48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
تنها زمانی که مسکن، شغل و حمل و نقل تعادل خوبی داشته باشند، میتوانند مسکن در مقیاس بزرگ در حومهها به نفع فقرای شهری باشند.
برای جلوگیری از هزینه های جدی برای همه شهروندان، تلاش بسیار بیشتری در هماهنگی نسبت به برنامه ریزی فعلی مورد نیاز است.
استراتژی های هماهنگی مستمر و کافی برای حل مشکل دسترسی به شغل برای فقرا مورد نیاز است.
مدل RSE یک رویکرد سیستماتیک برای ارزیابی اثرات بلندمدت استراتژیهای مسکن فقرای شهری ارائه میکند.
در اکثر شهرهایی که به سرعت شهرنشینی می کنند، چالش بزرگی در تامین مسکن مناسب برای فقرای شهری وجود دارد. معمول است که مسکن برای فقرای شهری در مناطقی با حمل و نقل و دسترسی شغلی ضعیف است. این مقاله فرض میکند که برای شهرهایی که پتانسیل رشد معقولی دارند، اولویت برای چنین مسکنی باید تلاش بسیار بیشتری در هماهنگی توزیع مشاغل و ساخت زیرساختهای حملونقل با مسکن باشد. برای بررسی این فرضیه، ما یک رویکرد سیستماتیک و کمی برای ارزیابی اثرات بلندمدت استراتژیهای توسعه شهری جایگزین با گسترش یک مدل تعادل فضایی بازگشتی از طریق تمایز گروههای اجتماعی-اقتصادی بر اساس طرحواره اریکسون-گلدتورپ-پورتوکاررو ایجاد میکنیم. این مدل با استفاده از داده های تجربی از پکن، شهری که در آن عدم تعادل بین مسکن، شغل و حمل و نقل به یک مسئله حاد تبدیل شده است، آزمایش شده است. نتایج مدل نشان میدهد که سطح تلاش مورد نیاز فعلی در هماهنگی احتمالاً بزرگتر از آن چیزی است که سیاستهای فعلی پیشبینی میکنند. تمرکززدایی بیشتر اشتغال با هماهنگی بهبود مداخلات حمل و نقل و افزایش عرضه مسکن در شهرهای جدید در حل مشکلات افزایش تقاضای رفت و آمد و دسترسی کم به مشاغل ضروری است.
مسکن فقرای شهری یکی از بزرگترین چالش های شهرهای کشورهای در حال توسعه است. بین سالهای 1950 تا 2018، جهان سریعترین شهرنشینی را در تاریخ بشریت پشت سر گذاشته است، زیرا جمعیت شهری از 746 میلیون به 4.2 میلیارد نفر افزایش یافته است (ملتها، 2018). بسیاری از این موارد در کشورهای در حال توسعه اتفاق افتاده است. همه این افراد نیاز به مسکن دارند. ظرفیت گسترده بیشتر شهرهای کشورهای در حال توسعه قادر به پاسخگویی به تقاضا نبوده است و در نتیجه مسکن عظیمی به وجود آمده است. افراد فقیر که نسبت به همتایان ثروتمند خود در بازار مسکن کمتر رقابتی هستند، بیشتر از کمبود مسکن رنج می برند (UN-Habitat, 2020). این وضعیت با شهرنشینی سریع و مداوم و افزایش سریع نابرابری و فقر تشدید می شود (Hardoon, Fuentes-Nieva, & Ayele, 2016؛ Nijman & Wei, 2020).
در مواجهه با این چالش ها، بسیاری از شهرهای کشورهای در حال توسعه اقداماتی را برای رفع مشکل مسکن فقرا به منظور بهبود برابری و عدالت اجتماعی انجام داده اند. یکی از محبوب ترین اقدامات ساخت مسکن کم درآمد در مقیاس وسیع در حومه است (چن، ژانگ، و لو، 2015؛ چیو-شی و ژنگ، 2021). برنامه «خانه من، زندگی من» در برزیل، برنامه «مسکن برای همه تا سال 2022» در هند و مسکن ارزان قیمت در چین همگی نمونه هایی از این موضوع هستند. علیرغم اقدامات سیاستی قابل توجه، یکی از مشکلات رایج برای این برنامه ها این است که آنها تمایل دارند در مناطقی با دسترسی ضعیف حمل و نقل و شغل قرار گیرند (King, Orloff, Virsilas, & Pande, 2017؛ Libertun de Duren, 2018a). همانطور که در سوابق تاریخی نشان داده شده است، چنین طرح های مسکن ممکن است پیامدهای نامطلوبی مانند دسترسی کم فضایی و تمرکز فقر را به همراه داشته باشد، زیرا استراتژی های فضایی برای هماهنگی مسکن با اشتغال و حمل و نقل اغلب ناکافی هستند (مونتاگن ویلته و هاردیل، 2007؛ موزلی، 1980).
