48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
این مطالعه بررسی میکند که چگونه قابلیت استقرار مجدد دارایی شرکتهای فهرست شده در ایالات متحده بر کارایی سرمایهگذاری نیروی کار آنها تأثیر میگذارد و یک رابطه منفی بین قابلیت استقرار مجدد دارایی و کارایی سرمایهگذاری نیروی کار را مستند میکند. قابلیت استقرار مجدد دارایی، سرمایه گذاری بیش از حد در نیروی کار را در قالب های استخدام بیش از حد و اخراج افزایش می دهد و فرصت های بیشتری را برای مدیریت سود برای مدیران فراهم می کند که کیفیت گزارش مالی، خوانایی و مقایسه را کاهش می دهد و در نتیجه به کارایی سرمایه گذاری نیروی کار آسیب می رساند. علاوه بر این، نتایج اضافی ما نشان میدهد که تأثیر منفی قابلیت استقرار مجدد داراییها بر کارایی سرمایهگذاری نیروی کار برای شرکتهایی که دارای درجه بالاتری از اتحادیهگرایی هستند، نیروی کار ماهر بیشتری را به کار میگیرند یا شیوههای حاکمیت شرکتی بهتری را اجرا میکنند، کاهش مییابد.
این تحقیق به بررسی رابطه بین قابلیت استقرار مجدد دارایی و کارایی سرمایه گذاری نیروی کار می پردازد. قابلیت استقرار مجدد دارایی، که به عنوان «فروش دارایی» شناخته می شود، به فروش پذیری شرکت از دارایی های غیرجاری (یعنی سرمایه ای) اشاره دارد و میزان استفاده از دارایی های شرکت را در خارج از شرکت تعیین می کند (ویلیامسون، 1988؛ کیم و کونگ، 2017). ). ارزش کل معاملات در بازارهای دارایی سرمایه ثانویه ایالات متحده بیش از 100 میلیارد دلار در یک سال معمولی است (Warusawitharana، 2008؛ کیم و کونگ، 2017). یکی از ویژگیهای مهم قابلیت توزیع مجدد دارایی، نقدینگی است که داراییهای توزیعشده مجدد میتواند به همراه داشته باشد، به ویژه زمانی که یک شرکت برای تعهدات مالی خود به پول نقد نیاز دارد. تامین مالی داخلی که با استقرار مجدد دارایی های سرمایه ای به دست می آید به شرکت کمک می کند تا ضربه ناشی از شوک های مختلف اقتصاد کلان را کاهش دهد (کیم و کونگ، 2017).
از زمان بحران مالی در سال 2008 که اهمیت فروش دارایی های سرمایه ای در ثبات شرکت و رشد اقتصادی تاکید شد، علاقه پژوهشی در مورد قابلیت استقرار مجدد دارایی ها افزایش یافته است. ادبیات موجود نشان می دهد که قابلیت استقرار مجدد دارایی تأثیرات قابل توجهی بر تصمیمات شرکتی مانند سرمایه گذاری در شرایط عدم قطعیت دارد (کیم و کونگ، 2017)، اجتناب از مالیات (حسن و همکاران، 2021)، و ساختار سرمایه (چن و همکاران، 2020).
اگرچه نحوه استقرار مجدد دارایی بر سرمایه گذاری فیزیکی سرمایه به درستی مورد توجه قرار گرفته است (کیم و کونگ، 2017)، رابطه بین سرمایه گذاری سرمایه انسانی و قابلیت استقرار مجدد دارایی مدت هاست که در ادبیات نادیده گرفته شده است. سرمایه گذاری نیروی کار به عنوان یک عامل کلیدی در عملکرد تولید، یکی از مهم ترین سرمایه گذاری های یک بنگاه است. سرمایه گذاری کارآمد، رقابت پذیری، ارزش شرکت را افزایش می دهد (مرز و یاشیو، 2007)، درآمد و بهره وری (ویلسون و بریسکو، 2004). انباشت سرمایه انسانی نیز به طور گسترده به عنوان موتوری برای رشد اقتصادی درون زا شناخته شده است (Galor and Moav, 2004). علاوه بر این، سرمایهگذاری نیروی کار میتواند تأثیر قابلتوجهی بر نرخ بیکاری داشته باشد که ارتباط نزدیکی با ثبات اجتماعی دارد. با این حال، اثرات قابلیت استقرار مجدد دارایی بر تصمیمات سرمایه انسانی یک شرکت هنوز مورد بحث قرار نگرفته است. بنابراین، این مقاله ارتباط بین قابلیت استقرار مجدد دارایی و کارایی سرمایهگذاری نیروی کار را ارائه میکند.
