با متوقف شدن گسترش طلبی ارضی، سیاستهای روسیه در ایران از شکل تصرف سرزمینی در بستر رقابتهای اقتصادی افتاد. کسب امتیازات اقتصادی، حقوق ناچیز گمرکی، مجاورت با روسیه و ملاحظات سیاسی سبب شد در سالهای پس از نهضت مشروطه تا آغاز جنگ جهانی اول، تجارت ایران بهنحوی در انحصار روسیه قرار گیرد. روسیه که بیش از هر کشور دیگری از نهضت مشروطه و پیامدهای آن آسیب میدید، تصمیم به نابودی آن گرفت. ابزار این سرکوبی کاملا فراهم بود. محمدعلیشاه مستبد و دشمن سرسخت مشروطه که قبلا در تبریز زیر نظر آموزگاران روسی همچون شاپشال و… و درباریان مورد اعتماد روس تربیت میشد، با کمک سرهنگ لیاخوف فرمانده روسی بریگارد قزاق و با حمایت آشکار دولت روسیه به سرکوب این نهضت همت گماشت که اوج آن، به توپ بستن مجلس و کشتار آزادیخواهان بود. با عزل محمدعلیشاه از پادشاهی، وی تحت حمایت روسها با رهایی از خطر مجازات، از کشور اخراج شد؛ اما بلافاصله با پشتیبانی دولت روسیه و هواداران استبداد در شمال ایران موضع گرفت و بارها اسباب نگرانی مشروطه خواهان را فراهم آورد و آنان را با تنگناهای فراوان مواجه ساخت. اما با شکست محمدعلیشاه و برادرانش، امید روسها از تجدید رژیم استبدادی و تخریب مشروطیت قطع شد.
این مساله که روسها مخالف صد در صد مشروطه در ایران بودند و در راستای این مقصود همواره مشغول سنگاندازی و بهانهجویی در مسائل داخلی ایران بودند، امری انکارناپذیر است. دولت تزاری روس چشم دیدن پیشرفتهای دولت مشروطه را نداشت و از شوستر که بی اعتنا به سطوت تزار و صولت وزیر مختار روس، همچنان اصلاحات خود را در امور اقتصادی و مالی ایران تعقیب میکرد، متنفر بود. آنچه بر این نفرت میافزود یکی رابطه بسیار نزدیک شوستر با دموکراتها و تندروهای مشروطهطلب و دیگری کوشش فراوان وی در رساندن پول به دولت برای تشکیل اردوی مجاهدین و تامین بودجه جنگی بود که خود عامل موثری در پیشرفت کار ملیون و باعث شکست سریع محمدعلیشاه و حامیان روسی او بود. به این نکته نیز باید اذعان کرد که شوستر یک مستشار خارجی بود و نباید در امور سیاسی کشوری که او را استخدام کرده بود، دخالت کند؛ ولی شوستر که مجذوب صداقت و صمیمیت و در عین حال فعالیت دموکراتها در مقابل تجاوز روس و انگلیس شده بود، برخلاف اصول سیاسی، از حد بی طرفی خارج شده و بهصورت مستشار موتمنی در کلیه مسائل کشور درآمده بود و دموکراتها که مبتکر قانون استخدام مستشاران مالیه بودند، خاصه حسینقلی نواب، با شوستر روابط نزدیک برقرار کرده بودند و با او در کلیه مسائل، از سیر تا پیاز مشورت و نظریات خود را نیز به او القا میکردند.
