• منطقه 22 - شهرک گلستان- ساحل شرقی دریاچه چیتگر - برج تجارت لکسون - طبقه 6

48000408 21 98+

info@toseabnieh.ir

شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18

ماشین رشد شهری، نظریه مکان مرکزی و دسترسی به فضای باز

ماشین رشد شهری، نظریه مکان مرکزی و دسترسی به فضای باز

ماشین رشد شهری، نظریه مکان مرکزی و دسترسی به فضای باز

خلاصه

ارائه فضای باز شهری از طریق مکانیسم های سیاسی و اقتصادی صورت می گیرد که می تواند گروه های اقلیت نژادی را به حاشیه راند. در این تحقیق، ما دو فرضیه رقابتی دسترسی حاشیه‌ای به فضای باز (راه‌های سبز، پارک‌ها و مناطق طبیعی) را بررسی می‌کنیم. فرضیه اول، نظریه «ماشین رشد» لوگان و مولوچ را با مفاهیم نژادپرستی آزاد و امتیاز وایت پیوند می دهد. فضای شهری به عنوان زمین مورد مناقشه که توسط نخبگان محلی که از اراده سیاسی و اقتصادی خود برای همکاری با قدرت تصمیم گیری دولتی استفاده می کنند، به دنبال آن هستند، مفهوم سازی می شود. فرضیه دوم – نظریه مکان مرکزی – معتقد است که دسترسی به فضای باز توسط الگوهای فضایی تراکم اقتصادی تعیین می شود. با تجزیه و تحلیل رالی، کارولینای شمالی به عنوان یک مطالعه موردی، نتایج از نظریه ماشین رشد یا نظریه مکان مرکزی پشتیبانی نمی کند. در عوض، رشد شهری دارای پیامدهای اجتماعی بسیار محلی است که از طریق تغییرات در سطح دسترسی گروه های نژادی/قومی مختلف به فضای باز دیده می شود.

معرفی

برنامه ریزان شهری و محققان مزایای فضای باز در دسترس عموم را برای قرن ها تشخیص داده اند. 1 در ایالات متحده، ایجاد بوستون کامن در سال 1640 اولین اقدام توسط یک نهاد دولتی برای اختصاص زمین در داخل شهر برای استفاده های جمعی مانند آموزش نظامی و چرای عمومی بود (کرانز، 1982). در بیش از 370 سال پس از آن، فضاهای باز عمومی بالفعل به بخشی از محیط شهری تبدیل شده اند. برنامه‌ریزان و مقامات دولتی محلی اغلب به مجموعه‌ای از مزایای عمومی اشاره می‌کنند (مانند افزایش فرصت‌های تفریحی، زیستگاه حیات وحش با کیفیت بالاتر، هویت اجتماعی بیشتر، و غیره) هنگام حمایت از توسعه و حفاظت از پارک‌های شهری و فضاهای سبز. در حالی که فضاهای باز شهری بدون شک مجموعه‌ای از مزایای را برای محله‌های محلی فراهم می‌کنند، تنها افراد و گروه‌هایی که قادر به دسترسی و استفاده از این مناطق هستند می‌توانند به نتایج مطلوب دست یابند. به طور خلاصه، تصمیمات سیاسی و اقتصادی که در برنامه ریزی و توسعه فضای باز شهری اتخاذ می شود، می تواند محل حاشیه نشینی اجتماعی باشد. دانش پژوهان شهری به راحتی می توانند با تمرکز بر مکانیسم های بازارمحور نابرابری شهری (مانند مسکن، دسترسی به بخش های مختلف صنعتی و غیره) این واقعیت را نادیده بگیرند. توسعه شهری، از جمله تصمیم‌گیری درباره مکان‌هایی که به فضاهای باز شهری اشاره می‌کنند، از طریق اقدامات افرادی که اغلب به طور همزمان در حوزه‌های عمومی و همچنین خصوصی درگیر هستند، رخ می‌دهد (Domhoff، 1990). در این تحقیق این گزاره اساسی را ارائه می کنیم که فضای باز عمومی به عنوان محصول اقتصاد سیاسی شهری می تواند اقلیت های نژادی و قومی را از مزایای پارک ها و فضای باز به حاشیه راند. به صراحت، ما این فرضیه را بررسی می‌کنیم که بازیگران دولت محلی می‌توانند با ایجاد و حفظ فضای باز عمومی در محله‌های عمدتاً سفیدپوست، منافع عمومی را دستکاری کنند و می‌کنند در حالی که اجازه می‌دهند توسعه تجاری و صنعتی در محله‌هایی با نسبت‌های زیادی از جمعیت اقلیت رخ دهد. این فرضیه ترکیبی از تئوری «ماشین رشد» لوگان و مولوچ (2007) با مفاهیم نژادپرستی آزاد (بوبو، کلوگل و اسمیت، 1997) و امتیاز وایت (پولیدو، 2000) را نشان می‌دهد.

