• منطقه 22 - شهرک گلستان- ساحل شرقی دریاچه چیتگر - برج تجارت لکسون - طبقه 6

48000408 21 98+

info@toseabnieh.ir

شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18

به سوی شهرهای فراگیر و پایداری اجتماعی

به سوی شهرهای فراگیر و پایداری اجتماعی

به سوی شهرهای فراگیر و پایداری اجتماعی

نکات برجسته

  • هدف فراگیر بودن برای همه به طور خودکار منجر به مشارکت همه مردم نمی شود.
  • افراد دارای ناتوانی ذهنی به رغم آگاهی از پایداری اجتماعی همچنان از تجربه کامل شهرها کنار گذاشته می شوند.
  • این مقاله نشان می‌دهد که چگونه افراد دارای معلولیت ذهنی تحت تأثیر سیاست‌ها و اقدامات پیرامون مشارکت شهروندان قرار می‌گیرند.
  • تجربیات افراد دارای ناتوانی ذهنی نشان می دهد که چگونه چارچوب شهرهای فراگیر درک شده و برای تعریف مشارکت معنادار برای همه افراد اعمال می شود.

خلاصه

گنجاندن افراد دارای معلولیت ذهنی در فعالیت های فرهنگی و مدنی نکته مهمی برای بحث است، به ویژه در زمینه حمایت از پایداری اجتماعی جوامع محلی و شهرهای ما. در راستای رویکرد حقوق بشر به معلولیت و شمول، دولت‌های محلی و سازمان‌های اجتماعی آماده هستند تا نقشی محوری در شمول افراد دارای معلولیت ذهنی ایفا کنند. با استفاده از دستورالعمل‌های PRISMA-P، ما یک بررسی جامع از طرح‌های ایجاد شمول محلی در استرالیا و کشورهای بین‌المللی مقایسه‌ای انجام دادیم که به ارتباط افراد دارای ناتوانی ذهنی با شورای محلی و جامعه کمک کرد. ما همچنین بررسی کردیم که افراد دارای ناتوانی ذهنی چه نقشی در ارزیابی و ارزیابی این منابع در ادبیات دارند. ما نتایج ابتکاری مورد بحث در مقالات گنجانده شده را در پنج موضوع مشخص شده در چارچوب برای ساخت شهرهای فراگیر (Broadband & Keiran 2019) و از طریق دریچه چارچوب Simplican و همکاران (2015) برای مشارکت جامعه تحلیل کردیم . طرح‌های مشارکت‌سازی که مورد بررسی قرار گرفتند شامل گروه‌های عمومی‌تر جامعه، گروه‌های اجتماعی خاص (آسمان‌های مردانه، تیم‌های ورزشی متحد)، راه رفتن با سگ، حمایت از همتایان، گفتگوی اجتماعی و مربیگری جامعه بود. یکی از 11 مطالعه، یک روش تحقیق فراگیر را گزارش کرد (پاور، بارتلت و هال، 2016). تجزیه و تحلیل نتایج فرصت هایی را برای در نظر گرفتن راه هایی ارائه می دهد که در آن ترجیحات شخصی افراد دارای ناتوانی ذهنی می تواند با ساختار و سطوح مشارکت در هم آمیخته شود تا شمول اجتماعی در جوامع محلی آنها بهبود یابد.

 

کلید واژه ها

ناتوانی ذهنی
شمول
محلی
متعلق بودن
دولت محلی

معرفی

در راستای رویکرد حقوق بشر محلی به ناتوانی و شمول، و رویکردی که هم رویکرد «حقوق در شهر» و هم «حقوق در شهر» را برای شمول شهری منعکس می‌کند (Tempin Reiter 2019)، دولت‌های محلی و سازمان‌های اجتماعی آماده هستند تا نقش محوری در شمول افراد کم توان ذهنی ایفا می کند. این به طور مستقیم به مفهوم شهر فراگیر و مفاهیم پایداری اجتماعی کمک می کند. پایداری اجتماعی موضوعی فراگیر است که یکی از سه رکن اصلی توسعه پایدار را در کنار پایداری اقتصادی و اکولوژیکی نشان می‌دهد. این به شدت در اهداف توسعه پایدار شناسایی شده توسط سازمان ملل متحد ( سازمان ملل متحد، 2012 ) نشان داده شده است. تعاریف پایداری اجتماعی در میان محققان متنوع است ( دیزندورف، 2000 ؛ انیدی، 2002 ؛ چیو، 2003 ؛ آتاندا و اوزتورک، 2020 ). برای اهداف این مقاله، پایداری اجتماعی می تواند شامل ابعاد کلی برابری اجتماعی و پایداری جامعه در هسته آن باشد که از طریق شمول اجتماعی و انسجام عمل می کند ( دمپسی، براملی، پاور و براون، 2011 ).

گنجاندن افراد دارای معلولیت ذهنی در فعالیت‌های فرهنگی و مدنی نکته مهمی برای بحث در مورد پایداری اجتماعی جوامع محلی و شهرهای ما است – و با آگاهی از این که بسیاری از گروه‌های حاشیه‌نشین فرصت حضور و مشارکت در آن را ندارند، پایه‌گذاری شده است. زندگی اجتماعی روزانه شهری به دلایل متعددی که می تواند شامل محیط ساخته شده، ساختارهای استراتژی و سیاست، نابرابری های اجتماعی یا اقتصادی باشد .

این بررسی محدوده به عنوان بخشی از پروژه ای انجام شد که در حال بررسی راه هایی برای گنجاندن افراد دارای ناتوانی ذهنی در خدمات و فعالیت های اصلی تر ارائه شده توسط دولت های محلی استرالیا بود. این پروژه بزرگ‌تر بر یافتن راه‌هایی برای ظرفیت‌سازی دولت‌های محلی و فراگیرتر شدن افراد دارای ناتوانی ذهنی و با انجام این کار، ایجاد جوامع فراگیرتر در سطح محلی متمرکز بود.

این امر به ویژه در استرالیا و سایر کشورهای مشابه اهمیت دارد زیرا سیاست های تامین مالی فردی برای افراد دارای معلولیت رشد می کند. در سراسر حمایت از معلولیت و مراقبت از سالمندان، تأمین مالی از طریق بسته‌بندی فردی اکنون رویکرد ارجح دولت‌های ملی است ( Olney & Dickinson, 2019 ). یکی از نتایج این افزایش تحرک افراد دارای معلولیت و کارکنان پشتیبانی آنها در سراسر جوامع محلی است زیرا مردم انتخاب و کنترل بیشتری بر نحوه استفاده از بودجه حمایت شخصی خود اعمال می کنند، مانند طرح ملی بیمه معلولیت (مالبون، کری، و ملتزر) . ، 2019 ). برای پاسخگویی به این حرکت فزاینده دور از فعالیت‌های مستقر در سازمان‌های معلول به سمت مشارکت جامعه ، به طیف وسیع‌تری از فعالیت‌ها و امکانات رفاهی برای بهبود فرصت‌های مشارکت اجتماعی و اقتصادی برای اعضای جامعه محلی دارای معلولیت ذهنی نیاز است.

