48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
ظهور آگاهی سبز در جوامعی که تحت تأثیر آلودگی کربنی قرار گرفته اند یا از آن بهبود می یابند، هنوز به شکل زیبایی شناختی واضح ظاهر نشده است. این مقاله جامع نیست، اما بازتابی است بر کار معماران، طراحان و هنرمندان خاصی که نوعی “زیبایی شناسی سبز” را به نمایش می گذارند. در طراحی معماری، ما به ارزیابی سهم فرانک لوید رایت در معماری ارگانیک باز خواهیم گشت و به دنبال سازگاری معاصر با رویکرد «افقی» و «تنوع مرتبط» او، احتمالاً در برخی از آثار زاها حدید و دیگران خواهیم بود. برخی از عناصر این در جنبش معماری بعدی «منطقه گرایی انتقادی» دوباره ظهور کردند. در هنر، ما مشارکتهای مجسمهسازی «لند آرت» را پس از دیوید نش، ریچارد لانگ، پیتر راندال-پیج و اندی گلدزورثی در میان دیگران مرور خواهیم کرد. در نهایت، در زیباییشناسی، بهطور کلیتر، ما تلاش خواهیم کرد تا اصول زیباییشناختی خاصی را «ربوده» یا حداقل استنباط کنیم که ممکن است «اخلاق طراحی سبز» در جامعه معاصر را از این هنرمندان و دیگر هنرمندان بیان کند.
ایو میتلتون-کلی (2003) در مقاله معروف خود در مورد پیچیدگی و زیرساختهای اجتماعی توانمند، ده اصل کلی سیستمهای در حال تکامل پیچیده (CES) را پیشنهاد کرد [که نشان میدهد] چگونه با سیستمها و سازمانهای اجتماعی مرتبط میشوند… این دلیل اساسی را برای ما فراهم میکند. مطالعه پیچیدگی توضیح میدهد و بنابراین به ما کمک میکند تا ماهیت جهان – و سازمانهایی را که در آن زندگی میکنیم، درک کنیم . در میان چنین سیستمها و سازمانهای اجتماعی، محیط انسانی و رژیمهای فرهنگی-اجتماعی وجود دارد که برای بازتولید ساختارهای ذهنی که در واقع تا حد زیادی بر شیوههای زندگی ما حکومت میکنند، تکامل مییابند. این شامل قابهای زیباییشناختی است که حاکمان از طراحان استفاده میکنند تا از آنها بهعنوان تجلی قدرت و تأثیر، تفاوت و برتری نسبت به دیگران در جامعه استفاده کنند یا خلق کنند. یکی از گویاترین بینشهای نظریه پیچیدگی، همانطور که توسط کافمن، 2008، آرتور، 2009 و لین (2009) توسعه یافت این است که سیستمهای در حال تکامل پیچیده (یا سیستمهای انطباقی پیچیده، همانطور که به آنها اشاره میکنند) در واقع هیچ “کنترل کننده جهانی” ندارند، اما بلکه به شیوه ای “خود سازماندهی” تکامل یابد. خودسازماندهی در رفتار یا عملکردهای «ظهور» توسط عوامل اجتماعی بیان میشود که درگیر «انحراف آگاهانه» از هنجارهای ادراک شده توسط «کنترلکنندگان جهانی» یا حاکمان بالقوه اعلام شدهاند (گارود و کارنو، 2001). این مظهر حس «تخریب خلاقانه» است که در قلب انگیزههای بیشتر هنرهای بزرگ قرار دارد. پس از مارس (1991) ما این مرحله را مرحله «کاوش» زیباییشناختی خلاقیت مینامیم، که همیشه با مرحله «استثمار» زیباییشناختی آن بهعنوان مقلدها و شبیهسازان ارزش در طول زمان از بینش اقلیت خلاق استخراج میشود (همچنین رجوع کنید به Lehrer، 2012). . خلاقیت از این نوع همیشه جمعی است و از مبادله اطلاعات، دانش، ایدهها و مصنوعات در میان «جامعههای عمل» زیباییشناختی ناشی میشود (Seeley-Brown & Duguid, 2001) مانند امپرسیونیستها، کوبیستها، باهاوس و Jugendstijl یا جنبشهای زیباییشناختی آرت دکو. ، به نام چند مورد.
