48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
این مقاله به تجزیه و تحلیل محلی سازی کلاس خلاق و عوامل تعیین کننده آن در مناطق حومه شهری شمال ایتالیا می پردازد.
فرضیه فلوریدا در مورد الگوهای بومی سازی طبقه خلاق، بر اساس 3Tهای معروف (استعداد، فناوری و تحمل)، به دلیل مبانی مفهومی متزلزل برخی از متغیرهایی که بر آن استوار است، تا حد زیادی مورد بحث و گاه بی اعتبار بوده است. شاخص همجنس گرایان) یا تمرکز بیش از حد بر مناطق شهری، که منجر به پیامدهای نگران کننده از نظر تعمیق نابرابری های اجتماعی-اقتصادی بین مناطق شهری و غیر شهری شد .
این مقاله به دنبال بررسی برخی از این محدودیت ها با بازنگری عوامل تعیین کننده فلوریدا و همچنین استفاده از ابزارهای نوآورانه جدید برای تعریف آنها است. همچنین تجزیه و تحلیل را به یک قلمرو هنوز ناشناخته، مناطق حومه شهری، که یک سوم قلمرو اروپا را اشغال می کند و افراد خلاق را جذب می کند، در حالی که هنوز از نزدیک با اقتصاد شهری ادغام شده است، گسترش می دهد.
این فرضیه های جدید به طور خاص توسط PCA و مدل های رگرسیون فضایی برای شهرداری های حومه شهری در مناطق شمال ایتالیا، خلاق ترین مناطق ایتالیا، آزمایش شده اند . در اینجا، طبقات خلاق به طور نابرابر توزیع می شوند، زیرا در شهرداری های نزدیک به مراکز شهری بیشتر و در دورترین شهرها کاهش می یابد. حضور آن به شدت با عوامل تعیینکننده اقتصادی-اجتماعی (هزینههای عمومی، حضور شرکتهای خلاق و غیرخلاق، داوطلبانه)، کمتر به امکانات فرهنگی و فناوری مرتبط است. تحمل تأثیرات جذاب تری دارد.
تحقیقات در مورد کلاس خلاق در دو دهه گذشته به سرعت تکامل یافته است.
فلوریدا نقش کلیدی در این تحقیق داشته است، زیرا او اولین محققی بود که «خلاقان» (تمایز دادن خلاقان اصلی، حرفهای و غیرمتعارف) و عوامل تعیینکننده آنها (3Ts: استعداد، فناوری و تحمل) را تعریف کرد (فلوریدا، 2002). فلوریدا، 2005، فلوریدا، 2008). او همچنین در مطالعات خود تمرکز فضایی آنها را در مناطق شهری که برگرفته از اقلیم فرهنگی محلی و امکانات رفاهی و توسعه فناوری بود، مشاهده کرد. فلوریدا همچنین جذابیت تساهل و گشودگی نسبت به اقلیت ها را از نظر ترجیحات جنسی و منشأ جغرافیایی به عنوان عوامل جذب کننده در این سرزمین ها مورد بررسی قرار داد. او بررسی کرد که چگونه همه این نگرش ها به مناطق شهری مزیت های متمایز در ایجاد نوآوری می دهد، که به نوبه خود باعث جذب سایر خلاقان (افراد و شرکت ها) و صنایع با فناوری پیشرفته و محرک رشد اقتصادی می شود (همانجا).
بسیاری از جنبه های این فرضیه ها اخیرا مورد بررسی مجدد قرار گرفته اند. برای مثال، مونتالتو و همکاران. (2019) مولفه های طبقه خلاق را تجزیه و تحلیل کردند، در حالی که ملاندر و فلوریدا (2021) بررسی رابطه بین خلاقیت، سرمایه انسانی و صنایع با فناوری پیشرفته را ترجیح دادند. Sleuwaegen و Ramboer (2020) نقش سرمایه خلاق را در ایجاد رشد اقتصادی مطالعه کردند. لی (2020) سهم خلاقیت در توسعه شهری را بررسی کرد، در حالی که سریزولا (2018) عواملی را توضیح داد که بومی سازی طبقه خلاق را توضیح می دهد. با این حال، این مطالعات دارای اشکالاتی هستند: اشاره به مناطق صرفاً شهری و توجه محدود به مناطق دیگر، دست کم گرفتن سایر عوامل تعیین کننده طبقه خلاق علاوه بر 3Ts، و عدم ارائه تعریفی از تساهل بر اساس ایده پذیرش، و حتی بیشتر، در مورد مربوط به ادغام.
