48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
ادعاهای کنونی فلسطینیهای اسرائیلی درباره شهر، که به شکلهای شهری و سیاست ترجمه شده است، در چارچوب دوگانگی شهری- روستایی که نقش عمدهای در ساخت هویت فلسطینی ایفا کرده است، بررسی میشود. مقاله این شکاف را مورد بررسی قرار میدهد و معنا و محتوا را در شرایطی تحلیل میکند که در آن یک محله شهری فلسطینی نشاندهنده یک «دهکده عربی» است، در حالی که یک شهرک کشاورزی سابق اروپایی به مرکز فرهنگ شهری در حال شکوفایی فلسطین تبدیل میشود. این وارونگی تاریخ شکل شهری را با معنای قومی-فرهنگی جدیدی القا می کند که نمایانگر مفهومی ترکیبی از شهرنشینی است. این مقاله این واقعیت ترکیبی شهر-دهکده را در محیط مورد مناقشه اسرائیل/فلسطین در نظر میگیرد و پتانسیل شکل ساخته شده را برای حفظ معنای فرهنگی و اصالتی که آرمانهای قومی-ملی را حفظ میکند، بررسی میکند. یافتهها تفاسیر و استفادههایی را پیشنهاد میکنند که درک یکجانبه از شکاف شهری و روستایی را نفی میکنند.
◄ ادعاهای کنونی فلسطینیان اسرائیلی در مورد این شهر بررسی می شود. ◄ شکاف شهری و روستایی که بر ساخت هویت فلسطینی غالب شده است زیر سوال رفته است. ◄ وارونگی معنا و محتوا در دو محله شهری تحلیل می شود. ◄ وارونگی تاریخ خطی فرم شهری را با معنای قومی-فرهنگی جدیدی القا می کند. ◄ شهرنشینی ترکیبی از تعابیر و کاربردهای چندگانه، شکاف یک طرفه شهری – روستایی را نفی می کند.
جذابیت زندگی شهری در شرایط نئولیبرال در سراسر جهان افزایشی بوده است (لی، 1997). دلایل این ترجیح شهری در غیر غربی اغلب شبیه کشش شهر صنعتی در غرب اواخر قرن هجدهم است. عمدتاً طبقه متوسط است که به طور سنتی با شهرنشینی همراه بوده است (هابرماس، 1989)، و اکنون جذب تجدید حیات شهری، و منافع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن شده است (The Urban Task Force، 1999). بنابراین، جای تعجب نیست که اسرائیلیهای فلسطینی عمدتاً در اعتراضات فعلی مسکن توسط طبقات متوسط اسرائیل غایب بودهاند (Allweil, 2013) که عمدتاً بر امکان زندگی در مراکز شهری متمرکز شده است که در آن هزینههای زندگی کاهش یافته است. بیشترین افزایش را داشته است. 1 اعراب 2 در اسرائیل به دلایل سیاسی واضح از شرکت در اعتراضات سراسری خودداری کرده اند (کوهن، 2009، پاپه، 2011)، اما نمی توان آنها را به عنوان طبقه متوسط در نظر گرفت و به ندرت به آنها اشاره می شود. 3 از زمان جنگ 1948 آنها بیشتر در مناطق روستایی یا در مراکز کوچک شهری زندگی می کردند. با این حال، حیفا ، اگرچه بزرگترین محله اعراب در اسرائیل نیست، اما مرکز فعالیت های اجتماعی-سیاسی و فرهنگی فلسطینیان و کانون زندگی شهری اعراب برای جمعیت عرب جلیل بوده است. مونترسکو (2008)، که شهرهای مختلط را در اسرائیل بر روی یک پیوستار بین قطبی شدن و کثرت گرایی قرار می دهد، خاطرنشان می کند که در حالی که لیدا و رملا قطبی ترین هستند (به ویژه لیدا که در آن جداسازی و فقر بیشتر است)، و یافا و عکا تقسیم بندی شده اند، حیفا دارای تقسیم بندی است. کثرت گرایی قابل توجهی را در طول سال ها تجربه کرد. مونترسکو این کثرت گرایی را به توزیع برابرتر منابع در حیفا در مقایسه با سایر شهرهای مختلط اسرائیل نسبت می دهد. به همین دلیل است که طبقه متوسط عرب در حیفا در حال رشد است، اگرچه جامعه طبقه متوسط عرب این شهر از اواخر قرن نوزدهم شکوفا شده است (Seikaly، 1995).