این مقاله فرض می کند که برای شهرهایی که پتانسیل رشد جمعیتی و اقتصادی معقولی دارند، باید تلاش بسیار بیشتری در هماهنگی توسعه مسکن با توزیع مشاغل و ساخت زیرساخت های حمل و نقل صورت گیرد. تنها زمانی که مسکن، شغل و حمل و نقل در تعادل خوبی باشند، چنین مسکنی می تواند به نفع فقرای شهری باشد. سوال اصلی این است که مشاغل و حمل و نقل تا چه حد باید با مسکن هماهنگ شود.
این موضوعی است که به ندرت توسط تحقیقات موجود مورد مطالعه قرار گرفته است. از یک سو، اگرچه بسیاری از مطالعات تجربی رابطه بین مسکن، شغل و حمل و نقل را با استفاده از مدلهای مختلف فضایی یا آماری با دادههای سرشماری یا بررسیشده مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهاند، اما تمایل دارند تا بر تحلیل نتایج استراتژی تأمین مسکن در مقیاس بزرگ تمرکز کنند. حاشیه ها، به ویژه توزیع فضایی و مشکلات ناشی از آن مانند عدم تطابق فضایی بین مشاغل و مسکن و دسترسی فضایی کم به مشاغل و خدمات (چای، ژانگ، و لیو، 2011؛ وو و کیم، 2016؛ زنگ، ریس، و شیانگ، 2019). ژانگ و ژانگ، 2015؛ ژنگ و ژانگ، 2010 اگرچه آنها پیشنهاد کرده اند که چنین مسکنی باید با ارائه مشاغل، حمل و نقل و خدمات هماهنگی بهتری داشته باشد، مطالعات دیگر نشان داده اند که چنین سیاست های برنامه ریزی ممکن است آنطور که انتظار می رود عمل نکند (Martínez, Hodgson, Mullen, & Timms, 2018; Moore, 2015; McKenzie ، 2015؛ بیکر و لی، 2019)، که بر نیاز به ارزیابی اینکه چگونه سیاست های مختلف برای هماهنگی مسکن با اشتغال، حمل و نقل و خدمات بر فقرا تأثیر می گذارد، تأکید می کند. از سوی دیگر، تعدادی از ابزارهای مدل سازی برای تجزیه و تحلیل مسکن فقرای شهری از دیدگاه انتخاب مکان مسکونی فقرا در رابطه با ثروتمندان توسعه یافته است (بروکنر، اینس، و زنو، 1999؛ گلیزر، کان، و Rappaport، 2008؛ LeRoy & Sonstelie، 1983)، مکانیسم های جداسازی شهری (Benenson، Hatna، و Or، 2009؛ Bruch، 2006؛ Feitosa، Le، Vlek، Monteiro، و Rosemback)، 2. انتخاب از میان راهحلهای سیاست جایگزین مسکن مقرون به صرفه (جانسون، 2007؛ ژونگ، کارنر، کوبی، و گلوب، 2019) و غیره. با این حال، بیشتر آنها به جای ارزیابی سیاست، بر توضیح مکانیسمها متمرکز هستند و آنهایی که برای ارزیابی سیاستها اعمال میشوند، طرحهای مسکن کمدرآمد را در ارتباط با گسترش شهری ارزیابی نکردهاند.
