی که آنها به همراه دارند، ممکن است به ما کمک کند تا قطب بندی های سیاسی فعلی را در داخل شهرها و بین مراکز شهری و سایر مناطق درک کنیم.
ما تعدادی از رشته ها را برای ایجاد دستور کار پژوهشی اخلاق شهری پیشنهاد کرده ایم. ما توصیه میکنیم اشکال مشکلات قاببندی را در محیطهای خاص شناسایی کنیم، از جمله اعمال و فضایل، انواع هنجارگرایی، بازیگران و موضوعات، و تصورات شهرنشینی و شکل زندگی شهری درگیر. ما بین اخلاق در شهر، اخلاق زندگی شهری، مذاکرات اخلاقی در شرایط شهری و فرضیه های اخلاقی که بر اساس آن مردم باید شهرنشین باشند و به شیوه های خاص، یعنی اخلاق شهری رفتار کنند، تفاوت قائل می شویم . چنین تحقیقاتی بر پایه و پیشبرد ادبیاتی غنی در مورد گفتمانهای اخلاقی و الگوهای اخلاقگرایی، اخلاق در جامعه شهری (شامل ابعاد هنجاری قلمرو اخلاق روزمره) و بهویژه بر ادعاهای درهمتنیده و رقابتی (عدالت) اجتماعی و محیطی است. در تحلیل مذاکرات «آگونیستیک»، دیدگاه اخلاق شهری میتواند از رویکردهایی مانند اقتصاد اخلاقی و خلاقیت اجتماعی شهری استفاده کند که به محقق اجازه میدهد تصویر کاملتر و متفاوتتری از زندگی شهری ترسیم کند. این فهرست کامل نیست: باید با تمرکز بر روشهایی که موضوعات اخلاقی شهری به صورت گفتمانی ایجاد و اجرا میشوند، و درهمتنیدگی رویهها و اخلاق حاکمیت شهری تکمیل شود.
اخلاق شهری خود را به عنوان یک تمرکز مفید در بسیاری از رشته ها ارائه می دهد و محققان را قادر می سازد تا بازیگران، شیوه ها، تکنیک ها و تصورات را در موقعیت های شهری به هم متصل کنند. اخلاق شهری به راحتی توسط رویکردهای دیگر در تحقیقات شهری که تمایل دارند یا به گفتمانها یا با مادی بودن تغییرات، با زندگی روزمره یا نهادها، با تمرکز فوکویی بر اشکال حکومت یا علاقه به جنبشهای اجتماعی مربوط میشوند، انتخاب نشده است. با این حال، تمرکز بر اخلاق شهری و دیدگاههای تحلیلی که آنها را به عنوان یک هدف پژوهشی منسجم میسازد، مقیاسهای محلی و جهانی را به هم پیوند میدهد. این رویکرد پتانسیل پیوند ترتیبات فضایی، اهداف و رفتار سیاسی، و بازتاب بازیگران، منافع اقتصادی، نسخه های قانونی و شیوه های روزمره را دارد. شاید مهمتر از همه، این میتواند به کشف درگیریهای پنهانی کمک کند که تنها در تحلیل مواضع اخلاقی انجامشده و کاربردی در موقعیتهای شهری قابل مشاهده هستند.