• منطقه 22 - شهرک گلستان- ساحل شرقی دریاچه چیتگر - برج تجارت لکسون - طبقه 6

48000408 21 98+

info@toseabnieh.ir

شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18

اهداف مسکن و حاکمیت بازارهای مسکن شهری (قسمت سوم)

اهداف مسکن و حاکمیت بازارهای مسکن شهری (قسمت سوم)

اهداف مسکن و حاکمیت بازارهای مسکن شهری (قسمت سوم)

اهداف و تغییرات سیاست برنامه ریزی ملی در انگلستان

این بخش به بررسی اشکال دولت‌داری می‌پردازد که زیربنای سیاست‌های مسکن انگلیس بوده و نقش قدرتمند محلی‌گرایی متمرکز در ملزم به برنامه‌ریزان محلی، شهروندان، سیاستمداران و جوامع را برای در نظر گرفتن اینکه چگونه برنامه‌ریزی مکان‌های (آن‌ها) می‌تواند برای رسیدگی مجدد شکل بگیرد، برجسته می‌کند. سیاست ملی این نشان می‌دهد که اولویت‌ها بر اساس یک ایدئولوژی ساختاری است – ایدئولوژی که شکست‌های بازار مسکن را نتیجه مستقیم کمبود عرضه و ناتوانی سیستم‌های برنامه‌ریزی و برنامه‌ریزان در ارائه مکان‌ها و فرصت‌های کافی برای توسعه می‌داند. آنها توسط یک پروژه سیاسی گسترده تر از بازسازی برنامه ریزی محلی به عنوان یک رویه کارآفرینانه که به تعبیر اسکات (1998) “ساده سازی را به ارمغان می آورد” (ص. 8) پشتوانه دارد. همانطور که کار مقایسه ای Askew (2018) نشان می دهد، سیستم انگلیسی به طور منحصر به فردی در یک زمینه اروپایی متمرکز است زیرا “ابزارها توسط دولت مرکزی ایجاد می شوند و در کل کشور اعمال می شوند … [همراه با] تمرکز مقررات برنامه ریزی که باید توسط آنها رعایت شود. مقامات برنامه ریزی؛ مقررات محلی را نمی توان وضع کرد» (ص.87). فرض بر این است که ترویج برنامه‌ریزی مبتنی بر بازار، مقامات محلی، به‌ویژه در شهرهایی که با بحران مسکن مواجه هستند، تشویق می‌کند تا رویکردهای تقویت‌کننده‌ای را برای توسعه اتخاذ کنند، با سرمایه‌گذاری در مکان‌هایی که بیشترین اعتبار را برای توسعه‌دهنده دارند ( Eisenschitz & Gough, 1996). ). این شکل از تفکر سیاست شباهت‌های نزدیکی با سیستم‌های تاریخی تعبیه‌شده مالیات بر زمین و توسعه در ایالات متحده دارد و تحلیل بسیار مستند رژیم‌های شهری، ماشین‌های رشد و سیاست‌های توسعه اقتصادی محلی کارآفرینانه ( کاکس، 1993 ، ساویچ و همکاران) .، 2002 ). مقامات شهر تا حد زیادی به درآمدهای مالیاتی توسعه وابسته هستند تا در اکثر سیستم های اروپایی که در آنها بازتوزیع مجدد بودجه توسط دولت مرکزی بیشتر است.

