با شکلگیری و تثبیت سلسله قاجار در اوایل قرن ۱۹م/ ۱۳ق و ایجاد آرامش و امنیت نسبی در کشور، صنایع سنتی کشور به تدریج احیا شدند و تولید و تجارت آنها از سر گرفته شد؛ ولی ادغام ایران در شبکه جهانی تجارت و واردات بی رویه منسوجات و مصنوعات صنعتی غرب به کشور (از دهه ۱۸۳۰م) زمینه نابودی بسیاری از این صنایع را فراهم کرد. در این بین، شال و فرش از جمله صنایع بومی بودند که در نیمه اول این قرن، نه تنها تولید و تجارتشان به صورت محدود کماکان ادامه یافت، بلکه به تدریج گسترش یافت و در دهههای بعد جایگاه و اهمیت بالایی پیدا کرد. در این زمان نیز مراکز سنتی سابق باتوجه به پیشینه خود در حوزه بافت، از مهمترین مناطق شالبافی و فرشبافی کشور محسوب میشدند. در این میان، ایالات مرکزی ایران، نظیر کرمان و تاحدودی یزد، مهمترین مراکز شالبافی کشور بهشمار میآمدند و شالهای تولیدی آنها بهدلیل کیفیت زیاد کرک و پشم استفادهشده در آن و همچنین ظرافت در بافت مرغوبترین محصولات این صنعت در ایران بودند و شهرت جهانی داشتند؛ بهطوریکه «سایکس» در اینباره آورده است: «شال کرمانی یا با کرک یا با پشم بافته میشود و نقشه و طرح آن نیز مثل نقشه قالی، ذهنی شالبافها است. این متاع از حیث ظرافت به قالی ترجیح دارد و اکثرا به دست اطفال خردسال بافته میشود و اهالی کرمان به واسطه ذوق و شوق فوقالعادهای که دارند از این کار خسته و مریض و فرسوده نمیشوند… شالهای کرمان دارای اشکال و نقوش مختلف [است]…و (بعضی معمولا به اسلامبول حمل میشود…»
در اواسط قرن ۱۹م/ ۱۳ق علاوه بر کارگاههای قالیبافی، صدوبیست کارگاه بافت شال هم در شهر کرمان دایر بوده و شالبافی صنعت عمده آنجا محسوب میشده است. با رشد و رونق این صنعت، در دهههای پایانی این قرن تعداد دستگاههای شال بافی دایر در کرمان به ۳هزار دستگاه رسید و ارزش سالانه شالهای صادراتی به خارج از کشور ۳۰۰هزار تومان معادل ۶۰هزار لیره برآورد شد.
مهمترین تولید صنعتیای که در نیمه اول قرن ۱۹م/ ۱۳ق همگام با تولید شال در کشور رواج داشت و به تدریج گسترش یافت، قالیبافی بود. فرشبافی در این دوره حرفهای روستایی تلقی میشد و در اصل روستاییان و ایلات عشایر نظیر شاهسونهای آذربایجان و همدان، افشارهای کرمان، بلوچها و ترکمنهای خراسان، قشقاییهایی فارس و…) آن را انجام میدادند. در واقع بافندگان عشایری (عمدتا زنان) علاوه بر آنکه تولیدکنندگان عمده پشم خام بودند، به بافندگی نیز اشتغال داشتند. بخش زیادی از جمعیت ایران در قرن ۱۹م / ۱۳ق را روستاییان و عشایر تشکیل میدادند و بافت فرش هم عمدتا در این مراکز متمرکز بود؛ چون در این مناطق پشم فراوان و ارزان وجود داشت. گزارشهای موجود نیز بیانگر آن است که در دهه پایانی نیمه اول قرن ۱۹م/ ۱۳ق ایالات و ولایات خراسان، کردستان، فراهان، آذربایجان، کرمان، همدان، لرستان و فارس از مراکز سنتی بافت فرش در کشور بودهاند. این فرشهای تولیدی در کارگاههای بافندگی تهیه نمیشدند، بلکه مردم روستاها و عشایر آنها را در قطع اغلب کوچک و اندازه معمولا دراز و باریک و با طرحهای تکراری میبافتند. همچنین میزان تولید این قالیها و قالیچهها در نیمه اول قرن ۱۹م/ ۱۳ق، محدود بود و عمدتا برای رفع نیازهای داخل کشور بافته میشد. در نتیجه در این دوره فرش و شال عموما کالاهای تجاری داخلی بودهاند.
