48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
مالیات بر عایدی سرمایه اثر قفلی ایجاد میکند و انگیزههای سرمایهگذاران برای نظارت را افزایش میدهد و انگیزههای شرکتهای پرتفوی را برای ارائه خدمات به سرمایهگذاران کوتاهمدت کاهش میدهد. ما یک رابطه منفی بین مدیریت سود شرکت های قفل شده و پرتفوی نشان می دهیم، و این رابطه برای سود سرمایه ای که توسط سرمایه گذاران حساس به مالیات نگهداری می شود قوی تر است. علاوه بر این، زمانی که نرخ مالیات بر عایدی سرمایه بالاتر باشد ، رابطه بین قفل و مدیریت سود قویتر است . ما نشان میدهیم که صندوقهای قفلشده علیه مدیریت و مخالف انتصاب مجدد اعضای کمیته حسابرسی پس از مدیریت سود رأی میدهند. احتمال خروج صندوق های قفل شده به دنبال اعلامیه های سود ناامیدکننده کمتر است و انگیزه شرکت ها برای مدیریت سود کاهش می یابد.
صندوق های سرمایه گذاری مشترک ایالات متحده دارایی هایی به ارزش 18.75 تریلیون دلار در سطح جهان در سال 2017 دارند که تقریباً به اندازه تولید ناخالص داخلی ایالات متحده (19.5 تریلیون دلار) است. 1 علاوه بر این، صندوقهای سرمایهگذاری مشترک 23 درصد از کل سهام ایالات متحده را در اختیار دارند. 2 به عنوان صاحبان با نفوذ شرکت های فهرست شده، صندوق های سرمایه گذاری مشترک به طور بالقوه تأثیر قابل توجهی بر روی سیاست های حسابداری شرکت ها دارند.
ما بررسی می کنیم که چگونه قفل شدن سود سرمایه در صندوق های مشترک بر مدیریت سود شرکت ها تأثیر می گذارد. 3 صندوقهای سرمایهگذاری مشترک تمایلی به فروش اوراق بهاداری ندارند که ارزش آنها افزایش یافته است، زیرا تحقق چنین سود سرمایهای مستلزم پرداختهای مالیاتی قابل توجهی است. صندوق های سرمایه گذاری با به تعویق انداختن تحقق سود، ارزش فعلی مالیات بر عایدی سرمایه سرمایه گذاران خود را کاهش می دهند. بنابراین، سودهای سرمایه محقق نشده، صندوقهای سرمایهگذاری مشترک را تشویق میکند تا چنین اوراقی را برای مدت طولانیتری نگهداری کنند. از این به عنوان اثر قفل سود سرمایه یاد می شود، و متون حسابداری و مالی شواهد حمایتی فراوانی ارائه می دهند (لندزمن و شاکلفورد، 1995؛ هادارت و نارایانان، 2002؛ دای و همکاران، 2008؛ لی و همکاران، 2016؛ لی و همکاران، 2016، 2016). دیموک و همکاران، 2018).
قفل شدن سود سرمایه می تواند مدیریت سود را از طریق دو کانال غیر انحصاری متقابل تحت تاثیر قرار دهد. اولاً، صندوقهای سرمایهگذاری متقابل قفل شده، انگیزههای قوی برای نظارت بر شرکتهای پرتفوی خود دارند. یک دوره نگهداری طولانی هزینه های نظارت وجوه را با اجازه دادن به آنها برای انباشت دانش خاص شرکت کاهش می دهد (چن و همکاران، 2007؛ مک کاهری و همکاران، 2016). علاوه بر این، به صندوقها اجازه میدهد تا مزایای نظارت را به طور کامل درک کنند، زیرا ممکن است آشکار شدن منافع به زمان نیاز داشته باشد (کافی، 1991؛ چن و همکاران، 2007؛ مککاهری و همکاران، 2016). از آنجایی که مدیریت سود می تواند ارزش بلندمدت سهامداران را از طریق هزینه سرمایه بالاتر و احتمال تجدید ارائه حسابداری از بین ببرد، صندوق های قفل شده انگیزه هایی برای محدود کردن دستکاری سود دارند. دوم، مطالعات قبلی نشان می دهد که مدیران به سرمایه گذاران کوتاه مدت پاسخ می دهند. بوشی (1998) و بوشی (2001) نشان می دهند که مالکیت نهادی گذرا بالاتر با کاهش مخارج تحقیق و توسعه (R&D) و اضافه وزن/کم وزنی درآمدهای کوتاه مدت/بلندمدت مرتبط است. کالن و فانگ (2013) دریافتند که مالکیت نهادی گذرا به طور مثبت با ریسک سقوط قیمت سهام در آینده مرتبط است. ماتسوموتو (2002) استدلال می کند که شرکت ها سود را برای دستیابی به اهداف تحلیل گران مدیریت می کنند تا از ناامید شدن سهامداران کوتاه مدت جلوگیری کنند. از آنجایی که سهامداران به دلایل مالیاتی در قفل هستند، مدیران انگیزه کمتری برای مدیریت سود به دلیل فشار کوتاه مدت دارند، مانند رسیدن به اهداف سود تحلیلگران.