ترویج رویکرد سمت عرضه مدت هاست که زیربنای سیاست مسکن در بریتانیا بوده است. حتی در دوران مداخله دولت در تأمین مسکن اجتماعی در دهه‌های 1950 و 60، دولت‌ها بین تخصیص مسکن بر اساس نیاز و هدف تقویت بازار املاک و مالکیت خانه درگیر بودند ( بوتون، 2018 ). در طول دوره تاچر (1979-1990)، بسیاری از مسکن‌های اجتماعی با نرخ‌های کاهش‌یافته در یک برنامه سیاسی پوپولیستی به مستاجران فروخته شد، در حالی که از سال 1990 شوراها مجبور شدند باقی مانده سهام را به انجمن‌های مسکن نیمه‌ایالتی منتقل کنند ( Crook & Kemp). ، 2019 ). در دولت‌های کارگری از سال 1997 تا 2010 یک سری نسخه‌های مجازی جدید و اشکال خوانایی برای توجیه مدرن‌سازی سیستم‌های مسکن و برنامه‌ریزی بسیج شدند. بیانیه سیاست برنامه ریزی 3: مسکن ، منتشر شده در سال 2006، و راه اندازی یک بازنگری رسمی از بازارهای مسکن، معروف به بررسی بارکر مسکن (2004)، به عنوان توجیهی برای ابزارسازی مجدد سیستم برنامه ریزی برای ایجاد « تغییر گامی ضروری در تحویل مسکن، از طریق رویکردی جدید و پاسخگوتر به عرضه زمین در سطح محلی (ص.5). بارکر ریویو رقمی معادل 260000 خانه در سال را به عنوان نیاز اساسی برای رفع نیازهای مسکن و دولت کارگر نیز رقم سالانه 200000 را به تصویب رساند.

این تغییرات باید با معرفی اهداف منطقه‌ای برای تحویل مسکن، با برنامه‌ریزان برای اطمینان از ترکیبی از تصدی‌ها و انواع برای ایجاد جوامع متعادل و پایدار، پشتیبانی شود ( راکو، 2007 ). مقامات برنامه‌ریزی منطقه‌ای نیز ملزم به ارائه سیاست‌های مبتنی بر شواهد بودند. در نتیجه، سیاست مسکن به شدت با خروجی های ارزیابی بازار راهبردی مسکن [SHMA] (که نیازهای مسکن را مشخص می کرد) و ارزیابی استراتژیک دسترسی به زمین مسکن [SHLAA] (که عرضه بالقوه زمین را شناسایی می کرد) مرتبط شد. این اسناد شواهد، در تئوری، قرار بود برای هماهنگ کردن اولویت‌های برنامه‌ریزی محلی برای مسکن استفاده شوند، اما تقریباً به طور کامل بر بازارهای فروش و خرید متمرکز بودند. هیچ هدف برنامه ریزی ملی اضافی برای مسکن مقرون به صرفه اجاره ای اجتماعی یا قیمت بازار وجود نداشت ( بووی، 2010 ). رویکرد کلی باید بر اساس اصول مدیریت عمومی و آنچه که ترتیبات «طرح، نظارت و مدیریت» نامیده می‌شود، تنظیم شود، که برای تعیین نیازهای توسعه پیش‌بینی‌شده و نظارت بر تحویل منطقه‌ای مسکن در راستای اهداف طراحی شده است.

با انتخاب دولت ائتلافی در سال 2010، سیستم برنامه ریزی دستخوش یک سری تغییرات دگرگونی بیشتر شد. در حالی که دولت‌های کارگر به دنبال دادن نقش قوی‌تر به بخش خصوصی بودند، ائتلاف یک مدل مقرراتی را اتخاذ کرد و تلاش‌ها برای نظارت بر فعالیت‌های بازیگران خصوصی را دلیل اصلی نرخ‌های ضعیف خانه‌سازی و شکست سیاست‌ها می‌دانست. در طول دوره 2004-2014، دهه پس از بررسی بارکر ، میانگین تعداد خانه های ساخته شده به طور متوسط ​​145000 خانه در سال بود، به این معنی که به گفته فدراسیون خانه سازان (2014) «بر اساس سه هدف تورمی قیمت بارکر اندازه گیری شد . کمبود خانه در این دهه اکنون به 953000 خانه می رسد. این بالاتر از یک عقب ماندگی است که قبلاً بزرگ بود (بین 93000 تا 146000 تخمین زده می شود) – و در سال 2004 در حال رشد بود (ص. 3). این شماره مجازی و خوانا بودن آن به کانون اصلاحات سیاست تبدیل شد و با نگرانی های گسترده تر در مورد مقرون به صرفه بودن واحدهای جدید، که برای چه کسانی ساخته می شدند، و میزانی که آنها با کمبود مسکن مواجه شدند یا به آن کمک کردند، به ملاحظات ثانویه تنزل یافت . اکونومیست، 2020 ).

