48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
مفهوم شهر خلاق اخیراً در ژاپن به عنوان یک ابزار برنامه ریزی شهری با پتانسیل برای کاهش مشکلات اجتماعی و اقتصادی مربوط به شهرها معرفی شد. این تفاوت با رویکردهای قبلی به خلاقیت برنامه ریزی شهری در ژاپن است، زیرا بر فرهنگ، هنرهای خلاق به طور خاص، به جای علم و فناوری تمرکز می کند. جذابیت قابل توجهی برای شهرهایی دارد که به مشکلات ناشی از جهانی شدن مداوم، رکود اقتصادی و کاهش جمعیت رسیدگی می کنند. با این حال، حجم واقعی صنایع به اصطلاح خلاق (که مظهر مفهوم شهر خلاق هستند) علیرغم انتظارات زیاد زیاد نیست و در حال رشد نیست.
این مقاله به بررسی مورد سیاست شهر خلاق در شهر کانازاوا می پردازد که به طور رسمی استراتژی شهر صنایع دستی خلاق را با استفاده از قابلیت های طراحی پیشرفته برای احیای صنایع دستی سنتی اتخاذ کرده است . تحلیلهای مبتنی بر بازار متعارف نشان میدهد که توقف افول چنین صنایعی که بهطور پیوسته رقابتپذیری خود را از دست میدهند، بسیار دشوار است. از سوی دیگر، ترویج صنایع دستی سنتی و سایر اقدامات ظرفیتسازی به افزایش جذابیت یک شهر کمک میکند و به طور غیرمستقیم از صنایع خدماتمحور از جمله گردشگری فرهنگی حمایت میکند. بنابراین، سیاست شهر خلاق میتواند داراییهای فرهنگی را تقویت کند و به تغییر مدلهای رشد قبلی، که عمدتاً وابسته به تولید بودند، به یک مدل خدمات محور و پایدار کمک کند. این امر منجر به افزایش بازدیدکنندگان و مصرف می شود و در نهایت از حفظ عملکردهای شهری ضروری برای شهرهای ژاپنی با کاهش جمعیت حمایت می کند.
تحقیقات قابل توجهی ارتباط مطلوب بین فرهنگ، شهر و صنعت را بررسی کرده است. جنبش هنرها و صنایع دستی در بریتانیا، که هدف آن بهبود کیفیت زندگی از طریق کشف زیبایی در زندگی روزمره بود، شاید اولین تجسم چنین پیوندی بود (موریس، 1879). جنبش مشابهی در ژاپن بر زیبایی عملکردی کالاهای روزانه متمرکز بود (یاناگی، 1928). با این حال، اخیراً بیشتر توجه به فرهنگ از منظر برنامه ریزی شهری بوده است که منعکس کننده تغییرات شدید در اقتصاد از جمله افول صنایع سنگین زمانی غالب بوده است. حتی در این زمینه، فرهنگ مرکزی تلقی می شود و یکی از مهمترین عناصر احیای سایت های صنعتی سابق (“زمین های قهوه ای”) در شهرها و مناطق است (OECD، 2005).
در قرن بیست و یکم، جهانی شدن، دیجیتالی شدن، و تغییر به سمت اقتصاد خدمات محور و دانش محور، روندهای قابل توجهی در همه کشورهای توسعه یافته است. در چنین اقتصادی، انتظار میرود که اشکال کاملاً جدید صنعت با ارزش افزوده بالا، که با تولید کالاهای رقابتی قیمتی قبلی متفاوت است، نقش مهمی ایفا کنند. در عین حال، کیفیت نیروی کار برای این شکل جدید از اقتصاد بسیار متفاوت از سیستم قبلی خواهد بود. بر این اساس، دو رویکرد – سمت عرضه و سمت تقاضا – پیشنهاد شده است که در آن خلاقیت 1 به عنوان یک مفهوم اصلی در نظر گرفته می شود.