برای آزمایش تجربی پیشبینیهایمان، سؤال خود را به دادهها میبریم. نمونه ما شامل 83951 مشاهدات سه ماهه شرکت از سال 1997 تا 2008 است. برای هر سه ماهه شرکت، ارزش دلاری سودهای سرمایه محقق نشده نگهداری شده توسط صندوق های سرمایه گذاری مشترک را محاسبه می کنیم که با شروع سرمایه گذاری بازار سه ماهه شرکت نرمال شده است. ما همچنین صندوقهای سرمایهگذاری مشترک را با توجه به حساسیت مالیاتی مشتریانشان، بر اساس مالکیت از طریق طرحهای پسانداز بازنشستگی معوق مالیاتی طبقهبندی میکنیم. اگر نتایج ما واقعاً مربوط به مالیات باشد، ما انتظار داریم که رابطه قویتری بین سودهای تحقق نیافته و مدیریت سود برای صندوقهای حساس به مالیات نسبت به صندوقهای غیر حساس به مالیات وجود داشته باشد.
ما مدیریت سود را به روش های زیر اندازه گیری می کنیم. اول، ما فعالیتهای مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی را از ارزش مطلق اقلام تعهدی اختیاری بر اساس کوتاری و همکاران استنباط میکنیم. (2005) و مک نیکولز (2002). مقدار بالاتر اقلام تعهدی اختیاری نشان دهنده مدیریت سود بیشتر است. دوم، ما از بزرگی موارد خاص استفاده می کنیم. همانطور که در Dechow et al. (2010)، اقلام ویژه نشان دهنده دستکاری بیشتر درآمد است زیرا اقلام خاص تداوم درآمد را کاهش می دهد و ممکن است ناشی از “حمام بزرگ” باشد. سوم، رویچودوری (2006) و کوهن و همکاران. (2008) نشان می دهد که شرکت ها فعالیت های واقعی را برای دستکاری سود تغییر می دهند. بنابراین ما همچنین سه پروکسی برای مدیریت سود واقعی در نظر می گیریم. در نهایت، مدیریت سود را از تجدید ارائه حسابداری استنباط می کنیم. بدیهی است که مدیریت سود احتمالاً منجر به تجدید ارائه حسابداری در آینده می شود.
ما یک رابطه منفی بین سودهای سرمایه محقق نشده و مدیریت سود پیدا کردیم و، مطابق با قفل مالیاتی، این رابطه برای صندوقهای متقابل حساس به مالیات (نسبت به صندوقهای غیر حساس به مالیات) قویتر است. نتایج ما از نظر اقتصادی قابل توجه است. به عنوان مثال، نسبت به میانگین نمونه، افزایش یک انحراف استاندارد در سودهای سرمایه محقق نشده با کاهش 7 درصدی در قدر مطلق اقلام تعهدی اختیاری تعدیلشده عملکرد محاسبهشده بر اساس کوتاری و همکاران مرتبط است. (2005)، کاهش 6 درصدی قدر مطلق کیفیت اقلام تعهدی بر اساس مک نیکولز (2002)، یا کاهش 41 درصدی قدر مطلق اقلام ویژه.
