48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
در دو دهه اخیر، دستور کار شهر خلاق به یک ابزار سیاستی عمدتاً نئولیبرال تبدیل شده است، که به نظر میرسد به جای کاهش نابرابریهای شهری که مشخصه آن اصیلسازی ، عدم استطاعت، بیثباتی و جداسازی است، پنهان میشود. محققان به تازگی شروع به جستجوی جایگزین هایی برای درک و توسعه شهر خلاق امروزی با برجسته کردن سودمندی مفاهیم قدیمی تر توسعه شهری کرده اند. با این حال، هیچ کس هنوز بر شهر مدرنیستی رفاه عمومی به عنوان یک شهر تاریخی از عصر صنعتی تمرکز نکرده است، جایی که فرهنگ به عنوان بیان ارزش های مشترک در زندگی روزمره عمل می کند. هدف اصلی این مقاله ارتقای بحث در مورد شهر خلاق و سیاستهای شهری واپسگرای اجتماعی آن با ترویج ارزشهای فراموش شده شهر صنعتی نه تنها به عنوان پیشین بلکه به عنوان جایگزینهای توسعهای ارائهدهنده معاصر آن است. ما 23 مصاحبه نیمه ساختاری با سهامداران کلیدی در شهر صنعتی Velenje، اسلوونی، که به سرعت به عنوان یک شهر سوسیالیستی پس از جنگ جهانی دوم در یوگسلاوی رشد کرد، انجام دادیم. نتایج ما نشان میدهد که دانش جمعی، خاطرات، احساسات و تأملات، ارزشهای جداییناپذیر صنعتگرایی و سوسیالیسم را حفظ میکنند که شهر بر اساس آن بنا شده است. توسعه صنعتی یک محیط فرهنگی خاص، تمرکز دانش ضمنی، نگرش ها، ارزش ها و سنت های مرتبط با همبستگی، احترام متقابل، چندفرهنگی ، رفاقت، برابری، و سخت کوشی را شکل داده است. این ارزشها با نوستالژی سوسیالیستی بهعنوان مدینه فاضله گذشتهنگر، میل و امید به جهانی امن، همبستگی و رفاه همسو هستند. نتیجه میگیریم که شهرهای خلاق میتوانند با ایجاد یک حکومت شهری فراگیرتر و ترویج نوآوری اجتماعی از همتایان صنعتی خود بیاموزند. با این حال، شهر صنعتی نیز توسط اثرات درون زا قفل شده در معرض خطر است که می توان با ایده های شهر خلاق غلبه کرد، که مستلزم یادگیری متقابل بین هر دو مفهوم شهری است.
در دو دهه گذشته بحث های قطبی در مورد شهر خلاق دیده شده است که یا بر وسواس خوش بینانه نسبت به بخش رشد جدید تأکید می کند یا بر تأثیر منفی آن بر جامعه شهری تمرکز می کند ( Tiel, 2017 ). ادعاهای مثبت بر گفتمان های فراصنعتی در مورد صنایع خلاق و طبقه خلاق به عنوان عوامل اصلی توسعه جدید یا استراتژی های بازآفرینی متمرکز است ( چاپین و همکاران، 2013 )، در حالی که دیدگاه های منفی نابرابری های اجتماعی، اقتصادی و فضایی توسعه شهری را برجسته می کند. با طرفداری از انواع خاصی از افراد، صنایع و مکان ها و پشت سر گذاشتن برخی از آنها ( رودریگز-پوز، 2018 ).
خلاقیت در زمینههای اجتماعی- فضایی مشخصی تعبیه شده است که شخصیت و اهداف آن را به روشهای مختلف شکل میدهد ( گروداچ، 2013 ؛ اسکات، 2014 ). با این وجود، همانطور که پرات (2008) استدلال کرد، شهرهای خلاق یک اشتراک دارند: آنها سیاست های ابزاری هستند که به دنبال استفاده از «فرهنگ» یا «خلاقیت» برای دستیابی به اهداف «غیرفرهنگی» خاص هستند که عمدتاً اقتصادی هستند (Ratiu, 2013 ) . . به نظر می رسد این رویکرد اقتصاد محور غالب به جای کاهش نابرابری های شهری و بازتولید مشکلات مشابه در مکان های مختلف را پنهان می کند ( گرهارد و همکاران، 2016 ). حتی ریچارد فلوریدا، بهعنوان یکی از قهرمانان اصلی پارادایم شهر خلاق ( فلوریدا، 2002 ، 2005 ، 2008 )، اخیراً اذعان کرد که همان نیروهایی که رشد شهرهای فوقستاره جهان را تقویت میکنند، چالشهای آزاردهنده آنها را نیز ایجاد میکنند: اعیانیسازی ، غیرقابل استطاعت، تفکیک، و نابرابری ( فلوریدا، 2017 ). پرت (2011) در قضاوت خود در مورد شکل واپسگرای اجتماعی شهرهای خلاق، نیاز به تحلیل دقیق تر، انعکاسی و مبتنی بر شواهد از شهر خلاق را مورد توجه قرار داد و خواستار توجه بیشتر به (فقدان) نتایج توزیع مجدد در موجود شد. مناظرات
از دیدگاه ما، دو شکاف تحقیقاتی عمده قابل شناسایی است. اولاً، تعداد کمی از نویسندگان بحث کاملی را در مورد سودمندی مفاهیم فراموش شده توسعه شهری برای درک و توسعه شهر خلاق امروزی برانگیخته اند. اوکانر و شاو (2014) پیشنهاد کردند که ریشه های اخیر گفتمان شهر خلاق به مفاهیم قدیمی تر از «شهر خوب» وابسته است، که می تواند «به عنوان یک اخلاق مراقبتی که اصول عدالت اجتماعی، برابری، و را در بر می گیرد» بیان شود. متقابل» ( Ash, 2006 : 1021)، اما به تدریج به ابعاد اقتصادی خود تقلیل یافته است. به طور مشابه، مایلز (2013 : 123) «شهر مدرنیستی رفاه عمومی» را بهعنوان یک شهر تاریخی از عصر صنعتی که در آن فرهنگ «به عنوان بیان ارزشهای مشترک در زندگی روزمره» مانند احساس جامعه عمل میکند، آشکار کرد. احترام متقابل، بردباری، برابری و همبستگی ( هارفست و همکاران، 2018 ). دوم، بیشتر ادبیات مربوط به شهرهای خلاق عمدتاً بر تجربه اقتصادهای لیبرال متمرکز است که در نتیجه دانش کمی از سایر زمینههای شهری وجود دارد ( بورن و یانگ، 2013 ). مطالعات تطبیقی نادر اغلب بر مطالعه انواع سرمایه داری تمرکز می کنند (مثلاً کلیفتون و همکاران، 2013 )، در حالی که سایر زمینه های تاریخی به خوبی مورد بررسی قرار نمی گیرند (به عنوان مثال Redaelli، 2015 ). نمونههای عملی توسعه شهری از محیطهای تاریخی جایگزین (مثلاً سوسیالیسم) میتواند برای مقابله با چالشهای اجتماعی که در نسخه(های) نئولیبرالی شهر خلاق امروزی به نمایش گذاشته شده است، ارزشمند باشد.
هدف اصلی این مقاله ارتقای بحث در مورد شهر خلاق و تأثیر واپسرونده اجتماعی آن بر توسعه شهری با ترویج ارزشهای فراموش شده شهر صنعتی نه تنها بهعنوان پیشین، بلکه بهعنوان جایگزینهای توسعهای پیشنهادی معاصر آن است. این مقاله پیشنهاد میکند که این ارزشها باید به خاطر بسپارند و با تحولات جاری سازگار شوند. ایده کلی جایگزینی مفهوم شهر خلاق نیست، بلکه تکمیل آن با درس های قابل انتقال از شهر صنعتی است. تأکید ویژه بر اثرات خارجی منفی شهر خلاق است که معمولاً توسط فرآیندهای توسعه نئولیبرالی، مانند نابرابری، بی ثباتی، نخبه گرایی، مقررات زدایی، و کاهش خدمات عمومی در بر می گیرد ( پک، 2005 ). این چالشها از منظر شهرکهای صنعتی که توانستهاند با حفظ پایه اقتصادی در تولید، توسعه فرهنگ صنعتی متمایز مبتنی بر ارزش ( Harfst et al., 2018 ) و حفظ منافع دولت رفاه، مشخصات صنعتی خود را حفظ کنند، نگریسته میشوند. ( بیتی و فاترگیل، 2017 ) از طریق نوآوری اجتماعی و حکمرانی شهری فراگیر . بافت شهری پسا سوسیالیستی که مورد مطالعه قرار نگرفته است ( بورن و یانگ، 2016 ) نیز مورد بررسی قرار گرفته است که ممکن است علیرغم سیال بودن، ابهام و تنوع آن ( ایلچنکو و دوشکوا، 2018 )، در مقایسه با توسعه شهری با سنت سرمایهداری مستمر، بینشهای اضافی را جمع آوری کند. . ما بهویژه علاقهمندیم که میراثهای سوسیالیستی و صنعتی چگونه تداوم مییابند و حال و آینده را شکل میدهند و تا چه اندازه با مسیرهای توسعه جدید همسو یا در تضاد هستند. تأثیر ارزشهای ترکیبی صنعتی و سوسیالیستی بر توسعه شهری معاصر از طریق دریچه شهر متوسط ولنیه، اسلوونی، تحلیل میشود که بسیاری از ویژگیهای یک شهر صنعتی را به نمایش میگذارد در حالی که به طور همزمان درجه بالایی از خلاقیت را از طریق فناوریهای متعدد و اجتماعی منعکس میکند. نوآوری ها
ریشههای جنبش شهرهای خلاق را باید در تغییر شرایط اجتماعی-اقتصادی و سیاسی پس از جنگ جهانی دوم جستوجو کرد، زمانی که کشورهای پیشرفته صنعتی بهرهوری را افزایش دادند، تولید سنتی را به کشورهای در حال توسعه انتقال دادند و با حمایت از خدمات وارد عصر فراصنعتی شدند. دانش، خلاقیت و نوآوری ( بل، 1973 ؛ لندری، 2000 ، 2006 ؛ لندری و بیانچینی، 1995 ؛ اسکات و استورپر، 2014 ). نقاط عطف مهم عبارتند از «چرخش فرهنگی» در دهه 1980 و «چرخش خلاق» در دهه 1990. چرخش فرهنگی توجه را از سنت مارکسیستی به سمت فرهنگ معطوف کرد ( گارنهام، 2005 ) برای پرداختن به زوال شهری و بازسازی اقتصادی، و پاسخ به تغییرات اجتماعی تحت نولیبرالیسم ( گروداچ، 2017 ). چرخش خلاق بعدی، طلوع عصر جدیدی را در حوزه های سیاسی و دانشگاهی با ساختن مفاهیمی مانند صنایع خلاق ( DCMS, 1998 )، اقتصاد خلاق ( Howkins, 2001 ) و طبقه خلاق ( فلوریدا، 2002 ) به عنوان اهداف سیاست نشان داد. که می توان آن را مدیریت کرد تا در درجه اول نتایج اقتصادی و گاهی اجتماعی را برای افزایش رقابت پذیری تضمین کند ( شلسینگر، 2016 ). نکته کلیدی ایجاد شرایط زندگی مساعد برای جذب انواع خاصی از افراد با استعداد شاغل در بخشهای فرهنگی و خلاقانه خاص ( بونتجه و ماسترد، 2009 ) به شهرهای بزرگ و مناطق شهری بود ( فلوریدا و همکاران، 2017 ).
