• منطقه 22 - شهرک گلستان- ساحل شرقی دریاچه چیتگر - برج تجارت لکسون - طبقه 6

48000408 21 98+

info@toseabnieh.ir

شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18

رویکرد فرهنگی برای کمک به بازیابی پس از بلایای شهری

رویکرد فرهنگی برای کمک به بازیابی پس از بلایای شهری

رویکرد فرهنگی برای کمک به بازیابی پس از بلایای شهری

خلاصه

با استفاده از زلزله کوبه در سال 1995 و زلزله میانی جاوا در سال 2006 به عنوان مطالعات موردی، این مقاله روند ارائه کمک های بازیابی فرهنگی را مورد بحث قرار می دهد. همچنین اصطلاح «جامعه مدنی» را تحلیل می‌کند، اصطلاحی که نشان‌دهنده تلاش‌ها برای پایدار کردن فعالیت‌های کمکی است. زلزله کوبه را باید نقطه عزیمت داوطلبان برای فعالیت شهروندان دانست. به همین دلیل، حمایت های بازیابی فرهنگی به شدت ارائه شد. از آنجایی که افرادی که تحت تأثیر این تلاش‌های پشتیبانی قرار گرفتند، بعداً در ارائه کمک‌های بازیابی زلزله میانی جاوا مشارکت کردند، هر دو طرح حمایتی برای بازیابی زلزله را می‌توان بخشی از زنجیره‌ای از رویدادها دانست. در تجزیه و تحلیل زلزله کوبه، مشخص می شود که در حالی که معانی معنایی و کاربردهای زیادی از اصطلاح “جامعه مدنی” وجود دارد، در دستورالعمل های سیاست برای بهبود در دوره رشد اقتصادی پایین گنجانده شد و جامعه مدنی جدیدی متصور شد. در این دوره از تحول اجتماعی. سازمان‌های شرکت‌کننده در تلاش‌های کمک‌رسانی پس از زلزله میانی جاوا، تلاش کردند «جامعه مدنی» را به واقعیت تبدیل کنند. این امر پس از تکمیل بازیابی زلزله ادامه یافت و تلاشی برای ایجاد ارتباط در یک جامعه مدنی از طریق غلبه بر بسیاری از مشکلات اجتماعی مداوم بود. قدرت ارتباطی که «فرهنگ» دارد نقش بزرگی در این امر ایفا می کند.

معرفی

این مقاله دارای دو هدف است. اولین مورد، معرفی دو مطالعه موردی اخیر از کمک های بازیابی فرهنگی است که در پی زلزله های بزرگ انجام شده است. دوم این است که در نظر بگیریم که چگونه شعار کاری که در طول پروژه های بازیابی به وجود آمد، واقعاً اجرا شد. اولین نقطه بحث، در حالی که به طور آشکار در طول بازیابی فاجعه “روی زمین” است، به ندرت در محافل دانشگاهی مورد بحث قرار گرفته است. چند نمونه از این قبیل را می توان به عنوان مثال در گزارش آشیمسا-پوترا مشاهده کرد. در سال‌های اخیر ، برنامه‌های بازیابی بلایا در میان دانشمندان علوم اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است و تعداد نهادهای دانشگاهی که در مورد آنها تحقیق می‌کنند، افزایش یافته است . با این حال، آنها تمایل به تمرکز محدود دارند و برنامه هایی که به بازیابی فرهنگی گسترش می یابد به طور سیستماتیک در نظر گرفته نشده اند.

به غیر از گزارش فوق الذکر آشیمسا-پوترا، مطالعاتی در مورد بازسازی دو منطقه فاجعه زده مورد بحث در این مقاله توسط محققان محلی در قالب گزارش های تحقیقاتی میدانی منتشر شده است. این گزارش ها توسط دانشگاهیان رشته های مطالعات هنر، مردم شناسی و جامعه شناسی تهیه شده است. در مورد زلزله میانه جاوا، آدیساکتی (2007) احیای میراث فرهنگی جهان و برقراری مجدد زندگی اجتماعی و اقتصادی ساکنان محلی را مورد بحث قرار می دهد. با این حال، تمرکز آن مقاله بر بازسازی مکان‌های میراث فرهنگی مشهور جهان است و فاقد چشم‌انداز شمول اجتماعی است. سلیم (2007) فعالیت‌هایی مانند کارگاه‌هایی را که توسط شرکت‌های نمایشی برگزار می‌شود، از دیدگاه درمان‌های روان‌شناختی تحلیل می‌کند. این رویکرد در ارائه بینشی به نقش هنر در مناطق فاجعه‌بار ارزشمند است. گزارش Soedjono (2009) را می توان یک گزارش جامع تر در نظر گرفت، زیرا هم در مورد چگونگی تأثیر فاجعه بر بیان هنری و هم تأثیر بیان هنری بر قربانیان فاجعه بحث می کند. در اینجا بار دیگر بر اثربخشی هنر تاکید می شود. در مورد کوبه، گزارش ماتسوشیتا (2007) دیدگاه منحصربه‌فردی برای نجات اسناد تاریخی دارد. این مقاله شباهت‌هایی با این مقاله دارد، زیرا به روش‌هایی اشاره می‌کند که از طریق آن فعالیت‌های داوطلبانه می‌توانند به طور مؤثر در مناطق فاجعه‌بار استفاده شوند. در موضوع کمک به بازسازی فرهنگی، شیمادا، 1997، شیمادا، 2007 بسیار قابل تامل است و بنابراین در این مقاله به آن اشاره شده است.

