یکی از نتایج این تکاپوهای استعماری، طرح مساله راهآهن در میان اندیشمندان ایرانی بود. در ایران عصر ناصری، بسیاری از اندیشمندان در مورد راهآهن ابراز عقیده کردهاند ولی از میان آنها میرزا یوسف خان مستشارالدوله اولین اندیشمندی است که طرحهایی را برای احداث راهآهن ارائه کرده است. او در سال ۱۲۸۶ ه. ق اولین طرح خود در مورد احداث راهآهن را ارائه کرد. محرک او برای نوشتن طرح، تلاشهایی بود که دولت در این زمان برای احداث راهآهن از تهران به قم انجام داد و با چند کمپانی وارد مذاکره شد و صحبت از قراردادی با یکی از کمپانیها به میان آمد. در مورد شرایط قرارداد اطلاعی نداریم. هر چه بوده، میرزا یوسف خان، قرارداد و شرایط سنگین آن را «برای دولت و ملت» مضر ارزیابی میکرد و آن را مایه تاسف خیرخواهان دولت میدانست (میرزا یوسفخان به میرزا حسین خان مشیر الدوله، ۱۴ ربیع الاول ۱۲۸۶، اسناد وزارت امورخارجه، سند شماره: ۱۳- ۴- ۱۳- ۱۲۸۶ه. ق).
به همین دلیل، در کتابچهای موسوم به «کتابچۀ قرمز» یا «کتابچۀ سرخ» (میرزا یوسف خان به میرزا حسین خان مشیر الدوله، ۱۲۳ جمادی الثانی ۱۲۸۶، اسناد وزارت امورخارجه، سند شماره: ۴۳- ۴- ۱۳- ۱۲۸۶ق)، طرح خود در مورد راهآهن را به دولت ارائه کرد و به دنبال آن چند طرح دیگر در مورد احداث راهآهن در نقاط مختلف مملکت نوشت. اخبار مربوط به تلاشهای صورت گرفته در مورد راهآهن در دو دهه آخر سلطنت ناصرالدین شاه موجب شد بحثهای زیادی در مورد احداث راهآهن در ایران صورت بگیرد که میتوان گزارش آن فعالیتها را همراه با طرحها و ارائه طریقهایی در روزنامه اختر پیگیری کرد. این بحثها موجب شد، حاجی میرزا محمد کاشف- کاشف السلطنه بعدی- در اوایل قرن ۱۴ه. ق، به طور مفصل مساله راهآهن را مورد توجه قرار دهد. او در سال ۱۳۰۶ ه. ق و زمانی که نایب اول سفارت ایران در پاریس بود، ضرورت راهآهن و راهکارهای خود در مورد احداث راهآهن را در کتابی مفصل نوشت و به مقامات ایران ارائه داد. طرحهایی در مورد راهآهن در سالهای بعد از دوره ناصری با اشخاصی مانند صنیعالدوله پیگیری شد که از حوزه بحث این مقاله خارج هستند. اندیشههای اندیشمندان ایرانی در مورد ارتباط احداث راهآهن و ترقی جامعه ایرانی عصر ناصری به سه گروه عمده قابل تقسیم است:
۱- عدهای راهآهن را عاملی برای رونق اقتصاد داخلی و تامین امنیت قلمداد میکردند و معتقد بودند ایران عصر ناصری با رونق اقتصاد داخلی و تامین امنیت راه ترقی را در پیش میگیرد؛
۲- برخی آن را برای پیوند تجارت سنتی ایران با تجارت جهانی ضروری میدیدند و فکر میکردند اقتصاد سنتی ایران با پیوند با اقتصاد جهانی شکوفا میشود؛
۳- تعدادی هم راهآهن را برای تعمیم علم دانش در جامعه ایران عصر ناصری طلب میکردند و امیدوار بودند با راهآهن زمینه ترویج علم و دانش در جامعه فراهم بیاید و تعمیم علم به ترقی بینجامد. البته این تقسیمبندی به معنای قرارگرفتن هرکدام از اندیشمندان در قالب یکی از این گروهها نیست. در واقع، تقسیمبندیها مرز کاملی میان اندیشمندان ایجاد نمیکند و اندیشههای اندیشمندان این حوزه گاه با یکدیگر تداخل پیدا میکنند و تقسیمبندی فقط در کلیت اندیشههای طرح شده مصداق مییابد.