قابلیت استقرار مجدد دارایی از یک سو ممکن است کارایی سرمایه گذاری نیروی کار را افزایش دهد. زمانی که با محدودیتهای مالی به دلیل عدم تقارن اطلاعات و اصطکاکهای بازار مواجه میشوید، قابلیت استقرار مجدد دارایی نقدینگی را برای شرکتها فراهم میکند تا تعهدات مالی خود را برآورده کنند یا نیازهای عملیاتی خود را پوشش دهند (بیتس و همکاران، 2009). استقرار مجدد دارایی محدودیتهای مالی شرکت را کاهش میدهد و به آن کمک میکند تا از سرمایهگذاری ناکافی در نیروی کار جلوگیری کند و زمانی که هزینههای تعدیل نیروی کار بالا است به وضعیت اشتغال بهینه برسد. بنملک و برگمن (2009) استدلال می کنند که قسط بدهی خطوط هوایی تضمین شده با وثیقه های قابل استقرار بیشتر دارای رتبه اعتباری بالاتر و اسپرد بازدهی کمتری است. Ortiz-Molina و Phillips (2014) نشان می دهند که شرکت هایی با دارایی های قابل استقرار مجدد بیشتر هزینه های سرمایه کمتری دارند. در نتیجه، شرکتهایی که داراییهای مولد قابل استقرار مجدد بیشتری دارند، با شوکهای نقدینگی کمتر، محدودیتهای تامین مالی کمتر و هزینههای سرمایه کمتر مواجه میشوند (آلمیدا و کامپلو، 2007؛ کیم و کونگ، 2017). با توجه به اینکه محدودیتهای مالی نقش مهمی در شکلدهی به تصمیمهای استخدامی بهینه شرکت ایفا میکنند، ما انتظار داریم که رابطه مثبتی بین قابلیت استقرار مجدد دارایی و کارایی سرمایهگذاری نیروی کار وجود داشته باشد.
از سوی دیگر، قابلیت استقرار مجدد دارایی نیز احتمالاً به طور منفی با کارایی سرمایه گذاری نیروی کار مرتبط است. قابلیت استقرار مجدد دارایی بالاتر، منابع مالی داخلی بیشتری ایجاد می کند، که ممکن است باعث سرمایه گذاری بیش از حد در نیروی کار مانند استخدام بیش از حد و اخراج شود. مطالعات قبلی نشان می دهد که فرصت برای شرکت ها برای دفع دارایی های سرمایه ای شرکت می تواند دستکاری سود را تسهیل کند، که شفافیت حسابداری را تضعیف می کند (بارتوف، 1993؛ هرمان و همکاران، 2006). مدیران در شرکتهایی با نسبت بالایی از داراییهای قابل استقرار مجدد تمایل بیشتری به پنهان کردن درآمدهای اساسی با فروش داراییهای مولد با قیمتهای پایینتر به بهای ارزش سهامداران دارند (گراهام و همکاران، 2005). آنها همچنین ممکن است دارایی های ارزشمند برای آینده بلندمدت یک شرکت را بفروشند تا انتظارات سود کوتاه مدت را برآورده کنند. نتیجه این است که شرکت هایی با دارایی های قابل استقرار مجدد بیشتر کیفیت و شفافیت گزارشگری مالی پایین تری دارند. یونگ و همکاران (2014) و ژانگ و همکاران. (2020) مستند میکند که کیفیت پایین گزارش مالی، خوانایی و مقایسهپذیری اصطکاک بازار را افزایش میدهد که باعث خطر اخلاقی و مشکلات انتخاب نامطلوب میشود و در نتیجه منجر به سطوح پایینتر از بهینه سرمایهگذاری نیروی کار میشود. از این رو، قابلیت استقرار مجدد دارایی ممکن است به کارایی سرمایه گذاری نیروی کار آسیب برساند. در مجموع، مزایا و معایب هر دو برای کارایی سرمایهگذاری نیروی کار زمانی وجود دارد که مدیریت یک شرکت داراییهای سرمایهای را در بازارهای دارایی ثانویه به کار میگیرد. این سوال تجربی که آیا قابلیت استفاده مجدد دارایی کارایی سرمایه گذاری نیروی کار را بهبود می بخشد بی پاسخ مانده است.
