48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
برای اینکه بتوانیم تجربیات و داستان رشد کارآفرینها و استارتاپها را با یکدیگر گره بزنیم، پیش از هر چیز باید یک تعریف کلی از هرکدام از این عناوین ارائه بدهیم. باید بدانیم در دنیایی که ما زندگی میکنیم، کارآفرین کیست و استارتاپ چیست؟ پس از تعریف جامع این 2 عنوان، آنگاه نوبت به درسهایی میرسد که 2 طرف میتوانند از یکدیگر فرابگیرند و بهکار ببندند.
در یک تعریف جامع و کلی کارآفرین را باید شخصی دانست که ایدهای را از صفر پرورش میدهد و آنرا درنهایت به یک تجارت سودده تبدیل میکند. حال این ایده میتواند از ابتدا متعلق به همان شخص باشد یا از سوی فرد دیگری در اختیار او قرار گرفته باشد. کارآفرین همچنین کسی است که سرمایه مالی، فیزیکی و انسانی لازم برای اجرایی ساختن ایده اولیه را از دارایی خودش یا بهواسطه تهیه و آنرا هدایت میکند.
اما میرسیم به تعریف استارتاپ. واژهای که امروزه درباره آن زیاد میخوانیم و میشنویم. بهطور کلی استارتاپ یعنی یک کسبوکار نوپا. به این معنای کاملا عام که حتی یک مغازه تازهتاسیس یا فروشگاه آنلاین اینستاگرامی هم از بدو تاسیس میتواند استارتاپ بهحساب بیاید. قدمت این واژه نیز مربوط به دیروز و امروز نیست و از سال 1845 در ادبیات انگلیسی کاربرد داشته و دارد. اما آنچه ذکر کردیم معنای کلاسیک و عمومی استارتاپ بود. حال آنکه در جهان امروز ما، معنای استارتاپ با یک کسبوکار کوچک نوپا کاملا متفاوت است. به شکل دقیقتر، عنوان استارتاپ را باید به یک فعالیت تجاری اطلاق کرد که 2 ویژگی اصلی را دارا باشد: «1- حول محور فناوریهای امروزی از جمله فناوری ارتباطات شکل گرفته باشد. 2- برخوردار از پتانسیل بالایی برای رشد سریع باشد.» بهاینترتیب بسیاری از کارآفرینها درحقیقت کار خود را با ساختن یک استارتاپ آغاز کردهاند.
درس هایی از کارآفرینان بزرگ همواره در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. ماجرایی که نشان میدهد این انسانها در زمانیکه تنها صاحب یک ایده ویژه بودهاند، چگونه با دست خالی افراد ثروتمند یا شرکتهای بزرگ را مجاب کردهاند که روی طرح آنها سرمایهگذاری کنند. در ادامه مثالهایی از تکنیکهای جذب سرمایه توسط استارتاپهای شناختهشده را معرفی خواهیم کرد.
پلتفرم ویدئویی Open Source یا منبع باز کالتورا با بهکار بستن یک تکنیک ویژه توانست در فاز نخست 25 میلیون دلار سرمایه جمع کند و برندهای مشهوری چون HBO، بانک آمریکا و موسسه هاروارد را بهسوی خود بکشاند. اما این تکنیک چه بود؟ کالتورا تنها یک گروه از کسبوکارهای بزرگ را هدف قرار نداد؛ بلکه روی چند گروه از برندهای تجاری ثروتمند با فعالیتهای کاملا نامتجانس متمرکز شد. این در حالی است که برخی از کارآفرینان وقتی از مرحله استارتاپ عبور میکنند و به شرکتی سرشناس بدل میشوند، عملا گروه خاصی را هدف میگیرند و گویی محصولات یا خدمات خود را برای آن گروه عرضه میکنند.
این سرویس پیشنهاد موسیقی براساس سلیقه شخصی افراد، تنها با استفاده از میل انسانی به کاستومایز یا شخصیسازی هر چیزی از جمله موسیقی توانسته در میان کاربران محبوبیت فوقالعاده کسب کند و تا 231 میلیون دلار سهام بهدست بیاورد. این موضوع در شرایطی است که کارآفرینان بزرگ پس از گذر از مرحله رشد و زمانیکه به بلوغ میرسند، گاه اینگونه میاندیشند که آنها باید برای مخاطبان و مشتریان خود خطمشی تعریف کنند و کاملا از نیاز شخصیسازی که در وجود بشر نهادینه است، غافل میشوند.
