48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
در سالهای اخیر، شهرها به طور فزایندهای منابعی را برای ایجاد مناطق هنری سرمایهگذاری کردهاند، از مناطق رسمی با سرمایهگذاری عمومی در توسعه کاتالیزوری تا مناطق غیررسمی که خوشههای موجود از هنرمندان و سازمانهای هنری را میشناسند. با این حال، در مورد نقش فرآیندهای برنامه ریزی در پیدایش چنین مناطقی درک نشده است. در این مقاله از تحقیقات آرشیوی و مصاحبه های عمیق برای مستندسازی تکامل دو ناحیه در منطقه خلیج سانفرانسیسکو استفاده می کنیم. نتیجه می گیریم که در عمل، استراتژی های رسمی و غیررسمی ممکن است در هم آمیخته شوند. عامل اصلی که منجر به برنامه ریزی و اجرای مناطق هنرهای رسمی می شود، دیدگاه و رهبری قوی است که اغلب به توسعه لنگر مربوط می شود. اما برنامه ریزی در مناطق غیررسمی نیز نقش دارد، جایی که ذی نفعان مختلف دیدگاه های خود را برای احیای مجدد دارند. مزایا به ندرت نصیب هنرمندان نواحی رسمی می شود، در حالی که مناطق غیررسمی امید چندانی به ثبات بلندمدت هنرمندان ندارند. ابزارهای رسمی بهتری برای محافظت از هنرمندان با ظهور مناطق هنری مورد نیاز است.
► تحقیقات و مصاحبه های آرشیوی دو منطقه هنری خلیج سانفرانسیسکو را مستند می کند. ◄ راهبردهای رسمی و غیررسمی در هم می آمیزند. ◄ رهبری مناطق رسمی را تسریع می کند، اما برنامه ریزی به شکل گیری مناطق غیررسمی کمک می کند. ◄ مناطق رسمی به نفع هنرمندان محلی نیستند در حالی که غیررسمی به ندرت تثبیت می شوند. ◄ ابزارهای رسمی بهتری برای محافظت از هنرمندان با ظهور مناطق هنری مورد نیاز است.
در سالهای اخیر، شهرها به طور فزایندهای منابعی را برای ایجاد نواحی هنری سرمایهگذاری کردهاند، که معمولاً «منطقهای شناختهشده، برچسبگذاری شده، با کاربری مختلط از یک شهر که در آن تمرکز بالایی از امکانات فرهنگی به عنوان لنگر یا جاذبه عمل میکند» (استرن و سیفرت، 2005). همزمان، مناطق غیررسمی هنری در حال ظهور هستند – مجموعهای از فعالیتهای هنری ناشی از هممحلی تولیدکنندگان و مصرفکنندگان فرهنگ و اغلب فضاهای چند منظوره از جمله مراکز اجتماعی، کافهها، کلیساها، کتابخانهها، پارکها و خیابانها را اشغال میکنند. استرن و سیفرت، 1998، استرن و سیفرت، 2005).
سرمایه گذاری عمومی و سیاست در اینجا نقش مهمی ایفا می کند: مناطق هنرهای رسمی به مقررات منطقه بندی حمایتی و تامین مالی عمومی برای تسهیلات جدید وابسته هستند، در حالی که مناطق هنرهای غیررسمی اغلب با بازاریابی شهری یا بهبودهای عمومی در مقیاس کوچک تقویت می شوند. مسلماً، هر دو میتوانند به عنوان استراتژیهای احیای شهری برای تقویت فعالیت اقتصادی شهر عمل کنند. مطمئناً، ذینفعان از ایده تجدید حیات برای پیشبرد اجرا استفاده می کنند (بروکز و کوشنر، 2001، گالیگان، 2008، استرن و سیفرت، 2005، استرن و سیفرت، 2010).