حیفا سومین شهر بزرگ اسرائیل و یک مرکز صنعتی مهم است. مانند بسیاری از شهرهای مختلط دیگر، این مکان محل تضادها و تنشهایی است که به راحتی با دوگانگیهایی که بین مهاجران و بومیان، بومیها و خارجیها، هژمونی و مقاومت تمایز میدهد، که اغلب همزمان هستند، توصیف نمیشود و در نتیجه پیچیدگی شهر را افزایش میدهد. این شهر دارای ترکیبات مختلفی است – از مسلمانان، مسیحیان و یهودیان. از جانبازان و تازه واردان، یهودیان میزراحی (شرقی) و اشکنازی (غربی). چیدمان شهری حیفا نیز لایه لایه و پیچیده است. محله های تاریخی در مجاورت نواحی جدیدتر قرار دارند، و برخی از مناطق اخیر بر روی مناطق تخریب شده در سال 1948 و پس از آن ساخته شده اند، از جمله مرکز دولتی جدید که بر فراز شهر قدیمی تخریب شده ساخته شده است (Kolodney & Kallus, 2011).
حیفا علیرغم گذشته پر بار خود به عنوان تنها شهر در اسرائیل شناخته می شود که در آن اعراب و یهودیان سطحی از همزیستی را حفظ می کنند. با این حال، تفکیک بین دو جمعیت همیشه یکی از ویژگی های مهم پویایی بین جوامع بوده است، اما با رویدادهای ژئوپلیتیک و تاریخی بیشتر شده است. توسعه محلهها بر اساس گرایشهای مذهبی توسط حاکمان عثمانی فلسطین و تحت قیمومیت بریتانیا پس از آن تشویق شد (گورن، 2006)، و در طول یهودیسازی شهر پس از تأسیس دولت اسرائیل در سال 1948 (کولدنی و کالوس) افزایش یافت. ، 2008، Segev، 1984). تا به امروز، جوامع فلسطینی در حیفا سفلی غالب هستند، در حالی که جوامع یهودی در کوه کرمل غالب هستند (نگاه کنید به شکل 1). این الگوهای جمعیتی توپوگرافیک منعکس کننده تفاوت های اجتماعی و اقتصادی است، به طوری که جامعه یهودی، به طور کلی، گروه های درآمدی بالاتری را اشغال می کند. با این حال، جمعیت مسیحی که به طور سنتی مرفه تلقی میشوند، حدود 55 درصد از فلسطینیهای حیفا را تشکیل میدهند. 5 شاید به همین دلیل است که شهر در حال تبدیل شدن به خانه طبقه متوسط در حال ظهور فلسطینیان لیبرال است (Sa’ar, 1998) که به آرامی در محله های تحت تسلط یهودیان پیشین نفوذ می کنند (Falah, Hoy, & Sarker, 2000).
مستعمره آلمان در قرن نوزدهم توسط تمپلارهای آلمانی به عنوان یک جامعه کشاورزی نمونه ساخته شد. شریان شمالی-جنوبی اصلی آن، دریا را از طریق باغ های بهایی تازه بازسازی شده به کوه کارمل متصل می کند. شهرداری حیفا بازسازی این منطقه را در اواخر دهه 1990 با بودجه وزارت گردشگری و با کمک باغ های تازه توسعه یافته و توسعه یافته جامعه ثروتمند بهایی آغاز کرد. هدف جذب گردشگران هزاره مورد انتظار بود. با شروع انتفاضه فلسطین و تشدید حملات تروریستی در سراسر اسرائیل، این پروژه که تقریباً تکمیل شده بود، در شرف فروپاشی بود. علیرغم آن، و برخلاف همه پیشبینیهای برنامهریزی، این مکان به یک مکان تفریحی عمده برای فلسطینیهای حیفا و شمال اسرائیل تبدیل شده است، یعنی احیای شهرنشینی فلسطین (شکل 2).