در این میان دولت انگلیس هم بیکار نمینشست و بهخاطر مسائلی که سیاست خارجیاش را به مخاطره میانداخت، بهویژه مساله هندوستان در کنار روسیه به دخالت در امور ایران میپرداخت و در این راه از تهدیدات گوناگون نیز رویگردان نبود. در نیمه دوم سال۱۹۱۱م موضوع اساسی و قابل توجه دولت تزاری و دولت انگلستان که هر روز اهمیت بیشتر مییافت، عبارت بود از اخراج مورگان شوستر از ایران که رهرو امپریالیسم آمریکا بود. م.س.ایوانف که در اثر خود از فعالیتهای مورگان شوستر ارزیابی کرده است، خاطرنشان میشود که مورگان شوستر باعث تقابل دو دولت روس و انگلیس شد و این تقابل به تدریج به بنبست کشید. بهرغم برخی نتایج مفید موقت که فعالیتهای وی برای انگلستان به ارمغان آورد، بر دولت انگلستان آشکار شد که این فعالیت بهطور جدی پایداری توافقنامههای انگلیس – روسیه را تهدید میکند و زمینه نفوذ امپریالیسم آمریکا را در ایران مهیا میسازد. بنابراین در پایان سال۱۹۱۱م. دولت انگلیس در تلاشهای بعدی از بهکارگیری مورگان شوستر امتناع و از درخواستهای دولت تزاری مبنی بر انفصال شوستر از ایران توسط دولت ایران جدا حمایت کرد. درگیری مکرر مورگان شوستر با روسها و مصادره اموال رهبران شورش ضدانقلابی، بهانهای برای عزل وی بود که انگلیس و روسیه تزاری مطرح کردند. این کشمکشهای داخلی با تهدیدات روسیه همزمان شد. «روسها ایران را برای حفظ بازارهای خود و اجرای قرارداد۱۹۰۷ و برکناری گروه شوستر، تهدید میکردند. شوستر که اکثریت نمایندگان مجلس او را بهعنوان خزانهدار کل منصوب کرده بودند، با شوق و تلاش جسورانهای کار میکرد. او مقامات بلژیکی گمرک را که از حمایت روسها برخوردار بودند، بازرسی میکرد؛ برای گردآوری مالیات کشور حتی در ایالات شمالی نیروی ویژهای تشکیل داد و املاک (شعاعالسلطنه) شاهزادهای را که مدعی بود تبعه روس است؛ ولی دولت او را خائن اعلام کرده بود، توقیف کرد. به گفته وزیر مختار انگلیس، این اقدام کاسه صبر تزار را لبریز کرد. روسها با اشغال رشت و انزلی در آبان ۱۹۱۱ م / ۱۳۲۹ اولتیماتومی سهمادهای به ایران دادند. آنها همچنین تهدید کردند که اگر خواستههایشان در عرض ۱۸ ساعت پذیرفته نشود، بلافاصله تهران را اشغال خواهند کرد.
اوضاع سیاسی در قبال اولتیماتوم
فرصتطلبی دولت روسیه و اشغال نظامی مناطق شمالی ایران، دولت ایران را با بحران جدیدی روبهرو ساخت. در واقع دخالت روسها تا به جایی پیش رفته بود که استقلال ایران را در امور داخلی خود نقص میکرد. همین موضوع باعث شد تا دولت و مجلسی که تازگی شروع بهکار کرده بود برای رفع مشکل با یکدیگر به شور بنشینند. همان روزی که به کابینه صمصامالسلطنه رای اعتماد داده شد، اولتیماتوم روسیه به دولت ابلاغ شد. تقاضاهای روسیه توسط وثوقالدوله، وزیر امور خارجه در مجلس خوانده شد. طی این اولتیماتوم دولت روسیه به دولت ایران، خواهان عزل و اخراج شوستر شد و «از دولت ایران خواست تضمین بدهد که از آن پس بدون موافقت قبلی روسیه و انگلستان، اقدام به استخدام هیچ خارجی نخواهد کرد. روسیه در این اولتیماتوم از دولت ایران هزینه نگهداری قوای روس در شمال را نیز مطالبه کرده بود.»