ضرورتهای احداث راهآهن
اندیشمندانی که در ایران عصر ناصری به دنبال احداث راهآهن در ایران بودند، راهآهن را با ترقی ایران و جامعه ایرانی پیوند میدادند و به انجام آن اصرار میکردند. میرزا یوسف خان از جمله این اندیشمندان، اهمیت زیادی برای راهآهن قائل بود و راهآهن و کشتی بخار را عاملی برای تولید کار میدانست و تصور میکرد احداث راهآهن در ایران در عرض ۳سال، ایران را دگرگون میکند، اسبابی قوی برای «نظم و ترتیب مملکت و ملت» فراهم میآورد و ایران را به گلستان تبدیل میکند. او راهآهن را «مایه آبادی مملکت و ترقی ملت» میخواند و گمان میکرد کسی که به ساختن راهآهن همت گمارد، ایران را احیا میکند (میرزا یوسف خان به میرزا حسین خان مشیر الدوله، ۳ جمادی الثانی ۱۲۸۶، اسناد وزارت امورخارجه، سند شماره: ۵۱- ۴- ۱۳- ۱۲۸۶ه. ق). همفکران دیگر او نیز راهآهن را «اولین اسباب زندگانی و ترقی یک مملکت» (راهآهن ایران عمدگی مساله پولیطیکی: ۱۴۲۱) قلمداد میکردند و اعتقاد داشتند دولتمردان ایران و عثمانی اعتنایی به «اسباب ترقیات ملت» نکرده و در احداث راهآهن تعلل کردهاند (کاشف، ۱۳۰۶ﻫ. ق: ۶). آنها برای اثبات ادعای خود تجربه تاریخی غرب را به عنوان مثال مطرح می کردند و چنین نتیجه می گرفتند که ترقی غرب از راهآهن حاصل شده است.
حاجی میرزا محمد کاشف با تأمل در اسباب زوال قدرت و ثروت ایران از سال ۱۲۴۵ﻫ. ق/ ۱۸۲۷م و تسلط اروپا بر دنیا به این نتیجه رسید که علت اصلی پیشرفت غرب، «انکشاف قوۀ بخار -شمندوفر، یعنی راهآهن-» و علت فقر، پریشانی، فلاکت، خرابی و «صد قسم معایب ما» از نداشتن راهآهن است. مینویسد: «نگارنده این اوراق محض غیرت مسلمانی و وطندوستی که شاید به اهل آسیا عموما و به ملل اسلام خصوصا به قدر قوه خدمتی کرده باشد، پس از چند سال تحصیل درس و بحث اجتهاد در مدارس فرانسه و تحقیقات لازمه از اطراف آن معما را حل و مساله را این طور شکافت که در میان آن اصول بزرگ که ترقی و ثروت و قدرت ملل فرنگستان را به مقام حالا رسانده از همه جامعتر، از همه بزرگتر، از همه سادهتر، از همه مفیدتر ساختن راهآهن است» (کاشف، ۱۳۰۶ﻫ. ق: ۹- ۸). مطالب ارائه شده در روزنامه اختر نیز به تجربه تاریخی غرب به چشم یک الگو مینگریست و اعتقاد داشت که غرب با راهآهن ترقی را ممکن کرده است و ممالک غربی توانستهاند با استفاده از راهآهن، آبادی مملکت خود را به درجه والایی برسانند. اختر، شکلیابی «معنای حقیقی تمدن» را به «تکمیل وسائط معاونات بشریه» ارتباط میداد و اولین شرط برای تکمیل وسائط مذکور را تسهیل راه مراودات معرفی می کرد. اختر با علتیابی خاص خود از تجربه تاریخی غرب، راهآهن را برای ترقی یک ضرورت برمیشمارد و مینویسد: «پس مادامی که در ممالک شرقیه راهآهن که واسطه آسانی مراودات است درست نشده است ممکن نیست کار تمدن و آبادی به درجه مطلوب رسانده شود» (اختر، ۱۲۹۵ﻫ. ق: ۳۷۳).