رویکرد طرف عرضه توسط دپارتمان فرهنگ، رسانه و ورزش بریتانیا (UK DCMS، 2001) ارائه شده است، آنها اهمیت صنایع خلاق را در توسعه اقتصادی می شناسند و آنها را به عنوان صنایعی تعریف می کنند که “منشاء آنها در خلاقیت، مهارت و مهارت فردی است. استعدادهایی که از طریق تولید و بهره برداری از دارایی های اقتصادی دارای پتانسیل ایجاد ثروت و اشتغال هستند. طبقه بندی موضوعی آنها برای صنایع خلاق به شرح زیر است: تبلیغات، معماری، هنر و عتیقه جات، صنایع دستی، طراحی، مد طراحان، فیلم و ویدئو، نرم افزار تعاملی اوقات فراغت، موسیقی، هنرهای نمایشی، انتشارات، نرم افزار و خدمات کامپیوتری، تلویزیون و رادیو.
از سوی دیگر، رویکرد سمت تقاضا حاکی از آن است که فضای فرهنگی یک شهر که عمدتاً توسط صنایع خلاق ارائه میشود، میتواند افراد خلاق را که در اینجا به عنوان طبقه خلاق از آن یاد میشود، جذب کند که قادر به تولید کالاها و خدمات با ارزش افزوده بالا هستند. انتظار می رود این طبقه خلاق – کارگران علمی و هنری – نقش تعیین کننده ای در آوردن رفاه و توسعه به شهرها داشته باشند (فلوریدا، 2002، (فلوریدا، 2005)).
علاوه بر این، کارکردهای اساسی که دو رویکرد فوق را پل می کنند مورد بحث قرار گرفته اند (به عنوان مثال، تورنکویست و بوتیمر، 1983، هال، 2000): فرآیندهای تعاملی خلاقیت و توسعه محلی. این عملکرد میانی که اغلب به عنوان محیط خلاق یا فضای خلاق نامیده می شود، برای موفقیت طبقه خلاق و صنایع خلاق ضروری است. تحلیل شبکههای اخیر نشان داده است که مفهوم فضای خلاق را میتوان بهعنوان پدیدهای در نظر گرفت که در آن کارخانههای فرهنگ، سیستم محلی تولید فرهنگی و خدمات ارزشافزا در تعامل هستند و تمرکز این استعدادها و میزان روابط باعث میشود. به مناطق یا خوشه های فرهنگی افزایش یابد (سانتاگاتا و همکاران، 2009، سانتاگاتا و همکاران، 2015).
استدلال های فوق در مورد مفهوم شهر خلاق، از دیدگاه های مختلف، می تواند به عنوان بخشی از توجه روزافزون به نقش فرهنگ در توسعه تلقی شود. فرهنگ به معنای وسیع به عنوان «مجموعه ویژگیهای متمایز معنوی، مادی، فکری و عاطفی جامعه یا یک گروه اجتماعی است که علاوه بر هنر و ادبیات، سبکهای زندگی، شیوههای زندگی مشترک، ارزشی نیز دارد. نظامها، سنتها و باورها» (یونسکو، 2002). اهمیت فرهنگ به عنوان یک منبع کلیدی به طور فزاینده ای در پرداختن به ابعاد اقتصادی و اجتماعی فقر و توسعه پایدار شناخته شده است (به عنوان مثال، UNDP و یونسکو، 2013). برخلاف مدل مرسوم که در آن توسعه اقتصادی نتیجه ترکیب سرمایه و نیروی کار تلقی میشود، مدل رشد درونزا نشاندهنده اهمیت کیفیت سرمایه انسانی و حتی نظام اجتماعی و حکمرانی است. بر این اساس، فرهنگ به عنوان منبع ایده برای بخش های اقتصادی در نظر گرفته می شود (UNCTAD & UNDP، 2010). با این حال، نقش صنایع فرهنگی و خلاق هنوز به طور جامع تأیید نشده است، و این دیدگاه مورد حمایت گسترده ای قرار نگرفته است (تروسبی، 2001، UNDP و یونسکو، 2013).