در ماجرای شوستر و اولتیماتوم روسیه به ایران و درنهایت بحرانهای بهوجودآمده، هیچگاه نمیتوان نقش دولت انگلستان را نادیده گرفت. انگلستان همواره متوجه این امر بود که هرگاه ایران مورد تهدید نظامی از سوی روسیه قرار گیرد، منافعش در ایران و به تبع آن در هندوستان در خطر خواهد بود. بنابراین دولت ایران را تشویق میکرد تا اولتیماتوم روسها را بپذیرد. از جمله دلایلی که دولت انگلستان مدنظر داشت، این بود: نخست، جلوی اعتراض پارلمان انگلیس را درباره نقض عهدنامه ۱۹۰۷ گیرد و دوم اینکه مانع حرکت بیشتر روسها در خاک ایران شود. یعنی هدف، حفظ منافع بریتانیا در هند بود و به هیچوجه، به استقلال ایران بهایی داده نمیشد. سر ادوارد گری توسط سفارت انگلیس، مقیم تهران به کابینه ایران را اطمینان داد که اگر معذرتی از روسها خواسته شود، ولو قشون روس هم داخل ایران شوند، خارج خواهند شد؛ ولی معلوم نیست که سر ادوارد گری به کدام وثیقه و اطمینان و به موجب کدام حکم دولت ایران را به قبول خواهشهای روس، راى و اطمینان به دنبال تشویقها و تطمیع دولت انگلستان در تاریخ دوم ذیحجه۱۳۲۹ وثوقالدوله، وزیر امور خارجه ایران با لباس تمام رسمی به سفارت روسیه رفت و از طرف دولت ایران نسبت به بدرفتاری با فرستادگان سفیر در املاک شعاعالسلطنه عذرخواهی کرد. کابینه ایران تصور میکرد که روسها تسکین یافتهاند؛ اما در واقع روسها به دنبال بهانهای برای اشغال مناطق شمالی ایران بودند. [اما] ظهر روز هفتم ذیحجه۱۳۲۹ دولت روس اولتیماتوم خود را تقدیم دولت ایران کرد. با اعلام رسمی اولتیماتوم از سوی روسیه، دولت ایران به تکاپو افتاد تا مگر راهی بیابد تا خود را از این ورطه نجات دهد؛ به همین منظور «وثوقالدوله به ایالات متحده متوسل شد. او از نبیلالدوله، کاردار ایران خواست که به مقامات آمریکایی اطلاع دهد که ایران چارهای ندارد جز اینکه یا شوستر را اخراج کند یا اینکه به نابودی کشور تن دردهد. وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که اساسا تصمیمگیری در این زمینه به آنها ربطی ندارد. مجلس ایران در برابر فشارهای روسیه از کنگره آمریکا استمداد طلبید. کنگره آمریکا حتی حاضر نشد به تقاضای مجلس ایران پاسخ دهد. پس از آنکه نمایندگان به تقاضای دولت ایران خندیدند و آن را مضحکه و اسباب تفریح خود قرار دادند، به کمیته روابط خارجی ارجاع و در حقیقت بایگانی کردند و این بود کمک ایالات متحده آمریکا به ایران در این دوره.