برای ساده‌سازی مقررات، ائتلاف (2010-2015) بیانیه‌ها و دستورالعمل‌های خط‌مشی برنامه‌ریزی را لغو کرد و آنها را با چارچوب سیاست برنامه‌ریزی ملی واحد [NPPF] جایگزین کرد. همه رده‌های منطقه‌ای حکومت لغو شدند، به جز لندن (به زیر مراجعه کنید). این کار ظاهراً برای از بین بردن شکاف بین سیاست‌گذاری و جوامعی انجام شد که “نتیجه اهداف تحمیل شده و تصمیمات اتخاذ شده توسط نهادهای دور از آنها بود… برچیدن دستگاه منطقه‌ای غیرپاسخگو و معرفی برنامه‌ریزی محله‌ای به این موضوع می‌پردازد ” (DCLG, 2012). ، پی). بنابراین، اصلاح اهداف، با مداخلاتی که به دنبال تشویق و انضباط مقامات محلی و جوامع برای اتخاذ اهداف بالاتر برای تقویت تحویل کلی بود، در مرحله مرکزی تغییرات سیاست قرار گرفت. همانطور که در سال 2011 بیان شد:

مقامات محلی در تسهیل این رشد اقتصادی و اجتماعی نقش محوری دارند. در مسکن، این به معنای ایجاد مشارکت های قوی با بخش خصوصی، نوشتن برنامه های توسعه بلندپروازانه، آزاد کردن زمین برای توسعه و تعامل با جوامع آنها است تا اطمینان حاصل شود که برنامه های آنها بر اساس دیدگاه های آنها است ( DCLG، 2011 ، ص 4).

قابل توجه ترین ابزاری که ائتلاف معرفی کرد، جایزه خانه های جدید در سال 2012 بود که برای تأمین بودجه اضافی برای مقامات محلی “موفق” در جایی که خانه های جدید برای پرداخت هزینه ها و زیرساخت های مرتبط ساخته می شدند، طراحی شد. این برای تقویت بودجه برای رشد محلی طراحی شده بود و تا سال 2020/21 برخی از مقامات محلی پرداخت های قابل توجهی دریافت می کردند. به عنوان مثال، در سال 2020 به منطقه تاور هملتز لندن 21.981 میلیون پوند پرداخت شد که نشان دهنده سطوح بالای تحویل آن، به ویژه در مناطق Docklands لندن است ( MHCLG, 2021b ).

تمرکز اصلی این اصلاحات، معرفی شیوه‌هایی از دولت‌سازی بود که سیستم برنامه‌ریزی را مجدداً به ابزاری برای تسهیل سرمایه‌گذاری و توسعه شهری تبدیل می‌کرد، نه اینکه یک محدودیت درک شده باشد. NPPF، به طور خاص، انواع جدیدی از هماهنگی را با بازیگران خصوصی ایجاد کرد و با طیف وسیعی از گزارش‌ها و مداخلات سیاستی دیگر مانند بررسی مونتگیگ 2012 تکمیل شد، که «انطباق‌های نظارتی» ( کراچ، 2013 ) را برای رفع نیازها تعیین کرد. سرمایه گذاران صبور و بلندمدت، با تقاضای نوظهور بازار ملک در شهرهایی مانند لندن ( DCLG، 2012b ). اصلاحات مهم دیگر شامل آزادسازی حقوق توسعه املاک برای اجازه به صاحبان املاک تجاری برای تبدیل آن به کاربری مسکونی بدون تأیید برنامه ریزی محلی بود که تأثیرات قابل توجهی بر برخی از مراکز شهری داشته است ( فرم و همکاران، 2020 ). مهم‌تر از همه، NPPF یک تغییر گسترده‌تر به سمت برنامه‌ریزی مبتنی بر قابلیت دوام، با برنامه‌ریزان محلی ملزم به مذاکره درباره دستاوردهای برنامه‌ریزی با توسعه‌دهندگان به‌صورت سایت به مکان است، در حالی که قابلیت اقتصادی و سودآوری سایت را برای دومی در نظر می‌گیرد ( فرم و راکو، 2020 ). مذاکرات توسعه‌دهندگان را قادر می‌سازد تا از طریق محاسبات و مذاکرات دوام، تعهدات برنامه‌ریزی خود را «هزینه» به دست آورند، که در بسیاری از موارد منجر به کاهش قابل‌توجه مسکن ارزان قیمت برای حفظ دوام کل طرح شد. بازنگری‌های بعدی NPPF و راهنمای عملی برنامه‌ریزی سعی کرده‌اند به این موضوع رسیدگی کنند، اگرچه هنوز مشخص نیست که با چه موفقیتی مواجه خواهد شد.

