48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
این مقاله تحلیلی واقعبینانه و عملگرایانه از وضعیت هنر تفکر سیاست شهرهای خلاق در رابطه با حاکمیت رابطه بین اقتصاد فرهنگی و خلاق و شهرنشینی ارائه میکند. این استدلال برای نیاز به توجه به بافت، تاریخ و اشکال نظارتی شهرهای خلاق و بسیار محتاط در تمایل ما برای استخراج درسهای گستردهتر بر اساس انتقال سیاست است. این مقاله مورد انگلستان را به عنوان گویای ماهیت ارگانیک و شکسته ابتکارات سیاستی بررسی میکند: و توصیه میکند در برابر یک مدل سیاست واحد توصیه شود. کاربردهای ابزاری زیادی وجود دارد که میتوان از آنها سیاستهای خلاقانه شهر استفاده کرد. و از نظر انتقادی، تعدادی کاربرد ذاتی نیز وجود دارد. این مقاله، و ادبیات به طور کلی، از این دیدگاه حمایت می کند که توازن توجه به سمت استفاده ابزاری از فرهنگ و خلاقیت بوده است. استدلال می شود که ما باید سیاست و نگرانی دانشگاهی را به ارزش ذاتی حوزه فرهنگی و خلاق متعادل کنیم.
اهداف این مقاله هم منفی و هم مثبت است. موارد مثبت طرح یک دوره و باز کردن زمینه مطالعاتی، خلاقیت، فرهنگ و زندگی اجتماعی و اقتصادی شهر است. با این حال، در طرح یک هدف مثبت، باید وضعیت هنر، و گفتمان غالب بحث کنونی را تصدیق کرد. مقاله دو فرض منفی دارد. اول، ارتباط سادهگرایانه اقتصاد خلاق با بازنمایی غایتشناختی از توسعه اقتصادی را رد میکند، که تنها یک قدم فراتر از اقتصاد دانش است، یا توضیحی درباره آن. ثانیاً، این مقاله با این فرض تنظیم شده است که فعالیتهای خلاقانه و فرهنگی صرفاً اشکالی از جذب برای نخبگان متحرک یا به عنوان ابزاری ابزاری برای متمایز کردن یک مکان از مکان دیگر هستند.
این مقاله ارزش اذعان به ظرافتهای فعالیتهای فرهنگی و خلاقانه تاریخی و محلی را برجسته میکند. استدلال میشود که تنها با برداشتن چنین گام تحلیلی میتوانیم فرآیندهای متحرک شهرهای خلاق را درک کنیم و بر این اساس شروع به توسعه طیف وسیعی از پاسخهای سیاستی به آنها کنیم. این فقط یک مورد از همسویی مجدد مفهومی و نوآوری سیاست نیست (همانطور که در اینجا بحث خواهد شد). اما، همانطور که در جاهای دیگر بحث شد، چالشهای مهمی برای ارائه سیاست و تخصص ایجاد میکند (Jeffcutt and Pratt, 2002, Pratt, 2005, Pratt, 2007, Pratt, 2009b).
این مقاله تاکید میکند که حوزه سیاست شهر خلاق یک حوزه وسیع است که اهداف بسیاری را در بر میگیرد. برای استفاده ابزاری از فرهنگ و خلاقیت، استدلال های محکمی غیر از مواردی که در اینجا مورد بحث قرار می گیرد، وجود دارد. با این حال، این مقاله استدلال میکند که همه سیاستها باید اهداف روشن و گسسته داشته باشند و باید بر اساس آن شرایط ارزیابی شوند. عدم دستیابی به اهداف سیاست تاسف بار است، اما می توان از آن درس گرفت. اهداف خط مشی اشتباه و ارزیابی ناکافی به هیچ هدف علمی نمی رسد. و در اغلب موارد صرفاً به تقویت مجدد تعصبات موجود کمک می کند. 1
یکی از موانع اصلی تحلیل شهرهای خلاق خود این واژه است. افزایش قابل توجهی در نوشته ها و بحث ها در مورد مفهوم خلاقیت، طبقه خلاق و شهر خلاق وجود داشته است (بیانچینی و CLES، 1988، بیانچینی و پارکینسون، 1993، کرید، 2007، فلوریدا، 2002، فلوریدا، 2004، فلوریدا و تیناگالی، 2004، هال، 1998، هال، 2000، هاتن، 2004، لندری، 2000، لندری، 2006، لوید، 2006، مولوتچ، 1996، اسکات، 2000، اسکات، 2007 و لندری، 2007، مشکل
مفهوم شهرهای خلاق مفرد نیست، بلکه چندگانه است. ریشه ها و مفاهیم متداخل زیادی دارد: برخی مکمل و برخی متناقض هستند. همانطور که در این بخش توضیح خواهم داد، رویکردهای رایج انواعی از ابزارگرایی را ارائه می دهند. اما آنچه که کمبود دارد، یک منطق مثبت (ذاتی) فرهنگی و صنایع خلاق است. ثانیاً، این رویکردها دارای مفاهیم در حال تغییر و صرفاً نادرست از موضوع مورد علاقه خود، یعنی صنایع فرهنگی و خلاق هستند که به دنبال آن هستند.