وادی نیسناس مجاور، که از سال 1948 کانون زندگی عرب در حیفا بوده است، به ساکنان و بازدیدکنندگان حیفا یک رویارویی بدون واسطه با “دهکده عربی” فرضی ارائه می دهد. 6 این منطقه در پایان قرن نوزدهم، در زمان حکومت عثمانی، به عنوان یک محله مسیحی در خارج از دیوارهای شهر قدیمی که کارگران عرب روستاهای اطراف را در خود جای می دهد، توسعه یافت. پس از جنگ 1948، وادی و اطراف آن هسته مرکزی جامعه فلسطینی حیفا اعم از مسیحی و مسلمان بود که به آنها خدمات آموزشی، مذهبی و سایر خدمات مدنی و فرهنگی ارائه می کرد. با استفاده از زمین مختلط، با تنوع زیادی از مشاغل و تجارت مشخص می شود. به عنوان تنها محله فلسطینی در حیفا که ساختمانها و زیرساختها در طول جنگ یا پس از آن ویران نشد، «عربگرایی» آن مایه غرور ساکنانی است که در سال 1948 آنجا را ترک نکردند (برای مثال نگاه کنید به: حبیبی، 1988). برای شهرداری نیز این استراتژی برای تأکید بر منحصر به فرد بودن حیفا به عنوان یک شهر مختلط است (کالوس، 2011، فصل 4). به خصوص در طول جشنواره تعطیلات در ماه دسامبر، کوچه های پیچ در پیچ باریک و ساختمان های سنگی محله را به عنوان “دیگر” نشان می دهد (شکل 3).
این وارونگی – یک محله شهری فلسطینی که یک “دهکده عربی” را نشان می دهد – در حالی که یک سکونتگاه کشاورزی اروپایی به مرکز فرهنگ شهری در حال شکوفایی فلسطین تبدیل می شود، پتانسیل فرم ساخته شده برای حمایت از دگرگونی های محتوا و معنا را نشان می دهد. ما میتوانیم ادعاهای فلسطینیهای اسرائیلی درباره شهر را که به اشکال شهری و سیاست ترجمه شده است، بررسی کنیم. و شکاف شهری و روستایی (مدرنیته-سنت) را که هویت فلسطینی را مشخص می کند و نقش مهمی در انقیاد فلسطینیان اسرائیل ایفا می کند، بازنگری کنید. در این محیط منازعه، تداوم زبان بومی شهری، قدرت دگرگونی سنت و اعتبار فرم ساخته شده را در تداوم آرمان قومی-ملی در نظر می گیریم.
این مقاله به جای زندگی ملی-سیاسی در سراسر کشور، بر روی شیوه های روزمره زندگی شهری متمرکز است. ظرایف سیاست شهری و کاربرد و معنای شکل شهری، یعنی سیاست خرد و پویایی اجتماعی مکانسازی و نقش آنها در مبارزه برای شهروندی در شهری مورد منازعه قومی-ملی را مورد توجه قرار میدهد. این از مطالعه طولی وادی نیسناس و مستعمره آلمان ناشی می شود. مطالب پژوهشی شامل مشاهدات، مصاحبه با ساکنان، کاربران، مقامات شهری و بوروکراتها، مطالب آرشیوی مانند عکسها، نقشهها، گزارشها، پروتکلها، یادداشتها و مکاتبات، طرحها و گزارشهای حرفهای و دادههای روزنامههای محلی و ملی و اینترنت است. این مقاله با بحث در مورد شکاف شهری و روستایی فلسطین و تنش بین مدرنیته و سنت آغاز می شود. این کتاب به بحث در مورد تولد دوباره شهرنشینی فلسطینی با تمرکز بر شهر حیفا می پردازد. این موضوعات در زمینه Wadi Nisnas و مستعمره آلمان مورد بررسی قرار می گیرند تا برخی از نتایج در مورد قدرت فرم شهری برای اختراع مجدد واقعیت ترکیبی شهر-دهکده/شهری-روستایی به دست آید.