سود سرمایه انباشته صندوق های سرمایه گذاری به طور تصادفی تعیین نمی شود. بنابراین، نتایج ما در معرض یک نگرانی کلی درون زایی است. ما این نگرانی را به پنج روش حل می کنیم. اول، ما طول دوره های نگهداری صندوق را کنترل می کنیم، زیرا این می تواند با سود سرمایه انباشته و مدیریت سود مرتبط باشد. دوره های نگهداری طولانی همچنین می تواند باعث شود مدیران فکر کنند که ریسک خروج سهامداران به دنبال اهداف از دست رفته سود کم است و انگیزه مدیریت سود را مستقل از اثر قفل شدن سود سرمایه کاهش می دهد. ما همچنین شامل اندازه صندوق و اندازه خانواده هستیم که به توانایی تخصیص منابع برای نظارت مربوط می شود. دوم، ما بازده سهام قبلی را کنترل می کنیم. بازده اخیر بالاتر احتمالاً با سود سرمایه انباشته بیشتر مرتبط است و ممکن است بر انگیزه های مدیریت سود نیز تأثیر بگذارد. سوم، ما هر دو اثر ثابت شرکت و سه ماهه سال را برای حذف تأثیر ویژگیهای شرکت با زمان ثابت و شوکهای سری زمانی مانند بازده کلی بازار لحاظ میکنیم. چهارم، ما اثرات سودهای سرمایه محقق نشده را بر مدیریت سود برای صندوقهای متقابل حساس به مالیات در مقابل غیر حساس به مالیات مقایسه میکنیم. ما استدلال میکنیم که مقایسه بین صندوقهای حساس به مالیات و صندوقهای غیر حساس به مالیات تا حد زیادی توضیحهای جایگزین را رد میکند. اگرچه سود سرمایه تابعی از بازده گذشته یک شرکت است، اما واضح نیست که چرا توضیحات جایگزین غیر مرتبط با مالیات میتواند منجر به تأثیر سود سرمایه با حساسیت مالیاتی سرمایهگذاران صندوقها شود. پنجم، ما تغییر سال 2003 در نرخ مالیات بر عایدی سرمایه را بررسی می کنیم. این تغییر را می توان یک شوک برون زا در نظر گرفت، زیرا خارج از کنترل شرکت های بورسی و مدیران صندوق های مشترک بود. آزمونهای تفاوت در تفاوتها نشان میدهند که اثر سودهای سرمایه محقق نشده پس از کاهش مالیات ضعیفتر است (مطابق با یافتههای قبلی مبنی بر اینکه مالیاتهای پایینتر اثر قفل سود سرمایه را تضعیف میکند (آیرز و همکاران، 2008؛ دای و همکاران، 2008). لی و همکاران، 2016؛ بلوین و همکاران، 2017))، و این اثر عمدتاً توسط صندوق های سرمایه گذاری متقابل حساس به مالیات هدایت می شود. 4
ما چندین بررسی استحکام یافته اصلی خود را انجام می دهیم. برای اختصار، آنها را در پیوست اینترنت گزارش می کنیم. جدول A1 نشان می دهد که نتیجه گیری ما برای استفاده از رویکرد توصیه شده توسط چن و همکاران قوی است. (2018). جدول A2 گزارش می دهد که نتایج ما در دوره قبل از SOX (قانون Sarbanes-Oxley در سال 2002) باقی می ماند و نشان می دهد که نتایج ما توسط تصویب SOX هدایت نمی شوند.
دی فرانکو و همکاران (2011) نشان می دهد که قابلیت مقایسه صورت های مالی نظارت را تسهیل می کند. اگر نتایج ما به دلیل نظارت توسط صندوقهای مشترک باشد، انتظار داریم اثر قفل برای شرکتهایی در صنایعی که قابلیت مقایسه صورتهای مالی بالاتری دارند بیشتر باشد، زیرا تشخیص مدیریت سود در میان این شرکتها برای مدیران صندوقهای مشترک آسانتر است. ما قابلیت مقایسه صورتهای مالی را با پیروی از دی فرانکو و همکاران تعریف میکنیم. (2011)، و نتایجی مطابق با انتظارات ما پیدا کنید.