هیچ “سیاست شهرهای خلاق” در بریتانیا، 5 یا انگلیس وجود ندارد. تاریخچه طولانی سیاست شهری و سیاست فرهنگی وجود دارد. حتی یک تاریخ اخیر (پس از 1997) از سیاست صنایع خلاق وجود دارد. به وضوح، تاریخ خلاقیت شهری
اگرچه همه سیاستها در مقیاس محلی تأثیر میگذارند، برخی از آنها ریشه در نگرانیها یا نهادهای محلی دارند و برخی دامنه وسیعتری دارند. بسیاری از سیاستها، که در چهار موضوع سازماندهی شدهاند، در این بخش مورد بحث قرار گرفتهاند، در سطح محلی ظاهر شدهاند و تمرکز محلی دارند. در واقع، برخی به مخالفت با سیاستگذاری ملی در آن زمان گرایش داشتند. 6
ما با شاید طولانی ترین نوع “شهر خلاق” شروع می کنیم
در خارج از بریتانیا، تعدادی از ابتکارات ظهور کرده اند که به شهرها اعطا کرده یا باعث شده اند تا تاج شهر خلاق را به دست آورند. یکی از تنشهای ذاتی در چنین سیاستهایی مربوط به تعادل بین منافع فعلی و آینده سرمایهگذاری و توسعه است که فراتر از رویداد امضای 10 است .
شاید طولانی ترین و آشناترین موضوع شهرسازی خلاقانه مربوط به ورزش و به ویژه المپیک مدرن باشد. تجاریسازی و محبوبیت روزافزون المپیک، بهویژه در عصر تلویزیون، میزبانی بازیها را به یک فرصت بزرگ برای برندسازی و همچنین رونق گردشگری تبدیل کرده است. با این حال، این اثر میراثی است که یک مسئله فزاینده برای شهرها بوده است: در درجه اول از نظر زیرساخت، مستقیماً یا غیر مرتبط با فرهنگ.
یکی از رشته های مشهود ابتکار سیاست، پایتخت فرهنگی اروپا (شهر فرهنگی اروپا 1985-1999) است. از زمان شروع آن در آتن در سال 1985 (به عنوان شهر فرهنگی اروپا؛ تغییر در سال 1999 به پایتخت فرهنگی اروپا) این رویداد به یک رویداد بسیار محبوب برای نمایش پیشنهادات فرهنگی شهرهای اروپایی تبدیل شده است. در ابتدا پیش فرض، ترویج تاریخ و میراث بود، که زیربنای توانایی محلی برای تأمین مالی این رویداد بود.
یکی دیگر از ابتکارات که در سال های اخیر محبوبیت زیادی پیدا کرده است، شبکه شهرهای خلاق یونسکو است که برای اولین بار در سال 2004 راه اندازی شد. از برخی جهات این شبیه به مدل اروپایی (نسل اول) است. با این حال، عمومی نیست، بلکه بر اساس اشکال هنری خاصی است که شهر با آنها شناسایی می شود. 15 مانند ابتکار اروپا، فرآیند انتخاب وجود دارد، اما از آنجایی که یک شبکه است ، چنین است
وقتی به سیاستهای متعددی که بر مفهوم «شهر خلاق» تأثیر میگذارند، نگاه میکنیم، مشخص میشود که نمیتوان یک «مدل» را از پرونده بریتانیا بیرون کشید. ارزیابیهای فردی زیادی از سیاستها یا ابتکارات خاص صورت گرفته است. با این حال، بررسی این ارزیابی ها به سرعت استفاده از معیارها، مقیاس های زمانی و اهداف مختلف را آشکار می کند. اما، به دلایل آموزشی، شاید بتوانیم برخی از ویژگیهای مشترک را که رویکردها را برجسته میکنند، ترسیم کنیم.
در این مقاله، تحلیلی واقعبینانه و عملگرایانه از وضعیت هنر تفکر سیاست شهرهای خلاق ارائه کردهایم که در چارچوب رابطه بین اقتصاد فرهنگی و خلاق و شهرنشینی بنا شده است. ما استدلال کردهایم که باید به بافت، تاریخ و اشکال نظارتی شهرهای خلاق توجه کرد و در تمایل به استخراج درسهای گستردهتر یا تجویز جایگزینها بسیار محتاط بود. ما شواهدی ارائه کردهایم که چرا، بهویژه، پرونده بریتانیا