از زمان انتخاب اکثریت دولت های محافظه کار در سال 2015، تحویل و عرضه مسکن به عنوان یک موضوع سیاسی اهمیت بیشتری پیدا کرده است. تحت مدیریت ترزا می (2016-2019) یک بیانیه سیاستی اصلاح بازار مسکن شکسته ما، هدف مجازی 300000 واحد را تکرار کرد، اما اصلاحات نسبتا کمی فراتر از سرهم بندی با NPPF در سال 2018 انجام داد. ادعا شد که سیستم برنامه ریزی و فقدان با وجود تمام مداخلات ذکر شده در بالا، اقدام مقامات محلی همچنان به عنوان یک محدودیت برای بخش خصوصی عمل می کند: «مشکل سه جانبه است: برنامه ریزی کافی مقامات محلی برای خانه های مورد نیازشان. خانه سازی که خیلی کند است. و یک صنعت ساخت و ساز که بیش از حد به تعداد کمی از بازیگران بزرگ متکی است ( DCLG، 2017 ). سایر اشکال انضباطی‌تر دولت‌داری معرفی شدند، به ویژه اجرای آزمایش‌های تحویل مسکن در سال ۲۰۱۸ که اهداف تعیین‌شده مرکزی را برای مقامات محلی تجویز می‌کرد. عدم دستیابی به اهداف باعث ایجاد یک برنامه اقدام محلی می شود که در آن یک مقام باید توضیح دهد که چگونه این شکست را برطرف می کند و چه اقداماتی باید انجام شود.

تا سال 2019، مانیفست محافظه‌کاران در جاه‌طلبی خود برای « تداوم افزایش تعداد خانه‌های در حال ساخت » و نیاز به ایجاد تعادل مجدد در بازار مسکن به سمت مالکیت خانه‌های بیشتر واضح‌تر بود: « ما به پیشرفت خود به سمت هدف 300000 خانه در سال ادامه خواهیم داد. تا اواسط سال 2020 این باعث می‌شود که ما حداقل یک میلیون خانه دیگر، با تمام دوره‌های تصدی، در پارلمان بعدی بسازیم – در مناطقی که واقعاً به آنها نیاز دارند. » ( حزب محافظه کار، 2019 ). دولت منتخب جانسون به طور مشابه از ساخت خانه های جدید دفاع کرده و به دنبال اعمال تغییرات بیشتر است. در سال 2020 دو بخش کلیدی اصلاحات آغاز شد. ابتدا یک اصلاح اساسی جدید در سیاست برنامه ریزی، برنامه ریزی برای آینده ( MHCLG, 2020b ) پیشنهاد شد. این سازمان خواستار تحمیل انواع جدیدی از منطقه‌بندی برای ارتقای عرضه و عرضه مسکن شد، تا حدی به این دلیل که به طور فزاینده‌ای آشکار بود که نیازهای مسکن شناسایی‌شده از طریق SHMAs ممکن است (و اغلب) بسیار متفاوت از ظرفیت‌های توسعه مکان‌ها باشد. این سند اعلام کرد که سیستم برنامه ریزی:

به سادگی منجر به ساخت خانه‌های کافی نمی‌شود، به خصوص در مکان‌هایی که نیاز به خانه‌های جدید بیشتر است. طرح‌های محلی تصویب شده، در جایی که اجرا می‌شوند، سالانه 187000 خانه در سراسر انگلستان فراهم می‌کنند – نه تنها به میزان قابل توجهی کمتر از جاه‌طلبی ما برای 300000 خانه جدید در سال، بلکه کمتر از تعداد خانه‌های تحویل شده در سال گذشته (بیش از 241000) است. نتیجه کمبود عرضه طولانی مدت و ادامه دار این است که مسکن به طور فزاینده ای گران می شود» (ص. 14).