پس از شور و شوق اولیه در محافل دانشگاهی و سیاستگذاری، محققان در مطالعات شهری (به عنوان مثال Evans، 2009 ؛ Krätke، 2010 ؛ Markusen، 2006 ؛ Peck، 2005 ؛ Pratt، 2008 ) چنین توسعه شهری را با این استدلال اصلی که استراتژی های شهر خلاق، استراتژی های شهری را تقویت می کنند، مورد انتقاد قرار دادند. برنامه هایی با طرح توسعه شهری در زمینه های رقابت بین محلی برای استعداد، بازاریابی مکان، و توسعه مبتنی بر مالکیت و بازار – چنین توسعه ای ناگزیر با تنش های اجتماعی و قطبی شدن اجتماعی همراه است (بونتجه و ماسترد، 2009؛ چاترتون ، 2000 ) . نمونه های متعددی از شهرهای آمریکای شمالی ( Catungal و همکاران، 2009 ؛ McCann، 2007 ؛ Ponzini & Rossi، 2010 ؛ Zimmerman، 2008 )، اروپا ( Bayliss، 2007 )، استرالیا ( Atkinson & Easthope، 2009 )، آمریکای لاتین ( Bagartner ) و روثفوس، 2017 )، و آسیا ( لیو و همکاران، 2020 ؛ ساساکی، 2010 ؛ اورشیچ، 2019 ؛ اورشیچ و تامانو، 2019 ) افزایش نابرابری های اجتماعی و اقتصادی را نشان دادند . برخلاف فراخوانهای قبلی برای «ازدواج» بین هنر و فناوری ( هال، 2000 )، محققان شروع به توجیه «طلاق» بین فرهنگیان و سیاستگذاران مسئول سیاست شهر خلاق کردهاند ( d’Ovidio & Rodríguez Morató, 2017 ) . و پیشنهاد کرد که طبقه خلاق واقعی در شهرها فقیرانی هستند با تدبیر و نبوغ ماهرانه خود در یک دور خلاقانه قابل توجه روزانه ( چترتون، 2000 ؛ ویلسون و کیل، 2008 ).
اگرچه هیچ ادبیاتی با این ایده که خلاقیت در توسعه شهری اهمیت دارد مخالفت نمیکند، اما درخواستهایی برای مفهومسازی مجدد مفهوم و سیاستهای شهر خلاق وجود دارد ( پرات و هاتون، 2013 ). بسیاری از نویسندگان بر لزوم توجه جدیتر به شمول اجتماعی تأکید میکنند ( چترتون، 2000 ؛ راتیو، 2013 ؛ ساساکی، 2010 ؛ ویوانت، 2013 ) و توسعه خلاقانه را به سمت یک جهت جامعه محور سوق میدهند ( گروداچ، 2017 ؛ پولیاک ایستنیچ، 2019 ) از طریق تقویت هویت جمعی، تعلق اجتماعی، انعطاف پذیری بوم شناختی، رویکردهای مشارکتی، و تحولات و فرآیندهای بلندمدت که توسط خواسته های گسترده تر پایداری فرموله شده است ( Ratiu، 2013 ).
مجمع جهانی اقتصاد در کاغذ سفید خود تاکید کرد که رویکرد ارزشمحور به مذاکره جهانی و حل مناقشه میتواند برای تقویت فرصتها برای رشد اقتصادی و امنیت فراگیر حیاتی باشد ( WEF، 2016 ). اسمیت و وارفیلد (2008) این چالش را پذیرفتند و بین دو جهت گیری ارزشی غالب در بافت شهری کانادا تمایز قائل شدند. بر اساس آنچه آنها مفهوم «فرهنگ محور» از شهر خلاق نامیدند، ارزش بیش از هر چیز به اعمال خلاقانه ای داده می شود که به رفاه اجتماعی، حقوق بیان و کیفیت زندگی شهروندان منفعت می رساند. سود و ارزش اقتصادی در درجه دوم اهمیت قرار دارد. از سوی دیگر، آنچه آنها جهت گیری «اقتصاد محور» نامیده اند، توسعه و رشد اقتصادی محلی را در درجه اول مهم می بیند و ارزش های هنری را در درجه دوم اهمیت قرار می دهد. با این حال، آندرس و چاپاین (2013) در بافت شهری اروپا نشان دادند که رویکرد فرهنگ محور منحصر به فردتر از رویکرد اقتصاد محور است و به ترتیبات حاکمیتی محدودکننده منجر می شود. مورد دوم نیاز به کاوش دقیق تر از پتانسیل یک رویکرد ارزش محور در مفهوم سازی مجدد مفهوم و سیاست های شهر خلاق را ایجاد می کند.
در غیاب استراتژیهای شهر خلاق جامعهمحور، اوکانر و شاو (2014) به مفاهیم قدیمیتری از «شهر خوب» اشاره کردند که توانستند جامعهای به هم پیوسته را سازماندهی کنند که رفاه جمعی و وظایف آن در اولویت بود. آنها با سیاستهای سنتی «فرهنگ عالی» که علیه بازار دولتشهرهای ایتالیایی قرن نوزدهم مداخله میکردند، شروع کردند و با کار برنامهریزان و نظریهپردازان شهری تا قرن بیستم ادامه یافتند. مامفورد (1961) و جاکوبز (1969) تلاش کردند تا افق شهروندی شهری و ایده آل شهر خوب را در عصر شهر صنعتی بازنگری کنند. در واقع، این تاریخهای شهر قرن بیستم پس از آنکه توسط نئولیبرالیسم و پست مدرنیسم شهری به زبالهدانی رفت، دوباره مورد بازبینی قرار میگیرند ( O’Connor & Shaw, 2014 ). با این حال، ما در حال حاضر شواهد تجربی را از دست دادهایم که به گفتمان شهر خلاق یک مسیر جایگزین در مقابل مفهومسازی تقسیمکننده اجتماعی بدهد. ما میتوانیم استدلال کنیم که تمام نمونههای شکست خورده قبلی، یا عدم وجود آنها، در نتیجه نادیده گرفتن مفاهیم قدیمیتر توسعه شهری (مانند شهر صنعتی) و سایر بافتهای شهری با سنت سرمایهداری ناپیوسته (مانند شهر (پسا)سوسیالیستی آسیب میبینند. ).
شهرهای صنعتی چیزی فراتر از مکان های تولید اقتصادی هستند. آنها همچنین سیستمهای بازتولید اجتماعی و فرهنگی و مکانهایی هستند که فرهنگ صنعتی متمایز ظهور میکند ( Byrne, 2002 ؛ Rauner, 1997 ). فرهنگ صنعتی یک مفهوم شگفت آور کم کلید است. یکی از اولین نویسندگانی که به آن اشاره کرد راونر (1997) بود که اصطلاح «فرهنگ تولید» را ابداع کرد که فراتر از حوزههای اقتصادی به حوزههای آموزشی، دولتی و سایر جوامع صنعتی گسترش مییابد. بیرن (2002) آن را یک گام به جلو برداشت و فرهنگ صنعتی را به عنوان یک شیوه زندگی و آگاهی طبقاتی (از کارگران یدی گرفته تا مهندسان تا سرمایه داران صنعتی) تعریف کرد. سهم او – بر اساس مطالعات موردی مناطق صنعتی در شمال شرق انگلستان – این بود که فرهنگ صنعتی بهطور باورنکردنی انعطافپذیر است و میتواند در دوران پسا صنعتی ادامه یابد. او جنبشهای اجتماعی و زیستمحیطی را بخش باقیمانده فرهنگ صنعتی در شهرهای فراصنعتی دانست. ایتون (2016) فرهنگ صنعتی را به عنوان داستانها، ایدهها، معانی، جهتگیریها و شیوههایی تعریف کرد که حول توسعه صنعتی یا یک منبع محلی (شهرکهای زغالسنگ، شهرکهای نفتی…) ساختار یافتهاند. او نشان داد که چگونه فرهنگ صنعتی نوآوری های جدید اجتماعی-فنی را آغاز کرد. در این مورد، چگونه شهرهای استخراج کننده انرژی سابق در تولید انرژی زیستی پیشرفته برجسته شدند . او استدلال میکند که ساکنان از فرهنگ صنعتی خود استفاده میکنند تا مشکلات محیطی یا توسعهای را که با آن مواجه هستند، درک کنند و به آنها پاسخ دهند.
کمک مهمی به نظریه فرهنگ صنعتی توسط هارفست و همکاران انجام شد. (2018) ، که آن را در امتداد عناصر میراث صنعتی ملموس و ناملموس طبقه بندی کرد . بعد ملموس بر میراث صنعتی ساخته شده (ساختمانها، مکانهای صنعتی) و حفظ یا استفاده مجدد از آن، اغلب به عنوان مکانهایی برای رویدادهای فرهنگی، آموزش یا اهداف دیگر تمرکز دارد ( راوتنبرگ، 2012 ). جنبه های ناملموس یا غیر مادی فرهنگ صنعتی بیشتر بر ارزش های نهفته مانند همبستگی، تساهل، چندفرهنگی ، احترام متقابل، رفاقت و برابری تمرکز دارد. آن ارزشها ابتدا در کارخانهها و معادن جعل شده بودند و بعداً در ساختارهای سیاسی-اجتماعی شهرکهای صنعتی و ساکنان آن گنجانده شدند و در شیوههای اجتماعی متنوع تجلی یافتند ( Matošević، 2007 ). جنبه های ناملموس فرهنگ صنعتی به صورت بین نسلی منتقل می شود. آیوینسون (2014) توضیح میدهد که چگونه پیوندهای همبستگی اجتماعی از معادن زغالسنگ میتوانند کارکرد متفاوتی در عصر صنعتیزدایی به خود بگیرند، جایی که مردم برای مقابله بهتر با آسیبهای پسا صنعتی «به هم میچسبند». گوسدز و همکاران (2020) ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی شهرکهای صنعتی را که بهطور تاریخی شکل گرفتهاند، بهویژه آرمانها، نگرشها، مهارتها و نهادهای محلی که برای مسیرهای توسعه جدید مساعد هستند، ذکر میکنند. آنها اصطلاح “قابلیت های محلی” را ابداع کردند که ارتباط نزدیکی با مفهوم فرهنگ صنعتی دارد.