در مرحله بعد، مکانیسم نظارت را با بررسی رای صندوق های سرمایه گذاری آزمایش می کنیم. ما متوجه شدیم که دستکاری سود احتمال اینکه وجوه قفل شده به دلایل مالیاتی علیه مدیریت به طور کلی و علیه اعضای کمیته حسابرسی در انتخابات مدیران رای دهند را افزایش می دهد. ما بر اعضای کمیته حسابرسی تمرکز می کنیم زیرا آنها مسئول امور حسابداری و حسابرسی هستند که مستقیماً بر دستکاری سود تأثیر می گذارد. این نتایج با مکانیسم نظارت مطابقت دارد.
در نهایت، ما مکانیسم دیگری (مکانیسم ثبات سرمایهگذار) را مورد بحث قرار میدهیم که از طریق آن قفل شدن سود سرمایه میتواند بر مدیریت سود تأثیر بگذارد. بوشی (1998)، بوشی (2001) و ماتسوموتو (2002) استدلال میکنند که شرکتها سود را برای جلوگیری از از دست دادن اهداف سود تحلیلگران مدیریت میکنند، که به نوبه خود ممکن است منجر به خروج سهامداران شود که قیمت سهام را کاهش میدهد. اگر صندوقهای سرمایهگذاری متقابل قفل شده باشند، شرکتهای پرتفوی آنها ممکن است انگیزه کمی برای تأمین سرمایهگذاران کوتاهمدت از طریق مدیریت سود داشته باشند. ما یکی از پیامدهای این مکانیسم را با آزمایش خروج سهامداران به دنبال اهداف از دست رفته سود سه ماهه بررسی می کنیم. ما متوجه شدیم که اگرچه صندوقها به طور کلی احتمال بیشتری برای فروش سهام خود به دنبال یک هدف از دست رفته سود سه ماهه دارند، قفل شدن سود سرمایه به طور قابل توجهی چنین رفتار فروش را کاهش میدهد. نتایج ما از مکانیسم ثبات سرمایه گذار پشتیبانی می کند.
مطالعه ما به ادبیاتی در مورد چگونگی شکلدهی سرمایهگذاران نهادی به گزارشهای مالی شرکتها کمک میکند. بوشی (1998) با تکیه بر گردش اوراق بهادار و معاملات حرکتی، سرمایهگذاران نهادی را به سه دسته تقسیم میکند: گذرا، شبه شاخصساز و اختصاصی. او نشان می دهد که شرکت هایی با مالکیت گذرا بالا به احتمال زیاد از هزینه های تحقیق و توسعه چشم پوشی می کنند تا کاهش درآمد را معکوس کنند. بوشی (2001) گزارش می دهد که مالکیت نهادی گذرا به طور مثبت با اضافه وزن درآمدهای کوتاه مدت و وزن کم درآمدهای بلندمدت مرتبط است. رامالینگگودا و یو (2012) رابطه مثبتی بین مالکیت نهادی مستقل بلند مدت و محافظه کاری حسابداری پیدا کردند.
مقاله ما به این ادبیات اضافه می کند و با توجه به دانش ما، اولین مقاله ای است که بررسی می کند که چگونه مشوق های مالیاتی صندوق های مشترک بر انتخاب های حسابداری شرکت ها تأثیر می گذارد. تنظیمات ما به طور قابل توجهی با این مقالات قبلی متفاوت است. در نمونه ما، صندوق های سرمایه گذاری متقابل به طور عمده (بیش از 95٪) به عنوان شبه شاخص یا سرمایه گذار گذرا طبقه بندی می شوند. بنابراین، ما ناهمگونی را در دستهای از سرمایهگذاران بررسی میکنیم که اثرات آنها بر مدیریت سود در ادبیات مطالعه نشده است. علاوه بر این، قفل شدن سود سرمایه با دستهبندیهای مالکیت بوشی همبستگی چندانی ندارد، 5 نشان میدهد که ما یک اثر مستقل از حاکمیت توسط سرمایهگذاران نهادی، متمایز از آن در مطالعات حسابداری قبلی را شناسایی میکنیم. بهویژه، آزمونهای رأیگیری ما از تغییرات درون صندوق استفاده میکنند تا نشان دهند که قفل شدن سود سرمایه بر نحوه رأی صندوقها در پاسخ به مدیریت سود تأثیر میگذارد. به طور مشابه، آزمایشهای ما در مورد اینکه چگونه سود سرمایه بر خروج سرمایهگذاران به دنبال اهداف سود سه ماهه از دست رفته، بهرهبرداری از تغییرات درون صندوق تاثیر میگذارد. بنابراین، ما از تنوع در سطح دانهای بیشتر از آنچه در مطالعات قبلی ممکن بود، بهرهبرداری میکنیم.