اعلام رسمی اولتیماتوم نه تنها در داخل ایران، بلکه در خارج از کشور نیز با مخالفتها و موافقت هایی روبهرو شد. از جمله اینکه «هنگامی که خبر اولتیماتوم به عتبات عالیات رسید، در کربلا و نجف هم روحانیون، به زعامت آخوند ملامحمد کاظم خراسانی، صاحب الکفایه و ملاعبدالله مازندرانی که از نخستین روز مشروطیت با آن همدلی و همداستانی کرده بودند، به پاخاستند و تصمیم گرفتند که با اعلان جهاد کشور را از تجاوز بیگانه برهانند. ملامحمد کاظم خراسانی روی به ایران نهاد و ملا عبدالله به بغداد رفت تا وسایل حرکت خود و حوزه علمیه را فراهم کند و به محض رسیدن آخوند خراسانی به ایران، او نیز به وطن بازگردد؛ اما آخوند در طی راه درگذشت و شهرت یافت که بیگانگان به دست بیگانهپرستان آن رادمرد را مسموم کردند.» دولت ایران که از اقدام روسیه برای اشغال نظامی ایران هراس داشت، به خیال خود میکوشید تا با متقاعد کردن نمایندگان مجلس شورای ملی که مخالف با پذیرش اولتیماتوم بودند، روسیه را از تصمیم خود در تصرف ایران منصرف کند. در این زمان دولت ایران به ریاست صمصامالسلطنه آماده دریافت این اولتیماتوم بود؛ لیکن روحیات انقلابی قشرهای گسترده و مختلف مردم به دولت اجازه نداد خیلی زود و مفتضحانه تسلیم شود. این اولتیماتوم که حاکمیت ایران را نقض کرد، دولت را در وابستگی کامل به امپریالیسم روسیه قرار داد و نارضایتی فوقالعادهای در تمام شهرها و روستاهای ایران بهوجود آورد. در سراسر کشور تظاهرات اعتراضآمیزی پاگرفت. شرایطی که آن روز ایران را دستخوش ناآرامیها کرده بود، بسیار اسفناک بود. خشم تظاهراتکنندگان موجب آسیب رساندن به منافع کشورهای بیگانه سهیم در منافع ایران، از جمله روسیه شده بود. در واقع «اشغال کشور توسط روس و انگلیس، آغازگر اعتراضات تودهای بود. علمای نجف و کربلا مردم را به تحریم عمومی کالاهای روسی فراخواندند. در تهران تظاهراتکنندگان ویترین مغازههایی را که کالای روسی میفروختند، درهم شکستند. گروه دیگری از مردم هوشیار نیز از فروش چای روسی جلوگیری کردند و افراد ناشناسی، تاجر سرشناسی را که هوادار روسیه بود، کشتند. تجار شیراز برای دریافت سپردههایشان به بانک شاهی هجوم بردند و از فروش مواد غذایی به نیروهای انگلیسی خودداری کردند. در تبریز زدوخورد بین سربازان روسی و پلیس شهر به خودکشی نماینده حاکم و اعدام علنی ۴۴ تن از مشروطه خواهان منجر شد. ضبط مواد غذایی توسط نیروهای روسی در انزلی و رشت به زدوخوردی خونین منجر شد که در جریان آن ۴۳نفر کشته و بیش از ۵۰تن زخمی شدند. در مشهد روسها در واکنش به قتل یکی از افسران خود به جمعیت متحصن در حرم حضرت رضا حملهور شدند، حرم را به توپ بستند، مسجد را غارت کردند و بیش از ۵۰نفر از معترضان را زخمی کردند. به توپ بستن حرم امام رضا(ع) تاثیر عمیقی در تاریخ ملی ایران بر جای گذاشت.