همچنین مهم است که این انتظار فزاینده از مشارکت محلی را در چارچوب شهروندی قرار دهیم. اگرچه ممکن است به نظر دور از فعالیت های محله ای محلی باشد، اما به عنوان امضاکننده کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق افراد دارای معلولیت (2006)، مسئولیت های استرالیا برای فعال کردن حقوق افراد دارای معلولیت ذهنی در سطح محلی به طور فزاینده ای از طریق محلی سازی الزامی می شود. سیاست گنجاندن، مانند چارچوب‌های طرح اقدام گنجاندن معلولیت استرالیا (DIAP). هدف DIAP ها تشریح چگونگی اجرای ادارات و سازمان های دولتی استرالیا، از جمله دولت های محلی، اصول گنجاندن در سراسر سازمان و حوزه قضایی خود است. این تمایز، مسئولیت‌های دولت‌های محلی را به‌عنوان عوامل شمول، همانطور که در استرالیا در استراتژی ملی ناتوانی ( شورای دولت استرالیا، 2011 ) و قانون گنجاندن معلولیت ( دولت نیو ساوت ولز، 2014 ) مشخص شده است، به رسمیت می‌شناسد. ماهیت موضعی سیاست مهم است زیرا نشان می دهد که مسئولیت حقوق بشر و شمول تنها بر عهده سازمان های بین المللی چندجانبه مانند سازمان ملل متحد یا در سطح ملی نیست.

برای اهداف این مقاله، شمول را می‌توان فرآیندی برای افزایش مشارکت و کاهش طرد از محیط‌ها و جوامع اصلی در نظر گرفت ( Booth & Ainscow, 1998 )، مسئولیت افراد دارای ناتوانی ذهنی نیست که به منظور تغییر تغییر کنند. مشمول. بنابراین، این بررسی بر شمولیت به عنوان مسئولیت جوامع در سطح محلی متمرکز است و مسئولیت خود افراد دارای ناتوانی ذهنی نیست. نویسندگان بین طرح‌هایی تمایز قائل می‌شوند که افراد دارای ناتوانی ذهنی را خودسازی می‌کنند تا «مناسب‌تر» در جامعه باشند و بر طرح‌هایی تمرکز می‌کنند که به جامعه ظرفیت‌سازی، دولت محلی و ارتباط محله‌ای مربوط می‌شوند.

این مقاله به نیاز شناسایی شده برای درک رویکردهایی می پردازد که برای تشویق و حمایت از گنجاندن افراد دارای معلولیت ذهنی در جامعه محلی و زندگی محله استفاده شده است. به این ترتیب، مفاهیم ناتوانی ذهنی، جوامع محلی و مشارکت را گرد هم می آورد. پیشینه این مفاهیم در پاراگراف های بعدی بیشتر بررسی می شود.

ناتوانی ذهنی اصطلاحی است که به نوعی از ناتوانی شامل ظرفیت شناختی اشاره دارد. سایر اصطلاحات مورد استفاده در ادبیات عبارتند از: ناتوانی رشدی، ناتوانی یادگیری، ناتوانی شناختی یا اختلال فکری. برخی از افراد ممکن است تشخیصی داشته باشند که به یک بیماری خاص مانند سندرم داون مرتبط است، برخی دیگر ممکن است برچسب گذاری نشده باشند یا در دوران کودکی خود به نوعی تشخیص داده نشده باشند. ناتوانی ذهنی می تواند یک «ناتوانی نامرئی» باشد، که به نوبه خود ممکن است تشخیص نیازهای خاص افراد و چگونگی اطمینان از برآورده شدن آنها را برای افراد دیگر دشوارتر کند. در حالی که تشخیص می‌تواند به معنای دسترسی به پشتیبانی، مراقبت‌های بهداشتی یا منابع باشد، اما همیشه منعکس‌کننده نقاط قوت و پتانسیل یک فرد نیست، و همچنین تأثیر حمایت کافی، آموزش، دسترسی به فرصت‌ها یا یک جامعه فراگیر را در نظر نمی‌گیرد (Moeschler et al . ، 2014 ). قوانین جدیدتر بر نقشی که ساختارها، نگرش‌ها، سیاست‌ها، منابع و عوامل محیطی جامعه در توانمند ساختن افراد برای فعالیت و مشارکت در جهان ایفا می‌کنند، تأکید می‌کند. همچنین به معنای تجسم اصول کرامت، عدم تبعیض، مشارکت کامل، احترام، برابری و دسترسی برای همه افراد دارای معلولیت است ( لاوسون و بکت، 2020 ؛ سازمان ملل متحد، 2007 ).

این مقاله جوامع محلی را به عنوان اجزای شهرها و مناطق مفهوم‌سازی می‌کند، با این درک که پایداری جوامع را می‌توان در طیف وسیعی از ابعاد از جمله اقتصادی، اجتماعی و محیطی مفهوم‌سازی کرد ( کوهون، 2018 ). پایداری اجتماعی ، که در چارچوب شمول اجتماعی و احساس تعلق است، به عنوان ارزش های کلیدی جدایی ناپذیر برای ایجاد جوامع پایدار شناسایی شده است ( دمپسی و همکاران، 2011 ). از منظر برنامه ریزی جامعه، ابتکارات برای تقویت شمول اجتماعی و به نوبه خود احساس تعلق، چالش هایی از قبیل به حاشیه راندن، فقدان نمایندگی، رهبری، قدرت و نفوذ را به همراه دارد به این معنی که رهبران جامعه می توانند مجبور به انتخاب و معاوضه شوند. برای پرداختن به اهداف شمول اجتماعی محلی ( کوهون، 2018 ).

با توجه به اینکه محله‌ها، جوامع و شهرها از لحاظ تاریخی بدون تأثیر و مشارکت جوامع حاشیه‌نشین طراحی شده‌اند و هر روز عمل می‌کنند – تحقیقات اخیر به روش‌های جدیدی برای تشویق شیوه‌های مشارکتی حول شمول اجتماعی محلی کمک می‌کند (فریلی، ساکو، و توانو بلسی، 2016) . ). درک اینکه چه شیوه‌هایی از شمول حمایت می‌کنند و اینکه چگونه توسط گروه‌های مختلف در جامعه محلی برای آنها ارزش قائل می‌شوند، به ایجاد محله‌ها و جوامعی با مسئولیت اجتماعی بیشتر و فراگیر کمک می‌کند که در آن همه مردم، صرف نظر از معلولیت یا آسیب‌پذیری، فرصت‌هایی برای احساس تعلق محلی دارند.