و در بازارهای داخل کشور خرید و فروش میشدهاند. البته «فلور»، ایرانشناس و تاریخنگار معاصر معتقد است، در اواسط قرن ۱۹م / ۱۳ق، علاوه بر تجارت داخلی قالی، فرشهایی نیز بهصورت محدود و نامنظم به هندوستان و ترکیه صادر میشده است.
در سال ۱۸۶۶م/ ۱۲۹۰ق، ارزش کل قالی و شال صادراتی از تبریز به مقصد روسیه و ترکیه، ۹۵.۰۰۰ لیره استرلینگ بوده و این میزان در سال ۱۸۵۷م/ ۱۲۷۳ق، به ۳۲۹.۰۰۰ لیره رسیده است. هر چند در این باره آمار کاملتری در اختیار نداریم، ولی آنچه مشخص است، بخش عمده این اقلام، از طریق ترکیه و بخشی هم از طریق روسیه راهی بازارهای اروپا میشده است. گزارشهای موجود نیز بیانگر آن است که در اواسط قرن ۱۹م / ۱۳ق، ۹۰درصد صادرات فرش کشور از طریق ترکیه به بازارهای اروپایی سرازیر میشده است.
چگونگی رونق صنعت فرش ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی/ سیزدهم قمری
همانگونه که ذکر شد، ادغام ایران در شبکه جهانی تجارت در نیمه اول قرن ۱۹م/ ۱۳ق با رشد سریع تجارت بینالملل همزمان بود. از ویژگیهای چشمگیر این دوره، بازشدن دروازههای مملکت روی کالاهای خارجی و واردات بی رویه اقلام و منسوجات صنعتی غرب از دهه ۱۸۳۰م/ ۱۲۶۰-۱۲۵۰ق، بهویژه ۱۸۶۰م/ ۱۲۵۵۰-۱۲۶۰ق و به تبع آن انهدام صنایع داخلی و وابستگی بازارهای محلی به بازارهای بینالمللی بود؛ بهطوریکه «جمالزاده» در این باره مینویسد: «با کمال تاسف باید اقرار نمود که گفته آنانی که میگویند «از کاغذ قرآن که دستور آسمانی ماست گرفته تا چلوار کفن اموات خود محتاج به خارجیان هستیم، عین حقیقت است» بنابراین ادامه این روند در اواسط قرن ۱۹م/ ۱۳ق، نه تنها بر وابستگی بازرگانان ایرانی به موسسات تجاری خارجی افزود، بلکه بهطور کلی تراز بازرگانی ایران را منفی کرد. لازم به ذکر است که همزمان با ایران در سایر کشورهای خاورمیانه نیز شرایط اقتصادی تقریبا مشابهی حاکم بود. به عبارت بهتر، همانگونه که در اواسط قرن ۱۹م / ۱۳ق واردات منسوجات از غرب دوسوم کل واردات ایران را تشکیل میداد، در ترکیه و مصر نیز واردات این قسم کالا به ترتیب، یکدوم و یکسوم واردات این کشورها را از آن خود کرده بود؛ فرآیندی که باعث نابودی صنایع دستی داخلی، ایجاد کسری موازنه تجاری و اقبال به تولید و صادرات کالاهای مورد نیاز بازارهای جهانی در این کشورها شده بود.
بنابراین در چنین وضعیتی و در واکنش به سیل واردات اقلام ماشینی غرب به کشور و در راستای تامین مالی اینگونه اقلام وارداتی، کالاهای تولیدی ایران در صنایعی رشد کرد که بازارهای جهانی نیاز داشت و بیشتر شامل مواد خام موردنیاز کشورهای صنعتی بود. براساس وضع جغرافیایی و اقتصادی کشور، کشاورزی مهمترین بخش اقتصادی ایران در دوره قاجار محسوب میشد که در نیمه قرن ۱۹م/ ۱۳ق صادرات محصولات آن به بازارهای جهانی رشد زیادی کرد. ابریشم، توتون و تنباکو، پنبه و برنج از محصولات عمده کشاورزی ایران در دوره قاجار بود. در بین این محصولات ابریشم از همه مهمتر بود و تولید و صادرات آن در نیمه قرن ۱۹م/ ۱۳ق نقشی مهم در تامین مالی واردات کشور داشت. در این زمان ابریشم در بیشتر ولایات شمالی ایران از جمله گیلان و برخی از مناطق مرکزی ایران به عمل میآمد و قسمت اعظم آن به روسیه، فرانسه، آمریکا، عثمانی و هندوستان صادر میشد.