در گیرودار این وقایع متاثرکننده، پایگاه محکمی که مانند مردم ایران در مقابل تهدیدات روسیه ایستادگی میکرد، مجلس شورای ملی بود که به رغم تمایل دولت به پذیرش اولتیماتوم و حضور نمایندگانی خائن به مردم و وطن در مجلس، همچنان به مقاومت و رد اولتیماتوم میپرداخت. در آخرین ساعات باقیمانده از زمان اولتیماتوم روسیه، وثوقالدوله به مجلس رفت و ضمن قرائت اولتیماتوم روسیه و بیاناتی مبنی بر قدرت روسیه و ضعف ایران در مقابل صدمات ناشی از حمله نظامی، سعی در متقاعد کردن نمایندگان برای پذیرش اولتیماتوم داشت و نظر نمایندگان را در این باره خواستار شد. در آن جلسه تاریخی و طولانی که چندین ساعت طول کشید، عدهای از وکلا از ستمگریهای دولت روسیه و بیچارگی و بدبختی ایران بیاناتی کردند؛ ولی کوچکترین کلمهای از قبول اولتیماتوم از دهان هیچیک از آنها بیرون نیامد؛ ولی وزیر خارجه در ضمن بیانات مفصل خود کوشش میکرد که به وکلا بفهماند که چارهای جز تسلیم و تمکین در مقابل دولت استبدادی روس نیست و هرقدر هم قبول اولتیماتوم به تاخیر بیفتد، مخاطرات بیشتری متوجه حیات مملکت میشود. پس از گفتوگوی بسیار و ادای جملات پرشور که از طرف بعضی از نمایندگان تندرو ایراد شد، روحانی آزادیخواه، حاجی شیخمحمدحسین استرآبادی از جای برخاست و چون مجسمه تقوا در پشت تریبون مجلس قرار گرفت و این جمله تاریخی را ادا کرد: شاید خداوند خواسته آزادی ما را به زور از میان بردارند؛ ولی ما نباید با دست خود، آن را از میان برداریم. ناطق مذکور این جمله را با صدای لرزان ادا کرد و بعد دستهای خود را که از شدت تاثر میلرزید، برای امداد به طرف تماشاچیان که همگی بیاختیار اشک میریختند دراز کرد و سپس به جای خود بازگشت. در جلسه رسمی همان روز، وکلای دموکرات عدم اعتماد خود را نسبت به هیات دولت اعلام و اظهار کردند که قبل از تعیینتکلیف اولتیماتوم، لازم است تکلیف دولت تعیین شود و دولتی مورد اعتماد بر سر کار آید تا بتواند تکلیف قطعی اولتیماتوم را روشن کند. اولتیماتوم روسیه به ایران در دو مرحله انجام پذیرفت. در واقع روسها مصمم به اشغال خاک ایران بودند و احتیاج به بهانه دیگری برای ادامه حرکتشان به سوی ایران نداشتند؛ اما مقاومت مجلس و ملت ایران مانند سدی عظیم در برابرشان قرار گرفت. مهلت چهلوهشت ساعته اولتیماتوم نزدیک به اتمام بود. دولت که حقا پس از رد اولتیماتوم از طرف مجلس معزول بود و قانونا باید استعفا میداد، همچنان بر سر کار باقی مانده بود. یا دولت باید طبق رای مجلس اولتیماتوم را رد میکرد که در این صورت، روسها رسمه مناطق شمالی کشور را تصرف میکردند یا باید اولتیماتوم را میپذیرفت که با وجود مجلس این امر صورتپذیر نبود. در این میان دولت انگلیس بیش از پیش بر دولت فشار میآورد که اولتیماتوم روس را بپذیرد و نمایندگان دولتهای دیگر نیز مصلحت را در آن میدیدند که دولت با قبول اولتیماتوم جلوی تجاوز روسها را بگیرد. در حیص و بیص این بنبست سیاسی که چهلوهشت ساعت مهلت آن نیز به پایان رسیده بود، ناگهان روسها ۶روز دیگر به دولت ایران مهلت دادند و ضمنا تهدید کردند که در پایان این مدت قشون روس پایتخت را تصرف خواهد کرد. به نظر میرسد این تمدید ششروزه بر اثر مقاومت مجلس و مردم بود؛ زیرا روسها هرگز تصور نمیکردند ملتی که آن را کوچک و ناتوان تصور میکردند، در برابر نیروی عظیم دولت روسیه بایستد و با این شجاعت اتمام حجت تزار را رد کند.