برعکس، هدف این مقاله پرداختن به همه این حوزهها است.
اولاً به یک قلمرو جدید، حومه شهری اشاره دارد. حومه شهری یک حومه نیست، بلکه یک فضای مرتبط و یکپارچه است که بین مناطق شهری و روستایی گسترش می یابد. امروزه حدود یک سوم قلمرو اروپا را اشغال کرده است (EUROSTAT، 2018) و ویژگی های آن به ترکیبی از تحولات فضایی، اقتصادی و اجتماعی بستگی دارد. خلاقان می توانند این قلمرو را شکل دهند و نقش مهمی در احیای شهری مبتنی بر خلاقیت و در ترویج خلاقیت، گشودگی و بردباری داشته باشند (کمپبل و همکاران، 2017). امروزه حضور آنها به دلیل نزدیکی به شهر و در نتیجه فرصت بهره مندی از آب و هوای شهری تشویق شده است (Cattivelli, 2021b).
ثانیاً، این مقاله سایر عوامل تعیینکننده محلیسازی، مانند فرصتهای شغلی، خدمات و دسترسی به امکانات را در نظر میگیرد. این شاخص ها به عنوان جایگزین یا فرمول بندی مجدد 3Ts در مدل پیشنهاد و اعمال می شوند.
ثالثاً، به جای در نظر گرفتن معیارهای تساهل فلوریدا، مانند شاخص های همجنس گرا یا ذوب، شاخص های جدیدی مانند اتحادیه های مدنی و شرکت های فعال تحت رهبری خارجی را اتخاذ می کند. زیرا این شاخصها نشاندهنده بهتر یک ایده جدید از تساهل، نزدیکتر به ایده یکپارچگی هستند و از پایه مفهومی محکمتری نسبت به شاخصهای قبلی برخوردارند.
بر اساس این مفروضات، این مطالعه به بررسی حضور طبقه خلاق در مناطق حاشیهشهری میپردازد. همچنین اهمیت 3Ts (مانند مورد مناطق شهری) و اهمیت فزاینده سایر عوامل تعیین کننده (مانند بافت اجتماعی-اقتصادی، اتحادیه های مدنی، امکانات فرهنگی) را در جذب این طبقه به این مناطق ارزیابی می کند. به عبارت دیگر، سعی در پاسخ به این سؤالات دارد:
آیا طبقه خلاق در مناطق حاشیه شهری در نظر گرفته شده حضور دارد؟
3T ها و سایر عوامل تعیین کننده دیگر چه نقشی در جذب طبقه خلاق دارند؟
به ویژه، تحمل تعریف شده توسط شاخص های جدید چگونه بر حضور طبقه خلاق تأثیر می گذارد؟
تجزیه و تحلیل تجربی بر مناطق حومه شهری در مناطق شمالی ایتالیا متمرکز است. این مناطق به این دلیل انتخاب شدند که خلاق ترین مناطق در ایتالیا هستند. طبقه خلاق بیش از نیمی از ارزش افزوده اقتصادی و شغل خلاق بخش را در سطح ملی نشان می دهد (Symbola، 2019).
اگرچه این دسته از متخصصان به ویژه گسترده است، دانش در مورد محلی سازی و عوامل تعیین کننده آن نسبتاً محدود است. دلیل دیگر این است که این مناطق دور شهرنشین ترین مناطق هستند. به صورت محلی، مناطق حومه شهری در دهه های اخیر به سرعت رشد کرده اند و نشان دهنده مناطق خودمختار هستند که به طور پیچیده به مناطق شهری مجاور متصل هستند، اما همچنین دارای عناصر معمولی روستایی هستند (ISTAT، 2018).
