48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
درهم تنیدگی عمیقی بین مد و شهر وجود دارد که رابطه آنها به اشکال مختلفی نمایان می شود. شکل رسمی و کلیشه ای وجود دارد که در آن شهر مد ایجاد می کند، به عنوان مثال در “شهرهای مد”. شکل دومی وجود دارد که وقتی مدها به شهر شکل می دهند، به ویژه از طریق استایل خیابانی ظاهر می شود. در سه دهه اخیر، نوع سومی از رابطه بین مد و شهر زنده شده است، که شهرهای سنتی مد یا کارکرد «خیابان» را از بین نبرده است. با طنیناندازی با مناظر آپادورایی (آپادورای، 1996)، من ایده منظرههای مد را وارد میکنم – که با آن به وضعیت طبقهبندیشده، ترکیبی، چندگانه و سیال تصاویر از بدن پوشیده زمان ما اشاره میکنم. امروزه، مد و شهر از طریق تابلوهایی که دائماً در حال حرکت هستند، زندگی میکنند که منعکس کننده حرکات اطلاعات دیجیتال در دنیای ما هستند.
شهر، به ویژه پایتخت های غربی قرن نوزدهم و بیستم – در وهله اول پاریس و لندن – نمایانگر فضای ایده آلی بود که در آن مد به عنوان یک سیستم انسجام اجتماعی در مدرنیته توسعه یافت. هسته اصلی این رابطه خیابان است. به گفته والتر بنجامین (1999)، خیابان مکانی برای مصرف، برای اوقات فراغت طبقه متوسط و بالا و برای نمایشگاه مد به عنوان بیان موقعیت اجتماعی است. علاوه بر این جنبهها، بنیامین خیابان را محل «جمعی» میداند که «موجودی بیآرام و همیشه آشفته» است. در نیمه دوم قرن بیستم، خیابان به گفته بنیامین (همان: 553) نقش فرهنگی خود را به عنوان «محل سکونت جمع» کاملاً تأیید کرد و به محل ملاقات نسلهای جدید، فرهنگهای در حال شکلگیری، شکلها تبدیل شد. مقاومت و جایگزینهایی برای مد نهادی که دقیقاً «سبکهای خیابانی» نامیده میشوند.
انقلاب جهانی دیجیتال در اواخر قرن بیستم رابطه بین مد و شهر را بیشتر دگرگون کرد. به ویژه مکانهای فرهنگ و در نتیجه مکانهای مد به فضایی جهانی تبدیل شدهاند که همچنان در شهرهای جهان (و نه تنها در غرب) نقطهی رجوع مهمی دارد، بلکه در فضای سیال ارتباطات دیجیتال زندگی می کند. برای تحلیل این فرآیند، که هنوز در جریان است، مفهوم منظرههای مد معرفی میشود، یک نئولوژیزم ابداع شده بر اساس مدل پنج جریان فرهنگی جهانی که از طریق آن، انسانشناس آرجون آپادورای (1996) جهان جهانی کنونی را تعریف میکند.
برای شروع این بحث، پاراگراف بعدی بر مفاهیم بنیامین از منظر شهری در خاستگاه جامعه توده ای متمرکز است (بنجامین، 1999).
در دهه های پایانی قرن نوزدهم و در آغاز قرن بیستم، صنعت مد به بلوغ کامل خود رسید. جامعه توده ای، مصرف گرایی گسترده و شهرها سه عنصر اصلی بودند که مد را از تجمل به یک سیستم ارتباطی تبدیل کردند. جامعه توده ای زمانی اتفاق می افتد که هدف تولید کالاها برای گروه های اجتماعی گسترده باشد: کالاها اشیای مصرف هستند و این موضوع توسط رسانه های جدید مانند عکاسی، مجلات، سینما و تبلیغات تایید و تقویت می شود.
