48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
در 5 می 2012، گروهی از هنرمندان و کارکنان فرهنگی آسمان خراش 33 طبقه متروکه ای را در میلان اشغال کردند و ماکائو یا “مرکز جدید هنر، فرهنگ و تحقیقات” را تأسیس کردند. این یک رویداد بود که هزاران نفر در آن شرکت کردند، عناوین روزنامه ها و جریان گسترده ای از فعالیت های رسانه های اجتماعی بود. آنها در کنار فضاها مدعی نقش جدیدی برای هنر و فرهنگ در جامعه شدند. ماکائو یکی از آخرین گره های شبکه ملی تئاترهای اشغالی را تشکیل می دهد که از اوایل سال 2011 در ایتالیا گسترش یافت.
این مورد با هدف درک این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است که تا چه حد ماکائو و به طور کلی موج جهانی کنشگری هنری، جایگزینی برای بیان افترای نوین شهر خلاق در میلان است. از یک طرف، ما میپرسیم که آیا ماکائو یک بازیگر سیاسی است که میتواند بر سیاست فرهنگی محلی تأثیر بگذارد و تا چه اندازه در مدیریت شهری میلان گنجانده شده است ؟ سوالات مرتبط به ادعاها و انتظارات ماکائو و روند احتمالی عادی سازی آن مربوط می شود. از سوی دیگر، ما نقش ماکائو را در محیط فرهنگی در سطوح مختلف (محلی، ملی، بینالمللی) ارزیابی میکنیم. ما استدلال خواهیم کرد که ماکائو نه تنها بازیگری است که در حکمرانی شهری گنجانده شده است، بلکه پیشنهاد فرهنگی متفاوتی را نیز به شهر ارائه میکند که برای فرآیندهای پایین به بالا باز است.
از زمان نابودی فوردیسم، محصولات نوآورانه و با ارزش افزوده بالا عناصر اصلی رشد اقتصادی در جوامع غربی بوده اند. به ویژه در شهرها، فرهنگ و خلاقیت به ابزارهای رایج برای ارتقاء رشد شهری و تصویر شهر تبدیل شده است. در واقع، هدف استراتژیک سیاست فرهنگی “از یک نگرانی اجتماعی و سیاسی حاکم در دهه 1970، به توسعه اقتصادی و بازسازی شهری در دهه 1980” تغییر کرد (بیانچینی و پارکینسون، 1993، ص 2). این فرآیند در اواخر دهه 1970 آغاز شد و در آغاز قرن بیست و یکم به اوج خود رسید و هیجان شدیدی را در بین تولیدکنندگان فرهنگی، کارگران بخشهای خلاق و هنرمندان ایجاد کرد که به عنوان کارآفرینان جدیدی در نظر گرفته میشدند که قادر به ایجاد شغل و کمک به رشد اقتصادی شهر (فلوریدا، 2002).
در دهه گذشته، بسیاری از برنامههای توسعه شهری بر استراتژیهای حمایت از خوشههای فرهنگی، محلهها یا مناطق خلاق متمرکز شدهاند. آنها فرض کردهاند که هممکانی یا تمرکز فعالیتهای تولیدی به نفع اقتصاد و جامعه شهری است و فینفسه اثرات بازآفرینی و احیا را القا میکند.
علاوه بر این، برندسازی شهری، که در دهه 1990 و اوایل دهه 2000 به اوج خود رسید، از «فرهنگ»، «خلاقیت» و «هنر» بهعنوان عناصر کلیدی در لفاظیهایی که میتوانند شهر را (دوباره) معرفی کنند، به شدت استفاده کرد. در بازار جهانی که همه شهرها میخواهند در بین برترینهای جهان قرار بگیرند، همه شهرها ویژگیهای خود را مطابق با استانداردهای جدید تعریف شده روایت میکنند. به طرز متناقضی، این یک شهر را به آینه شهرهای دیگر تبدیل کرده است: در همه جا، محله های هنری و خلاقانه به طور مصنوعی ایجاد شده است، و «آرشیستارها» برای طراحی موزه ها و پایین شهرها، آب نماها و محله های جدید مأمور شده اند (Ponzini & Nastasi, 2011). .
بنابراین، به طور کلی، سیاست های فرهنگی بر اساس یک بینش قوی نئولیبرالی که بر فرهنگ به عنوان یک شی تنظیم شده توسط بازار یا به عنوان ابزاری برای ایجاد سود اقتصادی تمرکز دارد، اجرا شده است.
در این پارادایم، که «شهر خلاق» نامیده شده است، همه اشکال فرهنگی که به ارتقای تصویر شهر یا رشد اقتصادی آن کمکی نمیکنند، عموماً بیربط رد میشوند.
