اهدای هدایای آنتیک و نفیس در طول تاریخ فعالیت صنعت نفت در ایران باعث شده است تا ضمن حمایت از تولید و نگهداری صنایع دستی، هنرمندان این عرصه نیز به جهت سفارش کار از سوی صنعت نفت حمایت شوند و از همین طریق، هنر و ادبیات و فرهنگ ایرانی نیز در جهان ساری و جاری شود. در مجله انگلیسی زبان «نفت» بولتن رسمی کمپانی نفت انگلیس و ایران و در بین اخبار و گزارشهای منتشرشده در این نشریه ارزشمند، تصاویری از هدایای آنتیک، در اخبار منتشرشده از جلسات تودیع و معارفه و… ثبت و ضبط شده که گویای استفاده از هنر و ادبیات ایرانی در سطح جهانی است.
نمونه اول، جامی منحصربهفرد است که در خبر منتشرشده در جلد ۴، شماره یک، نشریه نفت در ژانویه ۱۹۲۸ صفحات ۲۳-۲۲ از آن مطلع میشویم. این اثر، جامی است که در سال ۱۹۲۷میلادی به مناسبت بازنشستگی «جی. ال. رایت» (J. L. Wright) مدیر پیشین میادین نفتی در ایران، از طرف کارکنان شرکت نفت انگلیس مستقر در ایران به وی تقدیم شده است. در میان افرادی که این جام را هدیه دادهاند، اسامی «جی. ای. جیمسون»« (J. A. Jameson) دکتر «ام. وای. یانگ» ( Dr. M. Y. Young)و «دبلیو. دی. اسمیت» (W. D. Smith) بیشتر به چشم میآید. از متن خبر منتشرشده متوجه میشویم که این جام را که دکتر یانگ شخصا اعطا کرده به صورت اختصاصی برای «لیردرایت» تهیه و حاشیههای آن به نام وی کندهکاری شده است. متن حاشیه جام به زبان انگلیسی به این شرح است: «من به عنوان نشانهای از دوستی، برای «جان لیرد رایت»، مدیر میادین نفتی شرکت نفت انگلیس و ایران این جام را تهیه کردهام. ۱۹۲۷میلادی.» در متن گزارش مذکور همچنین میخوانیم: «دکتر یانگ» که از طرف کارکنان شرکت نفت در ایران و شخص خود صحبت میکرد، پس از یک سخنرانی پرشور و احساسی، این جام را به آقای «رایت» تقدیم کرده و وی را دوستی خوب و مدیری قوی توصیف میکند که چندبار توانسته با مدیریت قوی خود، میادین را از نابودی نجات دهد. جام، از جنس چوب افرا ساخته شده و تزئینات و نوشتههای اطراف آن از نقره است. این اثر هنری توسط «عمر رمزدان» به سبک آثار قرن شانزدهم ساخته شده بود، ولی دارای طراحی کاملا منحصربهفرد و بزرگترین نمونه ساختهشده در نوع خود تا آن زمان بود.
شعر مولانا بر دواتدان طلایی
در جلد دهم، شماره۵، به تاریخ آگوست ۱۹۳۴، صفحات ۲۵-۲۴ نشریه نفت نیز خبری در مورد یک مراسم بازنشستگی منتشر شده که طی آن دواتدانی طلایی با اشعاری از مولانا به مدیر بازنشسته اهدا شده است. این اثر آنتیک در سال ۱۹۳۴ و این بار به مناسبت بازنشستگی خود «دکتر ام. وای. یانگ» (Dr. M. Y. Young) تهیه شده و به دست «سر جان کدمن» (Sir John Cadman)به نمایندگی از کارکنان شرکت نفت و دوستان وی در ایران به او هدیه شده است.
به همراه این اثر هنری گرانقدر، طوماری حاوی یک یادداشت و اسامی افرادی که در تهیه این هدیه همراهی داشتهاند، وجود دارد. در ادامه همین گزارش متوجه میشویم که «دکتر یانگ» نیز در نامهای به «سر جان کدمن» از تمامی همکاران که در تهیه یادبود همکاری داشتهاند، تشکر کرده است. این اثر که تزئیناتی از جنس طلا و نقره دارد، یکی دیگر از آثار منحصر به فرد ساخته شده توسط «عمر رمزدان» است که در عکس منتشرشده از آن، یک مصرع از شاعر بزرگ ایرانی، مولانا درج شده است: «در علاجش سحر مطلق را ببین [در مزاجش قدرت حق را ببین]». این مصرع متعلق به بخش سوم از دفتر اول مثنوی معنوی در داستان پادشاه و کنیزک است.