مقاله ما همچنین به ادبیات مربوط به اثر قفل سود سرمایه کمک می کند. مطالعات متعدد نشان میدهد که افزایش سود سرمایه بر قیمت داراییها و تصمیمات تجاری تأثیر میگذارد، 6 که عمدتاً از طریق کاهش تمایل سرمایهگذاران به خروج از موقعیتها است. سایکز (2017) نشان میدهد که قفل کردن میتواند بر تصمیمات شرکتها تأثیر بگذارد، بهویژه قفل کردن، خرید مجدد سهام را کاهش میدهد. اگرچه مقاله ما قفل سود سرمایه را نیز مورد مطالعه قرار می دهد، اما با بررسی تأثیر قفل در مدیریت سود، تمرکز ما بسیار متفاوت است.
صندوقهای سرمایهگذاری با درآمدهای سرمایهای محقق نشده با هزینههای خروج قابل توجهی روبرو هستند، زیرا فروش سهام موجب افزایش سرمایه برای سرمایهگذاران صندوقها و کاهش بازده پس از مالیات میشود. برگسترسر و پوتربا (2002) نشان میدهند که کارایی مالیاتی صندوق تأثیر قابلتوجهی بر جریانهای صندوق و در نتیجه کارمزدهای کسب شده توسط صندوق دارد. این امر باعث ایجاد بازدارندگی برای صندوق می شود تا سهامی را با سود سرمایه انباشته به فروش برساند و دوره نگهداری صندوق را افزایش دهد.
طول مدت نگهداری مورد انتظار سرمایه گذاران
برای ساخت مجموعه داده اصلی، ما با کل نمونه فصلی Compustat از سال 1997 تا 2008 شروع می کنیم. این دوره نمونه انتخاب شده است زیرا فقط برای این دوره ما داده های بازنشستگی و سرمایه گذاری را داریم که از آن اطلاعات مربوط به وضعیت مالیاتی صندوق های سرمایه گذاری مشترک را به دست می آوریم. ‘ سرمایه گذاران. Pensions & Investments نظرسنجیهای سالانهای انجام داد و از خانوادههای صندوقهای مشترک خواست تا نسبت داراییهای نگهداری شده در طرحهای معوق مالیاتی را برای هر یک از ۱۲ صندوق بزرگ خانواده گزارش دهند. ما از تیک تیک صندوق ها استفاده می کنیم
دو ستون اول جدول 2 نتایج را گزارش می کنند که معیار مدیریت سود ما، DA ، قدر مطلق اقلام تعهدی اختیاری تعدیل شده عملکرد است که بر اساس میانگین کل دارایی ها مقیاس بندی شده است. در ستون 1، متغیر توضیحی کلیدی CPGL است . ضریب در CPGL -0.0367 ( p <0.001) است . مطابق با H1 ما، سودهای سرمایه تحقق نیافته که توسط صندوقهای سرمایهگذاری مشترک نگهداری میشود، با DA ، معیاری برای مدیریت سود مبتنی بر تعهدی مرتبط است . از نظر اثر اقتصادی، یک استاندارد واحد
یک نگرانی بالقوه با نتایج قبلی این است که صندوق های سرمایه گذاری مشترک حساس به مالیات و غیر حساس به مالیات ممکن است در ابعادی غیر از حساسیت مالیاتی متفاوت باشند. برای پرداختن به این مشکل درون زایی بالقوه، از تغییرات برون زا در نرخ مالیات بر عایدی سرمایه برای تخمین رگرسیون تفاوت در تفاوت ها برای آزمایش H2 استفاده می کنیم.