شمول اجتماعی و مشارکت به طور گسترده به عنوان یک سازه مثبت، از نظر اجتماعی مطلوب و چیزی برای ترویج صحبت می شود. برای افراد دارای ناتوانی ذهنی اغلب مبهم و بحث برانگیز است، با معانی متفاوت. هنگامی که به دنبال ایجاد ابتکارات عملی است که از تغییرات ملموسی حمایت می کند که باعث بهبودهای آشکار در جوامع محلی و زندگی مردم می شود، این امر به ویژه مفید نیست. Simplican، Leader، Kosciulek و Leahy (2015 ، p.18) شمول اجتماعی را به عنوان “تعامل بین دو حوزه زندگی: روابط بین فردی و مشارکت جامعه” شناسایی می کنند. روابط بین فردی بر اساس طبقه بندی، ساختار و عملکرد متفاوت است. مجموعه رو به رشدی از تحقیقات به اهمیت برخورد شاد بین افراد با و بدون معلولیت برای توسعه مشارکت شخصی اشاره می کند ( بیگبی و ویزل، 2019 ؛ میلو، کوورت، و گراندیسون، 2020 ). علیرغم اینکه شمول اجتماعی سهم قابل توجهی در رفاه برای همه افراد دارد، همچنان چیزی است که بسیاری از افراد دارای ناتوانی ذهنی به ندرت در جامعه گسترده تر آن را تجربه می کنند. در واقع، افراد دارای ناتوانی ذهنی همچنان نرخ بالایی از انزوای اجتماعی را تجربه می کنند ( امرسون، فورچون، للولین، و استنکلیف، 2020 ؛ مرلز، بوکانان، و واترز، 2019 ؛ میلنر و کلی، 2009 ). در این پرتو، افزایش علاقه آکادمیک و جامعه به مفاهیم چند لایه و چند منظری مربوط به تعلق و اتصال امیدوارکننده است – به ویژه به این دلیل که آنها مبتنی بر تجربه و اولویت های افراد دارای معلولیت هستند (هال، 2010؛ نویسندگان 2020).

چارچوب سازماندهی Simplican و همکاران برای مشارکت جامعه مورد توجه خاص این مقاله است. آنها نحوه تلاقی سه حوزه را برای ایجاد یا محدود کردن فرصت‌هایی برای مشارکت عمیق و غنی در سطح شخصی در نظر می‌گیرند: دسته فعالیت‌های مشارکتی (مانند اوقات فراغت، اشتغال، آموزش، فرهنگی، دسترسی به کالاها و خدمات، فعالیت‌های سیاسی و مدنی). ; ساختار مشارکت (تفکیک، نیمه تفکیک، یا جریان اصلی) و سطح مشارکت (حضور، مواجهه یا مشارکت).

دو بررسی محدوده قبلی، شمول اجتماعی را در جامعه وسیع‌تر برای افراد دارای ناتوانی ذهنی بررسی می‌کنند. Overmars-Marx، Thomese، Verdonschot و Meininger (2014) به ادبیات منتشر شده بین سال‌های 2000 و 2010 پرداختند و بررسی کردند که چه عناصری از شمول اجتماعی توسط ادبیات و موانع و تسهیل‌کننده‌های شمول پوشش داده شده است. نویسندگان پنج حوزه زیست‌محیطی را شناسایی کردند: ویژگی‌های محله و سیاست‌های دولت مربوط به این مقاله بود. فقدان فعالیت‌ها یا امکانات و نگرش‌های منفی اعضای جامعه، موانع اصلی دربرگیری شناسایی شده در حوزه ویژگی‌های محله بود. تسهیل‌کننده‌ها شامل «جو» محله بودند که با احساس امنیت و آرامش و تماس با اعضای جریان اصلی جامعه تعریف می‌شد. مشخص شد که این موضوع چه کوتاه و سطحی یا بلندمدت معنادار است. در حوزه سیاست‌های دولت، نویسندگان دریافتند که مشارکت افراد دارای ناتوانی ذهنی در توسعه سیاست‌های شمول در سطح محلی از سیاست‌ها و مداخلات مؤثر حمایت می‌کند.

دومین بررسی جدیدتر مرتبط با این زمینه توسط بیگبی، اندرسون و کامرون (2017) است که ادبیات را از طریق دریچه مشارکت جامعه به عنوان یک اصل خاص از شمول اجتماعی بررسی می کند. نویسندگان 17 مطالعه منتشر شده بین سال‌های 2000 و 2015 را بررسی کردند که بر 13 مداخله جداگانه متمرکز بود و سه مفهوم از مشارکت جامعه را شناسایی کرد. اینها روابط اجتماعی هستند – بین افراد دارای ناتوانی ذهنی و جامعه جریان اصلی، برخورد شاد با تمرکز بر فضاهای غیر تفکیک شده و احساس تعلق/هویت. آنها استدلال می کنند که اتخاذ یک چارچوب اجتماعی-اکولوژیکی که تعامل پیچیده بین این حوزه های مختلف مشارکت را به رسمیت می شناسد، می تواند به اجتناب از دودویی «حضور در مقابل مشارکت» کمک کند و منجر به سیاست ها و مداخلات مشارکت اجتماعی مؤثرتر شود. بررسی محدوده ما بر دوش این دو اثر قبلی ایستاده است. با هدف افزودن شواهد تحقیقاتی معاصر برای اطلاع رسانی سیاست و عمل در مورد شهرهای فراگیر.

برای درک روش‌هایی که ابتکارات ظرفیت‌سازی می‌توانند در ساخت شهرهای فراگیر برای و با افراد دارای ناتوانی ذهنی ایفای نقش کنند، یافته‌های مقالات در این بررسی محدوده با استفاده از چارچوب شهرهای فراگیر تحلیل می‌شوند (Broadhead & Kierans، 2019 ) . ما این چارچوب را که برای تجزیه و تحلیل گنجاندن فرهنگی برای مهاجران اخیر توسعه یافته است، در زمینه جدیدی اعمال می کنیم. این یک لنز مفید برای مشاهده ابتکارات فراگیر برای اطمینان از مشارکت و مشارکت افراد دارای ناتوانی ذهنی در زندگی اجتماعی و مدنی، که به خوبی با برنامه‌های سیاست توانمندسازی دولت محلی و جامعه در حال ظهور همسو است، فراهم می‌کند (رولف، 2016 ) . هدف از رویکرد شهرهای فراگیر، استفاده از پیام‌های مثبت برای توسعه روایتی فراگیر برای شهر است که اطلاع‌رسانی می‌کند و عملکرد را هدایت می‌کند و توسط مقامات محلی رهبری می‌شود و در مشارکت نزدیک با سازمان‌های تجاری، عمومی و بخش داوطلبانه برای دستیابی به اهداف مشترک کار می‌کند. این چارچوب پنج حوزه اصلی اقدام را پیشنهاد می‌کند که در نظر گرفته شده است تا حوزه‌های سیاستی را برای مقامات محلی و شرکای جامعه تعیین کند تا در رویکردهای خود برای ایجاد شمول در سراسر شهر تغییراتی ایجاد کنند. این پنج حوزه اصلی عمل عبارتند از:

  • 1.پیشرو در توسعه یک داستان محلی مشترک از شمول
  • 2.حمایت و هدایت رشد اقتصادی فراگیر
  • 3.اتصال جوامع
  • 4.جریان سازی و ایجاد خدمات عمومی فراگیر
  • 5.تشویق مشارکت و نمایندگی مدنی

مواد و روش ها

2.1 پروتکل

پروتکل ما با استفاده از چارچوب روش شناختی بازنگری محدوده ارائه شده توسط Arksey و O’Malley (2005) و پیترز و همکاران توسعه داده شد. (2015).

2.2 شایستگی

هدف این مطالعه محدوده، ترسیم مفاهیم کلیدی زیربنای مداخلات برای گنجاندن افراد دارای ناتوانی ذهنی در جامعه محلی آنها، و منابع اصلی و انواع شواهد موجود بود. این با تعریف و نقش Arksey و O’Malley (2005) از یک بررسی محدوده همسو است. مقاله ما بر اساس بررسی های مشابه قبلی مداخلات ( بیگبی، اندرسون و کامرون، 2018 ؛ اورمارس-مارکس و همکاران، 2014 ) در نظر گرفته شده است.

2.3 معیارهای ورود

ما ادبیات دانشگاهی را وارد کردیم که در مورد ارائه برنامه هایی برای حمایت از شمول جامعه برای افراد دارای ناتوانی ذهنی گزارش می کرد. طرح‌های مطالعه واجد شرایط شامل روش‌شناسی کیفی و کمی بود. ما مقالات منتشر شده بین سال‌های 2014 و 2020 را بررسی کردیم.

2.4 معیارهای خروج

بررسی مقالات تفسیری و روش‌شناسی را حذف کرد. ما مقالات نظری و ابتکاراتی را که بر شمول جامعه یا محله متمرکز نبودند (یعنی در محیط‌های مجزا) حذف کردیم.

2.5 منابع اطلاعاتی و استراتژی جستجو

جستجوهای ادبیات جامع برای دوره 2015 تا 2020 انجام شد. ما مطالعات زبان انگلیسی را در پایگاه‌های داده زیر جستجو کردیم: Web of Science، Scopus، PsychINFO، ProQuest. ادبیات خاکستری با استفاده از جستجوی پیشرفته گوگل، چک لیست ماده خاکستری و رصدخانه تحلیل و سیاست (APO) جستجو شد. استراتژی جستجو با طراحی مطالعه محدود نشد. ما منابع تمام بررسی های سیستماتیک و محدوده مربوطه را اسکن کردیم.

2.6 فرآیند انتخاب مطالعه

مطالعات در دو مرحله غربالگری شدند. در مرحله یک، 4520 رکورد شناسایی شد که 3148 مورد به عنوان نامربوط حذف شدند. پس از غربالگری نقل‌قول‌ها و چکیده‌ها (1372 = n) موارد غیر مرتبط را حذف کردیم و به مرحله دوم رفتیم که در آنجا مرور متن کامل 53 نتیجه باقی‌مانده را انجام دادیم. در پایان این 11 گزارش برای ما باقی ماند.

نتایج مرحله یک به صورت فهرست‌بندی با چکیده به مایکروسافت ورد وارد شد. معیارهای ورود/خروج (که در شکل 1 مشخص شده است ) برای مطالعات غربالگری در هر دو مرحله استفاده شد. هر دو داور در مورد مناسب بودن یک مقاله برای مرحله دوم قبل از اینکه در بررسی نهایی گنجانده شود، توافق کردند.

عکس. 1

  1. دانلود: دانلود تصویر با وضوح بالا (680 کیلوبایت)
  2. دانلود: دانلود تصویر در اندازه واقعی

شکل 1 . نمودار جریان PRISMA-P که انتخاب، گنجاندن و حذف مطالعات شناسایی شده در فرآیند جستجو را نشان می دهد.

2.7 اقلام داده و فرآیند جمع آوری داده ها

ما داده ها را استخراج کردیم:

  • سال انتشار
  • کشور تحقیق
  • مجله/محل گزارش
  • طراحی مطالعه
  • شرکت کنندگان در مطالعه
  • یافتههای اصلی
  • اندازهی نمونه
  • نتایج و معیارهای نتیجه
  • که مداخله توسط آنها تسهیل می شود
  • نتایج مهم

داده های استخراج شده در هر مقاله بین محققین به اشتراک گذاشته شد. ماتریس نهایی به طور کلی توسط یکی از محققان تأیید شد.

ارزیابی کیفیت روش شناختی

ما کیفیت روش‌شناختی یا خطر سوگیری را بر اساس راهنمایی در مورد انجام بازبینی محدوده ارزیابی نکردیم ( لواک، کولکوهون و اوبراین، 2010 ). با این حال، ما طرح تحقیق را اعم از کمی یا کیفی و حجم نمونه انجام دادیم. آن‌ها، همراه با نحوه گنجاندن افراد دارای ناتوانی ذهنی در طراحی یا ارزیابی مداخلات، معیارهای مهمی در ترسیم دامنه و نوع شواهد در مورد برنامه‌های اجتماعی در نظر گرفته شدند.

3.1 سنتز، تجسم و تجزیه و تحلیل

نویسنده 3 اطلاعات را شناسایی، کدگذاری و در جداول ترسیم کرد، که توسط نویسندگان یک و دو تأیید و کدگذاری شد.

نتایج

یازده مقاله مرتبط با این بررسی وجود داشت که همگی بین سال‌های 2014 و 2020 منتشر شدند و در پیوست A توضیح داده شده‌اند . چهار مقاله از تحقیقات انجام شده در استرالیا، سه مورد در ایالات متحده و یک مقاله در بریتانیا گزارش شده است.