دیدگاه اقتصادی سیاسی تنها دریچه ای نیست که از طریق آن می توان دسترسی به فضای باز عمومی را بررسی کرد. نظریه ای که ریشه در فرآیندهای تاریخی حومه نشینی و تمرکززدایی دارد نیز ممکن است راهنمایی ارائه دهد. با توجه به اینکه شهرنشینی فرآیندی از تمرکز جمعیت است که از طریق «تکثیر نقاط تمرکز و [یک] افزایش در اندازه غلظت‌های فردی» (Tisdale, 1942, p. 311) رخ می‌دهد، یک پیشنهاد ثانویه برای توضیح دسترسی افراد. فضای باز عمومی را می توان توسعه داد. این گزاره دوم نظریه مکان مرکزی کریستالر (1933) را تطبیق می دهد و معتقد است که دسترسی به فضای باز با این واقعیت ساده تعیین می شود که با توسعه شهرها، ابتدا هسته شهری توسعه می یابد و به دنبال آن مناطق با متراکم متوسط ​​​​که در نهایت به مناطق روستایی و توسعه نیافته گسترش می یابد.

برای آزمایش تجربی این فرضیه ها، ما رالی، کارولینای شمالی را به عنوان یک مطالعه موردی بررسی می کنیم. با استفاده از داده‌های مربوط به موقعیت مکانی و تراکم غلظت اقلیت‌های شهری منطقه و همچنین مکان‌های موجود فضای باز عمومی، مجموعه‌ای از تحلیل‌ها برای پاسخ به دو سؤال اصلی به کار گرفته می‌شوند: اول، آیا فضای باز عمومی به عنوان مکانیزم حاشیه‌نشینی استفاده می‌شود. و در نتیجه اقلیت های نژادی و قومی دسترسی کمتری به مزایای ارائه شده توسط فضاهای باز عمومی دارند؟ دوم، آیا دسترسی به فضای باز توسط الگوهای فضایی جمعیت اقلیت کلان شهرها (نظریه ماشین رشد) تعیین می شود یا فضای باز توسط فرآیندهای تاریخی حومه نشینی و تمرکززدایی (نظریه مکان مرکزی) تعیین می شود؟ نتایج نشان می‌دهد که در حالی که هر دو نظریه ممکن است در مقیاس‌های فضایی معین و در زمینه‌های اجتماعی خاص معتبر باشند، هیچ‌کدام، زمانی که به‌صورت مجزا در نظر گرفته می‌شوند، نمی‌توانند چارچوب کافی برای درک علل و پیامدهای اجتماعی برنامه‌ریزی و توسعه فضای باز شهری ارائه دهند.

بررسی های تجربی روابط بین جمعیت های اقلیت و دسترسی به فضای باز عمومی به ویژه مورد نیاز است زیرا بسیاری از برنامه ریزان شهری مترقی و سیاست گذاران در تلاش هستند تا فضاهای باز شهری را به عنوان فضاهایی که بیانگر تنوع فردی و فرهنگی هستند، بازسازی کنند (وارد تامپسون، 2002). وارد تامپسون (1996) اشاره می کند که نقش فضای باز عمومی در زندگی آمریکایی به طور چشمگیری در چند دهه گذشته تغییر کرده است. او خاطرنشان می‌کند که برنامه‌ریزی پارک و فضای سبز اغلب فرض می‌کرد که فضاهای باز عمومی نمونه‌ای از ایده‌آل‌های اجتماعی و فرهنگی «گذاب‌های ذوب» هستند و تا حد زیادی تفاوت‌های فرهنگی را نادیده می‌گرفتند. با این حال، اخیراً، بسیاری از برنامه ریزان شهری و چارچوب های مدیریتی تلاش کرده اند “تنوع در نیازها، نگرش ها و بیان را بپذیرند” (وارد تامپسون، 2002، ص 60).

