48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
ادبیات حاکمیت شهری به شدت بر سنت ماشین های رشد ( لوگان و مولوچ، 1987 ؛ مولوچ، 1976 ) و نظریه رژیم شهری ( استون، 1989 ) بنا شده است. از درک تغییر یافته از دولت محلی و مفهومی از قدرت سازی بر روی منابع پراکنده شروع می شود که باید برای ایجاد ظرفیت برای عمل ادغام شوند ( قدرت به جای قدرت بر ؛ همچنین پانساردی، 2012 ، کویمان، 1999 ). این تحلیل میکند که چگونه تعامل بازیگران دولتی و غیردولتی (شرکتهای خصوصی، سازمانهای غیرانتفاعی، جامعه مدنی و مانند آن) و ترتیبات نهادی توانایی اتخاذ و اجرای تصمیمهای سیاسی در محیطهای پیچیده را ایجاد میکند ( DiGaetano & Strom, 2003 ; Pierre, 1999 ). . مشارکت ها و شبکه ها مفاهیم کلیدی بر اساس تفسیر ترتیبات غالب – اغلب نسبتاً پایدار و رشد محور هستند ( بریندلی، رایدین و استوکر، 2005 ). آن ترتیبات به عنوان «حالتها» با ویژگیهای خاصی که ممکن است از شهری به شهر دیگر متفاوت باشد، مشخص شدند.
در حالی که تحقیقات حاکمیت شهری اغلب به توسعه مجدد درون شهری می پردازد، اخیراً تمرکز گاه به گاه بر توسعه حومه و سبز بوده است ( کولست، لورانس و لوورل، 2018 ؛ مونستاد و میلینگر، 2020 ). مسائل حاکمیتی نقش خاصی در توضیح روندهای حومه نشینی در مناطق شهری بسیار پراکنده و رقابتی ایالات متحده دارد ( بریفول، 2017 ؛ هاسوک، 2017 )، که منجر به تنوع زیادی از پویایی های حومه شهر و الگوهای سکونتگاهی می شود ( کیل، 2017 ). اخیراً، پیوند دادن پارادایم رشد به نظریه شکاف اجاره در هنگام بررسی توسعه حومهای مثمر ثمر بوده است ( هاریس و لهرر، 2018 ؛ مایو و الیس، 2009 ). در این زمینه، مشخص نیست که چگونه تعامل پارادایم رشد غالب و محدودیتهای رشد مورد بحث و تحمیل در زمینه مدیریت رشد و شهرسازی جدید در عصر افزایش حساسیت سیاسی نسبت به مسائل پایداری انجام میشود. برای بافت اروپای مرکزی، این از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا پارادایم رشد از آن زمان تاکنون در زمینه سیاستهای بازتوزیعی کمتر غالب بوده است.
در آلمان، تحلیل حاکمیت شهری و منطقهای مدتهاست که بر این حوزه تسلط داشته است ( Basten, 2009 ؛ Fuchs, 2012 ؛ Knieling, 2009 ؛ Löwis, 2012 ؛ Zimmermann, 2014 ؛ Zimmermann و همکاران, 2020 به چگونگی هماهنگی نگاه میکند). تصمیم گیری در میان شهرداری های رقیب در مناطق پراکنده می تواند به تقسیم کارکردی منسجم، سازماندهی معقول زیرساخت ها و جلوگیری از رقابت ویرانگر کمک کند. زمانی که این مشارکتها به تأثیر برنامهریزی رسمی منطقهای بر روی آزادی سیاستهای رشد شهری در مکانهای مختلف میپردازند، و تحلیل میکنند که معمولاً این هماهنگی چقدر موفق است و شهرداریها برای سرمایهگذاری داخلی چگونه رقابت میکنند، پیوند نزدیکی با توسعه حومهای وجود دارد . با این حال، مشارکتهای علمی به سختی توضیح میدهند که چگونه انتخاب محل اقامتگاههای جدید در حاشیه مناطق شهری با هماهنگی و مذاکره سیاسی انجام میشود. به طور خاص، شواهد حکایتی در مورد طیف گسترده نگرش ها نسبت به رشد به طور کلی و تأثیر آنها بر چگونگی پاسخگویی فعال شهرداری ها به تقاضای مسکن از طریق ترویج توسعه در قلمرو خود ، به سختی به طور سیستماتیک تجزیه و تحلیل شده است.
علیرغم ارزش اکتشافی بزرگ آن ( پیر، 1999 )، تحقیقات حاکمیت شهری اغلب فاقد یک رویکرد متمایز برای تجزیه و تحلیل دقیق محدودیتها و ویژگیهای خاص حوزههای فرعی سیاست و تنظیمات فضایی است. بنابراین، حالتهای حکمرانی شناساییشده تنها تا حدی توسعه سبز را توضیح میدهند. برای این منظور، انجام تحلیلهای دقیق در مورد سیستم بازیگران، نهادها و تصمیمگیری مفید است ( DiGaetano & Strom, 2003 ; Healey, 2007 ; Nuissl & Heinrichs, 2011 ) که مشاهدات فصلهای بعدی را الهام بخشید. با این حال، به دلیل فضای محدود در این مقاله، آنها باید به مروری بر عوامل اصلی مؤثر بر فرآیندهای تصمیم گیری محدود شوند.
در این زمینه، نگاهی دقیق تر به چگونگی تبدیل اهداف سیاست به واقعیت فیزیکی مفید است. وقتی صحبت از تفسیر ویژگیهای طراحی شهری و برنامهریزی محلههای مسکونی پیرامونی میشود، روندهای پست مدرن و جنبههای شهرسازی جدید در آلمان عمدتاً از دهه 1990 در ادبیات مستند شده است ( Flecken, 1999 ؛ Kuder, 2004 ؛ Siebel, 2004 ؛ Zupan. ، 2018 ، بکر و همکاران، 1998 ). با این حال، میزان وابستگی آنها به عوامل مکان و ترتیبات حاکمیتی اخیراً آشکار شده است ( آلتروک و کروگر، 2019 ؛ هسه و سیدنتوپ، 2018 ؛ سل، 2013 ؛ vhw، 2018 ؛ همچنین به آدامز، تیزدل و وایت، 2013 مراجعه کنید. باکمن ، تریورز، کایانان و بلک ، 2014 ، سورنسن و هس ، 2014 .