مدل منظر شهری بنجامین در بیشتر بخشهای قرن بیستم بهعنوان مکان محوری مد بهعنوان تمرین اجتماعی، زبان بدن، روایت زمان و وسیلهای برای ارتباط سبک کار کرد (بارتس 1990، 2006). در قرن گذشته، در شهر بود که مد در واکنش به فرآیندهای تاریخی مانند جنگها، رهایی زنان و شورشهای جوانان تغییر شکل داد. سبکهای خیابانی ایجاد شده توسط تصویر نمونه اولیه دیگری که توسط بنجامین ترسیم شده بود، «مجموعه» بودند
بین پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، مدل منظر به طور قابل توجهی جهش یافت. جهانی شدن سلسله مراتب پایدار مرکز و پیرامون را در هم شکسته است، تمایز منظم بین شهرها و مناطق غیرشهری کم رنگ شده است، تحرک مردم به شدت افزایش یافته و وسایل ارتباطی به مکان هایی برای زندگی اجتماعی تبدیل شده است.
مناظر معاصر شکل جریان هایی را به خود گرفته اند: نشانه ها، تصاویر، بدن، همانطور که توسط انسان شناس و پیشنهاد شده است.
سیالیت معمول عصر معاصر، مبادلات، ترجمه ها و آمیختگی های غیرقابل پیش بینی نشانه های مد را در سراسر جهان و در تصاویر اجتماعی ایجاد می کند. در این سیالیت فرهنگی، روایاتی که مد می آفرینند، در یک فضا جلوه می کنند و خود فضایی را حک می کنند. خیابان و مد تبدیل به جهان میشوند، مکانهایی که اشیاء زنده میشوند و بدنها با استفاده از آن زبانها – ادبیات، سینما، سریالهای تلویزیونی، بازیهای ویدیویی، فیلمهای مد، کمیک، هنر خیابانی – که اکنون مشخصه شهری و
نقل قولی از بنیامین وجود دارد که در پیوندی ناگسستنی به ساختارهای فضا و بدن میپیوندد و آنها را از بعد سکولاریت و زمان حال و زندگی میاندیشد:
«مد و معماری متعلق به ابهام لحظه غصب شده، به رویاآگاهی جمع است» (بنیامین، 1378: 858).
این دیدگاه زمینه و شرط ایده رابطه مد و معماری در شهر است. این رابطه مظاهر بسیار و بیشتری دارد
اگر مد بخشی از جهان است که توسط موسی ها اداره می شود، و شاید سزاوار آن باشد که یکی از آن خدایان الهام بخش به باغ آنها اضافه شود، این سوالی است که به راحتی می توان به آن پاسخ داد: زیبایی شناسی معاصر امروزه کاملاً بالغ است و از این موضوع آگاه است. نقش محوری تاریخ و واقعیت ترکیبی مد – یا مد به عنوان یک زبان – در تاریخ هنر، در دانشکدههای هنرهای زیبا و دورههای دانشگاهی و در جهان میراث فرهنگی دارد. با این حال، مد
امروزه شهرهای مد، شهرهای الکترونیکی وبلاگهای مد، حسابهای اینستاگرام و کانالهای یوتیوب، رسانههای اجتماعی هستند که نه به عنوان مکانهای مجازی، بلکه بهعنوان مکانهای فیزیکی و ارتباطی که فرد میتواند درک کرده و زندگی کند. اگر دامن کوچک امروز اختراع می شد، مخترع آن اینترنت بود و نه خیابان کارنابی یا مری کوانت در لندن. دقیقاً به دلیل اینکه مد در واقع تبدیل به گفتمان شده است، رسانه های دیجیتال مناسب ترین مکان برای ایجاد فضا برای تنوع و تنوع آن هستند.
رولان بارت در کتاب خود، 1970 Empire of Signs ، که به ژاپن تقدیم شده است (بارتس، 1983)، با شگفتی و کنجکاوی توصیف می کند که در خیابان های توکیو نام و نشانی وجود ندارد. چگونه در توکیو قدم می زنیم؟ چگونه می توان گفت کجا می خواهند بروند؟ بارت میگوید یکی از رایجترین عادتها تبادل نقشهها و نقشههایی است که محل ورود را از نقطهای شناختهشده مانند ایستگاه نشان میدهد. بارت می گوید، مبادله آدرس ها در هنر نشانه های گرافیکی تجسم یافته است که در آن زندگی بدن وجود دارد.