با این حال، در مورد چگونگی ظهور چنین مناطقی و نقشی که فرآیندهای برنامه ریزی مختلف ایفا می کنند، اطلاعات کمی وجود دارد. نقش برنامه ریزی در مناطق رسمی در مقابل غیر رسمی چیست؟ این مطالعه دو محله منطقه خلیج سانفرانسیسکو را دنبال می کند که به طرق مختلف به عنوان مناطق هنری تعریف شده اند. ما از این موارد استفاده می کنیم تا استدلال کنیم که برنامه ریزان و سایر ذینفعان علاقه مند به احیا ممکن است نقش محوری در برنامه ریزی هر دو نوع منطقه ایفا کنند. این امر سپس تقسیم دقیق بین اصطلاحات رسمی و غیر رسمی، برنامه ریزی شده و “ارگانیک” را با مشکل مواجه می کند.
در زیر، مقاله خود را با معرفی مختصر مطالعات قبلی، توصیف تاریخ و پیدایش این دو حوزه هنری و بررسی روایتهای بسیار متفاوتی که برای تفسیر شکلگیری و احیای آنها بهطور کلی مورد استفاده قرار میگیرد، سازماندهی کردهایم. سپس به اصطلاح «غیررسمی/رسمی» در ادبیات برنامه ریزی حوزه هنری می پردازیم. در نتیجه به مدل مناطق هنری به عنوان ابزار احیاء نگاه می شود.
اگرچه اصطلاح «منطقه هنری» در ابتدا با محلههای غیرمتعارف مانند مونمارتر در پاریس مرتبط بود، اخیراً تصاویری از سوهو را به ذهن متبادر میکند، جایی که هنرمندان مستقل فرآیند تغییر محله را در دهه 1970 رهبری کردند که در نهایت محله را به گروهی از محلهها تبدیل کرد. گالری های هنری پایانی احاطه شده توسط انبارهای مسکونی لوکس (ویوانت، 2010، زوکین، 1982). اما اولین اشاره به یک منطقه هنری تعیین شده در واقع از اواسط دهه 1970، زمانی که لس آنجلس
ما این موارد را انتخاب کردیم زیرا فرآیندهای سیاسی را در دو حوزه قضایی مختلف نشان میدهند و هر دو رویکرد غیررسمی و رسمی را مثال میزنند. منطقه غیررسمی اوکلند به دلیل ورود هنرمندان نمایشی و تجسمی که به دنبال اجاره ارزان بودند، پدیدار شد، اما متعاقباً با تلاشهای بازاریابی شهری تقویت شد و با پروژههای توسعه رسمی در اطراف لنگرهای فرهنگی در یک محله مجاور، Uptown تکمیل شد. در عوض، منطقه برکلی فاقد تولیدکنندگان هنری اوکلند است
اگرچه برکلی یک شهر نسبتاً کوچک (تقریباً 101000 نفر جمعیت) است، اما دارای چندین منطقه فرهنگی است که موضوع بحث مدنی و تعریف مجدد بوده است، از جمله منطقه “مرکز شهر” در نزدیکی ترانزیت و دانشگاه، و دو منطقه با کاربری مختلط در شهر. حاشیه گفتگوها در مورد منطقه هنری (یا به معنای واقعی کلمه، یک بلوک از مرکز شهر) در اوایل دهه 1990 با تحریک مشترک تئاتر رپرتوری برکلی (BRT) و شهر آغاز شد، که
منطقه هنری اوکلند در شماره 23 و تلگراف – که اکنون به عنوان منطقه آرت مورمور شناخته می شود – یکی از مناطقی است که برای ایجاد هویت در شهری تلاش می کند که الهام بخش ارزیابی معروف گرترود استاین است که «هیچ جایی وجود ندارد». در واقع، یک منطقه هنری و سرگرمی مکمل درست در جنوب، در محله “Uptown” در حال ظهور است. آرت مورمور که تقریباً از خیابان های 23 تا 26 امتداد دارد، منطقه ای غیررسمی است که در مدت ده سال توسط هنرمندان پر جمعیت بود.
اگرچه بازتعریف هر منطقه در یک فرآیند منحصر به فرد و بحث برانگیز انجام شد، اما در زیربنای هر مورد یک روایت مشترک در مورد رابطه بین مناطق هنری و احیای شهری وجود داشت. ما این روایت را ابتدا در رسانه ها و سپس در گزارش ذینفعان بررسی می کنیم.