به گفته گورمار و هارفست (2019 : 4): «فرهنگ صنعتی بر روی روالهای نهادینه شده خاص ساختارهای صنعتی، قراردادها، باورها و الگوهای تولیدی آنها و عوامل اجتماعی به هم پیوسته فراتر از خود کارخانه استوار است.» نویسندگان استدلال میکنند که فرهنگ صنعتی در یک جامعه فراصنعتی و اقتصاد مبتنی بر دانش نقش دارد، به ویژه از طریق باز کردن پتانسیل نوآوری فناوری و اجتماعی مناطق صنعتی قدیمیتر. این میتواند مسیرهای توسعه جدیدی را بگشاید، بهویژه برای شهرهای کوچک و متوسط که در آن بخش دانشبر به اندازه شهرهای بزرگ توسعه نیافته است ( Görmar & Harfst, 2019 ). نقش عناصر ملموس فرهنگ صنعتی، به ویژه میراث صنعتی، قبلاً در تحقیقات صنایع خلاق به خوبی تثبیت شده است (به Zhang et al., 2020 مراجعه کنید ). شواهد کمتری وجود دارد که عناصر ناملموس فرهنگ صنعتی را با اقتصاد خلاق مرتبط کند. به عنوان مثال، وارن و گیبسون (2011) شواهدی در مورد “خلاقیت یقه آبی” در یک شهر صنعتی استرالیا ارائه می دهند. آنها نشان میدهند که چگونه مهارتهای خاص، شبکههای اجتماعی و تدبیر کارگران به عنوان خلاقیت محلی، بومی و طبقه کارگر از طریق طراحی ماشین سفارشی ظاهر میشوند. آنها همچنین تأکید می کنند که خلاقیت طبقه کارگر بومی معمولاً از تصورات طبقه متوسط از صنایع خلاق حذف می شود.
با در نظر گرفتن این جنبههای فرهنگ صنعتی، به نظر میرسد که خاکی حاصلخیز برای بازسازی پایههای اقتصادی و ایجاد مجدد ترتیبات اجتماعی است، مفهومی به نام تجدید مسیر ( Görmar & Harfst, 2019 ). اما سنتها، عادات و انتظارات صنعتی نیز میتوانند جنبه منفی داشته باشند. فرهنگ صنعتی می تواند به یک قفل شناختی منجر شود، به این معنی که جامعه ای منفعل و مقاوم در برابر تغییر درگیر با مشتری گرایی محلی است ( هاسینک، 2010 ). به نظر میرسد این پدیدهها در شهرهای کوچکتر با یک شرکت مسلط و فرهنگ مردانه طبقه کارگر قویتر هستند ( دیل، 2002 ؛ نیلسون، 2010 ). گرابهر (1993) نشان داد که پیوندهای شخصی طولانی مدت و انسجام اجتماعی در مناطق صنعتی کارکردی نیز می تواند یک تله باشد، به ویژه اگر همراه با سطوح بالای همکاری بین صنعت و یک سیستم سیاسی-اداری باشد که در برابر هرگونه تغییر مقاومت می کند و قفل می ماند. به مسیرهای کاهش اقتصادی و اجتماعی آهسته است.
بر جنبه های منفی فرهنگ صنعتی می توان با ایده های شهر خلاق غلبه کرد، مانند اهمیت ابراز وجود فردی، گشودگی نسبت به ایده های جدید و رقابت بین بخش های اقتصادی و بازیگران. برعکس، شهر خلاق میتواند از ارزشهای فرهنگ صنعتی مرتبط با همبستگی، انسجام جامعه، و خلاقیت «طبقه کارگر» نهفته در تاریخ (و اغلب نادیده گرفته شده) بهره ببرد. به این ترتیب، مفاهیم فرهنگ صنعتی و شهر خلاق با رفع اشکالات فردی و در عین حال شناخت اشتراکات آنها مانند چندفرهنگی، تساهل و روحیه پیشگامی می توانند به طور بالقوه مکمل یکدیگر در نظر گرفته شوند.
به عنوان یک مفهوم، پسا سوسیالیسم با چالش های متعددی مواجه است و اغلب مورد انتقاد قرار گرفته است: اغلب از منظر مشکل به عنوان یک پدیده گذرا و موقت برای غلبه بر گذشته سوسیالیستی نگریسته می شود (ایلچنکو و دوشکوا، 2018 ) . تنها پس از آغاز هزاره، مطالعات شروع به در نظر گرفتن واقعیت های چندگانه پسا سوسیالیستی، گذشته سوسیالیستی و میراث آن، و تجربه محلی روزمره پسا سوسیالیسم کردند (Stenning & Hörschelmann, 2008). با این حال، شهرهای پسا سوسیالیستی در ادبیات مطالعات شهری بازنمایی ضعیفی دارند، و در صورت وجود، تأثیر پایداری بر بحثهای گستردهتر ندارند ( Ferenčuhová & Gentile, 2016 ).
بر اساس مدلهای شهر سوسیالیستی و پسا سوسیالیستی Sailer-Fliege (1999) ، Stryjakiewicz و همکاران. (2014) وجه تمایز ایدئولوژیک اصلی شهر پسا سوسیالیستی از سلف سوسیالیستی خود را مشخص کرد: از یک سو، لایه بندی جامعه، افزایش شدید نابرابری های اجتماعی و تفاوت های فزاینده در شرایط زندگی را در بر می گیرد و از سوی دیگر، آن را در بر می گیرد. تنوع سیاسی و اقتصادی و خصوصی سازی را با رویکردهای نئولیبرالی تقویت می کند. شهر پسا سوسیالیستی مجموعه ای از ارزش ها را در جمعیت القا کرد که کمتر به برابری اجتماعی و اقتصادی نسبت به آزادی سیاسی و اقتصادی توجه دارند ( فینکل و همکاران، 2001 ؛ نئوندورف، 2010 ). در بسیاری از کشورهای پسا سوسیالیستی در اروپای مرکزی و شرقی، تغییر ارزش به اصطلاح نوستالژی سوسیالیستی را به عنوان یک مدینه فاضله گذشته نگر، آرزو و امید برای جهانی امن، جامعه عادلانه، دوستی واقعی، همبستگی متقابل و به طور کلی رفاه ایجاد کرد. ( ولیکنجا، 2009 ). با این حال، نوستالژی سوسیالیستی بیشتر با نارضایتی از وضعیت موجود در کشورهای پسا سوسیالیستی (از نظر شاخص های عملکرد) مرتبط است تا تلاش های ایدئولوژیک برای یادآوری گذشته ( اکمن و لینده، 2005 ؛ شولیگوج، 2018 ).
گذار اقتصادی در اروپای پسا سوسیالیستی تأثیر شدیدی بر شهرها و مناطق صنعتی داشته است. پس از فروپاشی اقتصادی، اکثر آنها با مشکلات جدی، مانند بیکاری بالا، فقر رو به رشد، و آسیب های زیست محیطی گسترده مواجه شدند ( Lintz et al., 2007 ). این امر به ویژه در مورد شهرهای جدید سوسیالیستی و مراکز صنعتی سنتی صدق می کند ( کوواکس، 1999 ). تنها یک اقلیت توانستند از گذار از یک اقتصاد برنامهریزی شده به یک اقتصاد بازار بدون اختلال زیادی جان سالم به در ببرند و از آن زمان تاکنون در حال پیشرفت هستند ( Ograjenšek & Cirman, 2015 ). اکثریت با جایگزینی گفتمان مدرنیته و صنعت با پسامدرن و فراصنعتی، تصویر خود را در برابر موج صنعتی زدایی و عدم سرمایه گذاری مجدداً اصلاح کردند ( شورت و همکاران، 1993 ).
صنعتیزدایی اقتصاد شهری با برخاستن بخشهای سوم و خلاق دنبال شد ( Stryjakiewicz et al., 2014 ). محققان در اروپای پسا سوسیالیستی پس از آغاز هزاره به سرعت به گفتمان آکادمیک در مورد شهر خلاق پیوستند و آن را در تحقیقات و به ویژه سیاست گذاری گنجاندند، بدون اینکه به نقدی توجه کنند (Czirfusz, 2014 ) . این تا حدودی به بازسازی اقتصادی قوی این کشورها و نقش رو به رشد بخشهای خلاق و تا حدودی به نفوذ در اقدامات و برنامههای سیاست اتحادیه اروپا مرتبط بود ( Egedy et al., 2018 ). با این حال، بورن و یانگ (2016) استدلال کردند که مفاهیم خلاقانه به سادگی از غرب وارد شده و در زمینه پسا سوسیالیستی، با توسعه نسبتاً کمی یا جهش نظریه در محل و صدور یک نظریه جدید یا پالایش شده، اعمال میشوند. علاوه بر این، کاربرد غیرانتقادی گفتمانهای غرب محور در یک بافت پسا سوسیالیستی ممکن است برای توسعه محلی بسیار مشکلساز باشد: در برخی از کشورهای سوسیالیستی سابق، گرایشهای نئولیبرالی با پذیرش ایدههای بازار-بنیادگرا بهویژه قوی هستند ( چلسیا) . & Druţǎ، 2016 ). به همین دلیل، ایلچنکو و دوشکوا، (2018) خواستار کاوش در شهر پسا سوسیالیستی هستند، نه تنها از نظر اینکه چگونه روندهای جهانی را «پیروی می کند»، بلکه تا چه اندازه به این روندها «شکل می دهد».