برای بررسی رابطه بین قابلیت استقرار مجدد دارایی و کارایی سرمایهگذاری نیروی کار، از معیارهای قابلیت استقرار مجدد دارایی کیم و کونگ (2017) برای تعیین میزان بازخرید داراییهای سرمایهای شرکت در داخل و بین صنایع استفاده میکنیم. ما به مدل پیناک و لیلیس (2007) برای تخمین استخدام خالص غیرعادی که ناکارآمدی سرمایهگذاری نیروی کار را اندازهگیری میکند، تکیه میکنیم. با استفاده از نمونه بزرگی از شرکتهای ایالات متحده برای دوره 1989-2015، متوجه میشویم که شرکتهایی با قابلیت استقرار مجدد دارایی بالاتر، کارایی سرمایهگذاری نیروی کار کمتری را نشان میدهند. این اثرات از نظر اقتصادی قابل توجه است. افزایش یک انحراف استاندارد در قابلیت استقرار مجدد دارایی منجر به افزایش 5.73 درصدی در استخدام خالص غیرعادی نسبت به میانگین آن می شود. این نتایج پایه برای معیارهای جایگزین ناکارآمدی سرمایهگذاری نیروی کار و قابلیت استقرار مجدد دارایی، مستثنیکردن تأثیر بحرانهای مالی، و متمایز کردن تأثیرات مخدوشکننده سرمایهگذاریهای غیر کارگری قوی هستند.
ما با دقت به مسائل درون زایی از دو طریق می پردازیم. اول، ما از روش تطبیق امتیاز گرایش برای تطبیق هر شرکت با قابلیت استقرار مجدد دارایی بالا با شرکت با قابلیت استقرار مجدد دارایی کم بر اساس مجموعه ای از ویژگی های شرکت استفاده می کنیم. ما رگرسیون ها را با استفاده از نمونه همسان مجدداً اجرا می کنیم و نتایج مشابهی را ترسیم می کنیم. دوم، ما نقش شوکهای اقتصادی یا سیاسی برونزا را بر رابطه بین قابلیت استقرار مجدد دارایی و کارایی سرمایهگذاری نیروی کار در نظر میگیریم. ما از جنگ خلیج اول در سال 1991، جنگ برای کوزوو در سال 1998، حملات تروریستی 11 سپتامبر در سال 2001، و حمله به عراق در سال 2003 به عنوان شوک استفاده می کنیم و متوجه می شویم که تأثیر منفی قابلیت استقرار مجدد دارایی ها بر کارایی سرمایه گذاری نیروی کار در شرکت ها بیشتر است. با قابلیت استقرار مجدد دارایی بالا نسبت به آنهایی که قابلیت باز استقرار مجدد دارایی در طول چنین شوک هایی دارند. این به این دلیل است که شرکتهایی با قابلیت استقرار مجدد داراییهای بالا، حتی در چنین شوکهایی، کمتر سرمایهگذاری در نیروی کار را کاهش میدهند.
ما بیشتر کانالهای بالقوهای را بررسی میکنیم که از طریق آن قابلیت استقرار مجدد دارایی ممکن است کارایی سرمایهگذاری نیروی کار را کاهش دهد. تجزیه و تحلیل تجربی ما شواهدی را ارائه میکند که نشان میدهد کاهش کیفیت گزارشگری مالی، خوانایی، و قابلیت مقایسه کانالهایی هستند که از طریق آن قابلیت استقرار مجدد دارایی، استخدام خالص غیرعادی را افزایش میدهد. ما فرض میکنیم که داراییهایی که میتوانند مجدداً مستقر شوند، فرصتی را برای مدیران فراهم میکنند تا از طریق فروش دارایی در مدیریت سود واقعی شرکت کنند. بنابراین، شرکتهایی که داراییهای قابل استقرار مجدد بیشتری دارند، تمایل به انتشار گزارشهای مالی دارند که کیفیت پایینتر، ابهام بالاتر و قابلیت مقایسه کمتری دارند. گزارشگری مالی با کیفیت بالا با کاهش خطرات اخلاقی ناشی از عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و سرمایه گذاران خارجی منجر به سرمایه گذاری های کارآمدتر در نیروی کار می شود (یونگ و همکاران، 2014). به طور خاص، مشوقهای امپراتوری مدیران یا انگیزههای آنها برای داشتن «یک زندگی آرام» زمانی که نظارت سرمایهگذاران خارجی با بهبود کیفیت گزارش مالی تقویت میشود، محدود میشود. در نتیجه، هم سرمایهگذاری بیش از حد نیروی کار ناشی از گسترش ناکارآمد امپراتوریسازی و هم سرمایهگذاری ناکافی نیروی کار توسط مدیرانی که تلاش گریزان هستند، کاهش مییابد.