بنابراین، هدف تحقیق ما پر کردن برخی از شکاف ها با ایجاد یک رویکرد سیستماتیک و کمی برای ارزیابی اثرات بلندمدت تمرکززدایی برنامه ریزی شده مسکن برای فقرا در سطح فعلی هماهنگی با مشاغل و حمل و نقل در مقایسه با کاربری جایگزین است. و استراتژی های حمل و نقل این مبتنی بر مدلسازی تعادل فضایی بازگشتی است، که شایستگی هر دو مدل تعادل فضایی و مدلهای دینامیکی بازگشتی را ترکیب میکند و امکان ارزیابی توسعه شهری در مقیاس بزرگ را بر مبنای اقتصادی قوی در وضعیت نهایی و از طریق مسیرهای آن فراهم میکند. طرحواره Erikson-Goldthorpe-Portocarero برای گسترش مدل تعادل فضایی بازگشتی از طریق متمایز کردن گروههای اجتماعی-اقتصادی اتخاذ شده است، زیرا مزایایی در برخورد با دادههای محدود و نفس کاربردهای بینالمللی در مطالعات تحرک اجتماعی در سراسر جهان دارد. مدل تعادل فضایی بازگشتی توسعهیافته با استفاده از دادههای تجربی از پکن آزمایش میشود، جایی که عدم تعادل بین مسکن، مشاغل و حملونقل به یک مسئله حاد تبدیل شده است. اثرات سناریوهای بلندمدت توسعه شهری به طور سیستماتیک برای بررسی این فرضیه تجزیه و تحلیل می شود. به این ترتیب، این تحقیق با هدف ایجاد نور جدیدی در مورد چگونگی هماهنگی بهتر توسعه مسکن کم درآمد با استفاده از زمین و برنامه ریزی حمل و نقل است.
سازماندهی مقاله به شرح زیر است. بخش 2 ادبیات موجود در مورد مسکن فقرا و ابزارهای مدلسازی را مرور میکند. بخش 3 مدل تعادل فضایی بازگشتی، طرحواره Erikson-Goldthorpe-Portocarero را برای طبقه بندی اجتماعی-اقتصادی و منابع داده ارائه می دهد. بخش 4 مدل را برای پکن اعمال می کند و روند فعلی توسعه را با سایر سناریوهای بالقوه مقایسه می کند. بخش 5 پیامدهای سیاست، مشارکت ها و کار آینده را مورد بحث قرار می دهد.
چالش مسکن شهری پدیده جدیدی نیست و مسکن اقشار کم درآمد در حاشیه شهر نیز راه حل جدیدی نیست. از دهه 1950، بسیاری از شهرها در سراسر جهان برنامه های بلندپروازانه مسکن عمومی را در حومه ها راه اندازی کرده اند تا بر کمبود مسکن غلبه کنند، همراه با اقدامات اجتناب از محله های فقیر نشین (Karns, Wright, Abrams, & Hazley, 2019؛ Von Hoffman, 2000؛ Yelling, 2000). اگرچه پیامدهای مخربی مانند تمرکز فقر و نرخ بالای جرم و جنایت و
این تحقیق بر اساس مدل RSE موجود پیشنهاد شده توسط جین و همکاران است. (2013) با چندین پیشرفت توسعه یافته توسط وان و جین (2019). مدل تعادل فضایی مکان و انتخاب های تجاری تولیدکنندگان و مصرف کنندگان را به طور همزمان با قیمت ها در یک تعادل در بازار تولید، بازار کار و بازار املاک و مستغلات با توجه به محدودیت های سهام ورودی ساختمان، حمل و نقل و غیره به طور دوره ای به روز شده برای هر دوره مدل پیش بینی می کند. . این مدل بازار کلی را تجزیه و تحلیل می کند
برای آزمون فرضیه، مدل RSE را برای پکن اعمال می کنیم. این یک نمونه معمولی از شهری است که موقعیت نسبی برنامه های مسکن بزرگ به مشاغل و حمل و نقل به یک مشکل تبدیل شده است. طیف کاملی از استراتژیهای استفاده از زمین و حملونقل از طریق مقایسه 14 سناریوی what-if از سال 2010 تا 2050 آزمایش شده است. هدف از انجام این آزمایش ها ارائه موارد لازم است
اولاً، سطح تلاش مورد نیاز در هماهنگی مسکن، مشاغل و حمل و نقل باید بسیار بیشتر از برنامهریزی فعلی باشد، زیرا نتایج مدلسازی نشان میدهد که احتمالاً به دلیل میراث توسعه، عدم تطابق فضایی بین مشاغل و ساکنان وجود دارد. در دو دهه گذشته نابرابری در تمرکززدایی جمعیت و اشتغال ناشی از تسلط مرکز شهر و افزایش بخش سوم نیز در تحقیقات مربوط به