بنا به گفته «جمالزاده» میزان تولید ابریشم ایران در نیمه قرن ۱۹م/ ۱۳ق (سال ۱۸۵۱م/ ۱۲۶۷ق) ۳۴۰.۰۰۰ من بوده که از این میزان ۲۰۳.۴۰۰ من آن به خارج از کشور صادر میشده است.
البته شیوع بیماری کرم ابریشم در دهه ۱۸۶۰م/ ۱۲۷۷ ق به این کارکرد ابریشم خام پایان داد. این بار اقتصاد ایران در جهت تامین مالی واردات روزافزون کشور، به تولید و صادرات پنبه و تریاک روی آورد. در همین راستا، در دهه ۱۸۶۵م/ ۱۲۸۲ق، برای مدت کوتاهی تولید پنبه در فلات مرکزی و منطقه شمال شرقی ایران رونق گرفت. قسمت اعظم این محصول به روسیه و هند صادر میشد؛ ولی با رونق مجدد تولید و صادرات پنبه آمریکا، بازار این محصول نیز از رونق افتاد و کساد شد. همزمان با تولید و صادرات پنبه، تولید و تجارت تریاک نیز رونق گرفت. در این هنگام، این محصول عمدتا در مناطق فارس، خراسان، کرمانشاه، اصفهان، یزد، کرمان و خوزستان کشت میشد. اگرچه تولید و تجارت این کالا بهطور مشخص از سال ۱۸۶۰م/ ۱۲۷۷ ق در کشور فعال بود، ولی در دهههای آخر قرن ۱۹م/ ۱۳ق کشت و تجارت آن گسترش زیادی پیدا کرد؛ بهطوریکه صادرات آن از ۴۷ تن در سال ۱۸۶۰م/ ۱۲۷۷ق، به ۴۰۰ تن در سال ۱۸۸۰م/ ۱۲۹۷ ق رسید. البته در نیمه دوم قرن ۱۹م/ ۱۳ق به جز ابریشم، پنبه و تریاک، صادرات محصولات دیگری نظیر برنج و تنباکو نیز در کشور رونق داشت. با این حال تولید و صادرات اینگونه محصولات و مواد خام کشاورزی در طی این دوره، نتوانست منابع مالی واردات روزافزون کشور بهویژه منابع مالی واردات اقلام مصرفی را تامین کند.
به این ترتیب درحالیکه مناسبات تجاری ایران با کشورهای اروپایی و روسیه در دهههای پایانی قرن ۱۹م/ ۱۳ق (۱۸۷۰م/ ۱۲۸۷ ق) گسترش مییافت و نوساناتی در تولید و صادرات فرآوردههای نقدینهآفرین و تامین مالی واردات کشور به وجود آمده بود، صادرات فرش مطرح شد، از یکسو، باتوجه به شهرت دیرینه فرش ایران در جهان و آشنایی و علاقهمندی غربیها به این کالا طی نخستین دهههای نیمه دوم قرن ۱۹م/ ۱۳ق، و به تبع آن تقاضا از جانب آنها برای فرشهای مناطق مختلف ایران و از سوی دیگر ظرفیتهای موجود در داخل کشور، تولید و صادرات این کالای راهبردی و درآمدزا در سطح وسیع مطرح شد.