علاوه بر خطر اخلاقی، انتخاب نامطلوب ممکن است باعث کاهش سرمایه گذاری در نیروی کار شود، زمانی که سرمایه گذاران هزینه های تامین مالی را افزایش می دهند. گزارش های مالی با کیفیت بالا عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و سرمایه گذاران خارجی را کاهش می دهد و از این رو انتخاب نامطلوب و سرمایه گذاری کم نیروی کار را کاهش می دهد. به طور مشابه، گزارشهای مالی که کمتر قابل خواندن یا مقایسه هستند، به دلیل خطرات اخلاقی و انتخاب نامطلوب که هزینههای نمایندگی و محدودیتهای مالی را افزایش میدهد، با سرمایهگذاری بیش از حد و سرمایهگذاری کم در نیروی کار مرتبط هستند (بیدل و همکاران، 2009؛ ژانگ و همکاران، 2020). به طور مداوم، ما نشان میدهیم که تأثیر منفی قابلیت استقرار مجدد دارایی بر کارایی سرمایهگذاری نیروی کار برای شرکتهایی با کیفیت گزارشدهی مالی پایین، خوانایی و قابلیت مقایسه بارزتر است.
ما همچنین بررسی میکنیم که چگونه رابطه بین قابلیت استقرار مجدد دارایی و کارایی سرمایهگذاری نیروی کار با ویژگیهای ناهمگن شرکت متفاوت است. به طور خاص، اتحادیه های کارگری، هزینه های تعدیل نیروی کار و حاکمیت شرکتی را در نظر می گیریم. تحلیل تجربی ما نشان میدهد که شرکتهایی با پوشش اتحادیه بالاتر، هزینههای تعدیل نیروی کار بالاتر، و حاکمیت شرکتی قویتر، تأثیرات نامطلوب داراییهای قابل استقرار مجدد بر کارایی سرمایهگذاری نیروی کار را کاهش میدهند.
در نهایت متوجه شدیم که قابلیت استقرار مجدد دارایی برای کارایی سرمایهگذاری نیروی کار شرکت مضر است، زیرا از طریق استخدام بیش از حد و اخراج کم، سرمایهگذاری بیش از حد ایجاد میکند. بهعلاوه، قابلیت استقرار مجدد داراییها بر تصمیمگیریهای استخدامی شرکتها نه تنها از نظر تعداد کارکنان بلکه هزینههای نیروی کار نیز تأثیر میگذارد. به ویژه، قابلیت استقرار مجدد دارایی بیشتر منجر به چسبندگی بیشتر هزینه نیروی کار می شود.
این مقاله در چندین جنبه به ادبیات کمک می کند. اول، ما ادبیات در حال ظهور را گسترش می دهیم که تعامل بین کار و امور مالی را نشان می دهد. مطالعاتی در مورد رابطه بین امور مالی شرکت و نیروی کار در رابطه با موضوعاتی مانند اتحادیه های کارگری (آتاناسوف و کیم، 2009؛ کلاسا و همکاران، 2009)، ریسک بیکاری و بیمه (آگراوال و ماتسا، 2013) وجود دارد. ما این رشته از ادبیات را با نشان دادن اینکه قابلیت استقرار مجدد دارایی به دلیل افزایش سرمایه گذاری بیش از حد در نیروی کار، مانع از تصمیم گیری بهینه استخدام شرکتی می شود، گسترش می دهیم.
دوم، ما به ادبیات مربوط به قابلیت استقرار مجدد دارایی و سیاست شرکت اضافه می کنیم. مطالعات موجود به بررسی اثرات قابلیت استقرار مجدد دارایی بر سرمایه گذاری فیزیکی (کیم و کونگ، 2017)، تامین مالی بدهی (ویلیامسون، 1988)، ساختار سرمایه (بنملک و برگمن، 2009؛ اورتیز-مولینا و فیلیپس، 2014)، و اجتناب از مالیات ( حسن و همکاران، 2021). تا جایی که ما می دانیم، هیچ تحقیقی ارتباط بین قابلیت استقرار مجدد دارایی و سرمایه گذاری سرمایه انسانی شرکت را بررسی نمی کند. برخلاف اکثر مطالعاتی که اثرات مثبت قابلیت استقرار مجدد دارایی ها را بر تصمیمات شرکتی مستند می کنند، این مقاله یک تاثیر منفی را تحلیل می کند.