عمر رمزدان
«عمر رمزدان»، متولد سال ۱۸۷۳میلادی در شفیلد انگلستان بود و ظاهرا ریشه در خاندانهای پارسیان هند داشت. در پرتابل رسمی «نقرهکاران ادینبورگ» او یکی از معتبرترین نقرهکاران جهان معرفی شده که آثارش جایگاه خاصی در موزهها و گالریهای جهان دارد. ویژگی بارز کارهای وی استفاده از طرحها و الگوهای سنتی و بومی و ایجاد نوآوری در آنها عنوان شده است. بر اساس همین منبع میدانیم؛ شغل خانوادگی «رمزدانها» نقرهتراشی بود؛ شغلی که در منطقه صنعتی شفیلد، به عنوان مرکز ساخت قاشق، چنگال و کارد، کاری معمول حساب میشد.
«عمر رمزدان» از کودکی با شغل خانوادگی آشنا شد و مهارتهای اولیه را آموخت، اما آثاری که در بزرگسالی خلق کرد محصول ذوق و استعداد شخص وی بود. شاید شرایط زندگی وی را نیز بتوان تا اندازهای در این سیر دخیل دانست. وی در سال۱۸۷۹میلادی به همراه خانواده به ایالات متحده مهاجرت کرد و حدود هفت سال از دوران کودکی خود را در آنجا سپری کرد. این سالها که مصادف با آخرین دوره تب طلا در آمریکا بود، میتوانست فرصت مناسبی را برای خانواده «رمزدان» برای گسترش فعالیت خود فراهم کند، هرچند بازگشت آنها به انگلستان نشان میدهد که این تصور، امیدی واهی بیش نبود! ظاهرا، همین سفر اولین جرقههای استعداد را در «عمر» شکوفا کرد. وی پس از بازگشت ضمن کارآموزی نزد اساتید فن، در مدرسه هنری شفیلد نیز ثبتنام کرد و در همین مدرسه بود که اولین تجربیات هنری خود را به انجام رساند و با تعدادی از دوستان و اساتید خود آشنا شد که تا پایان عمر همراه وی بوده و در زندگی هنری وی اثرگذار بودند.
عمر رمزدان در سال ۱۸۹۴میلادی برنده بورس صنعتی شفیلد شد که گام بلندی در جهت افزایش مهارتها و شکلگیری سبک خاص وی بود. علاوه بر کلاسهایی که در کالج سلطنتی در لندن برگزار میشد، وی ساعات طولانی را در موزهها و گالریها به الگوبرداری از آثار کلاسیک هنری میگذراند. عمر پس از مرگ پدر در سال ۱۸۷۹، به جای آنکه کسب و کار خانوادگی را که اکنون توسط مادرش اداره میشد، ادامه دهد، ترجیح داد با سفر دور اروپا عمق دانستهها و مهارتهای خود را افزایش دهد. وی از فرانسه، بلژیک، سوئیس، ایتالیا و آلمان بازدید کرد و در بازگشت توانست در مسابقه طراحی جامی برای شهر شفیلد برنده شود. این اولین اثر قابلتوجه وی است که هنوز باقی مانده است و راه را برای شهرت وی با کرد.
وی پس از این پیروزی به همراه شریکش به لندن رفت و اولین کارگاه خود را در محلهای پاییندست در استمفوردبریج چلسی افتتاح کرد. در همین کارگاه بود که «جام شفیلد» طراحی و ساخته شد، اما پس از شهرت یافتن کارگاه، رمزدان و شریکش مجبور شدند کارگاه و دفتر را به محل بزرگتر و در منطقه بهتری منتقل کنند. آغاز جنگ جهانی اول منجر به جدایی «رمزدان» از شریک و همکارش شد. با این حال وی خود بهتنهایی کارگاه را اداره کرده و در این دوره تعدادی مدال و یادمان جنگی نیز طراحی کرد. وی پس از جنگ با بیوه ثروتمندی به نام «داونزبوچر» ازدواج کرد که هم از لحاظ مالی و هم انگیزشی وی را حمایت میکرد و با توجه با ارتباطاتی که با خاندانهای اشرافی داشت، زمینه ورود رمزدان به عرصه بزرگتر و پرمنفعتتری را آماده کرد. عمر رمزدان سرانجام در سال ۱۹۳۹ از دنیا رفت. پس از مرگ وی همسر و فرزندانش کارگاه مشهور وی را اداره کردند. آثار و صنایع دستی ساخته شده توسط این نقرهکار برجسته بسیار متاثر از هنر شرق بهویژه هنر و ادبیات ایران بود و نمونه آثاری که به سفارش کمپانی نفت و برای استفاده در مراسم تودیع و بازنشستگی مدیران شاخص کمپانی نفت ساخته و ارائه کرد، باعث شد هنر و فرهنگ ایرانی در دورههای بعدی نیز باقی بماند.