به منظور نشان دادن اینکه چگونه شهرهای صنعتی در یک بافت پسا سوسیالیستی میتوانند پاسخهای معینی را برای مبارزات امروزی شهرهای خلاق با توهمات نئولیبرالی خود ارائه دهند، ما یک اسکن عمیق از شهر Velenje در اسلوونی را با روش تحقیق روایی انجام دادیم. ایده این بود که روایتهای فردی را بهعنوان وسیلهای برای درک تجربیاتی که توسط افرادی که در ولنج زندگی میکنند و کار میکنند، جمعآوری و تحلیل کنیم. تحقیق روایی آن تجربیات، توجیهات و توضیحات را با داستان سرایی منتقل می کند ( ساوین-بادن و ون نیکرک، 2007 ). روش تحقیق روایی برای درک روشی که مردم در این جامعه سوسیالیسم و صنعتی شدن را تجربه کردند و ارزشهای مشترک را توسعه دادند، ضروری است. در انجام این کار، کاوش روایی همچنین میتواند تجربیاتی را که زمینههای جدیدتر را در جامعه تجسم میدهند، مانند فراصنعتگرایی و روایتهای خلاقیت و نوآوری در توسعه شهری توضیح دهد. این روش ما را قادر ساخت تا تجربیات شخصی افراد را به فرآیندها و رویدادهای اجتماعی و فضایی گسترده تر ترجمه کنیم ( Wiles et al., 2005 ). ما باید تاکید کنیم که این یک روش کیفی است که در آن روایتهای جداگانه با ویژگیهای کمیشان سنجیده نمیشوند، اما با این وجود، محرکهای مهم رفتار جمعی هستند.
تحقیق روایت بر اساس 23 مصاحبه عمیق با ذینفعان کلیدی با دانش محلی در مورد توسعه شهری بود – ما با نمایندگان محلی از چهار حوزه مصاحبه کردیم: مقامات عمومی (3)، نمایندگان تجاری (13)، متخصصان علم و فرهنگ (4)، و جامعه مدنی (3). انتخاب دامنه ها به مدل مارپیچ چهارگانه اشاره دارد، که یک مفهوم متداول برای مشارکت دادن ذینفعان مرتبط در توسعه شهری و منطقه ای است ( کاوالینی و همکاران، 2016 ). مصاحبه ها نیمه ساختار یافته بودند تا دانش جمعی، خاطرات، عواطف، و تأملات مربوط به سوسیالیسم، صنعت گرایی و توسعه فراصنعتی را استخراج کنند و به صورت داستان های کوتاه از 20 تا 90 دقیقه ارائه شده اند (پیوست 1 را ببینید ) . در طول مصاحبهها، ما نه تنها به آنچه مردم میگویند، توجه میکنیم، بلکه به نحوه بیان آنها (منفی/مثبت، شکگرا/شوقآمیز…) توجه میکنیم تا تجربیات فردی را با فرآیندهای اجتماعی-فضایی گستردهتر مرتبط کنیم. ما مصاحبهها را با نرمافزار ATLAS.ti به کمک کامپیوتر، با کدهایی که بر مبنای ترکیبی قیاسی-استقرایی انتخاب شده بودند، رونویسی و کدگذاری کردیم. ما یک تحلیل زمینه مقولهای انجام دادیم که بخشهای کوتاهی از متن (یا نقلقولها) را با استخراج، طبقهبندی و کدگذاری آنها در چندین موضوع کلیدی بررسی میکند ( O’Toole, 2018 ).
Velenje یک شهر صنعتی پسا سوسیالیستی است (نگاه کنید به شکل 1 ) با حدود 30000 نفر جمعیت و نمایانگر یک شهر متوسط در سیستم شهری اسلوونی و یک مرکز منطقه ای با نهادهای عمومی است ( Nared et al., 2017 ). این شهر با داشتن تقریبا 60 درصد از محل کار خود در بخش صنعتی (تولید، معدن و ساخت و ساز)، یکی از صنعتی ترین شهرهای اسلوونی است. خارج از کریدورهای اصلی حمل و نقل قرار دارد و از نظر جمعیت، بیکاری، درآمد و غیره دارای شاخص های اجتماعی-اقتصادی پایداری است ( Bole et al., 2017 ).
توسعه ولنج به طور جدایی ناپذیری با استخراج زغال سنگ، که در اواسط قرن نوزدهم آغاز شد، مرتبط است. با این حال، شدت استخراج زغال سنگ در ابتدا کم بود و ولنج تا پایان جنگ جهانی دوم یک شهر بازار باقی ماند. رشد سریع آن در یوگسلاوی سوسیالیستی در دهه 1950 آغاز شد، زمانی که رهبری مؤثر مدیریت جدید معدن زغالسنگ باعث پیشرفتهای فنی شد و حفاری زغالسنگ را افزایش داد ( هودالز، 2015 ). همراه با صنعت نوظهور لوازم خانگی، فرصت های شغلی بسیاری را به ارمغان آورد، گسترش وسیع و سریع شهرک را به همراه داشت و باعث مهاجرت گسترده شد که تقریباً تعداد ساکنان را بین سال های 1961 و 1991 تقریباً سه برابر کرد. تنها حدود 40٪ از مردم در ولنج زندگی می کنند. تمام زندگی آنها و بسیاری از ساکنان جدید از کشورهای یوگسلاوی سابق مهاجرت کردند ( Bučar Ručman, 2015 ). خود ایجاد شهر یک هدف سیاسی و اجتماعی بود، بسیار از بالا به پایین، که توسط مقامات سوسیالیست آن زمان هدایت می شد که در تلاش برای ایجاد یک شهر از نوع اجتماعی ایده آل بودند – یک “آرمان شهر سوسیالیستی” (هودالز، 2015 ) .
بلافاصله پس از سال 1991، زمانی که اسلوونی استقلال خود را از یوگسلاوی اعلام کرد، ولنیه کاهش جزئی در صنعت و معدن زغال سنگ را تجربه کرد و مهاجرت شدید مردم متوقف شد. علیرغم برخی گرایشهای صنعتیزدایی، اقتصاد ولنج همچنان بر دو سیستم صنعتی بزرگ استوار است که تقریباً نیمی از جمعیت شاغل شهر را به کار میگیرند. اولین گروه، گروه معدن زغال سنگ Velenje با حدود 2000 کارمند است که زغال سنگ را برای نیروگاه مجاور که حدود یک سوم برق اسلوونی در آن تولید می شود، تامین می کند. دومی، سیستم تجاری Gorenje به عنوان یک تولیدکننده بزرگ اروپایی لوازم خانگی است که سهمی 3 درصدی در بازار اروپا و حدود 4000 کارمند محلی دارد. در دهه 1980، مشکلات زیست محیطی برجسته شدند و در دهه 1990 بازسازی محیطی (و تا حدی اقتصادی) دنبال شد ( Speh & Plut, 2001 ). فنآوریهای صنعتی در کارخانهها نیز مدرنسازی شدهاند، و ولنج اساساً تبدیل به یک شهر صنعتی پسا سوسیالیستی شده است: صنعتی در دوران سوسیالیستی، اما با تحول صنعتی نسبتاً موفق در تولید تجهیزات الکتریکی، که بخشی از بخش فناوری متوسط-بالا است. به طبقه بندی یورواستات NACE ( بول و همکاران، 2019 ). اقتصاد موفق ولنج نیز توسط صور فلکی قدرت سیاسی با یک دولت محلی با نفوذ، که تقریباً سی سال توسط سوسیال دموکرات های چپ میانه رهبری می شود، منعکس می شود ( تیران و همکاران، 2019 ).
اگرچه ولنج به صراحت هیچ سیاست شهری خلاقانه ای را اتخاذ نکرده است، اسناد و نشان های رسمی به طور فزاینده ای به سمت تأکید بر خلاقیت از طریق دریچه نوآوری های متعدد فناوری و اجتماعی سوق داده می شوند ( Bole et al., 2019 ). توزیع فضایی اختراعات اعطا شده بین سالهای 1975 و 2014، ولنیه را در میان شهرهای پیشرفته و نوآورانه در اسلوونی قرار میدهد ( Kozina & Bole، 2018 ). اکثر نوآوریهای فنی با تولید لوازم الکتریکی موجود، با فعالیتهای تحقیقاتی مهم در بخش مهندسی محیطزیست مرتبط است، که با تجربیات گذشته و دانش ساختار یافته حول استخراج زغال سنگ در کنار آلودگیهای محیطی مرتبط است. «روح پیشگام» که به عنوان طیفی از دارایی های خاص، مانند طرز فکر، مهارت ها، سنت ها و دانش ضمنی تعریف می شود ( هارفست و همکاران، 2018 )، آشکارا عمیقاً در فرهنگ صنعتی شهر منعکس شده است. علاوه بر این، Velenje دارای شیوههای اجتماعی-فرهنگی متنوعی است که میتوان آنها را از نظر اجتماعی نوآورانه توصیف کرد، از گروههای داوطلب زیر چتر مرکز جوانان محلی، یک مرکز رشد کسبوکار منطقهای، خدمات تحرک، پلت فرم مشارکت شهروندان و غیره (تیران، 2020) . ). آنها بر پایه سطح بالایی از پایداری اجتماعی در زمینه کالاها و زیرساخت های اجتماعی، زندگی اجتماعی و فرهنگی، و تأثیری که ساکنان محلی بر توسعه شهری دارند، مبتنی هستند (گوردون، 2019؛ تیران و همکاران ، 2019 ) . خاطره جمعی از خاستگاه صنعتی و دوران سوسیالیستی هنوز وجود دارد و نسبتاً مثبت تلقی می شود، همچنین در میراث صنعتی شهر، علائم و نمادها مانند بناهای عمومی به خوبی نگهداری شده، محصولات توریستی، نقاشی های دیواری و مصرف کننده منعکس شده است. مناطق. بسیاری از ساختمانهای صنعتی قدیمی متروکه در اطراف ولنج تغییر کاربری دادهاند و در معرض مکانسازی خلاقانه با تمرکز بر فضاهای هنری، جوانان و فرهنگ عامه قرار گرفتهاند ( Bole et al., 2018 ). چنین الگوهای توسعه ای ولنج را به عنوان یکی از بسیاری از شهرهای متوسط طبقه بندی می کند که طبق آخرین تحقیقات اروپایی به نظر می رسد به طور متوسط دارایی های سرمایه فرهنگی بیشتری به ازای هر ساکن نسبت به شهرهای بزرگتر دارند ( مونتالتو و همکاران، 2019 ). در نهایت، میتوانیم Velenje را بهعنوان نوع خاصی از شهر خلاق توصیف کنیم که بر اساس سنت سوسیالیستی و صنعتی ساخته شده است.
تحقیق روایی ما را قادر ساخت تا سه جنبه مشترک توسعه شهرک صنعتی را شناسایی کنیم (نگاه کنید به شکل 2 ). اولین مورد بر جنبه های مثبت فرهنگ صنعتی و ارزش های آن متمرکز است. دوم و سوم بیشتر بر آسیبپذیریهای (درونزا و برونزا) یک شهرک صنعتی امروزی تمرکز دارند.