سوم، مطالعات اخیر در ادبیات، عوامل تعیینکننده کارایی سرمایهگذاری نیروی کار مانند کیفیت گزارش مالی (یونگ و همکاران، 2014)، درمان استخدام (کائو و ریس، 2020)، روابط مدیرعامل و مدیر (خدمتی و همکاران، 2019) را بررسی میکنند. ، رقابت بازار محصول بوباکر و همکاران، 2022) و مالکیت نهادی (غلی و همکاران، 2020). ما تأثیر قابلیت استقرار مجدد داراییها را بر عملکرد سرمایهگذاری سرمایه انسانی ارزیابی میکنیم، که شواهد تجربی از آن در ادبیات ناچیز باقی مانده است. یونگ و همکاران (2014) رابطه مثبتی بین کیفیت گزارش مالی و کارایی سرمایه گذاری نیروی کار نشان می دهد. ژانگ و همکاران (2020) نشان میدهد که قابلیت مقایسه صورتهای مالی، تصمیمگیری فرصتطلبانه اشتغال را کاهش میدهد و در نتیجه کارایی سرمایهگذاری نیروی کار را افزایش میدهد. ما این یافتهها را با نشان دادن اینکه قابلیت استقرار مجدد دارایی یکی از دلایل کاهش کیفیت حسابداری و قابلیت مقایسه صورتهای مالی است، تکمیل میکنیم که منجر به کارایی سرمایهگذاری نیروی کار کمتر میشود.
در نهایت، این مطالعه درک جامع تری از نحوه تعامل سرمایه فیزیکی با سرمایه گذاری سرمایه انسانی ارائه می دهد. مردم معمولاً فکر میکنند که تخصیص کارآمد سرمایه در بین شرکتها ممکن است با قابلیت استقرار مجدد دارایی تسهیل شود. با این حال، یافتههای ما دیدگاه مخالفی را ارائه میدهد، که نشان میدهد این تصور در عمل صادق نیست. امکان استقرار مجدد دارایی به دلیل مشکلات نمایندگی ممکن است به تخصیص کارآمد سرمایه فیزیکی آسیب برساند. به خوبی مستند شده است که بهبود سرمایهگذاری منجر به سرمایهگذاری نیروی کار بهتر میشود، که منجر به بهرهوری نیروی کار و بهرهوری کل عوامل میشود (بانکر و همکاران، 2021؛ گلشن و همکاران، 2022). بنابراین، قابلیت استقرار مجدد دارایی منجر به تخصیص نادرست سرمایه فیزیکی و در نتیجه ناکارآمدی سرمایه گذاری نیروی کار می شود.
ساختار این مقاله به شرح زیر است. بخش 2 مروری بر ادبیات مرتبط و توسعه فرضیه ها ارائه می کند. بخش 3 انتخاب داده ها و استراتژی های تجربی ما را ارائه می دهد. بخش 4 نتایج و بررسی های استحکام را گزارش می کند و به نگرانی های بالقوه درون زایی می پردازد. ما مکانیسم های ممکن را در بخش 5 و ناهمگنی مقطعی را در بخش 6 مورد بحث قرار می دهیم. بخش 7 بحث گسترده ای را ارائه می دهد. بخش 8 مقاله را به پایان می رساند.