با رونق گرفتن فرش ایران و تقاضا برای این کالا در بازارهای جهانی، به تدریج سرمایه داخلی و خارجی نیز در این رشته تولیدی بهکار افتاد. در آغاز تجار بومی از جمله تجار تبریز، فارس، کرمان، خراسان، کاشان و… از طریق عقد قرارداد کنترات بافت با قالیبافان محلی و به تدریج با توسعه سرمایهگذاری در بخش تولید و تجارت فرش و ایجاد کارگاههای کوچک و بزرگ قالیبافی در شهرها و روستاهای ایران، مدیریت این کار را عهدهدار شدند؛ ولی طولی نکشید که تجار و شرکتهای خارجی عمدتا غربی نیز تحت تاثیر عوامل خارجی نظیر رشد روزافزون تقاضا برای فرش ایران در بازارهای بینالمللی، همچنین دسترسی به مواد خام مرغوب (پشم و ابریشم) و وجود نیروی انسانی بافنده فراوان و ارزان در داخل کشور (عمدتا زنان و کودکان)، به سرمایه گذاری در تولید و تجارت فرش ایران روی آوردند. این تجارتخانهها و کمپانیهای غربی عمدتا از کشورهای انگلیس، ایتالیا، ایالات متحده آمریکا، روسیه و آلمان بودند که در اواخر قرن ۱۹م/ ۱۳ق و اوایل قرن ۲۰م / ۱۴ ق، به سرمایهگذاری و فعالیت در بخش تولید و تجارت صنعت فرش ایران جذب شدند. دایره و وسعت عملیات تولیدی و تجاری این شرکتها در ابتدای فعالیتشان به تجارت، یعنی خرید قالیهای موجود در بازار ایران و صادرات آن به بازار کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا محدود بود؛ ولی محدودیت میزان تولید داخلی در مقابل افزایش تقاضا در بازارهای بینالمللی این شرکتها را بر آن داشت تا به تدریج با توسعه سرمایهگذاری خود در صنعت فرش ایران، از طریق عقد قرارداد با بافندگان محلی، ایجاد کارگاههای قالیبافی و رنگرزی و استخدام کارگران قالیباف، خود متصدی تولید فرش شوند.
با گسترش عملیات این شرکتها در اواخر دوره قاجار، صنعت فرش کشور رشد چشمگیری کرد و شمار دارهای قالی در مراکز اصلی فرشبافی کشور نظیر سلطانآباد، کرمان، یزد، همدان، قزوین، کاشان، فارس و مشهد چندبرابر شد و میزان فرشهای تولیدی کشور افزایش یافت. برای نمونه تعداد دارهای قالیبافی در روستاهای اطراف سلطانآباد در سال ۱۸۹۳م/ ۱۳۱۰ق، ۱۵۰۰دار بود، ولی با گسترش سرمایهگذاری شرکتهای خارجی در بخش تولید فرش این منطقه، این تعداد در سال ۱۹۰۵م/ ۱۳۲۲ق، به ۵۰۰۰دار رسید که ۱۰هزار بافنده روی آن کار میکردند. متناسب با افزایش تولید، حجم و ارزش قالیهای صادره از ایران به بازارهای بینالمللی نیز بسیار افزایش یافت. این فرشها عمدتا به بازارهای اروپا، ایالات متحده آمریکا، روسیه و ترکیه صادر میشدند.
توسعه و رونق تجارت فرش ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی / سیزدهم قمری
از نیمه دوم قرن ۱۹م/ ۱۳ق بهدلیل آشنایی و علاقهمندی اروپاییها و آمریکاییها به فرش ایران تقاضا برای این کالا افزایش یافت. در این زمان، یکی از عوامل تاثیرگذار و اساسی در شناسایی فرش ایران، نمایش این کالا در نمایشگاههای بینالمللی بود، شرکت در نمایشگاه تجارت جهانی اروپا در سال ۱۸۵۱م/ ۱۲۶۷ ق و نمایشگاه وین در سال ۱۸۷۳م/ ۱۲۹۰ق از آن جملهاند. در نمایشگاه تجارت جهانی اروپا، اروپاییان به فرشهای شرقی علاقهمند شدند. دو دهه بعد نیز در نمایشگاه وین، فرشهایی از فراهان، سنندج و خراسان به نمایش گذاشته شد که از عوامل تاثیرگذار در معرفی فرش ایران به غربیها بود.
محبوبیت فرشهای ایرانی در بین غربیها، بیشتر بهدلیل اصالت، تنوع طرح و رنگ، لطافت و استفاده از رنگهای ثابت نباتی در بافت آنها بود. «کرزن» سیاستمدار بریتانیایی قرن ۱۹م/ ۱۳ق در گزارش خود در این زمینه مینویسد: فرش ایران در این زمان در غرب چنان شهرتی بهدست آورده است که «…کمتر خانواده طبقه بالا در انگلستان یا آمریکا در این فکر نیست که خواه از جنس ممتاز یا عادی آن را فراهم نسازد و این کار بدون شک و انکار نشانه فرهنگ و تمدن است.»