از یک سو، ولنج به تازگی خاستگاه خود آگاه است، و از سوی دیگر، به فرهنگ غنی صنعتی که با ارزشهای ترکیبی جداییناپذیر صنعتگرایی و سوسیالیسم، مانند همبستگی، تساهل، چندفرهنگگرایی، احترام متقابل، رفاقت مشخص میشود، افتخار میکند . ، و برابری مصاحبهشوندگان پیشنهاد میکنند که این ارزشها دارای پسزمینه ایدئولوژیک در کارگری هستند که عنصر فرهنگی اساسی دوره گذشته است. اعتقاد بر این است که یادداشت متحد کننده کار و کمک متقابل که در «پشت همدیگر بودن» منعکس شده است از معادن به زندگی روزمره بالای زمین منتقل شده است. بخش بزرگی از ولنج با “کار شوک” (نگاه کنید به شکل 3 ) 1 و مشارکت مالی ساخته شده است ، که یک عمل جمعی از خود انکار بخشی از درآمد شخصی به نفع بالا بردن استاندارد اجتماعی کل بود. انجمن. فرهنگ صنعتی آگاهانه پرورش می یابد و مایه افتخار است. به نظر می رسد ارزش های سوسیالیستی آرمانی شده و از طریق نوستالژی ملایم سوسیالیستی نیز تجلی یافته است.
در طول تاریخ کوتاه ما، مردم در این محیط هرگز به کمک یا به تنهایی رها نشده اند. مردم هرگز به گونه ای غیر از اینکه شایسته کیفیت خاصی از زندگی هستند مورد توجه قرار نگرفته اند. البته این ارزش ها در اینجا همچنان پرورش یافته و توسعه یافته اند. و من فکر می کنم که ما امروز هم بر اساس این ارزش ها زندگی می کنیم. اگرچه این روزها گاهی کنترل همه چیز سخت می شود، اما هنوز این ما هستیم که در سطح جامعه محلی تصمیم می گیریم که شهرمان چگونه و در چه جهتی توسعه یابد تا این ارزش ها گرامی، احترام و البته، به دنبال. (مقامات عمومی، D17)
فرهنگ صنعتی در ساختار سیاسی-اجتماعی شهر و ارزشهای ساکنان آن ادغام میشود و در نوآوریهای اجتماعی متنوع، مانند یک گروه داوطلب محلی (نوعی جانشین اقدامات شوک سوسیالیستی کارگری؛ به شکل 4) تجلی مییابد . ) یک سرویس مهدکودک تعطیلات برای کودکان، یک برنامه کار تعطیلات برای جوانان، یک سیستم دوچرخه مشترک، و خدمات اجتماعی ارائه شده توسط شهرداری، مانند خدمات حمل و نقل در صورت تقاضا برای سالمندان یا معلولان جسمی، یکبار کمک مالی فوق العاده ، خانه امن، مشاوره حقوقی رایگان، کمک هزینه زایمان و خزانه شهر. با این حال، این نوآوری های اجتماعی را نمی توان تنها به عنوان جانشین توسعه صنعتی و سوسیالیستی گذشته، بلکه به عنوان یک بیان خلاقانه برای ارائه مراقبت و امنیت اجتماعی دانست. چنین رفتار نوآورانه ای نشان می دهد که چگونه می توان ایده های یک شهر صنعتی و خلاق را با هم ترکیب کرد تا به نفع ساکنان آن باشد.
این سنت در ولنجه است که خدمات زیادی رایگان داشته باشد. مردم به نوعی شروع کرده اند به این امر بدیهی. بنابراین، ما با این سیاست پیش رفته ایم، آن را تا امروز ادامه می دهیم و می خواهیم آن را ادامه دهیم. (مقامات عمومی، D17)
Velenje به همکاری داخلی خوب شهرت دارد . همه بخش ها کاملاً به هم مرتبط هستند، به طور هدفمند مدیریت می شوند، و هر کدام چشم انداز و برنامه های بلندپروازانه خود را دارند که با موفقیت به آن دست می یابند. بسیاری از زمینه ها بر اساس ایده شبکه سازی و ایجاد جامعه رشد می کنند . مصاحبه شوندگان از بخش های مختلف مانند تجارت، علم و فرهنگ گواهی می دهند که شهر پذیرای پیشنهادات مختلف از سوی شهروندان است و فعالیت های خود را مشارکتی و فراگیر در ارتباط با گروه ها و علایق مختلف اجتماعی می داند.
« در ولنج کاملاً طبیعی است که یک معدنچی، دکتر، استاد و یک معتاد روی یک میز بنشینند » (حرفه ای علم و فرهنگ، D12)
درجه بالایی از چندفرهنگی و تساهل، زمینه خوبی برای زندگی اجتماعی متنوع فراهم می کند، که این نیز ویژگی مشترک شهر خلاق است. مهاجران از جمهوری های جنوبی یوگسلاوی سابق عمدتاً با نیروی کار ارتباط داشتند. در چاه معدن که همه برابر بودند، جایی برای عدم تحمل وجود نداشت. حتی در اواخر دهه 1990، با وجود جنگ در بالکان به دلیل اصطکاکهای قومی، هیچ حادثه مهمی در چند قومیتی ولنج رخ نداد. این شهر به طور خاص زندگی مشترک فرهنگ ها و ملیت های مختلف (به عنوان مثال بوسنیایی، صرب، کروات و رومی) را تشویق می کند و اکثر ساکنان آن را می پذیرند.
ما به شهر چندفرهنگی بودن عادت کرده ایم. بخشی از ماست. رفتن به رویدادی که توسط جامعه بوسنیایی یا رومی برگزار می شود، کار مهمی نیست . همیشه بخشی از ما بوده است، ما با آن بزرگ شدیم. حتی مادران و پدران ما (جامعه مدنی، D8)
با این حال، توسعه اجتماعی مثبت تنها با تبدیل یک اقتصاد معدنی قدیمی به یک صنعت پیشرفته مبتنی بر دانش ضمنی، روحیه پیشگامی و شیوههای مهندسی امکانپذیر بود . نیروی محرکه توسعه معدن زغال سنگ و کارخانه گورنجه بودند که تا به امروز این نقش را بر عهده دارند. معدن زغال سنگ به دلیل مدیریت بلندپروازانه خود، محل آزمایش جدیدترین تکنیک های حفاری زغال سنگ در اروپا بود. روابط نزدیکی با شرکت های خارجی داشت و دائماً در بهبود و توسعه سرمایه گذاری می کرد. علاوه بر این، معدن زغال سنگ یک شرکت مسئولیت اجتماعی بود که با ایجاد امکانات ورزشی و تفریحی به ترویج فعالیت های فرهنگی و اجتماعی می پرداخت . در مقابل، تأثیر گورنجه بر زندگی اجتماعی در ولنج به سختی محسوس بود، زیرا کارکرد آن با جهان وطن گرایی عجین شده بود . همیشه یک پایش در یوگسلاوی و پای دیگرش در غرب بود. این بسیار بلندپروازانه بود، از رویکردهای مدرن استفاده می کرد و با نوآوری های تکنولوژیکی آزمایش می کرد. چنین توسعه اقتصادی نوآورانه ای ولنج را نه تنها به عنوان یک شهر صنعتی همبستگی محلی، بلکه به عنوان نمونه ای از یک شهر خلاق رقابتی بین المللی نشان می دهد. به نظر می رسد ویژگی مشترک هر دو مفهوم شهری، گشودگی نسبت به افراد، عادات، فرهنگ ها و شیوه های جدید است.
اگرچه ولنج توانست شرایط اجتماعی مطلوبی را ایجاد کند، اما توسعه ترکیبی صنعت گرایی و سوسیالیسم نیز منجر به برخی جنبه های منفی شد که نشان دهنده تأثیرات قفلی بود. سطح نسبتاً بالای جمعگرایی سنتهای اجتماعی-اقتصادی شهر را تقویت کرد و تنوع و توسعه مسیرهای جدید را دشوار کرد. این شهر آگاه است که پس از بسته شدن معدن زغال سنگ در حدود 30 سال، شرایط به طور قابل توجهی متفاوت خواهد بود. قبلاً تغییراتی در عملیات Gorenje رخ داده است که توسط شرکت چینی Hisense در سال 2018 خریداری شد. مصاحبه شوندگان تأکید می کنند که Velenje باید برای بازسازی طولانی مدت، نوسازی صنعتی و تنوع آماده شود .
اما می دانیم که اگر اتفاقی با گورنجه بیفتد، جایی که اوضاع در حال حاضر کاملاً بد نیست ، 2 و با معدن زغال سنگ، ولنج به یک بمب اجتماعی تبدیل خواهد شد. (مقامات عمومی، D17)
علیرغم آگاهی بالا از گزینه های محدود در مورد صنعت موجود و نیاز مبرم به تجدید ساختار اقتصادی، کمبود چشم انداز توسعه ای خاص در شهر وجود دارد. مقامات محلی می دانند که روند تحول برای تثبیت هویت شهر در قرن بیست و یکم هنوز کامل نشده است.
از آنجایی که در یک دوراهی قرار دارد و تحولی را تجربه میکند… شاید ولنج اکنون مستقیمتر با این مسائل مواجه است و مسیر خود را در حوزه اقتصادی پیدا میکند که چه چیزی را تغییر دهد. ما آن را احساس می کنیم، خودمان را جستجو می کنیم. (مقامات عمومی، D4)
یکی از عوامل محدود کننده توسعه در ولنج، به اصطلاح ” ذهنیت معدنچیان ” است. علاوه بر همبستگی و احترام متقابل، چنین پیوندهای اجتماعی قوی دارای عناصر مشتری گرایی ، خویشاوندی ، فساد ، عدم جاه طلبی و درجه معینی از استعفا است. برخی از مصاحبه شوندگان بر این باورند که افرادی که شرکت های بزرگ را مدیریت می کنند لزوماً شایستگی کافی برای این کار را ندارند، اما به دلیل ارتباطاتشان در آنجا قرار گرفته اند.
من یک مشکل در گورنجه می بینم. من می دانم که آنها کار می کنند، آنها سخت کوش هستند، اما “بی نظمی” زیادی وجود دارد، به همین دلیل است که شرکت های دیگر نیز کمی راکد هستند. من در این نوع ذهنیت معدنچی ها مشکل می بینم. مدیریت همیشه یکسان است، افراد فقط موقعیت خود را تغییر می دهند، اما این خوب نیست. (جامعه مدنی، D1)
با این حال، ذهنیت ماینرها مختص شرکت های بزرگ نیست. می توان آن را در سایر حوزه های زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز یافت. علاوه بر این، این مشکلات ذهنی نه تنها در محافل رهبری، بلکه در میان سایر ساکنان ولنج نیز قابل تشخیص است، که به نظر می رسد از همین نوع اینرسی پیروی می کنند و جاه طلبی زیادی نشان نمی دهند و حتی در مواردی استعفا می دهند. برخی از مصاحبه شوندگان از شرکت های کوچک و متوسط فکر می کنند که بزرگترین مشکل ولنج این است که مردم به اندازه کافی سخت کوش نیستند.