در یازده مقاله، ابتکارات گزارش‌شده شامل پتانسیل برای گروه‌های مبتنی بر جامعه فراگیرتر مانند گروه‌های پیاده‌روی، فروشگاه‌های اپ، سوله‌های مردانه و آشپزخانه‌های اجتماعی بود (کریگ و بیگبی، 2015؛ ویلسون و همکاران، 2015)، تاملاتی در مورد فراگیر . تجربیات شغلی ( موسسه بهره وری شرکتی، 2014 )، اثربخشی راه رفتن سگ به عنوان یک رابط اجتماعی ( بولد، بیگبی، بنت، و هاول، 2018 )، پتانسیل حمایت از همتایان به عنوان منابع جمعی حمایت ( پاور و همکاران، 2016 )، مکالمات اجتماعی که توسط دولت های محلی تسهیل می شود ( بامبل، کارتر، مک میلان، مانیکاس، و بتون، 2018 )، تیم های ورزشی ( مک کانکی و همکاران، 2019a ؛ 2019b ؛ 2020 ) و مربیگری جامعه در ورزش ( شیلدز، بوهلرت، شیلدز، بوهلرت) ون دن بوس و تیلور، 2018 ).

تجزیه و تحلیل روش‌های تحقیق با هر مقاله نشان داد که پنج مقاله از یازده مقاله در مورد روش کیفی (مصاحبه) گزارش شده‌اند. دو مقاله وجود داشت که به روش ترکیبی در نظر گرفته شدند. یک مقاله در مورد یک کارآزمایی مطالعات امکان‌سنجی آینده‌نگر گزارش کرد که شامل داده‌های کمی و کیفی بود ( شیلدز و همکاران، 2018 )، یکی از روش‌شناسی ترکیبی از مصاحبه‌ها، نظرسنجی‌ها، مشاهدات و تأمل استفاده کرد ( بامبل و همکاران، 2018 ). یک مقاله در مورد نظرسنجی هایی گزارش داد که به عنوان بخشی از یک مطالعه پیش از پس از آن بین کارکنان مرکز اجتماعی توزیع شد ( Wynne, 2016 ).

ما هر یک از مقالات را تجزیه و تحلیل کردیم تا ببینیم چگونه افراد دارای ناتوانی ذهنی در فعالیت‌های تحقیقاتی گنجانده شده‌اند، چه از طریق مشاوره یا عمیق‌تر در طراحی و اجرا، برای مثال به عنوان اعضای تیم تحقیقاتی. ما دریافتیم که تنها یکی از مقالات با افراد دارای ناتوانی ذهنی تحقیق کرده است (پاور، 2016). طرح مطالعه پاور به‌عنوان یک «روش‌شناسی تولید مشترک» چارچوب بندی شده است تا افراد دارای ناتوانی ذهنی را قادر می‌سازد تا نقش‌های فعال‌تری را به‌عنوان رهبران و مشاوران تحقیق بر عهده بگیرند.

به طور کلی، ما شواهد کمتری از ارزیابی یا توصیف نتایج توسط افراد دارای ناتوانی ذهنی یافتیم. این احتمالاً به این دلیل است که ابتکارات به طور گسترده‌تری بر روی جامعه ظرفیت‌سازی تمرکز می‌کنند، اگرچه این ابتکارات همگی مستقیماً بر زندگی افراد دارای معلولیت ذهنی تأثیر می‌گذارند. در طول یازده مقاله، شواهدی از توصیف دقیق منابع و فعالیت‌ها توسط کارکنان پشتیبانی ( بولد و همکاران، 2018 )، کارکنان مرکز اجتماعی ( Wynne، 2016 )، مربیان ورزشی ( مک‌کانکی، پوچشتاین، کارلین، و منکه، 2019 ) یافتیم. شرکت کنندگان در جامعه ( بامبل و همکاران، 2018 ) و همچنین افراد دارای ناتوانی ذهنی (پاور 2016؛ مک کانکی و منکه 2019)، و همچنین افراد دارای ناتوانی ذهنی و والدین آنها ( شیلدز و همکاران، 2018 ). برخی از مطالعات شامل مشاهدات محققان بود (Wilson 2015؛ Bumble 2018). مطالعه ویلسون (2015) از انواع داده‌های متعدد از جمله مصاحبه با افراد دارای ناتوانی ذهنی که در طرح مشارکت داشتند، مربیان و همچنین مشاهده توسط محققان استفاده کرد.

4.1 بکارگیری چارچوب شهرهای فراگیر

یافته‌ها و نتیجه‌گیری‌های همه مقالات شامل استخراج و با استفاده از چارچوب شهرهای فراگیر Broadhead and Kierans (2019) به‌عنوان یک چارچوب سازمان‌دهی موضوعی برای حمایت از خط‌مشی و مرتبط بودن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

تجزیه و تحلیل یافته‌ها از دریچه هر یک از حوزه‌های اصلی عمل، درک نقشی را که طرح‌های ظرفیت‌سازی مانند اینها می‌توانند در ساخت شهرها ایفا کنند، تقویت می‌کند که به طور طبیعی به سمت فراگیرتر شدن افراد دارای ناتوانی ذهنی از طریق استراتژی‌های هدفمندتر و کاربردی‌تر هدایت می‌شوند.

4.2 پیشرو در توسعه یک داستان محلی مشترک از شمول

کار به سمت یک تجربه “مشترک” از گنجاندن می تواند شامل چندین رویکرد باشد.

این می تواند به معنای بر عهده گرفتن مسئولیت شمول توسط همه اعضای جامعه باشد، نه فقط افراد دارای معلولیت. دولت‌های محلی ظرفیت‌ساز و سازمان‌های شریک برای پذیرفتن مسئولیت بیشتر، و پذیرش، شامل کردن افراد دارای ناتوانی ذهنی با حمایت و ارائه اطلاعات، موضوع اصلی مقالات کریگ و بیگبی (2014) و بامبل و همکاران است . (2018) . کریگ و بیگبی (2014) کشف کردند که چگونه یک داستان مشترک از گنجاندن می‌تواند در طیف وسیعی از فعالیت‌های گروهی اجتماعی از جمله گروه‌های پیاده‌روی، مغازه‌ها و آشپزخانه‌های اجتماعی امکان‌پذیر شود. این مطالعه رویکردها، مسیرها و معیارهای مورد نیاز برای گروه‌های اجتماعی را شناسایی می‌کند تا افراد دارای ناتوانی ذهنی را فراگیرتر کنند، از جمله پاسخ رهبری، دسترسی به تخصص، فعالیت مشترک و راهنمایی‌هایی که نویسندگان آن را «معضل تفاوت» می‌نامند (Stainton, 2005 ) . .

داستان های مشترک همچنین می تواند به معنای مکالمات مشترک و یادگیری مشترک باشد. اثر بامبل و همکاران (2018) اهمیت این داستان های مشترک را در تحقیقات خود در مورد نقش “مکالمات جامعه” برجسته می کند . جامعه برای به اشتراک گذاشتن دانش خود از فرصت ها، رویکردها و سرمایه اجتماعی برای رسیدگی به یک موضوع مهم برای جامعه خود. بامبل و همکاران دریافتند که ” مکالمات جامعه راهی کارآمد و موثر برای گوش دادن به ذینفعان مختلف در مورد نیازهای مبرمی که جوامعشان با آن روبرو هستند ارائه می دهد” (ص241). بنابراین، آنها به ویژه به عنوان رویکردی برای دولت‌های محلی برای توسعه یک شکل‌دهی به رهبری جامعه از سیاست‌ها و عملکردها در اطراف شهرهای فراگیر مرتبط هستند.

