• منطقه 22 - شهرک گلستان- ساحل شرقی دریاچه چیتگر - برج تجارت لکسون - طبقه 6

48000408 21 98+

info@toseabnieh.ir

شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18

تجارت جهانی بین رفاه، نابرابری و محیط زیست (قسمت پنجم)

تجارت جهانی بین رفاه، نابرابری و محیط زیست (قسمت پنجم)

تجارت جهانی بین رفاه، نابرابری و محیط زیست (قسمت پنجم)

محدودیت ها و نتیجه گیری

این مطالعه با محدودیت های متعددی مواجه بود. اول، برون مرزی تخریب محیط زیست از طریق زنجیره های تامین جهانی به طور کامل در اندازه گیری های استاندارد ردپای اکولوژیکی ثبت نشده است ( ون دن برگ و کالیس، 2012 ). یک رویکرد مبتنی بر مصرف برای اندازه‌گیری اثرات زیست‌محیطی – برخلاف رویکرد اصلی‌تر مبتنی بر تولید – ممکن است به درونی‌سازی حداقل برخی از این اثرات خارجی کمک کند (مثلاً بسیاری از کالاهای مبتنی بر منابع تولید شده در آسیا در ایالات متحده و اروپا مصرف می‌شوند، اما افزایش متعاقب ردپای اکولوژیکی به اولی نسبت داده می شود). با این حال، چنین رویکردی در حال حاضر به دلیل فقدان داده‌های لازم محدود شده است، زیرا مطالعات موجود تمایل بیشتری به تمرکز بیشتر بر زیر مجموعه‌های کالاها و تجارت دوجانبه یا منطقه‌ای دارند. اگر این تأثیرات برون سپاری در شاخص های مناسب گنجانده می شد، یافته های ما احتمالاً نشان می دهد که کشورهای مرفه در رابطه با سه گانه پایداری عملکرد بسیار ضعیف تری داشته اند. پرداختن به این موضوع پیامدهای مهمی برای توزیع بین‌المللی مسئولیت‌ها با توجه به چالش‌های مشترک جهانی مانند کاهش تغییرات آب‌وهوایی، از دست دادن تنوع زیستی و خطرات همه‌گیری دارد – که همگی به‌طور نامتناسبی بر کشورهای با درآمد پایین‌تر تأثیر می‌گذارند ( آلن و همکاران، 2021 ، فانکهاوزر و مک درموت، 2014 ، مندلسون و همکاران، 2006 ). همچنین می تواند از اصلاحات بسیار مورد نیاز در ساختارهای بین المللی تجارت و مالی که قبلاً مورد بحث قرار گرفت، حمایت کند.

ما همچنین می دانیم که راه های معتبر دیگری برای مفهوم سازی توسعه پایدار وجود دارد. به عنوان مثال، اگرچه آنها مسائل توزیعی را در نظر نگرفتند، اما مطالعات در مورد رابطه بین محدودیت های بوم شناختی، جمعیت انسانی و اقتصاد دارای شجره نامه طولانی است ( Ehrlich and Holdren, 1971 , Meadows et al., 1972 ). اخیراً، چارچوب محبوبی که توسط راورث (2017) ارائه شده است، 11 “آستانه اجتماعی” و 7 مرز سیاره ای را برای تحدید پایداری فرض کرده است. این چارچوب و رویکردهای مشابه حاکی از وزن برابر در بین آستانه‌های انتخابی است که ممکن است شاخص‌های ذهنی (مانند رضایت از زندگی و کیفیت دموکراتیک) را با معیارهای عینی رفاه (مثلاً تغذیه و امید به زندگی) ترکیب کند. چنین طرح های طبقه بندی آموزنده هستند اما ممکن است بیش از حد تعیین شوند: می توان تصور کرد که یک لیست متفاوت و به همان اندازه قابل توجیه از آستانه ها می تواند پیشنهاد شود. به‌علاوه، درخواست‌هایی برای تحلیل‌هایی برای ادغام بهتر اهداف اجتماعی و زیست‌محیطی برای توضیح نقش اساسی طبیعت وجود دارد ( ریرز و سلیگ، 2020 ). در حالی که اذعان می کنیم که چارچوب سه گانه «کلاسیک» ما ناقص است، با این وجود معتقدیم که ابعاد طولانی مدت و مهم پایداری و چگونگی پیشرفت یا پسرفت کشورها در فضای توسعه ای که توسط آنها شکل گرفته است را نشان می دهد.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.