من می گویم : « به اندازه کافی شجاع نیست. بخش بزرگی از جوانان شهر فکر می کنند، خوب، شما یک چک حقوق تضمینی در گورنجه دریافت می کنید، شاید در معدن زغال سنگ، کارخانه حرارتی، چنین چیزهایی. اما متقاعد کردن مردم به کارآفرینی بسیار دشوار است. (نماینده تجاری، D3)
به نظر می رسد که اثرات منفی فرهنگ صنعتی را می توان حداقل تا حدی با ایده های شهر خلاق که به افراد تخیلی، روحیه کارآفرینی و اختراع مجدد دائمی فعالیت های اقتصادی ارزش بیشتری می دهد، برطرف کرد. یک انکوباتور کسب و کار منطقه ای به عنوان محل ملاقات برای استعدادهای جوان کارآفرین، فریلنسرها، استارت آپ ها، شرکت های با رشد سریع، مدیران و شرکت ها نمونه ای موثر از چگونگی ارتقای افراد، تیم ها یا شرکت های جاه طلبی است که می خواهند به نوسازی و تنوع بخشیدن به محیط های محلی کمک کنند. اقتصاد
اینجا استارتآپهایی وجود دارد، استارتآپهای زیادی اینجا شروع به کار کردهاند. آموزش و انتقال دانش زیادی در اینجا اتفاق می افتد. باید بگویم، برخی افراد بسیار مبتکر و پیشرفته این موارد را اجرا می کنند. […] انکوباتور ما فقط در سال گذشته 23 شغل جدید ایجاد کرد، که با توجه به اینکه ما به سختی دو سال سن داریم، بسیار بزرگ است. (نماینده تجاری، D3)
دوره پس از استقلال اسلوونی در سال 1991 با فروپاشی سوسیالیسم و معرفی سرمایه داری مشخص شد که منجر به تغییر تدریجی ارزش ها شد که بر دستاوردهای گذشته شهر صنعتی و خلاق تأثیر گذاشت. این خطر وجود دارد که اصول مدارا، چندفرهنگی، همبستگی و برابری اجتماعی که شهر بر اساس آن بنا و توسعه یافته است، به دلیل تمرکز فزاینده بر فردگرایی، رقابت پذیری، و اختیارات غیرمتمرکز، و همچنین کاهش مدیریت عمومی و مقررات زدایی، محو شود. آزادسازی و خصوصی سازی اقتصاد.
این نوعی عادت است که برخی ارزشها در طول زمان سعی میکنند خشک شوند… منطقی است: هر چه زمان بیشتر میگذرد، پرورش این ارزشها سختتر میشود. Velenje در اینجا مستثنی نیست. بنابراین، چالش در مورد چگونگی حفظ ارزشهای مرتبط با احساس عدالت اجتماعی روز به روز در حال افزایش است… » (اقتدار عمومی، D17)
نمایندگان جامعه مدنی مطمئن هستند که مردم در ولنج در گذشته با هم ارتباط بیشتری داشتند و تمایل به همبستگی داشتند. آنها به تفصیل توضیح می دهند و می گویند که در دوران سوسیالیستی با دریافت آپارتمان های نسبتاً بزرگ، بزرگ و روشن (نگاه کنید به شکل 5) ، مشاغل، تعطیلات، مراقبت های بهداشتی همگانی، آموزش و تفریح از « مرد عادی» مراقبت می شد . این راه مقامات برای بهبود شرایط زندگی معدنچیانی بود که زمان زیادی را در زیر زمین سپری می کردند.
من مدت زیادی در سوسیالیسم زندگی نکردم، بنابراین چیز زیادی برای گفتن ندارم. اما با شنیدن من، هر خانواده ای این شانس را داشت که به کنار دریا برود، که امروز دیگر چنین نیست، و همچنین مزایای زیادی که من آن را مثبت می دانم. این امروز از بین رفته است. من معتقدم که آنها آنقدر ضعیف زندگی نمی کردند. (جامعه مدنی، D1)
زوال ارزشهای بنیادی سوسیالیستی و صنعتی در دوره انتقالی از طریق شکستگی در پیوندهای زمانی قوی بین محلیها و تازه واردان و بین جامعه محلی و مالکان/مدیران غیر محلی/خارجی شرکتها آشکار شده است.
با بحران اخیر مهاجران در اتحادیه اروپا و کاهش پیشبینی شده معدن زغالسنگ ، نشانههای خاصی از عدم تحمل و دوقطبیسازی اجتماعی مبتنی بر پایههای نژادی و قومی شکل میگیرد. پس از ورود مهاجران و ایجاد مرکز پناهندگی در سال 2017، بخشی از جامعه مدنی به شدت با آن مخالفت کردند و از تمام ابزارهای قانونی موجود برای تلاش برای جلوگیری از آن استفاده کردند که در نهایت نتیجه ای حاصل نشد. در ژوئن 2018، پوسترهایی با نمادهای فاشیستی در شهر ظاهر شد. تنشهای بین محلیها و تازهواردها عمدتاً از این تصور پیشینیان ناشی میشود که تازهواردها از سهم نامتناسبی از مزایای اجتماعی برخوردارند.
پس برای کسی که کار میکند، نمیدانم، هشت ساعت در روز یا حتی بیشتر، زنده ماندن با فردی که به اینجا میآید، بدون شغل، بدون هیچ چیز و واجد شرایط بودن برای برخی مزایا آسان است . ‘ (مقامات عمومی، D17)
اکثر مصاحبه شوندگان بر این باورند که این مشکل بیشتر به چالش های ادغام معاصر تعداد فزاینده ای از مهاجران آلبانیایی مربوط می شود که به زبانی «متفاوت» صحبت می کنند.
در مجموع ، من واقعاً مشکلی در Velenje نمیبینم، اگر کسی در خیابان راه میرود، شاید به زبان بوسنیایی، کرواتی یا هر زبانی که ما با آن آشنا هستیم صحبت کند. اما اگر مردم به زبانی صحبت کنند که برای ما ناشناخته است، احتمالاً مزاحم تر است. در این صورت حتی نمی توانید با این افراد ارتباط برقرار کنید، ارتباط برقرار کنید، همکاری کنید، یا به آنها کمک کنید یا از آنها کمک بخواهید. اینجاست که همه این مشکلات بزرگ اجتماعی در کمین است. (مقامات عمومی، D17)
آلبانیاییهایی که به تازگی مهاجرت کردهاند (عمدتاً پس از 2010) غیرقابل دسترس به نظر میرسند، در گروههای بسته فعالیت میکنند، به اسلوونیایی یا هیچ زبان دیگری از جمهوریهای یوگسلاوی سابق صحبت نمیکنند و به عنوان باری برای محیط محلی تلقی میشوند. مقصر ظاهراً دولتی است که سیاست ادغام ندارد و مسئولیت آن را بر عهده شهرداری ها و سازمان های مردم نهاد می اندازد. همچنین می توان گفت که تأکید بر چندفرهنگی و مدارا روایت غالب سیاستمداران محلی است که می خواهند موقعیت خود را در چپ سیاسی تقویت کنند. این روایت اصولاً توسط مصاحبه شوندگان ما پذیرفته شده است، اما در واقع، نگرش آنها نسبت به اقلیت آلبانیایی چندفرهنگی نیست و آنها دولت یا خود مهاجران را به خاطر عدم شمول (در نظر گرفته شده) خود سرزنش می کنند.
تنش اجتماعی شناخته شده دیگر به جامعه محلی و مالکان/مدیران غیر محلی/خارجی شرکت های صنعتی بزرگتر مربوط می شود. این درگیری در گذشته وجود نداشت، زیرا ارتباط بین اقتصاد و جامعه محلی بسیار قوی بود. تا همین اواخر، سکان هدایت غولهای صنعتی در دست مردم محلی بود که مدیریت شرکتها را بر عهده داشتند و در عین حال به کیفیت زندگی در شهر نیز اهمیت میدادند. با ورود مالکان و مدیران جدید از سایر نقاط اسلوونی یا حتی خارج از کشور، نقش و اهمیت مسئولیت اجتماعی شرکت ها کاهش یافته است ، به ویژه در مورد بازسازی محیط زیست و توسعه آموزش .
اگر کاملاً صادق باشیم، مسئولیتهای اجتماعی و مشارکت اجتماعی اقتصاد در حوزه آموزشی را از دست دادهایم. به نظر می رسد در اینجا یک قدم به عقب برداشته ایم. به عنوان مثال، ما بورسیه تحصیلی نداشتهایم، هیچ چیز اساسی که در گذشته داده شده بود و میتوانست دانشآموزان را ترغیب کند که فرآیند آموزشی را طی کنند و به آنها امکان کسب تجربه مستقیم در اقتصاد را بدهد، نداشتیم. بسیار کمتر از آن وجود دارد. (مقامات عمومی، D17)
این تغییرات تدریجی ارزش ها را می توان به کمرنگ شدن نقش فرهنگ صنعتی در جامعه فراصنعتی نسبت داد. ارزشهای صنعتی، مانند همبستگی و تساهل، با جامعهای فردگرا که کنترل شخصی و موفقیتهای فردی مهمتر از انسجام جمعی است، مناسب نیستند ( کیریاکو، 2016 ). از سوی دیگر، برخی از این تغییرات در ارزشها، مانند عدم تحمل نسبت به مهاجران اخیر، میتواند به قفلهای درونی شناختی و سیاسی جوامع صنعتی قدیمیتر نسبت داده شود و نه تهدید نئولیبرال خارجی به خودی خود.
ما تعیین کردهایم که ارزشهای متمایز فرهنگ صنعتی که همبستگی، بردباری، چندفرهنگی، احترام متقابل، رفاقت، برابری و تلاش را جشن میگیرد، در ولنج توسعه یافته است، همانطور که در بسیاری از شهرها و شهرکهای صنعتی دیگر وجود داشته است (Görmar & Harfst, 2019 ) . این ارزشها با توسعه سوسیالیستی، که از نظر ایدئولوژیک عمدتاً به برابری اجتماعی و اقتصادی توجه داشت، در هم تنیده شدهاند ( فینکل و همکاران، 2001 ؛ نئوندورف، 2010 ). صنعتی شدن و سوسیالیسم پس از جنگ جهانی دوم و سوسیالیسم همزمان و تکمیل کننده یک اتحاد جدایی ناپذیر و پایه محکمی برای ترویج جمع گرایی قبل از فردگرایی تشکیل دادند. تمرکز چنین توسعه شهری بر توسعه ارزشهای مشترک، استراتژیهای جامعه محور و زیرساختهای عمومی بود که منجر به مفاهیم قدیمیتر اما همچنان ارزشمند «شهر خوب» ( Ash, 2006 ) یا «شهر مدرنیستی رفاه عمومی» میشد. ( مایلز، 2013 ).