حتی بدون یک پایه تئوریک مشخص، اجرای واقعی ادامه داشته است. یونسکو پروژه شبکه شهرهای خلاق را برای اتصال شهرهایی که مایل به اشتراک گذاری تجربیات، ایده ها و بهترین شیوه ها در زمینه توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در سال 2004 هستند، راه اندازی کرد و هفت زمینه خلاق برای این پروژه تعیین شد: صنایع دستی و هنر عامیانه، طراحی، فیلم، غذا و غذا. ، ادبیات، موسیقی و هنرهای رسانه ای. در ژاپن شهرهایی مانند کانازاوا (صنایع دستی)، ناگویا (طراحی)، کوبه (طراحی)، ساپورو (هنر رسانه ای) و تسوروکا (غذاشناسی) به این شبکه یونسکو پیوسته اند و به صراحت استراتژی شهر خلاق را اتخاذ کرده اند.
در مورد مفاهیم خلاقیت و صنایع خلاق تعاریف و استدلال های مختلفی وجود دارد و شهرهای فوق ژاپنی دارای موضوعات و نقاط شروع متفاوتی هستند. با این حال، سه ویژگی مشترک برای همه این است که آنها به دنبال 1) افزایش ثروت و ایجاد شغل، 2) ارتقاء تصویر شهر و جذب استعدادها، 3) ارتقای خلاقیت فرهنگی هستند.
اهداف این مقاله عبارتند از: 1) بررسی استدلال های خلاقیت فعلی و شناسایی اهمیت خلاقیت فرهنگی در ژاپن. 2) تعیین حجم واقعی صنایع خلاق. و 3) در مورد شهر کانازاوا، سودمندی استراتژی شهر خلاق در توسعه صنایع خلاق محلی را ارزیابی کنید. در بخش پایانی، چشم اندازهای کلی برای توسعه خلاقیت فرهنگی مورد بحث قرار می گیرد. اگرچه این مقاله به بررسی مورد ژاپن میپردازد، اما بیشتر یافتهها برای سایر کشورها قابل اجرا هستند.
ژاپن در 150 سال گذشته در حال مدرن شدن بوده است. پس از جنگ جهانی دوم (از این پس جنگ جهانی دوم)، قانون اساسی جدید ژاپن جنگ را کنار گذاشت و ژاپن به شدت بر توسعه اقتصادی تمرکز کرد. اولین موج آن توسعه اقتصادی در دهههای 1950 و 1960 بود، با ژاپن که رشد اقتصادی سریعی را تجربه میکرد، تقریباً 10 درصد افزایش تولید ناخالص داخلی واقعی سالانه. این رشد که گاهی از آن به عنوان معجزه اقتصادی ژاپن یاد می شود، نتیجه مجموعه پیچیده ای از عوامل بود، در درجه اول منابعی مانند افراد تحصیل کرده.
جهانی شدن مداوم از دهه 1990 و فروپاشی اقتصاد حبابی در ژاپن تأثیر زیادی بر جامعه و اقتصاد ژاپن داشته است. به دلیل مقررات زدایی و افزایش اتخاذ سیاست های مبتنی بر بازار توسط دولت، کارکردهای اقتصادی و تجاری به طور فزاینده ای متمرکز شده اند .
شهر کانازاوا (که از این به بعد کانازاوا نامیده می شود) در ساحل شمالی جزیره هونشو، رو به دریای ژاپن واقع شده است .
کانازاوا به عنوان یک شهر معبد در قرن شانزدهم آغاز شد و این شهر در قرن هفدهم توسط قبیله کاگا، یکی از بزرگترین و ثروتمندترین قبیله ها در دوره ادو، ساخته شد. با توجه به ثروت و قدرت، کاگا نسبتا تنش داشت
همانطور که در مورد کانازاوا نشان داده شد، صنایع خلاق فرهنگی و اقدامات ظرفیت سازی می توانند به افزایش جذابیت یک شهر کمک کنند. برای حفظ و مرمت اماکن و بناهای تاریخی، صنعتگران با مهارت در فنون خاص سنتی ضروری هستند. در حالی که تلاش برای حفظ منظر شهری می تواند برای شهر پرهزینه تلقی شود، یک منظره شهری نوسازی شده گردشگران را جذب می کند و در نتیجه از نظر اجتماعی و اقتصادی به شهر می رسد.
وجود هنرمندان صنایع دستی و