ناکارآمدی سرمایه گذاری نیروی کار از نظر مفهومی انحراف یک شرکت از سطح اشتغال بهینه آن است. تعدیل نیروی کار (به عنوان مثال، استخدام و اخراج) پرهزینه است، بنابراین سرمایه گذاری نیروی کار تحت تأثیر شرایط مالی شرکت قرار می گیرد، همانطور که در Chodorow-Reich (2014)، Benmelech و همکاران نشان داده شده است. (2017)، بنملک و همکاران. (2019)، و Caggese و همکاران. (2019). با این حال، این مطالعات به دلیل تمرکز بر سطوح اشتغال و نوسانات، نه کارایی قابل توجه هستند. بسیاری از مطالعات نشان می دهد که کاهش عدم تقارن اطلاعاتی می تواند
برای محاسبه کارایی سرمایه گذاری نیروی کار، داده های حسابداری و بازده سهام را از پایگاه داده های Compustat و CRSP بازیابی می کنیم. سپس معیارهای قابلیت استقرار مجدد دارایی را از کیم و کونگ (2017) بدست می آوریم. شرکتهای خدماتی (SIC 4900-4999)، شرکتهای مالی (SIC 6000-6999)، و هر مشاهدات سالانه شرکت که مقادیری برای متغیرهای اصلی مورد علاقه ما ندارند را حذف میکنیم. برای کاهش اعوجاج نقاط پرت، همه متغیرهای پیوسته را در سطوح 1% و 99% winsorize میکنیم. نمونه نهایی ما برای خط پایه
پانل A جدول 2 آمار توصیفی متغیرهای اصلی ما را ارائه می دهد. میانگین و انحراف استاندارد بازده نیروی کار به ترتیب 155/0- و 271/0 است . متغیر اصلی مورد علاقه ما، Redeployability it-1 ، دارای میانگین 0.394 و انحراف استاندارد 0.102 است که با کیم و کونگ (2017) مطابقت دارد. آمار توصیفی بیشتر متغیرهای کنترلی دیگر با آنچه در بن نصر و آلشور (2016) و سوالیهو و همکاران گزارش شده است مطابقت دارد. (2021). به طور متوسط، شرکت های نمونه ما دارند
تا کنون، ما تأثیر منفی قابلیت استقرار مجدد دارایی را بر کارایی سرمایه گذاری نیروی کار پیدا کرده ایم. یکی از دلایل احتمالی این است که شرکتهایی که داراییهای قابل استقرار مجدد بالایی دارند، به احتمال زیاد در صورتهای مالی شفافیت کمتری دارند و در نتیجه کارایی سرمایهگذاری نیروی کار را مختل میکنند. بوشمن و همکاران (2004) نشان می دهد که مدیران امکان بیشتری برای استخراج رانت یا درگیر شدن در سایر اقدامات خودخدمت در یک محیط کمتر شفاف دارند. قابلیت استقرار مجدد دارایی فرصت هایی را برای
برای روشن کردن چگونگی تأثیر ناهمگونیها در ویژگیهای شرکت بر رابطه بین قابلیت استقرار مجدد دارایی و کارایی سرمایهگذاری نیروی کار، تحلیلهای مقطعی بیشتری را با در نظر گرفتن تغییرات در اتحادیه، ساختار استخدام و حاکمیت شرکتی انجام میدهیم.
در رگرسیون پایه، نشان میدهیم که قابلیت استقرار مجدد دارایی، کارایی سرمایهگذاری نیروی کار را کاهش میدهد. در این بخش، بیشتر بررسی میکنیم که آیا ناکارآمدی سرمایهگذاری نیروی کار ناشی از سرمایهگذاری بیش از حد است یا کم سرمایهگذاری. در اینجا، ما یک شرکت سرمایه گذاری بیش از حد را به عنوان شرکتی تعریف می کنیم که خالص استخدام واقعی آن بزرگتر از سطح مورد انتظار استخدام است – یعنی شرکت دارای خالص استخدام غیرعادی مثبت است. استخدام خالص غیرعادی منفی به این معنی است که یک شرکت سرمایه گذاری کمتری دارد. ما بیشتر سرمایه گذاری بیش از حد را در آن تجزیه می کنیم
قابلیت استقرار مجدد دارایی، که قابلیت فروش شرکت از دارایی های غیرجاری (یعنی سرمایه ای) است، توجه زیادی را در امور مالی شرکت به خود جلب می کند. این مقاله نشان میدهد که چگونه قابلیت استقرار مجدد دارایی بر کارایی سرمایهگذاری نیروی کار شرکت تأثیر میگذارد. ما از استخدام خالص غیرعادی برای اندازهگیری ناکارآمدی سرمایهگذاری نیروی کار استفاده میکنیم و اقداماتی را اتخاذ میکنیم که قابلیت استقرار مجدد داراییها را هم در داخل و هم در بین صنایع جلب میکند. نتایج تخمین ما نشان میدهد که تأثیر منفی قابلتوجهی قابلیت استقرار مجدد دارایی بر روی آن وجود دارد