اینگونه بود که با افزایش تقاضای خارجی برای فرش ایران، تجارت آن در مسیر رونق قرار گرفت. گزارشهای موجود بیانگر آن است که ارزش صادرات قالی از کشور در اوایل دهه ۱۸۷۰م/ ۱۲۹۰ ق، به چیزی حدود ۷۵.۰۰۰ پوند میرسیده است. از دهه ۱۸۸۰م/ ۱۳۰۰ق، همزمان با آغاز سرمایهگذاری شرکتهای غربی در صنعت فرش کشور، فرش ایران با تقاضای روزافزون در بازارهای اروپا و ایالات متحده آمریکا مواجه شد و صادرات آن رونق گرفت؛ بهطوریکه در سال ۱۸۸۹م/ ۱۳۰۷ق، ارزش تقریبی صادرات فرش ایران به خارج از کشور به ۱۰۰.۰۰۰ لیره و در سال ۱۹۰۰م/ ۱۳۱۹ ق به ۵۰۰.۰۰۰پوند رسید. بنابراین افزایش ناگهانی تقاضای غربیها برای فرش ایران در این زمان، موجب رشد سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی در بخش تولید فرش و به تبع آن رونق صادرات این بخش شد. در این بین، شرکتهای انگلیسی «زیگلر»، «هانس و پسران» یا «تولید قالی ایران»، «لینچ» و «از میره یا شرکت تولید قالی شرق» کمپانیهای ایتالیایی «نیر کو کاستلی و برادران» و «آندریا» تجارتخانههای روسی محمدوف گنجهای» و «نادژدا» و کمپانیهای آمریکایی «قالی شرق»، «تیموریان»، «تاو شانجیان»، «قازان»، «قرهگزیان»، «تلفیان»، برگ ۷)، «فریتس و لارو»، «تیریاکیان»، «میسیریان»، «براندلی» «دنچیان»، «برادران باردویل» و «استیونس»
از مهم ترین شرکتهای غربیای بودند که در اواخر قرن ۱۹م/ ۱۳ق و سالهای آغازین قرن ۲۰م / ۱۴ق با ایجاد شعبی در مراکز فرشبافی کشور نظیر سلطانآباد، تبریز، همدان، کاشان، اصفهان، کرمان، یزد، مشهد، فارس و قزوین و سرمایهگذاری در تولید، تجارت و صادرات فرش کشور تحولاتی اساسی در صنعت فرش ایجاد کردند.
عمده این کمپانیها علاوه بر خرید فرشهای بافندگان محلی با تاسیس کارگاههای بزرگ قالیبافی، مستقیما قالی تولید میکردند و خود از عمدهترین صادرکنندگان فرش به خارج از کشور بودند؛ بهطوریکه در آغاز قرن ۲۰م / ۱۴ق (سال ۱۹۰۲م/ ۱۳۱۹ ق)، ارزش فرشهای صادره از کشور به ۶.۳۰۰.۰۰۰ فرانک رسید. اگرچه دسترسی به اسناد مراکز اسنادی خارج از کشور حاصل نشد و اسناد موجود در داخل کشور نیز اطلاعات کاملی از جزئیات میزان رو به رشد صادرات فرش ایران در اواخر قرن ۱۹م/ ۱۳ق به دست نمیدهد؛ ولی بر اساس دادههای مندرج در گزارشهای کنسولی دولتهای اروپایی در ایالات و ولایات آذربایجان، خراسان، بغداد، کرمانشاه، فارس و خلیجفارس که «سیف» با استفاده از اسناد پارلمانی بریتانیا ارائه داده است تا حدود زیادی می توان به ارزش صادرات فرش کشور در این دوره دست یافت. بر اساس این گزارشها، کانونهای آذربایجان، خراسان، کرمانشاه، فارس و بندرهای خلیجفارس، در اواخر دوره قاجار از مبادی اصلی صادرات فرش در شمال، شرق، غرب، و جنوب ایران محسوب میشدهاند.