اپلیکیشن موبایلی وکسی، انگلیسی را گامبهگام و در قالبهای روزمره به افراد اسپانیولی که تعدادشان در دنیا بسیار زیاد است، آموزش میدهد. اما ابتکار وکسی چه بوده؟ باید گفت همینکه وکسی در شرایطی که میتوانست وارد فاز آموزش سایر زبانها شود اما تمرکز خود را روی زبان اسپانیایی گذاشت، راز ماندگاری و داستان موفقیت استارتاپ مذکور بوده و هست. شاید در نظرتان این تجربه با آنچه درباره کالتورا عنوان شد در تضاد بیاید. اما باید بگوییم این 2 موضوع کاملا متفاوت هستند. کالتورا چند بازار خاص را با ارائه یک نوع خدمت هدف قرار داد. وکسی نیز یک نوع خدمت را برای ملل مختلف و متفاوت اسپانیولی زبان، متمرکز و با قدرت ارائه میکند. درحقیقت درسی که وکسی برای جذب سرمایه به کارآفرینان میدهد این است که نباید خدمات بیش از اندازه ارائه داد.
این استارتاپ که حالا تقریبا 12 ساله است، یک پلتفرم شخصیسازی شده محسوب میشود که به زنان برای یافتن پوشاک، کیف و کفش و زیورآلات مدنظر خود در هر فروشگاه کمک میکند. شودزل در ابتدا از طریق سرویس فروش اشتراک خود سرمایه هنگفتی معادل 66 میلیون دلار جذب کرد اما 2 سال بعد بدون دلیل منطقی این سرویس را کنار گذاشت. البته پس از مدتی باردیگر مجبور شد به سرویس فروش اشتراک بازگردد. براساس این تجربه به کارآفرینان توصیه میشود اگر بخشی از بیزنس شما در حال فعالیت سودده است، اما کاملا بابمیل شما نیست، ترکیب آنرا یکباره برهم نزنید یا تعطیلاش نکنید. وقتی وسیلهای درست است و دارد کارش را به نحو صحیح انجام میدهد، چرا باید آن را تعمیر کنیم؟
این خبرخوان تجربه فوقالعادهای از شخصیسازی اخبار و نمایش سایر محتواهایی که با علایق قبلی فرد تطابق دارند را در اختیار کاربران قرار داده است. اما داستان موفقیت این استارتاپ چیست؟ پاسخ ساده است: «توسط همکاری فشرده و نزدیک تیمهای کاری کاردرست.» به همین دلیل به کارآفرینان توصیه میشود وقتی به قدرت و ثروت رسیدند «من» را کنار بگذارند و به «ما» روی بیاورند.
بله دیوار ایرانی خودمان! داستان موفقیت استارتاپ دیوار، به یک ایده ساده و تکراری بازمیگردد که اتفاقا در کشورهای دیگر بهوفور به چشم میخورد. اما چرا دیوار یا حتی شیپور و وبسایت باما در ایران موفق شدند؟ چون بسیار راحت بازاری را که بزرگان بهعلت تعصب روی فعالیت فعلی و ترس از تغییر خالی گذاشته بودند، با استفاده از بنچمارک نمونههای موفق جهانی پیادهسازی کردند. مثلا کاری که دیوار و شیپور در ایران انجام میدهند باید در اصل توسط همشهری با ضمیمه نیازمندیهای پر و پیماناش یا موسسه پیک برتر رقم میخورد.
همچنین آنچه دیجیکالا اجرایی کرد با یک تغییر استراتژی از سوی فروشگاههای زنجیرهای بزرگی چون رفاه یا شهروند قابل انجام بود. گاهی اصرار کارآفرینان بر راهی که میروند، مثل آب خوردن فرصت را به استارتاپها تقدیم میکند و درواقع به آنها پاس گل میدهد. البته استارتاپهای ایرانی موصوف که حالا شرکتهای بزرگی هستند نیز خود در حال گرفتار شدن در همین دام هستند.
اگر خاطرتان باشد گفتیم قرار است درباره درس هایی از کارآفرینان برای استارتاپها و بالعکس صحبت کنیم؛ اما درحقیقت بیشتر از درسهای استارتاپهای موفق برای کارآفرینان بزرگ گفتیم. حال باید اعلام کنیم که مهمترین درس کارآفرینان بزرگ برای استارتاپها این است که وقتی به سوددهی و بلوغ رسیدند و به یک کارآفرین تبدیل شدند، نباید روی راه خود اصرار داشته باشند و خود را همیشه رهبر بازار بدانند. سرمایهها همیشه کلان نیستند، سرمایههای خرد خرید سهام و اشتراکهای کمارزش افراد بهسادگی میتواند در ابعاد کلان یک شرکت را ثروتمند کند. پولهای کوچک را نگه دارید، سرمایههای بزرگ، خودشان از خود محافظت میکنند.