اگرچه ارزشهای جمعی صنعتگرایی و سوسیالیسم در ولنج از توسعه گذشته سرچشمه میگیرد، اما امروزه همچنان پابرجاست که با مطالعات قبلی در مورد فرهنگ صنعتی مطابقت دارد ( Bosák et al., 2018 ; Byrne, 2002 ; Eaton, 2016 ). آنها در آگاهی مشترک شهروندان، شرکتها و مؤسسات تعبیه شدهاند و به نوآوریها و خدمات اجتماعی متعددی تبدیل میشوند. بزرگترین مزیت مشاهده چنین جامعه شهری پیوندی این است که امروز می توانیم شاهد آن باشیم. اکثر شهرهای خلاق معاصر فرآیند بسیار مشابهی را برای برقراری روابط نزدیک میان شهروندان خود در عصر صنعتی شدن طی کردند، اما پس از دست کشیدن از سازمان صنعتی جامعه و مزایای مربوط به دولت رفاه، سهم قابل توجهی از دارایی های اجتماعی و فرهنگی را از دست دادند ( بیتی و Fothergill، 2017 ). در عوض، استراتژیهای شهر خلاق به طور غیرانتقادی برنامههای نئولیبرالی را اتخاذ کردهاند ( Czirfusz, 2014 ) که منجر به افزایش نابرابری، بیثباتی، نخبهگرایی، مقررات زدایی، کاهش خدمات عمومی و غیره شده است ( فلوریدا، 2017 ؛ پک، 2005 ). به نظر می رسد که در طول تاریخ، ارزش هایی را که بر اساس آنها ساخته شده بودند فراموش کرده اند و انسجام اجتماعی را با قشربندی اجتماعی مبادله کرده اند – همه اینها به نام رقابت و انباشت طبقه خلاق و صنایع خلاق با پشت سر گذاشتن عوامل غیر خلاق. به همین دلیل، ما باید از فراخوان اوکانر و شاو (2014) پیروی کنیم که گفتمانهای قدیمیتر در مورد توسعه شهری هنوز با ایده شهر خوب امروز مرتبط هستند. مثال ولنج به عنوان یک شهر صنعتی سوسیالیستی سابق و هنوز فعال به ما می آموزد که چگونه توسعه عادلانه را تضمین کنیم، در حالی که به طور همزمان اشکال مختلف شهر خلاق را از طریق نوآوری های تکنولوژیکی و اجتماعی به نمایش بگذاریم.
عنصر کلیدی برای حفظ ارزش های جمعی و ایجاد نوآوری اجتماعی در ولنج، حاکمیت شهری مشارکتی و فراگیر است . در گذشته سوسیالیستی خود، شهر بر رویکردهای بدیع از کار شوک و کمک مالی خود متکی بود. از زمان فروپاشی یوگسلاوی تا به امروز، این شهر به پرورش ارزش های ترکیبی صنعت گرایی و سوسیالیسم از طریق ترویج فعال شیوه های جمعی و خدمات داوطلبانه و از طریق “داوطلبی حمایت شده” ادامه می دهد، جایی که چنین فعالیت هایی توسط شهرداری تقویت می شود (Ograjenšek & Cirman) . ، 2015 ). علاوه بر نقل و انتقالات اجتماعی قانونی ، شهر برخی از خدمات اجتماعی رایگان اختیاری قانونی را تأمین می کند که به طور گسترده برای همه شهروندان، از جمله جوامعی که در معرض خطر محرومیت هستند، و نه فقط نخبگانی که به راحتی می توانند هزینه پرداخت و دسترسی به آنها را داشته باشند، در دسترس هستند. در میان این خدمات رایگان، این شهر فضاهای رایگانی را برای سازمان های غیردولتی و انجمن های مختلف ارائه می دهد. این با اوکانر و شاو (2014) در تضاد است که دولتهای شهر نمیتوانند ارزش دسترسی به فضای خلاقانه ارزان را بر مبنای انعطافپذیر در مواجهه با منطق اجتنابناپذیر بازار «رایگان» زمین نشان دهند. مورد Velenje نشان میدهد که اقدامات ترکیبی دولت محلی، نهادهای مرتبط، و شهروندان میتوانند و باید قوانین سرمایهداری را به سمت نتایج بازتوزیعکنندهتر تنظیم کنند، همانطور که پرت (2011) از آن حمایت میکند . اقدام قاطع، مشارکتی و مستمر از سوی ذینفعان کلیدی شهری، مانند دولت شهر، بخش خصوصی، کارگران، و طیفی از بازیگران محله و جامعه، می تواند از بحران شهری جدید ناشی از تحولات نئولیبرالی که از طریق جنبش شهرهای خلاق بیان شده است، جلوگیری کند. فلوریدا، 2019 ). چنین حکمرانی جنبه های فراگیر را با جدیت بیشتری در نظر می گیرد ( چترتون، 2000 ؛ راتیو، 2013 ؛ ساساکی، 2010 ؛ ویوانت، 2013 ) و توسعه شهری را در جهت جامعه محوری هدایت می کند (مولارت و همکاران، 2007؛ بلاندو، 2017 ، 2017؛ و به سمت خلاقیت پایدار ( کرچبرگ و کاگان، 2013 ؛ کوزینا و همکاران، 2019 ).
با این حال، توسعه اجتماعی مترقی و عادلانه در ولنیه را نمیتوان صرفاً به حکومت محلی آن نسبت داد، بلکه به بافت ملی خاص (پسا) سوسیالیستی یوگسلاوی و اسلوونی نیز نسبت داد، که هر دو به خاطر سیاستهای برابریخواهانهشان شناخته میشوند و توزیع برابر درآمد را بدون توجه به آن ترجیح میدهند. موقعیت فرد در تقسیم کار اجتماعی را در نظر بگیرید ( ژوپانوف، 1970 ). در مقایسه با سایر کشورهای پسا سوسیالیستی که مشتاقانه سوسیالیسم فروپاشیده را با نئولیبرالیسم جایگزین کردند، اسلوونی توانسته است با اتخاذ نئوکرپوراتیسم، به دنبال مصالحه و توافقات جمعی لازم برای یک دستور کار متعادل و فراگیر، این گذار را به شیوه ای تدریجی و محدودتر انجام دهد (Bohle & Greskovits ، 2007 ). علاوه بر این، ارزشهای برابریخواهانه در اسلوونی از سال 1991 در حال رشد بوده است ( Vehovar & Tiran، 2017 )، که تا حد زیادی رتبه بالای آن را در میان برابرترین کشورهای اروپایی بر اساس درآمد و شکاف ثروت توضیح میدهد ( OECD، 2017 ). چنین چارچوب ملی این امکان را فراهم کرده است که سیاستهای شهری جامع اجتماعی به راحتی در شهر ولنجه مستقر شوند.
مهم است که تأکید کنیم ارزشهای مشترک و جمعگرایی مورد تأیید اقدامات همافزایی صنعتگرایی و سوسیالیسم، توسعه اقتصادی در ولنج را تضعیف نکرد. این شهر در میان شهرهای سوسیالیستی سابق و مراکز صنعتی سنتی که توسط کواچ (1999) به عنوان شهرهایی که در رکود عمیق، نرخ بالای بیکاری، فقر فزاینده و زوال شهری فرو میروند، نسبت داده میشود، برجسته است. ولنج موفق شده است به طور مداوم تولیدات صنعتی خود را با پیروی از اصول انواع مرتبط ( فرنکن و همکاران، 2007 )، از استخراج معدن از طریق لوازم خانگی گرفته تا صنعت متوسط و با تکنولوژی بالا با شرط بندی بر روی خلاقیت و نوآوری فناورانه از یک طرف تطبیق دهد ( کوزینا) & Bole، 2018 ) و انسجام اجتماعی و نوآوری از سوی دیگر ( گوردون، 2019 ؛ تیران، 2020 ؛ تیران و همکاران، 2019 ). به همین دلیل، ولنج را میتوان بهعنوان نوع خاصی از شهر خلاق نام برد که بر اساس ارزشهای سوسیالیستی و صنعتی ساخته شده است. این مدل چگونگی توسعه یک اقتصاد رقابتی و نوآور را نشان میدهد که از نظر اجتماعی نیز مسئولیتپذیر است و با مشکلات قطبیسازی اجتماعی و تنشهای اجتماعی مرتبط با شهر خلاق مقابله میکند ( بونتجه و ماسترد، 2009 ). چنین درسی میتواند برای مفهومسازی مجدد مفهوم و سیاستهای شهر خلاق با رویکرد ارزشی و با تأکید نه تنها بر جنبههای اقتصادی خلاقیت، بلکه بر جنبههایی که منجر به نوآوریهای اجتماعی و بهبود انسجام اجتماعی در جامعه میشود، مفید باشد.
سطح بالایی از سازگاری و انعطاف پذیری را می توان به اندازه مطلوب شهر نسبت داد ( مونتالتو و همکاران، 2019 ). اگرچه «کوچک بودن» یک اصطلاح نسبتاً کیفی و مبهم است ( ویت و گیبسون، 2009 )، شهرهای کوچک عموماً فاقد امکانات فرهنگی برای جذب طبقه خلاق هستند (دوبینسکی و گرت-پتز، 2002). از سوی دیگر، برخی تحقیقات نشان میدهد که محیطهای کوچکتر به دلیل «همجواری جغرافیایی»، شرایط خوبی برای ایجاد روابط متقابل حرفهای و شخصی بین بازیگران محلی دارند که زمینهای محکم برای تولید نوآوری اجتماعی و بازاندیشی در مسیر تولیدی جدید است. در مورد ارزش ها، اثرات اجتماعی و زیست محیطی بر سود ( گروس-بالتازارد و تالاندیر، 2020 ).
