48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
نقش بازآفرینی فرهنگی به عنوان ابزار توسعه اجتماعی و اقتصادی موضوعی است که به طور گسترده مورد بررسی قرار گرفته و در عین حال بحث برانگیز است. این مقاله بر روی یک سوال تحقیقاتی خاص در ادبیات گستردهتر در این زمینه تمرکز میکند: رابطه بین بازسازی، بهویژه پروژههای فرهنگی شاخص، و صنایع خلاق چیست؟
بخشی از استدلال پشت بازآفرینی فرهنگی و سرمایه گذاری عمومی در ساختمان های شاخص و مؤسسات فرهنگی جدید در اروپا این است که آنها توسعه اقتصادی شهر را نه تنها از نظر توسعه گردشگری، بلکه از رشد صنایع خلاق نیز حمایت می کنند. با این وجود، تحقیقات کمی به پویایی های واقعی مرتبط با سرمایه گذاری عمومی در فرهنگ و بازسازی و توسعه بالقوه صنایع خلاق محلی پرداخته است. به نوعی، این ارتباط بدیهی تلقی شده است و در بسیاری از اسناد سیاستی این فرض وجود دارد که سرمایه گذاری های شاخص و بازسازی، صنایع خلاق محلی را تشویق و حمایت می کند.
این مقاله نتیجه یک کار میدانی 2 ساله انجام شده در زمینه نیوکاسل-گیتسهد و منطقه شمال شرقی انگلستان را ارائه می دهد. این مقاله نتیجه مصاحبههای انجامشده با تولیدکنندگان خلاق و فرهنگی محلی را ارائه میکند و ارتباط ضعیف بین تمرینکنندگان محلی و پیشرفتهای شاخص فرهنگی محلی در منطقه را برجسته میکند. در نهایت خواستار تجدید نظر توسط سیاست عمومی در مورد اهمیت اتصال مجدد صنایع خلاق و بازسازی فرهنگی برای کشف پتانسیل واقعی این رابطه است.
پروژه های بازآفرینی تحت رهبری فرهنگ، به ویژه به اصطلاح «تحولات فرهنگی شاخص» در اروپا توجه زیادی را در ادبیات در دهه گذشته به خود جلب کرده است (ایوانز، 2009، جنسن، 2007). یکی از جنبههای واضحتر این توسعه، ارتقای درک شده به تصویر و «برند» شهر است (بیلی و همکاران، 2004، چاپین و کامونیان، 2009، ایوانز، 2003، مایلز، 2005، ریچاردز و ویلسون، 2004). در حالی که اغلب استدلال میکنند که بازآفرینی به رهبری فرهنگی و پروژههای فرهنگی شاخص بر اقتصاد محلی نقش مثبتی دارد، بسیاری از نویسندگان دامنه محدود این تأثیر را بر جوامع محلی از منظر فرهنگی یا اجتماعی در نظر گرفتهاند (اتلینگر، 2010، گارسیا، 2010). ، 2004). علاوه بر این، و نگرانی برای این مقاله، این است که حتی کمتر به تأثیر پروژه های توسعه شاخص بر دست اندرکاران خلاق و فرهنگی محلی و بهره وری اقتصادی آنها توجه شده است. این پیوند اغلب مثبت فرض می شود، اما به ندرت یک مکانیسم علّی مورد بازجویی قرار می گیرد (ر.ک. Landry, 2000, Montgomery, 2003). از این رو، این مقاله یک موضوع کلیدی را در این بحث گسترده تر بررسی می کند: رابطه بین پروژه های شاخص فرهنگی تحت رهبری بخش عمومی و صنایع خلاق محلی چیست ؟ این در رابطه خاص با منطقه شمال شرق انگلستان پرسیده خواهد شد. علاوه بر این، این مقاله نشان میدهد که افکار واهی زیادی پیرامون این رابطه مفروض وجود دارد و سیاست عمومی (در پوشش سرمایه مالی و سیاسی) اغلب فشار میآورد تا تحولات فرهنگی شاخص را نه به عنوان یک سرمایهگذاری فرهنگی، بلکه به عنوان یک سرمایهگذاری اقتصادی در صنایع خلاق با این حال، آنچه در بسیاری از شهرهای بریتانیا اتفاق می افتد (محور پژوهشی این مقاله) بسیار متفاوت است. در رابطه با این فشار سیاست، مقاله به طور خاص انتشارات «فرهنگ با بودجه عمومی و صنایع خلاق» (هولدن، 2007) که توسط دموس در سال 2007 منتشر شد، به عنوان یک نقطه مرجع در مورد نوع مفروضات مورد توجه قرار میگیرد. در رابطه بین صنایع خلاق و شاخصهای تحولات فرهنگی اعطا میشود، زیرا یکی از گزارشهای مقدماتی و اساسی بود که بحثهای صنعت خلاق و سیاستهای فرهنگی را اطلاعرسانی کرد. و در حالی که بسیاری از مؤلفه ها و ادعاهای آن مورد تردید قرار گرفته اند، همچنان بخشی از روایت سیاست عمومی است.