قانون آشتی تسهیلات مالیات بر مشاغل و رشد در سال 2003 نرخ مالیات بر عایدی سرمایه بلندمدت فدرال ایالات متحده را از حداکثر 20% به 15% برای سرمایه گذاران کاهش داد. 22
H3 فرض میکند که اثر قفل سود سرمایه زمانی که قابلیت مقایسه صورتهای مالی بالاتر باشد، آشکارتر است، زیرا نظارت در شرکتهای قابل مقایسه آسانتر خواهد بود. ما در این بخش H3 را آزمایش می کنیم.
پیروی از روش پیشنهادی در De Franco et al. (2011)، ما امتیاز مقایسهپذیری صورتهای مالی را بر اساس چارچوب ضریب پاسخ سود محاسبه میکنیم و یک متغیر m4 _ acctcomp (میانگین چهار بالاترین امتیاز قابل مقایسه) را برای اندازهگیری میسازیم.
در این بخش، یک مکانیسم نظارتی بالقوه را بررسی می کنیم که از طریق آن وجوه قفل شده می تواند بر مدیریت سود – رای سهامداران تأثیر بگذارد. همانطور که در بخش فرضیه ها مطرح شد، صندوق های سرمایه گذاری می توانند نظرات خود را در مورد عملکرد مدیران از طریق رای گیری خود بیان کنند. ما بررسی میکنیم که چگونه قفل سود سرمایه با مدیریت سود شرکتها تعامل میکند تا بر حمایت صندوقهای متقابل از مدیریت به طور کلی، و به طور خاص، حمایت آنها از اعضای هیئت مدیره در کمیته حسابرسی تأثیر بگذارد. بعلاوه
ستون های 1 و 2 پانل C در جدول 8 نتایج را برای نمونه تمام آرا نشان می دهد. ستون 3 و 4 نتایج رای برای انتخاب مدیرانی که در کمیته حسابرسی حضور دارند را نشان می دهد. همه آزمونهای معنیداری بر اساس خطاهای استاندارد خوشهبندی شده با رأی هستند.
با توجه به تمایل بیشتر صندوق های قفل شده به مخالفت با مدیریت، ضریب CPGL _ صندوق در همه ستون ها منفی و معنی دار است. به این معنا که صندوقهای حساس به مالیات با سود سرمایه بالاتری که در موقعیتی قفل شدهاند، احتمال بیشتری برای رأی دادن دارند
در این بخش، مکانیسم دیگری را در نظر می گیریم که از طریق آن قفل شدن سود سرمایه می تواند بر مدیریت سود تأثیر بگذارد – با تغییر باورهای مدیریتی در مورد ثبات سهامداران. همانطور که در بخش فرضیه ها بحث شد، یک مفهوم تجربی مکانیسم ثبات سهامداران این است که قفل شدن سود سرمایه خروج سهامداران را به دنبال اهداف از دست رفته سود کاهش می دهد. در این بخش، این مفهوم را آزمایش می کنیم.
جدول 9 نتایج مدلهای خطر بقای کاکس را گزارش میکند که تخمین میزند
صندوق های سرمایه گذاری مشترک 23 درصد از سهام ایالات متحده را در اختیار دارند و تأثیر آنها بر رویه شرکت های پرتفوی موضوعی است که مورد علاقه دانشگاهیان، تنظیم کننده ها و مردم است. ما بررسی میکنیم که چگونه انگیزههای صندوقهای مشترک برای به تعویق انداختن تحقق سود سرمایه مشمول مالیات بر فعالیتهای مدیریت سود شرکتهای پرتفوی آنها تأثیر میگذارد. به عنوان سرمایه گذاران بلندمدت، صندوق های سرمایه گذاری متقابل قفل شده دارای مزایای نظارتی بالاتری هستند