دوگانگی شهر و روستا نقش عمده ای در ساخت هویت فلسطینی ایفا کرده است. شهرنشینی فلسطین با لیبرالیسم شهری مرتبط است که با اصلاحات عثمانی و بعداً در دوران قیمومیت بریتانیا و ظهور طبقات متوسط و متوسط رو به بالا ظهور کرد. با این حال، اخلاق فلسطینی، کشاورز (فلاح) با روستا به عنوان پایه آن است (کنعان، 1932). تاماری (2009) به تمایز بین جامعه تجاری در امتداد خط ساحلی مدیترانه و
تنش بین مدرنیته و سنت نقش مهمی در تأیید عقب ماندگی فلسطینیان و ناتوان ساختن دولت آنها برای گفتگوی جدی با یک ملت مدرن غربی داشته است (کیمرلینگ، 2008). “روستای عربی” بازنمایی فضایی این نگرش است، تجسم یک روش سنتی (Eyal, 1993). عقب ماندگی روستایی بومی آن، که به صورت منفی دیده می شود، به طور یکسان از کنترل دولتی و انقیاد فلسطینی ها ناشی می شود. به عنوان روزنفلد (1969)
تا سال 1948 یافا مهمترین مرکز تجاری-فرهنگی فلسطین عربی بود (Tamari & Hammami, 1998) و حیفا مهمترین شهر اقتصادی و فرهنگی مختلط بود (Seikaly, 1995). فرصتهای اقتصادی و محیط اجتماعی باز در این شهرها باعث ایجاد فرهنگ سکولار شد که از فشار محافظهکاری جان سالم به در برد و امکان ظهور چهرههای محلی، ملیگرا، منطقهای و تا حدی «جهانیشده» را فراهم کرد (تاماری، 2009). رابینوویتز و مونترسکو (2008) کاوش می کنند
حیفا در اواسط قرن 18 از یک روستای ساحلی کوچک به یک شهر محصور شده تبدیل شد. در پایان قرن نوزدهم، شهر 9 گسترش یافت و محلههای جدیدی را در بر گرفت، در غرب در مسیر یافا، و از شرق به سمت عکا و بیروت. تحت حکومت عثمانی، جدید
وادی نسناس تنها محله فلسطینی در حیفا است که ساختمانها و زیرساختهای آن در طول یا پس از جنگ 1948 تخریب نشده است. علیرغم تغییرات جمعیتی، بافت فیزیکی محله تقریباً دست نخورده باقی مانده است و در حال حاضر یک شهرنشینی شبه اصیل فلسطینی را نشان میدهد. ، 1991). در 1 ژوئیه 1948، فرمانده اشغالگر
مستعمره آلمان توسط معبدها در پایان قرن نوزدهم در خارج از دیوار شهر حیفا ساخته شد. این گروه مذهبی بنیادگرا معتقد بودند که زندگی در سرزمین مقدس ظهور دوم مسیح را تسریع می کند. مستعمره حیفا اولین مستعمره از چندین مستعمره بود که در سرزمین مقدس – نزدیک یافا، در جلیل و در اورشلیم تأسیس شد. معبدها از روشهای کشاورزی بهروز استفاده میکردند و صنایع محلی مدرن را به فلسطین معرفی میکردند که مدتها تحت سلطه عثمانی نادیده گرفته شده بود. وارد کردند
این وارونگی ها، که به موجب آن یک محله شهری فلسطینی نشان دهنده یک «دهکده عربی» است، در حالی که یک سکونتگاه کشاورزی اروپایی به مرکز فرهنگ شهری شکوفا شده فلسطینی تبدیل می شود، تاریخ حیفا را با معنای قومی-فرهنگی جدید و ترکیب شهرنشینی القا می کند. در برابر اعلامیه های شهرداری در مورد “همزیستی”، ساکنان در “روستای عربی”، ساکنان از فرصت ها برای احیای شهرنشینی فلسطین استفاده می کنند. اشکال و شیوههای شهری برای بازسازی مهم هستند
هدف این مقاله برجسته کردن پیچیدگیهای فرم شهری در یک شهر منازعه قومی-ملی بوده است. این شکاف شهر-روستایی هویت فلسطینی را در مواجهه با فرهنگ شهری فلسطینی در حال ظهور که گفتمان اسرائیل را به چالش میکشد، دستکاریهای سیاسی «دهکده عربی» و اشتیاق فلسطینیان به آن روستا را بررسی کرده است. وارونگی، که در آن یک محله شهری فلسطینی نمایانگر یک «دهکده عربی» استعاری است در حالی که یک محله سابق