با توجه به اینکه مطالعات متعدد نشان داده است که استفاده از فضای باز شهری توسط افراد و گروه هایی که در مجاورت منابع زندگی می کنند، تحت سلطه قرار می گیرد، تاکید ویژه بر بعد فضایی این روابط ضروری است (به عنوان مثال، کمدیا/دموس، 1995، گادبی و همکاران، 1992، کاپلان و کاپلان، 1989). در نتیجه، گروه‌های اجتماعی با بیشترین نیاز به دسترسی به فضای باز عمومی و مزایایی که فضاهای سبز شهری می‌توانند ارائه کنند، گروه‌هایی هستند که کمترین تحرک را دارند – افراد مسن، فقیر، کسانی که حمل‌ونقل شخصی ندارند، و به‌ویژه اهمیت خاصی برای این امر دارند. مطالعه، گروه های به حاشیه رانده شده اجتماعی مانند اقلیت های نژادی و قومی. تعداد زیادی از تحقیقات گذشته این نیاز را تشخیص داده اند و تلاش کرده اند تشخیص دهند که آیا و تا چه اندازه گروه های اقلیت از فضای باز شهری به حاشیه رانده شده اند (به عنوان مثال، هاین، 2006، هاین و همکاران، 2006، پاول و همکاران، 2004). ، ون و همکاران، 2013، وولچ و همکاران، 2005). اگرچه قابل توجه است، این تحقیق هنوز یک رویکرد تحلیلی صریح فضایی را به کار نگرفته است که می تواند برای تشخیص اینکه دقیقاً کجا گروه های اقلیت خاص سطوح دسترسی حاشیه ای را در یک منطقه شهری تجربه می کنند، مورد استفاده قرار گیرد.

برای برآوردن این نیاز، ما دو فرضیه رقیب را برای توضیح دسترسی به پارک‌ها، راه‌های سبز و مناطق طبیعی ارائه می‌کنیم. ما تحقیق را با سؤالات زیر چارچوب می دهیم: آیا دسترسی نابرابر به فضای باز وجود دارد؟ و اگر چنین است، آیا در امتداد خطوط نژادی رخ می دهد؟ اگر نه، آیا می‌توان دسترسی به فضای باز را با برخی عوامل تعیین‌کننده‌تر ذاتی واقعیت‌های رشد شهری پیش‌بینی کرد؟

قطعات بخش

شهر به عنوان یک ماشین رشد

فضای شهری به عنوان زمینی با ارزش اجتماعی و اقتصادی شناخته می شود. در تز تأثیرگذار خود بر اقتصاد سیاسی فضای شهری، لوگان، 1976، مولوچ، 1976، و بعداً لوگان و مولوچ (2007) پیشنهاد می‌کنند که رشد شهری عمدتاً توسط نخبگان مبتنی بر زمین هدایت می‌شود که دغدغه اصلی آنها حداکثر کردن ارزش‌های مبادله از طریق فرآیند تشدید کاربری اراضی فضای شهری منبع محدودی است که توسط بازیگران منفرد برای تولید آنچه مارکس به عنوان مازاد از آن یاد می کند استفاده می شود.

رویکرد فضایی

مطالعه نژاد/قومیت و فضای باز عمومی از رشته های متعددی مورد مطالعه قرار گرفته است. علم اوقات فراغت، با ریشه در مدیریت و مدیریت دولتی، به طور نسبتاً گسترده ای به این موضوع پرداخته است (فلوید و همکاران، 2008، شینیو و همکاران، 2006). محققان در جغرافیای انسانی نیز به طور جدی به این موضوع از دیدگاه های متعددی مانند ساخت اجتماعی و بازنمایی فرهنگی فضاهای پارک (کاتز و کربی، 1991، ویلمز-براون، 1997) تا بیشتر تاریخی و

مقایسه مدل

نتایج حاصل از رگرسیون Tobit، SEM و GWR در جدول 1 نشان داده شده است. برای هر دو رگرسیون Tobit و SEM، ستاره ها اهمیت پارامتر را نشان می دهند. برای مدل GWR، همه ضرایب GWR متغیرهای مستقل، تنوع فضایی آماری معنی‌داری را در سطح 001/0 در سراسر شهرستان نشان دادند. تغییرات فضایی قابل توجهی توسط آزمون مونت کارلو که توسط فاثرینگهام و همکاران توصیف شده است، تعیین شد. (2002).

فرض کلی تنوع فضایی قابل توجه در

نتیجه

مزایای فضاهای باز عمومی برای ساکنان محلی (ارزش های استفاده) و نخبگان سیاسی و اقتصادی (ارزش های مبادله ای) به خوبی شناخته شده است. در این تحقیق، ما به درک بهتر چگونگی تضاد بین استفاده و مبادله از طریق دسترسی اقلیت‌های نژادی و قومی به فضای باز عمومی پرداختیم. چندین دهه ادبیات و داده ها از این واقعیت حمایت می کنند که پیامدهای اجتماعی برای رشد شهری وجود دارد. این پیامدها می توانند اشکال مختلفی داشته باشند، به شکلی که درآمدهای زیادی را افزایش می دهند

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.