پتانسیل تجربه مشترک ورزش به عنوان ابزاری برای شمول، فرصت دیگری است که در مجموعه مقالات گنجانده شده که تجربیات مربیان و ورزشکاران (چه با معلولیت ذهنی و چه بدون ناتوانی ذهنی) را گزارش می‌کنند، بررسی شده است. این مقالات در مورد پتانسیل تیم های ورزشی یکپارچه برای افزایش سطوح شمول اجتماعی تجربه شده توسط افراد دارای ناتوانی ذهنی در جامعه محلی خود گزارش می دهند – مهارت هایی که مربیان ورزشی در نقش خود در استخدام و مدیریت تیم های خود به ارمغان می آورند به عنوان دارای پتانسیل مورد بررسی قرار می گیرند. برای توسعه بیشتر در تیم های جامعه فراگیر ( McConkey, Pochstein, et al., 2019 ). در مطالعه McConkey و Menke’s (2020) با ورزشکاران دارای ناتوانی ذهنی و بدون آن در 10 کشور مصاحبه شده است . ورزشکاران دارای ناتوانی ذهنی در نتیجه شرکت در ورزش (در هر دو تیم متحد و غیر متحد) در جامعه خود افزایش یافته است.

4.3 حمایت و هدایت رشد اقتصادی فراگیر

افراد دارای ناتوانی ذهنی به طور مداوم سطوح پایین تری از اشتغال را نسبت به کل جمعیت و همچنین نسبت به افراد دارای معلولیت دیگر تجربه می کنند ( خیات زاده-ماهانی، ویتورونگل، نیکلاس، و زویکر، 2020 ). فقدان شغل و اشتغال ناقص، ظرفیت افراد دارای ناتوانی ذهنی را برای مشارکت اقتصادی در شهر، علیرغم تمایل و توانایی مشارکت در نیروی کار دستمزد، محدود می کند ( تیل، لئونارد، یونگ و نیکولز، 2015 ). مقاله بررسی شده توسط Bumble et al. (2018) با به اشتراک گذاشتن تجربیات کارفرمایان و افراد دارای ناتوانی ذهنی که شاغل هستند یا مایل به استخدام هستند، پتانسیل ابتکاری مانند “مکالمات جامعه” را برای حمایت از اشتغال فراگیر نشان داد. این ابتکار با ایجاد شبکه‌هایی بین کارفرمایان و کارمندان و مهم‌تر از همه، با شکستن مفروضاتی که کارفرمایان بالقوه ممکن است در مورد استخدام یک فرد دارای معلولیت ذهنی داشته باشند، از رشد اقتصادی فراگیر حمایت می‌کند.

تحقیق انجام شده توسط موسسه بهره وری شرکتی (2014) اهمیت شکستن فرضیات ایجاد شده توسط کارمندان بالقوه در مورد استخدام افراد دارای ناتوانی ذهنی را تقویت کرد. این مقاله نشان داد که آنچه برای تشویق و حمایت از اشتغال فراگیرتر افراد دارای ناتوانی ذهنی در جوامع محلی مهم است، ارائه اطلاعات برای کارفرمایان، اطمینان از اینکه فعالیت های محل کار شامل تجربیات مشترک است و مانند همه روابط کارمند/کارفرما، انتظارات است. برای همه دست اندرکاران روشن می شود. در نهایت، این گزارش بر اهمیت حمایت از تجربیات مثبت اشتغال فراگیر در جامعه تاکید می کند. به اشتراک گذاری «داستان های موفقیت» به عنوان راهی برای تقلید سایر کارفرمایان تلقی می شد.

4.4 اتصال جوامع

ابتکارات گزارش شده در مقالات به فرصت هایی می پردازد که توسط جوامع مرتبط تر به طرق مختلف، چه ساختاریافته و چه بدون ساختار، و از طریق طیف وسیعی از فعالیت ها ایجاد می شود.

دو مقاله از شش مقاله در این موضوع راه‌های تسهیل ارتباطات بین گروه‌های مختلف و بین شرکت‌کنندگان و تسهیل‌کنندگان برنامه‌های اجتماعی را بررسی می‌کنند. مطالعه بومبل و همکاران. (2018) پتانسیل گفتگوهای ساختاریافته و متنوع را که توسط دولت های محلی و/یا سازمان های شریک تسهیل می شود را بررسی کرد. همانطور که در یافته‌های مطالعه گزارش شده است، این نوع مکالمات فرصتی برای درک بهتر تجربیات افراد دارای ناتوانی ذهنی و ایجاد ارتباط بین شبکه‌ها (مانند مشاغل محلی، آموزش و سایر گروه‌های اجتماعی) است. کریگ و بیگبی (2014) فرآیند و تجربیات افراد دارای ناتوانی ذهنی و همچنین رهبران گروه های جامعه را به تفصیل مورد بررسی قرار دادند و مسیرهایی را به سمت تداوم مشارکت ترسیم کردند، از جمله شناسایی تنش هایی که ممکن است ایجاد شود. این کار در درک اینکه چگونه گروه‌های اجتماعی، خواه یک Op Shop باشند یا یک آشپزخانه اجتماعی، می‌توانند درک درستی از معنای فراگیر بودن افراد دارای ناتوانی ذهنی، ارزش‌ها و رویکردهای مهم و مزایایی که به وجود می‌آیند را ایجاد کنند. از جوامع مرتبط تر

ورزش و فعالیت بدنی وسیله‌ای برای ارتباط اجتماعی در چهار مطالعه باقی‌مانده بود. مطالعه بولد و همکاران. (2018) پتانسیل فعالیت راه رفتن سگ را مورد بررسی قرار داد، این کمترین فعالیت ساختار یافته در بین همه ارزیابی‌ها بود. این مطالعه نشان داد که ابتکار راه رفتن سگ پتانسیل تشویق دیدارهای شاد و دوستی های بالقوه در سراسر جامعه را دارد – افراد محله را به روشی بدون ساختار و غیررسمی در حال توسعه به هم متصل می کند ( بولد و همکاران، 2018 ). ابتکارات ورزشی ساختارمندتر توسط مطالعه آزمایشی شیلد (2018) و مک کانکی و منکه (2020) و مک کانکی و همکاران، 2019 ، مک کانکی و همکاران، 2019 پوشش داده شدند . شیلد (2018) پتانسیل یک برنامه ورزشی مبتنی بر جامعه را بررسی کرد که در آن افراد دارای ناتوانی ذهنی با یک مربی دانش آموز جفت می شوند تا جامعه با هم در سالن ورزشی محلی خود ورزش کنند. آنها دریافتند که مزایای اجتماعی این برنامه نقش کلیدی در کمک به نتایج مثبت سلامت تجربه شده توسط افراد دارای ناتوانی ذهنی دارد. مک کانکی و منکه (2020) و مک کانکی و همکاران. (2019) پتانسیل تیم های ورزشی متحد را برای افزایش ارتباط و شبکه های افراد با و بدون معلولیت ذهنی در جوامع محلی بررسی می کند.