تلاشهای ناامیدانه نمایندگان مجلس برای یافتن راهی که ایران را از آن ورطه عظیم نجات دهد، بدون نتیجه بود. آنها در این زمان به هر راهی برای رهایی میاندیشیدند تا مگر بتوانند مانعی در برابر حرکت ماشین جنگی روسیه به سوی ایران پیدا کنند. «نمایندگان مجلس شورای ملی که برای خلاصی از آن وضع ناهنجار دست و پا میزدند، به خیال افتادند که اگر بتوانند در این معرکه پای یکی از دول بزرگ دنیا را وارد کنند و آن دولت را در امور ایران ذینفع کنند، شاید موفق به جلوگیری از تجاوزات روسها شوند و برای این منظور در نظر گرفتند که امتیاز خط آهن سرتاسر ایران را به دول متحده آمریکا واگذار کنند؛ ولی مسلم و روشن بود که اینگونه خیالات خام که از روی ناامیدی و یاس برای اشخاص پیش میآید، در آن موقع کمترین تاثیری در خطری که ایران را تهدید میکرد، نداشت و جز خواب و خیال چیز دیگری نبود. عدم پذیرش اولتیماتوم از سوی مجلس، دولت را که با قبول اولتیماتوم موافق بود، دچار مشکل بزرگی کرده بود. در همین روزها، سردار اسعد که برای معالجه چشم به اروپا رفته و نابینا شده بود، به ایران بازگشت و چون خود طرفدار قبول اولتیماتوم بود، وضع را به نفع نایبالسلطنه و دولت تغییر داد. وقتی که کفه طرفداران قبول اولتیماتوم سنگینتر شد، یپرمخان (رئیس نظمیه که تا آن زمان تظاهر به همراهی با مشروطهخواهان میکرد) هم طرفدار قبول اولتیماتوم شد و چون روسها ۶روز مهلت داده بودند و باز مجلس زیر بار نمیرفت، یپرمخان شخصا به مجلس رفت و به رئیس مجلس شدیدا اولتیماتوم داد که چنانچه تا چهار ساعت دیگر مجلس اختیار تام به دولت ندهد، مصلحت عمومی ایجاب میکند که مجلس قربانی کشور شود، نه کشور قربانی مجلس؛ اما مجلس زیر بار ننگ قبول اولتیماتوم نرفت. با عدم پذیرش اولتیماتوم از سوی مجلس، جلسهای با حضور نایبالسلطنه و عدهای از نمایندگان موافق در دربار تشکیل شد و طی آن با بیان اینکه ایران با ضعف خود توان ایستادگی در برابر قدرت عظیم روسیه را نخواهد داشت، تصمیم به انحلال مجلس گرفته شد تا مخالفت مجلس مانند سدی در برابر خواستههای وطنفروشان قرار نگیرد و زمام امور کشور به دست نایبالسلطنه باشد. روز بعد یپرم، رئیس نظمیه چند نفر افسر با ژاندارم و پلیس به مجلس فرستاد و به آنان دستور داد که ادارات مجلس را متصرف شوند و وکلا را به مجلس راه ندهند. وکلای اعتدالی که از قضایا خبر داشتند به مجلس نیامدند؛ ولی دموکراتها به مجلس رفتند، اما با ممانعت ژاندارمها روبهرو شدند و چون لب به اعتراض گشودند، مورد توهین و بیاحترامی قرار گرفتند. همان روز، وزیر خارجه قبول اولتیماتوم را به سفارت روس اطلاع داد و برای جلوگیری از غلیان احساسات مردم که به اوج رسیده بود، دولت حکومت نظامی اعلام کرد و یپرم مامور شد که با تمام نیرو، مخالفان؛ یعنی مشروطهخواهان مخالف اولتیماتوم را سرکوب کند. با قبول اولتیماتوم و اعلام حکومت نظامی هنوز هم از گوشه و کنار مردم با تظاهرات، خشم و انزجار خود را از تصمیم نابخردانه دولت ایران و ابراز تنفر به روسها نشان میدادند؛ ولی این اقدامات کوچکترین تاثیری در اوضاع نداشت و دولت با داشتن قوای نیرومند مرکب از ۲۰۰۰سوار، ۱۵۰۰مجاهد و ژاندارم و عدهای پلیس و چند فوج سرباز، بهزودی بر اوضاع مسلط شد و رهبران نهضت را دستگیر و زندانی کرد و مردم به کسبوکار خود مشغول شدند. روسها از این موقعیت برای توسعه دامنه نفوذ خود در ایران استفاده کردند و شروع به مداخله در تمام امور داخلی ایران کردند و کار را به جایی رساندند که دولت ایران از آن تاریخ به بعد قادر نبود حتی در مسائل ساده کشور خود، بهطور مستقل اقدام کند.