با این حال، ما باید اذعان کنیم که ولنج به طور کامل در برابر همه چالشهای اجتماعی-اقتصادی تحول شهری صنعتی مقاوم نیست ( مولر و همکاران، 2005 ؛ وولف و ویچمن، 2018 )، که بر نیاز به یادگیری متقابل بین خلاق و صنعتی تأکید میکند. شهر ما معتقدیم که بسیاری از کشمکشهای شهرهای صنعتی را میتوان با اقتباس از درسهایی از شهرهای خلاق غلبه کرد، زیرا آنها در ایجاد زمینههای حاصلخیز برای مفاهیم اقتصادیمحورتر، مانند تحول ساختاری، کارآفرینی و رقابتپذیری تجربه بیشتری دارند (شلسینگر، 2016 ) . تعطیلی معدن زغال سنگ در حدود 30 سال و فروش اخیر کارخانه گورنجه به سرمایه گذاران چینی و برنامه های آنها برای کاهش نیروی کار نشان دهنده آینده شکننده (پسا) صنعتی ولنج است. مانند بسیاری از شهرهای صنعتی دیگر، این شهر با نیاز زیادی به بازسازی بلندمدت، نوسازی صنعتی و تنوع مواجه است که قبلاً توسط شهرهای خلاق متعددی اجرا شده است. به نظر می رسد در تعقیب یک چشم انداز توسعه مشخص تر، ذهنیت معدنچیان به عنوان یک عامل احتمالاً بازدارنده فرهنگ صنعتی تأثیرات منفی بر توسعه ولنج دارد. هاسینک (2010) این پدیده را یک قفل سیاسی و شناختی نامید که به عقب ماندگی رشدی “مکان هایی که اهمیتی ندارند” کمک می کند ( رودریگز-پوز، 2018 ). مقاومت نهادی بهویژه به دلیل تمایل نهادها به حفظ ساختارهای موجود و روابط قدرت مشکلساز است ( Hassink, 2017 ). این “ترس” از دست دادن قدرت می تواند به جنبش های سیاسی افراطی نیز منجر شود. اگرچه تفاوت قابل توجهی در رفتار سیاسی و مشارکت بین شهرهای صنعتی و غیر صنعتی در اسلوونی وجود ندارد ( Bole et al., 2020 )، برخی از نویسندگان افزایش حمایت از احزاب پوپولیست و رادیکال را در مناطق صنعتی دیگر، بیشتر در مناطقی که با اقتصاد مواجه هستند، تشخیص دادند. کاهش ( دیوید و همکاران، 2013 ؛ Obschonka و همکاران، 2018 ). اگرچه ولنج (هنوز) با افول اقتصادی روبهرو نیست، نشانههای معینی از عدم تحمل و دوقطبیسازی اجتماعی بر پایههای نژادی و قومی شروع به شکلگیری کرده و تصویر شهر از چندفرهنگگرایی با موفقیت اجرا شده را به چالش میکشد. چنین تنش های منفی سیاسی و شناختی نه تنها برای ولنج بلکه برای سایر شهرهای صنعتی کوچک و متوسط نیز تهدیدی واقعی است. یکی از راه های ممکن برای غلبه بر این موانع، درس گرفتن از شهرهای خلاق است که توانسته اند محیط خود را با مفاهیمی مانند مدارا و گشودگی در برابر ایده ها، برنامه ها، افراد و فعالیت های جدید باز کنند.
ولنج با تمام جنبه های اجتماعی مطلوب فرهنگ صنعتی، نمونه مثبتی از توسعه شهری پایدار و جایگزینی برای برنامه های نئولیبرالی استراتژی های شهر خلاق است. با این حال، تغییر تدریجی ارزشها پس از استقلال اسلوونی در سال 1991، ریشههای این شهر را به خطر انداخته است. شهروندان، به ویژه سالمندان، هنوز به اصول جمعی که ولنج بر اساس آن ساخته شده است افتخار می کنند و «روزهای خوب گذشته» را با نوستالژی ملایم به یاد می آورند، نه به عنوان تلاشی ایدئولوژیک برای یادآوری گذشته (شولیگوج، 2018) بلکه به عنوان یک آرزو و امید . برای یک جامعه ایمن و عادلانه، دوستی های واقعی، همبستگی متقابل، و به طور کلی رفاه ( ولیکونجا، 2009 ). مردم آگاه و موافق هستند که دوران سوسیالیستی به پایان رسیده است و از آزادی سیاسی و اقتصادی آینده نگر استقبال می کنند. با این حال، با تشدید تهدید نئولیبرالی، عدم اطمینان، و اثرات قفل های سیاسی/شناختی، آنها نسبت به ترتیبات اجتماعی گذشته که برابری را ترویج می کرد، احساس نوستالژی می کنند. در این مرحله، یک شهرک صنعتی نباید صرفاً به عنوان جایگزینی برای تکمیل اشکال اجتماعی واپسگرای شهر خلاق در نظر گرفته شود. همچنین باید به عنوان نوعی ساختار شهری در نظر گرفته شود که در برابر مسیرهای نئولیبرالی ناشی از مفهوم شهر خلاق آسیب پذیر است. همانطور که کواچ (1999) دو دهه پیش بیان کرد، بسیاری از مشکلات و فرآیندهای مشابه در شهرهای پسا سوسیالیستی پس از فروپاشی پرده آهنین که دو یا سه دهه قبل در شهرهای سرمایه داری وجود داشت، معمول شده است. اینکه آیا شهرهای اروپای مرکزی و شرقی مقدر شده اند یا مصمم به گذراندن هر یک از مراحل توسعه غرب هستند، هنوز یک سوال است.
این تحقیق دارای محدودیت های خاصی است. ما مطمئن هستیم که روایتهای 23 مصاحبهشونده جنبههای کلیدی مثبت و منفی فرهنگ صنعتی را در کنار مفاهیم شهر خلاق به نمایش گذاشت. با این حال، محدودیتهایی برای این روش از نظر تعداد و ساختار مصاحبهشوندگان مرتبط با رونویسی و کدگذاری مصاحبههای فشرده، که برای تحقیقات کیفی متداول است، وجود دارد. ما معتقدیم که این امر مستلزم تحقیقات بیشتر در مورد ارزشهای صنعتی در سایر شهرها و زمینههای دیگر (شمال جهانی، جهانی جنوب، و غیره) است تا بدانیم چگونه شهرهای صنعتی و خلاق میتوانند یکدیگر را تکمیل کنند.
هدف اصلی این مقاله ارتقای بحث در مورد شهر خلاق و تأثیر واپسرونده اجتماعی آن بر توسعه شهری با ترویج ارزشهای فراموششده شهر صنعتی نه تنها بهعنوان پیشین بلکه بهعنوان جایگزینهای توسعه پیشنهادی معاصر آن است. این مقاله پیشنهاد میکند که این ارزشها باید به خاطر بسپارند و با تحولات جاری سازگار شوند. ایده کلی جایگزینی مفهوم شهر خلاق نیست، بلکه تکمیل آن با درس های قابل انتقال از شهر صنعتی است. همانطور که ادبیات نشان میدهد، شهرهای خلاق ارزشهایی را که در دوران صنعتی بر اساس آن ساخته شدهاند را فراموش کردهاند و شیوههای ترویج انسجام اجتماعی را با کسانی که منجر به طبقهبندی اجتماعی میشوند مبادله کردهاند . ارائه درسهایی از توسعه اجتماعی محور و عادلانه اجتماعی از ساختار شهری معاصر، ورودی ضروری برای اصلاح استراتژیهای شهر خلاق بد تعریف شده است.
یافتههای ما از مطالعه شهر صنعتی پسا سوسیالیستی Velenje، اسلوونی، نشان میدهد که دانش جمعی، خاطرات، عواطف و تأملات، ارزشهای جداییناپذیر صنعتگرایی و سوسیالیسم را حفظ میکنند که تا به امروز در بین شهروندان باقی مانده است. توسعه صنعتی در یک زمینه خاص محلی و ملی (پسا) سوسیالیستی، محیط فرهنگی خاصی را با تمرکز دانش ضمنی، نگرش ها، ارزش ها و سنت های مرتبط با همبستگی، احترام متقابل، چندفرهنگ گرایی، رفاقت، برابری، و سخت کوشی شکل داده است. این ارزشها با نوستالژی سوسیالیستی بهعنوان مدینه فاضله گذشتهنگر، آرزو و امید به جهانی امن، جامعه صادقانه، دوستیهای واقعی، همبستگی متقابل و رفاه همسو هستند. آنها به حکمرانی شهری فراگیر و نوآوریها و شیوههای اجتماعی متنوع ترجمه شدهاند که میتوانند به شهرهای خلاق دیگر منتقل شوند و مدلی جایگزین از توسعه شهری ارائه دهند. ولنج به عنوان نوع خاصی از شهر خلاق که بر اساس ارزش های سوسیالیستی و صنعتی ساخته شده است، باید به پرورش و حفظ این ارزش ها ادامه دهد تا از نظر اقتصادی موفق و از نظر اجتماعی عادلانه باقی بماند.
با وجود بسیاری از جنبه های مثبت ارزش های اجتماعی در ولنج، توسعه آنها جنبه های منفی خاصی را نیز به همراه داشته است که می توان آنها را به عوامل درون زا و برون زا تقسیم کرد. عوامل درونزا عمدتاً به ذهنیت معدنچیان و تأثیرات قفل شناختی/سیاسی مربوط میشوند که باید با تشدید درسهای دیگر شهرهای خلاق «معمولی» (مانند باز بودن، تنوع، کارآفرینی، رقابتپذیری) غلبه کرد. عوامل برونزا، به ویژه، مربوط به معرفی اخیر ذهنیت نئولیبرال است، که در عین داشتن تعدادی از اثرات مثبت بر اقتصاد، بر فروپاشی جزئی پیوندهای اجتماعی زمانی قوی، که در تعارضات بین افراد مختلف منعکس شده است، نیز تأثیر گذاشته است. جوامع ولنج و همچنین سایر شهرکها و مناطق صنعتی باید از این تلههای نئولیبرالیسم آگاه باشند و مسیر خود را بر اساس سنت صنعتی (و سوسیالیستی) دنبال کنند.
ولنج در ایجاد و حفظ مجموعهای از ارزشها که امروزه نادر هستند، نه تنها در شهرهای صنعتی در یک بافت پسا سوسیالیستی، بلکه در تراکمهای شهری سرمایهداری در غرب، موفق شده است. شهروندان از جنبه های مثبت توسعه گذشته آگاه هستند که حتی اکنون نیز به شکل سفارشی آن را حفظ و توسعه می دهند. در عین حال، آنها از شکنندگی این جنبه ها نیز آگاه هستند که در برخی موارد به دلیل تأثیرات بیرونی نئولیبرالیسم و ذهنیت معدنچیان خود اعتبار خود را از دست می دهند و چالش هایی را برای توسعه شهری آینده ایجاد می کنند.