سیاست‌های سنتی پس از جنگ که تلاش می‌کردند اهداف مسکن را به نیازهای اجتماعی مرتبط کنند، با گسترش اصلاحاتی که از دهه 1990 شروع شد، لغو شدند ( بوتون، 2018 ). سیاستگذاران استدلال کردند که این نیازها باید از طریق عرضه تولید شده توسط بازار برآورده شوند، نه از طریق برنامه ریزی سیاست گذاری. نتیجه تضاد و تنش بین اهداف فضایی (مجازی) و سیاست (واقعی) مکان محور برنامه ریزی و تحویل است.

در سال 2020، یک «روش استاندارد جدید» معرفی شد که نیاز ارزیابی شده مسکن را از 226000 خانه جدید به 337000 خانه در سال افزایش می‌دهد. این محاسبه مجدد پیشنهادی باعث افزایش 36 درصدی در بین مقامات انگلیسی شد ( MHCLG، 2021a ). روش جدید پیش‌بینی‌های رشد جمعیتی متوسط ​​برای هر منطقه در ده سال آینده را به‌عنوان مبنای خود در نظر می‌گیرد و آن را با توجه به نسبت‌های استطاعت مبتنی بر محل کار تنظیم می‌کند – چند برابر دستمزد متوسط ​​سالانه افراد شاغل در یک منطقه باید به آن بپردازند. برای خرید خانه در آنجا هر 1 درصد یک چهارم درصد به هدف مورد نیاز مسکن اضافه می کند، به طوری که یک مرجع با نسبت مقرون به صرفه مسکن 8 برابر دستمزد متوسط، هدف افزایش 25 درصدی خواهد داشت ( ONS، بدون تاریخ ). درصد بیش از تعداد نیاز مسکن که در سیاست‌های استراتژیک محلی به دست آمده است، برنامه‌های محلی (نوشته شده توسط مقامات محلی) و ارزیابی‌های آن‌ها بر اساس ظرفیت تحویل محل مسکن را جزء مهمی در دستیابی به اهداف مسکن قرار می‌دهند. متدولوژی استاندارد جدید همچنین پیشنهاد می‌کند که «تنظیم سیگنال‌های بازار» را با ترکیب تفاوت در قیمت ده سال پیش تا تعدیل نسبت مقرون‌به‌صرفه امروزی انجام دهد – به این معنی که مقامات محلی مسئول پاسخگویی به تغییرات سیاست‌های کلان اقتصادی و ملی از طریق تأمین سمت عرضه هستند. این محدودیت را بر روی اعداد قرار داده شده توسط برنامه های استراتژیک محلی بر این اساس حذف می کند که “به منظور افزایش قابل توجه عرضه خانه ها و رفع کمبودهای گذشته در سریع ترین زمان ممکن، نیاز به تغییر مرحله ای است” ( MHCLG, 2021a ).

با این حال، افزایش چشمگیر تعداد مسکن که در سراسر انگلستان ایجاد می‌کند، واکنش شدیدی را در میان سیاستمداران و جوامع، به‌ویژه در مناطق روستایی، برانگیخت. در مواجهه با شورش پشتیبان در حزب خود به رهبری ترزا می، نخست وزیر سابق، که این روش را به عنوان یک «الگوریتم جهش یافته» توصیف کرد، دولت تصمیم گرفت تغییرات پیشنهادی را اجرا نکند. در عوض، در دسامبر 2020 اعلام کرد که متدولوژی استاندارد موجود را حفظ خواهد کرد و در عین حال به اهدافی که با اعمال افزایش 35 درصدی (که بعد از سقف اعمال شده) تنها در 20 مرکز شهری پرجمعیت برتر ( MHCLG 2021a ) به دنبال آن بود، دست یافت. توضیح MCHLG برای این موضوع این بود که رشد مسکن را با ایجاد تراکم در شهرهایی که بیشترین مشاغل در آن وجود دارد، هدف قرار داد، اما همچنین تأثیر آن بر انتقال هرگونه بار اضافی مسکن از پایگاه سیاسی روستایی و حومه‌ای خود محافظه‌کاران به مناطق شهری بود.