در این مقاله، ما یکی از این نقاط عطف “تخریب خلاق” را بررسی می کنیم. این به افزایش احساسات “سبز” مرتبط با الزامات اجتماعی-محیطی برای کربن زدایی زندگی معاصر و آینده اشاره دارد. این شامل یک گذار عظیم اجتماعی-فرهنگی و سیاسی-اقتصادی جهانی به دور از رژیم طراحی/ساخت کربنی شده و پارادایم زیبایی شناختی است که از زمان اولین شروع سرمایه داری مدرن در دهه 1770 جامعه به ویژه غرب، اکنون جهانی را در بر گرفته است. پس از شرح مختصری از ده اصل پیچیدگی میتلتون-کلی، که بیشتر آنها در توسعه ده اصل زیبایی شناسی سبز تکرار می شوند، بخش اول این مقاله برخی از تلاش های گذشته در حوزه طراحی معماری را مورد بحث قرار می دهد که از آن برخی از مهم ترین کارهای پسا کربن است. اصول طراحی ممکن است استخراج شود. این بخش به ویژه بر سنت «طراحی معماری ارگانیک» مرتبط با معمار ولزی-آمریکایی فرانک لوید رایت و تغییرات بعدی این موضوع که در کار جنبش «منطقه گرایی انتقادی» نشان داده شده است (مثلاً معمار کانادایی آرتور اریکسون و منتقد کنت فرامپتون) استناد می کند. که به آلوار آلتو، یورن اوتزون، ماریو بوتا و چارلز کوریا اشاره می کند، از جمله ؛ فاستر، 1985). در بخش دوم، مقاله در جستجوی زیباییشناسی طراحی سبز از طراحی معماری به هنرهای زیبا تبدیل میشود و آن را در جنبش مجسمهسازی «لند آرت» مییابد که توسط افرادی مانند دیوید نش، ریچارد لانگ، رندال پیج و اندی گلدزورثی ارائه شده است. 1 با این کار، از این بینش نیز بهره می گیرد که این هنر، در تلاش خود برای استفاده از مواد محلی و بیان درهم تنیدگی و تکامل مشترک انسان ها و محیط آنها، خود را، نه همیشه آگاهانه، از فرم های مجسمه سازی مگالیتی نوسنگی الگو می کند. . در نهایت، قبل از ارائه بحث و نتیجه گیری مختصر، ده اصل طراحی زیبایی شناسی سبز را خلاصه می کنیم.
ممکن است پرسیده شود که CES چه ارتباطی با بحث زیباییشناسی طراحی سبز دارد، جدا از مشارکت در چارچوبهای معنایی اجتماعی-فرهنگی و تکامل مشترک آنها که در نقل قول میتلتون-کلی در بالا بیان شده است. در حال حاضر، ما به طور خلاصه به سه ارتباط کلیدی اشاره خواهیم کرد: اولین مورد، علاقه CES به تغییر سیستم تکاملی مشترک در مقیاس کلان از یک دیدگاه هژمونیک اجتماعی-فرهنگی و سیاسی-اقتصادی (مثلاً کربن سازی) به دیدگاه دیگر است.
عصر کربنیزه در قالب برج برج خلیفه در دبی نفت خیز، یکی از کشورهای خلیج، به اوج خود در طراحی معماری رسید (شکل 1). این ساختمان در سال 2012 بلندترین ساختمان جهان در یکی از کوچکترین ایالتها است و ظاهراً به دنبال بهینهسازی آینده اقتصادی پس از نفت خود با تولید طرحهایی است که قضاوتهای انتقادی از «عجیب» و «عجیب» داشته است. «ناپایدار» تا «از نظر جنایی پوچ» (بنت، 2010، هاروی، 2009).
فرقه از
ما اکنون از طراحی معماری به هنرهای زیبا روی می آوریم تا در جستجوی تأیید بیشتر اعتبار اصول طراحی سبز باشیم و به مجسمه سازی معاصر علاقه مند شویم. به ویژه، جنبشی که به عنوان «لند آرت» شناخته می شود، به عنوان شکل پیشرو «هنر زیبای سبز» به خود جذب می کند. بحث بعدی ما بر روی کار چهار “هنرمند سرزمین” از بریتانیا متمرکز خواهد شد: دیوید نش. ریچارد لانگ; پیتر راندال پیج و اندی گلدزورثی. اشاره مختصری از هنرمند سرزمین اسرائیل، دیوید فین و ایالات متحده شده است
قبل از اینکه این مقاله را با فهرستی از ده اصل زیبایی شناسی سبز خود در پاراگراف زیر به پایان برسانیم، سه نکته بحث اصلی مطرح می شود. اولاً، آیا نمونه برج خلیفه از معماری کربنیزه و دیمین هیرست از مجسمههای کربنیزه، معماری مرتفع را از یک سو رد میکند یا مجسمهسازی «بلینگ» از سوی دیگر؟ با توجه به معماری، بلندمرتبه در صورت رعایت اصول، از نظر کارایی ساخت پایدار است. این بدان معناست که تا آنجا که ممکن است،