این مقاله انکار نمی کند که پیشرفت های شاخص فرهنگی و صنایع خلاق هر دو بخشی از بوم شناسی هنرهای محلی هستند (مارکوسن، 2010) و بنابراین آنها در مجموعه پیچیده ای از روابط تقویت کننده دخیل هستند (کمونیان، 2011). با این حال، این واقعیت را زیر سوال میبرد که اغلب صنایع خلاق محلی، بهویژه شرکتهای کوچک و متوسط در مقیاس کوچک و عملیات آزاد به ندرت در توسعه فرهنگی شاخص مورد توجه قرار میگیرند و بنابراین، تأثیر و حمایتی که صنایع خلاق از این سرمایهگذاری زیرساختی دریافت میکنند محدود است. چیزی که با یک فرضیه سیاست عمومی عمومی مغایرت دارد. به منظور بررسی این عدم تعادل، مقاله در سه بخش ساختار یافته است. ابتدا مروری بر ادبیات بازآفرینی مبتنی بر فرهنگ و به طور خاص ارتباط آن با صنایع خلاق ارائه شده است. در این ادبیات، اسناد خط مشی کلیدی در نظر گرفته میشوند و مفروضات کلیدی در مورد رابطه بین صنایع خلاق و سازمانهای فرهنگی با بودجه عمومی مشخص میشوند، به ویژه با تمرکز بر کار تأثیرگذار هولدن (2007). بخش دوم مقاله روش شناسی تحقیق و مطالعه موردی شمال شرق بریتانیا، به ویژه بازسازی مبتنی بر فرهنگ نیوکاسل-گیتسهد را ارائه می دهد. بحث در مورد یافته ها و نتایج کلیدی در قسمت سوم دنبال می شود. سپس نتیجهگیری و پیامدهای خطمشی ترسیم شده و تحقیقات آتی پیشنهاد میشود.
تاریخچه ای قوی از ادبیات وجود دارد که به این موضوع می پردازد که چگونه بازسازی بر منظر شهری (عمدتاً غربی) تأثیر می گذارد، بازیگران چه کسانی هستند و چه کسانی از این مداخلات سود می برند (بیانچینی و پارکینسون، 1993، ایوانز و شاو، 2004، گریفیث، 1995). در این بحث ها اشکال مختلفی از بازآفرینی مشخص شده است که جنبه های مختلف محیط شهری و اقتصاد را در بر می گیرد. ایوانز و شاو (2004) به طور خاص رویکردهای متفاوتی را به فرهنگ بیان می کنند
در کنار سرمایه گذاری در بازآفرینی فرهنگی در سراسر اروپا، سیاست گذاران در حوزه های مختلف تحت فشار قرار گرفته اند تا بر تأثیر مثبت سرمایه گذاری در فرهنگ تأکید کنند. معمولاً نتایج مثبت بازآفرینی فرهنگی با اشاره به انسجام جامعه و بهبودهای اجتماعی برجسته می شود، اما اغلب اوقات تأثیر اقتصادی نیز ترویج می شود. اما، همانطور که بسیاری از نویسندگان تاکید کرده اند، شواهدی برای حمایت از دیدگاه کلی خوش بینانه در مورد تأثیر فرهنگ رهبری می شود.
منطقه شمال شرق بریتانیا از سرمایه گذاری های بزرگ در فرهنگ و ایجاد چندین زیرساخت فرهنگی جدید و شاخص بهره برده است (بیلی و همکاران، 2004)، و به طور معمول ویژگی های یک منطقه پسا صنعتی رو به زوال را نشان می دهد.
نتایج وجود شکاف ساختاری بین مداخلات عمومی و بهویژه مؤسسات فرهنگی شاخص جدید ایجاد شده و پایگاه اقتصاد خلاق محلی را برجسته میکند. این شکاف توسط پزشکان محلی در رابطه با فعالیتها و وضعیت شغلیشان متفاوت احساس میشود، با این وجود، این تصور کلی وجود دارد که پویایی همکاری و حمایت متقابل همه به طور بالقوه وجود دارد، اما تنها چند نمونه از این موضوع وجود دارد. فكر كردن