این رویکرد نشان‌دهنده فقدان هماهنگی فضایی استراتژیک در سیستم برنامه‌ریزی به طور گسترده‌تر و پیامدهای منطقی یک رویکرد مبتنی بر بازار و تحویل محور در تقویت توسعه ناهموار، به جای تلاش برای ایجاد تعادل مجدد در اقتصادهای فضایی است ( مک گینس، گرین هاگ و گرینگر). ، 2018 ). همچنین منعکس کننده و بازتولید تنش های اصلی در قلب دولت و دولت آن است. از یک طرف، بخش طرفدار بازار از حزب محافظه کار برای توسعه بیشتر و عرضه جدید فشار آورده است. در حالی که از سوی دیگر، رای دهندگان سنتی محافظه کار خانه دار، در مناطق روستایی و حومه شهری مرفه تر، اغلب در برابر ساختمان های جدید مقاوم هستند ( باکستر، 2021 ). مهم ترین تنش ها در مناطق پر تقاضا در اطراف لندن به وجود آمده است. بنابراین، در پاسخ، دولت اعلام کرد که محاسبات جدید اهداف الزام آور در برنامه ریزی محلی را منعکس نمی کند، بلکه نقطه شروعی برای تعیین سطح نیاز به منطقه است ( MHCLG, 2021a , p. 1). کسانی که مخالف توسعه جدید هستند می‌توانند ارقام جدید را در کنار محدودیت‌هایی که مناطق با آن مواجه هستند، مانند کمربند سبز، و زمینی که واقعاً برای توسعه در دسترس است، مورد توجه دقیق قرار دهند، تا تصمیم در مورد تعداد خانه‌هایی که باید برای آن برنامه‌ریزی شود گرفته شود. (ص.1). برای چنین مخالفانی اطمینان‌بخش است، اهداف جدید دیگر سیاست‌های برنامه‌ریزی، از جمله حفاظت‌های تعیین‌شده در…حفاظت‌های قوی برای کمربند سبز را نادیده می‌گیرند. این بر عهده مقامات محلی است که دقیقاً تعیین کنند برای چه تعداد خانه برنامه ریزی کنند و آن خانه ها در کجا مناسب ترین مکان هستند (p.1).

در این بخش، ما مسیرهای سیاستی را ارائه کرده‌ایم که بر افزایش رویکردهای هدف‌محور به مسکن در طول دهه 2000 در سطح ملی تأکید دارند. در حالی که اهداف مجازی همیشه بخشی از حاکمیت و سیاست (فضایی) دولت را تشکیل می‌دادند، با مدرن‌سازی سیستم‌های مدیریت دولتی تحت دولت بلر در سال 1997 بود که آنها ویژگی مهم و دستوری بیشتری به خود گرفتند. دولت‌های محافظه‌کار به طور فزاینده‌ای از آنها برای همسو کردن اقدامات بخش خصوصی با اولویت‌های سیاست عمومی از طریق استفاده از اشکال هدف‌محور قوی‌تر دولت مجازی استفاده کرده‌اند. رسیدن به اهداف متمرکز همانطور که قبلاً بحث شد، این به نوبه خود محاسبات کمی را بر نتایج کیفی تر اولویت می دهد، که به ملاحظات ثانویه وابسته به تولید ارزش های مالی تبدیل می شوند. در بخش بعدی، راه‌هایی را بررسی می‌کنیم که از طریق آن این تغییرات گسترده‌تر در دولت مرکزی دولت مرکزی بر سیاست و برنامه‌ریزی مسکن در لندن به‌طور خاص تأثیر گذاشته است و به نوبه خود چگونه تجربیات شهر بر درک مسلط از سیاست ملی تأثیر گذاشته است.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.