4.5 جریان سازی و ایجاد خدمات عمومی فراگیر

این اقدام در هسته این بررسی نهفته است – یعنی توسعه دولت محلی و شیوه‌های جامعه که فراگیر باشد و ایجاد خدمات و فعالیت‌های اصلی که برای افراد دارای معلولیت ذهنی در سراسر شهر خوش‌آمد و قابل دسترسی باشد.

کار کریگ و بیگبی (2014) و ویلسون و همکاران. (2015) پتانسیل گروه‌های اجتماعی «جریان اصلی» در نظر گرفته می‌شوند (سوله‌های مردانه، مغازه‌های اپرا، آشپزخانه‌های محلی و غیره) را به‌عنوان فضاها و فعالیت‌هایی که می‌توانند به گونه‌ای توسعه دهند که شامل افراد دارای ناتوانی ذهنی باشد. نقش مربیگری، اطلاعات و حمایت مستمر به عنوان مهم در موفقیت این رویکردها مورد تاکید قرار گرفته است. مطالعه بامبل و همکاران (2018) پتانسیل مکالمات ساختاریافته و متنوع را برای به اشتراک گذاشتن تجربیات و از آنجا، اطلاع‌رسانی به سیاست‌ها و اقدامات پیرامون شمول به روشی تحت رهبری شهروندان نشان داد.

مطالعه پایان نامه توسط وین (2016) نقش آموزش ارتباطی برای کارکنان یک مرکز اجتماعی را برای رسیدگی به کمبودهای نگرش، مهارت ها و دانش در کارکنان مربوط به ارتباط با افراد دارای ناتوانی ذهنی بررسی می کند. مطالعه پیش از نظرسنجی نشان داد که آموزش باعث بهبود دانش، مهارت و اعتماد کارکنان در برقراری ارتباط و کار با افراد دارای ناتوانی ذهنی شد. این مطالعه در یافته‌های خود تشخیص داد که آموزش چهره به چهره نقص این آموزش شامل اشتراک‌گذاری اطلاعات خاص است.

4.6 تشویق مشارکت و نمایندگی مدنی

حضور در گروه‌های اجتماعی (که از طریق دولت‌ها و سازمان‌های محلی ارائه می‌شود) پیشرفت مهمی در مشارکت مدنی و نمایندگی برای افراد دارای معلولیت ذهنی است. مطالعه ویلسون مشخص کرد که این گروه‌ها «فضای دست‌نخورده‌ای» هستند که در آن افراد دارای معلولیت مورد استقبال قرار می‌گیرند، به‌ویژه زمانی که همراه با یک برنامه آموزشی فعال برای رهبران گروه‌های جامعه باشد.

بازنمایی افراد دارای ناتوانی ذهنی در ورزش در سه مقاله به رهبری مک کانکی ( مک کانکی، پنگ، و همکاران، 2019 ؛ مک کانکی، پوچشتاین، و همکاران، 2019 ؛ مک کانکی و منکه، 2020 ) به عنوان پتانسیل افزایش سطوح مورد بحث قرار گرفته است. از شمول جامعه

مشارکت مدنی ساختارمندتر در حکمرانی و شکل‌دهی سیاست کمتر در ادبیات بررسی شده است. مطالعه بومبل و همکاران. (2018) پتانسیل گفتگوهای تسهیل شده و متنوع را برای میزبانی توسط دولت های محلی و/یا سازمان های شریک بررسی کرد. همانطور که قبلاً ذکر شد، این مطالعه نشان می‌دهد که این طرح‌های گفتگوی اجتماعی این پتانسیل را دارند که توسط دولت‌های محلی برای شکل‌دهی به شیوه‌ها و سیاست‌های گنجاندن تحت رهبری جامعه اجرا شوند که می‌تواند مستقیماً بر تجربیات ما از شهر تأثیر بگذارد.

بحث

یافته‌های حاصل از مطالعات گنجانده‌شده در بازنگری محدوده به‌خوبی به چارچوب شهرهای فراگیر برادهد و کیرانز (2019) نگاشت، و نشان می‌دهد که در میان پنج اقدام اصلی، حوزه‌هایی از خط‌مشی و عملکرد مرتبط وجود دارد که هم به زندگی افراد دارای معلولیت ذهنی و هم به زندگی افراد دارای ناتوانی ذهنی مربوط می‌شود. اقدامات روشنی که مقامات محلی می توانند برای بهبود شمول جوامع محلی انجام دهند.

5.1 برای رویکرد شهرهای فراگیر به چه معناست

از منظر ساخت شهرهای فراگیرتر که منعکس کننده شمول افراد دارای ناتوانی ذهنی هستند، این بررسی نشان می دهد که شیوه های فراگیر، مانند ابتکارات گزارش شده، این پتانسیل را دارند که به شمول سازی موفقیت آمیز در تمام حوزه های اصلی فعالیت کمک کنند. چارچوب شهرهای فراگیر مهمتر از همه، این اقدامات اصلی را می توان در طیف وسیعی از سطوح – در مراحل جمع آوری اطلاعات و مشارکت جامعه در توسعه سیاست دولت محلی اعمال کرد . و در سطح جامعه، جایی که همه شهروندان می توانند در یادگیری جمعی به عنوان بخشی از آموزش و گنجاندن ظرفیت سازی در سراسر جامعه و تجربه محله شرکت کنند. بکارگیری چارچوب شهرهای فراگیر در این زمینه، سودمندی آن را برای ساختن جامعه محلی نشان می دهد که افراد دارای ناتوانی ذهنی را در جوامع متنوع شامل می شود.

این به سودمندی چارچوب شهرهای فراگیر برای دولت محلی اشاره می‌کند، زیرا در حال حاضر برای درک و اعمال اصول و شیوه‌های شمول برای طیف وسیعی از جوامع (مانند سن، مهاجران جدید) استفاده می‌شود. بکارگیری گستردگی چارچوب شهرهای فراگیر نشان می دهد که شمول سازی برای افراد دارای ناتوانی ذهنی با اصولی برای ایجاد تنوع که با تجربیات بسیاری از گروه های دیگر همسو است، طنین انداز است. برای هر فرد در هر جامعه، شمول و مشارکت از طریق انبوهی از ترکیبات منحصربه‌فرد از فرصت‌ها حاصل می‌شود که از جمله ویژگی‌های دیگر، تجربه زیسته است .