در برکلی، پوشش هم در رسانه های جریان اصلی و هم در رسانه های جایگزین ابتدا بر توانایی هنر و فرهنگ سطح بالا برای آوردن سایر فعالیت های اقتصادی، به ویژه رستوران ها، به یک منطقه متمرکز شد. این روایت را می توان در سرتاسر پوشش منطقه، از سال 2000 تا 2009 یافت. از سانفرانسیسکو کرونیکل (کینگ، 2001): “مثل هر تولید خوب، این یکی هم شانس دارد: مقامات شهر تا کنون تقریباً 6 میلیون دلار روی آن سرمایه گذاری کرده اند. امیدواریم که مرکز شهر پژمرده آنها بتواند محو شده را دوباره به دست بیاورد
روایت توسعه مجدد ناحیه هنری برکلی یک نقطه منشأ غیرعادی پایدار دارد. تقریباً همه درگیر در فرآیند تعریف “مرکز شهر” برکلی به عنوان یک منطقه هنری با ارجاع به BRT برنده جایزه تونی شروع می شوند. نه تنها مفهوم منطقه هنری مرکز شهر برکلی به عنوان تلاشی برای حمایت از BRT مطرح شد، بلکه BRT نیز به دنبال تعریف همسایگان خود در منطقه بود. به عنوان مثال، زمانی که BRT تصمیم گرفت یک کمپین مدنی برای منطقه مرکز شهر راه اندازی کند،
زمزمه هنری/منطقه هنری بالای شهر ناشی از برخورد تصادفی امر غیررسمی و رسمی است: ظهور تدریجی پیشگامان هنرمند به موازات توسعه تدریجی طرحهای توسعه مجدد شهر بود، به طوری که مناطق غیررسمی و رسمی به طور همزمان پدید آمدند تا تصویر نسبتاً جامعی از احیای مجدد را ارائه دهند: هنری، خرده فروشی، مسکونی. اما در واقع بینش سهامداران واقعی – در مناطق رسمی و غیر رسمی – بسیار محدودتر بود.
صاحبان املاک در
در این موارد، ما دریافتیم که نامگذاریهای «رسمی» و «غیررسمی» کاملاً لغزنده هستند و به زمینهها و علایق بازیگران اجتماعی خاص بستگی دارند. آنها ممکن است بسته به نیاز لحظهای، مجموعهای از مفاهیم را بر دستهای دیگر استناد کنند، و در برخی موارد خود را بهعنوان سازماندهندگان جامعه مردمی و برای برخی دیگر بهعنوان مدیران مدنی شجاع معرفی کنند.
تغییرپذیری دیالکتیک رسمی/غیررسمی هنگام بررسی گفتمان افراد آشکار است.
این مقاله تکامل دو ناحیه هنری – آرت مورمور/بالای شهر و مرکز شهر برکلی را شرح میدهد. این نواحی دو رویکرد متمایز به حوزه هنری و احیای مجدد را نشان می دهند. اولین منطقه، ناحیه ای است که در اطراف یک لنگر برجسته هنری ساخته شده است و رستوران ها را برای حمایت از یک زندگی شبانه پر جنب و جوش جذب می کند. هم Downtown Berkeley و هم Uptown این مدل را اتخاذ کردند که اولی بیشتر روی هنر و دومی روی سرگرمی متمرکز بود. اگرچه این مطالعه تلاشی برای تجزیه و تحلیل “موفقیت” نداشته است، هر دو بالا هستند
اگرچه عناصر این موارد منحصر به فرد هستند (به عنوان مثال، جغرافیا و فرهنگ منطقه ای خلیج)، اما درس ها در بسیاری از مناطق مختلف رسمی و غیررسمی که در سراسر جهان در حال ظهور هستند، مشترک است. مناطق رسمی ممکن است در جایی که هم افزایی با مناطق غیررسمی مجاور و همچنین شبکه های غیررسمی در محل کار وجود دارد، رشد بیشتری داشته باشند. شهرها در همه جا از کیفیت زودگذر نواحی غیررسمی بهره می برند: اگر پیشگامان هنرمندان متحرک، اصیل سازی و توسعه مجدد را در یک واحد تسریع کنند.