از نظر روششناسی، تحلیل از تعریف کلاس خلاق بر اساس وابستگی صنعت و تفسیر آن در کدهای ATECO استفاده میکند. عوامل تعیینکننده طبقه خلاق و بومیسازی آن را با استفاده از تحلیل مؤلفههای اصلی و مدلهای رگرسیون فضایی برای شهرداریهای حومه شهری شناساییشده از طریق اجرای روش طبقهبندی سرزمینی که توسط OECD (2012) مشخص شده است، آزمایش میکند.
ساختار مقاله به شرح زیر است. بخش دوم پسزمینه نظری ترکیب کلاس خلاق و تعیینکنندههای محلیسازی را توصیف میکند، در حالی که بخش سوم دادههای اتخاذ شده و مدل کمی را توضیح میدهد. بخش چهارم نتایج تحلیل تجربی را ارائه می کند. بخش های آخر نتایج را مورد بحث قرار می دهد و شامل پیشنهاداتی برای تحقیقات آتی است.
طبق گفته فلوریدا، طبقه خلاق «متشکل از افرادی است که از طریق خلاقیت خود به ارزش اقتصادی می افزایند» (2002: p. 68). چیزی که این افراد را مشخص می کند این واقعیت است که آنها دارای سرمایه خلاق هستند، که به عنوان “توانایی ذاتی انسان برای ایجاد ایده های جدید، فناوری های جدید، مدل های جدید کسب و کار، اشکال جدید فرهنگی و صنایع کاملا جدید که واقعاً [مهم] هستند” تعریف می شود. ، 2005، ص 32).
با این کار، فلوریدا تعریف گسترده ای از خلاقیت ارائه می دهد: اصالت بدون شک است
این بخش مناطق حاشیه شهری و طبقه خلاق را تعریف می کند. همچنین متغیرهای اتخاذ شده و مدل کمی را توضیح می دهد.
به طور کلی، طبقه خلاق وجود دارد، اما به طور نابرابر در شهرداری های اطراف شهری توزیع شده است (شکل 2؛ جدول 2). حضور آنها در شهرداریهای نزدیک به مراکز شهری بیشتر و در دوردستترین شهرها کمتر است (همبستگی rho اسپیرمن: -0.154، p-value = 0.000). منطقه حومه شهری میلان بسیار خلاق است: از نظر فضایی بسیار نزدیک به بقیه مناطق حومه شهری لمباردی است و نفوذ آن فراتر از مرزهای منطقه گسترش می یابد. بین میلان و راونا، بزرگترین وجود دارد
مطالعه ما شواهد تجربی قوی را نشان میدهد که طبقه خلاق وجود دارد و بهطور نابرابر در مناطق اطراف شهری در مناطق شمالی ایتالیا توزیع شده است.
این طبقه بیش از همه در بزرگترین شهرداری های حومه شهری و در نزدیک ترین آنها به مراکز شهری متمرکز است. در مقایسه با مرکز شهری نسبی، در امیلیا-رومانیا، فریولی ونزیا جولیا، ترنتینو – تیرول جنوبی و ونتو، آنها بیشتر در مناطق حومه شهری قرار دارند تا در مراکز شهری نسبی مرجع. برعکس،
در این مقاله به بررسی عوامل تعیینکننده و بومیسازی کلاس خلاق در مناطق حاشیهشهری پرداختهایم. پس از بررسی کامل ادبیات، ما سعی کردهایم نظریه فلوریدا را با مدلسازی حضور طبقه خلاق در شمال ایتالیا بپذیریم و بررسی کنیم. این نظریه یک چارچوب نظری مهم برای توضیح عوامل تعیین کننده و مکان این طبقه باقی می ماند. با این حال، کاربرد آن در مطالعه ما برخی از مسائل مهم را آشکار می کند. تحمل یک عامل بحث برانگیز تعیین کننده است