برای افراد دارای ناتوانی ذهنی، مزایای شهر فراگیر می تواند بسیار فراتر از فعالیت های یک جامعه باشد که توسط Simplican و همکارانش به رسمیت شناخته شده است. (2015) شمول اجتماعی می تواند به معنای کمک به جامعه، غلبه بر محرومیت سیستمیک، غلبه بر فقر و بیکاری، بهبود آگاهی و دسترسی به خدمات، و ایجاد احساس امنیت و محافظت در برابر سوء استفاده باشد.

چارچوب سازماندهی سیمپلیکان و همکاران (2015) برای مشارکت اجتماعی برای افراد دارای معلولیت نشان می دهد که این البته پیچیده تر از حضور یا عدم حضور افراد دارای معلولیت در فضاهای جامعه محلی است. این چارچوب با تأکید بر راه هایی که مشارکت با ساختار (چگونگی تفکیک از سایر اعضای جامعه) و سطح (چگونگی ارتباط با سایر اعضای جامعه) مشارکت در هم تنیده می شود، مفاهیم پیرامون ایجاد شمول محلی را به روش های مهمی مشکل می کند. تعدادی از مطالعات در بررسی ما مفاهیم مرتبط را شناسایی می‌کنند، مانند مواجهه شاد (Bigby et al., 2017). در پرتو مدل سیمپلیکن، سایر مفاهیم آشکار شده در مطالعات، بینش‌های عملی را در مورد رویکردهای بالقوه فراگیر برای حمایت از مشارکت معنادار ارائه می‌کنند:

  • اطلاعات و پشتیبانی از گروه های اجتماعی، مشاغل محلی، کارمندان بالقوه و مربیان بالقوه. شواهد قوی برای رویکردهای راهنمایی جامعه وجود دارد (ویلسون 2015؛ شیلدز 2018)

  • فعالیت های مشترک (چه ساختار یافته و چه بدون ساختار) برای به اشتراک گذاشتن یادگیری، فعالیت ها و ایجاد روابط

  • مکالمه و به اشتراک گذاری داستان ها – به روش های رسمی و غیر رسمی، برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات و شبکه سازی هم در بین گروه های اجتماعی و هم در درون گروه ها و همه شهروندان، خواه آنها به عنوان کارفرمایان، کارمندان و رهبران بالقوه جامعه خود را دارای معلولیت ذهنی تشخیص دهند.

این ویژگی‌ها را می‌توان برای بررسی بیشتر اینکه شهر فراگیر واقعاً برای افراد دارای معلولیت ذهنی چیست و مهم‌تر از آن اینکه چیست، استفاده کرد. با این حال، یک حذف قابل توجه در بررسی، شواهدی است که نشان می‌دهد اولویت‌های افراد دارای ناتوانی ذهنی، خود انواع طرح‌های شمول محلی را هدایت می‌کنند و مهمترین ویژگی‌های آنها را اولویت‌بندی می‌کنند.

پیامدهای سیاست و عمل این است که، مانند همه افراد جامعه، برای اینکه افراد دارای ناتوانی ذهنی مشارکت های معناداری داشته باشند و زندگی رضایت بخشی به عنوان شهروند داشته باشند، باید فرصت ایجاد انواع روابط بین فردی در سراسر جامعه را داشته باشند . در طیف وسیعی از فعالیت های اوقات فراغت و اشتغال و با مشارکت فعال. مشارکت و گنجاندن صرفاً به معنای حضور در لیست اعضا یا در اتاق با افراد دیگر نیست. کیفیت مشارکت چیزی است که برای افراد دارای ناتوانی ذهنی، تمرکز حیاتی برای دستیابی به شهر فراگیر است. توجه به کیفیت مشارکت با توجه به اولویت های خود افراد کم توان ذهنی گام مهمی به جلو است. و روش هایی که در آن ترجیحات شخصی آنها با ساختار و سطوح فرصت های مشارکت در جوامع محلی آنها در هم تنیده شده است.

نتیجه

شهری که هدف آن فراگیر باشد، هدف مهمی است، و هدفی است که در مقالاتی که در اینجا بررسی می شوند، شناخته شده است. با این حال، علیرغم قصد عضویت آزاد در فعالیت های اجتماعی، تجربه مشارکت می تواند برای افراد دارای ناتوانی ذهنی گریزان باقی بماند. هدف شمول و تجربه مشارکت ذاتاً به هم مرتبط هستند و درک این موضوع که هدف فراگیر بودن برای همه به طور خودکار منجر به مشارکت برای همه افراد نمی شود برای درک تجربیات افراد دارای ناتوانی ذهنی حیاتی است. این امر در شرایطی که فرصت‌های اقدام جمعی در حال کاهش است، اهمیت فزاینده‌ای دارد. به عنوان مثال، در جایی که تعهدات دولت به جامعه‌سازی نادیده گرفته شده است، افراد دارای معلولیت در جوامعی که فرصت‌های کمی برای ایجاد ارتباطات معنادار از طریق فعالیت‌های در دسترس و جذاب وجود دارد، بسته‌های بودجه فردی دریافت می‌کنند. پایداری اجتماعی یک رویکرد مولد برای مقابله با روایت‌های نازک حول خط‌مشی و عمل شخصی‌سازی، یا حداقل برای شناسایی شکاف‌ها است.

از آنجایی که شوراها و جوامع محلی برای ایجاد طرح‌های شمول و ایجاد جوامع بازتر و فراگیرتر کار می‌کنند، فرصت مناسبی برای اعمال درک جدیدی در مورد چگونگی تلاقی ترجیحات شخصی افراد دارای ناتوانی ذهنی با تغییرات در سیاست‌ها و عملکردها (مانند NDIS) و ساختارهایی که مشارکت شهروندان را حمایت و محدود می کنند . در کنار این، فرصتی برای تلفیق طرح‌های خاص با ابتکارات موجود برای سایر جوامع با علایق مرتبط در زندگی فراگیر فراهم می‌شود.

این مقاله همچنین نشان می‌دهد که تجارب و موقعیت‌های افراد دارای معلولیت ذهنی می‌تواند نحوه درک و اعمال چارچوب شهرهای فراگیر را برای تعریف مشارکت معنادار برای همه افراد، و همچنین چگونگی ارتباط این موضوع با پایداری اجتماعی از نظر شمول اجتماعی و انسجام را نشان دهد. مشارکت به دور از محدود شدن به حضور یا دیده شدن افراد در جامعه، با شمول اقتصادی و برابری اجتماعی مرتبط است – که همگی از طریق شیوه‌های مکالمات و فعالیت‌های مشترک مطلع شده و با درک نیاز به اطلاعات و حمایت مناسب ساخته شده‌اند.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.