جهان دانشگاهی این چرخش فرهنگی سیاستهای شهری را به شدت محکوم کرده و ادعا میکند که این چرخش فرهنگی سیاستهای شهری را به وجود میآورد و این واقعیت را نادیده میگیرد که بخش عظیمی از نیروی کار خلاق در شرایط ناامن و ناامن زندگی میکنند (پرات، 2011).
اخیراً، تحقیقات بر رشد انتقادها و مقاومت سیاسی در برابر این بهره برداری از فرهنگ متمرکز شده است، که نه تنها در حوزه هنر، بلکه و مهمتر از آن در حوزه وسیع تر صنایع فرهنگی رخ می دهد (نگاه کنید به Grodach & Silver). ، 2013 برای طیف گسترده ای از نمونه ها).
این مقاله به بررسی کنشگری در میان فعالان فرهنگی در جنبشهای اجتماعی شهری میپردازد (Mayer, 2009)، با تمرکز بر ظرفیت آنها برای تولید یک مدل فرهنگی جایگزین برای شهر خلاق . به طور خاص، این مقاله اقدام گروهی از هنرمندان و فعالان فرهنگی در میلان را مشاهده میکند و به دو موضوع میپردازد: اول، واکنش صریح گروه نسبت به مدل شهر خلاق در میلان و ظرفیت واقعی آن برای کمک به شهر. حاکمیت فرهنگی؛ دوم، تولید فرهنگی/هنری گروه و نقش مؤثر آنها در حوزه فرهنگی.
شهرها اغلب به عنوان مکانهای ممتاز برای هنر و فرهنگ در نظر گرفته میشوند، زیرا از یک سو، تولید و مصرف فرهنگ را ترویج و سازماندهی میکنند، و از سوی دیگر، عناصر بیثباتی ساختاری را در خود جای میدهند که میتواند فضای خلاق محلی را تغذیه کند.
فرهنگ جایگزین و زیرزمینی نقش مهمی در تقویت صنایع خلاق دارد. و پیوندهای نزدیک بین تولید مجدد دانش و خلاقیت زیرزمینی ایجاد شده است (Krätke, 2012, Leslie and Rantisi, 2011,
در چارچوب فعالیت علیه مدل شهر خلاق، این مقاله بر بسیج سیاسی توسط کارگران فرهنگی در میلان، ایتالیا، به ویژه توسط گروهی به نام MˆCˆO (از این پس ماکائو) که مخالف سیاستهای فرهنگی محلی است، متمرکز است.
این مورد به منظور تعیین میزانی که ماکائو یک جایگزین واقعی برای اجرای «شهر خلاق» در میلان است، تحلیل میشود. از یک طرف، ما بررسی می کنیم که آیا ماکائو یک بازیگر سیاسی است که می تواند بر سیاست فرهنگی محلی تأثیر بگذارد یا خیر
میلان در سراسر جهان به دلیل صنایع خلاق خود، به ویژه برای مد و طراحی مشهور است (d’Ovidio، 2015، Knox، 2014، Perulli، 2015). تحقیقات تجربی نشان میدهد که این شهر بیشترین تمرکز کارگران خلاق را در ایتالیا دارد و حدود یک سوم کل جمعیت شاغل آن مستقیماً در بخشهای خلاق یا فرهنگی درگیر هستند (بونومی، 2012، مینگیونه و همکاران، 2007).
علاوه بر این، به ویژه در گذشته، میلان برای صحنه هنری خود دارای اعتبار بود. با این حال سیاست فرهنگی شهر بوده است
ماکائو در طول زمستان بین سالهای 2011 تا 2012 بهعنوان بخشی از « Lavoratori dell’Arte» (LdA، کارگران هنر)، گروهی از هنرمندان، منتقدان هنری، متصدیان، روزنامهنگاران و فعالانی که از زمان سال 2018 در میلان فعال بودند، متولد شد. پاییز قبل ماکائو خود را به عنوان “مرکز جدید هنر، فرهنگ و تحقیقات میلان” تعریف می کند. در اولین مرحله از وجود خود، یک ایده در حال ساخت بود که در آوریل 2012 با نمایه توییتر، یک کانال یوتیوب و یک سایت Tumblr قابل مشاهده شد. 2
این مقاله بر بسیج ماکائو متمرکز شده است که هدف آن فراهم کردن صحنه ای برای فرهنگ متفاوت، باز و پایین به بالا در شهر میلان است، جایی که، مانند بسیاری از شهرهای غربی، سیاست های شهری با هدف به اصطلاح شهر خلاق ( ترکیبی ) سیاستها، برندسازی شهر و نوسازی شهری) کاملاً با مدل شهری نئولیبرال و کارآفرین هماهنگ هستند. فرهنگ در شهر خلاق تا زمانی که بتواند رشد اقتصادی شهری ایجاد کند، سرمایه ای برای شهر و جامعه محسوب می شود.