درست است که انواع مختلفی از تحقیقات بلایای طبیعی در علوم اجتماعی وجود دارد، اما بسیار اندک چنین تحقیقاتی به هنر و فرهنگ مربوط می شود. به عنوان مثال، مقاله مروری تیرنی (2007) آخرین مقاله ای است که به تحقیقات بلایا در علوم اجتماعی پرداخته است، اما نه هنر و نه فرهنگ در آن بحث نشده است. گوپالاکریشنان و اوکادا (2007) توجه ما را به خود جلب می کنند، زیرا مطالعه آنها بر فرهنگ محلی متمرکز است. با این حال، علاقه اصلی آنها پیوند طبیعت – فرهنگ است، و این مطالعه در مورد هنر بحث نمی کند. کمک های مادی – مانند تامین مسکن موقت – به خوبی در تحقیقات بازیابی بلایای طبیعی مورد بحث قرار می گیرد (مثلا جانسون، 2007)، اما کمک های غیر مادی، به ویژه کمک های مربوط به هنر، به ندرت مورد بحث قرار می گیرد. تحقیقات فراوانی در مورد حمایت روانی از قربانیان بلایای فردی وجود دارد (مثلاً گوتو، ویلسون، کاهانا و اسلن، 2006)، اما فرهنگ درون جامعه حوزه روانشناسان نیست. به همه این دلایل، ما بر بازیابی فرهنگی تمرکز می کنیم و در نتیجه به پر کردن شکاف در ادبیات کمک می کنیم.

با توجه به کمک به فرهنگ به شیوه ای فراگیر اجتماعی، اگرچه موضوع بازیابی از فاجعه نیست، گزارش های دیواری (2006) و ناکاگاوا (2006) که هر دو از منظر بازسازی جوامع نوشته شده اند، در بررسی آنها با ارزش هستند. نقش کمک مستمر پس از اتمام مرمت

مطالعه پریچارنجیت (2006)، اگرچه نه بر هنر، بلکه بر باستان شناسی تمرکز دارد، دانش و تخصص آکادمیک را در مورد موضوع دارایی مشترک یک جامعه مورد بحث قرار می دهد. به این ترتیب، در هماهنگی دانش آکادمیک و دانش “در زمین” شهروندان محلی بسیار مفید تلقی می شود.

نکته دوم – که به این موضوع می‌پردازد که دستورالعمل‌های عملی برای دست اندرکاران، اگر می‌خواهند فعالیت‌های خود را ادامه دهند، چگونه باشد – علیرغم اینکه موضوعی فوری در میدان است و دیدگاهی ضروری برای تحقق ابتکارات بهبودی است، تنها به صورت مقطعی مورد بحث قرار گرفته است. در آن بحث‌ها، موضوع نظام‌سازی بازیابی فرهنگی مطرح شده است، اما هنوز هیچ نشانه‌ای از وقوع چنین نظام‌سازی در مکان‌های مطالعات موردی این مقاله وجود ندارد. در ژاپن، مانند گذشته، مهمترین تأکید بر ماهیت و اجرای قوانین بازسازی مسکن باقی مانده است (Yamanaka، 2010). در واقع، روزی که بتوان تضمینی برای بازیابی فرهنگی ارائه کرد، هنوز در آینده بسیار دور است. برای اینکه چنین تضمینی حتی ممکن شود، ابتدا نیاز به بحث متقاعدکننده اساسی و شناخت عمومی وجود دارد. به نظر می رسد این مقاله به طور معناداری در این زمینه ها کمک کند.

فجایعی که در شهرها اتفاق می‌افتد، چه انسان‌ساز و چه طبیعی، خسارات جانی و مادی عظیمی به بار می‌آورند. هنگامی که یک فاجعه رخ می دهد، مهم ترین مسئله، البته، بازیابی است. در این مقاله، زلزله کوبه در سال 1995 (همچنین به عنوان زلزله بزرگ هانشین-آواجی شناخته می شود) و زلزله میانی جاوا در سال 2006 دو مطالعه موردی هستند که در راستای اهداف فوق الذکر مورد بحث قرار گرفته اند. دلایل اتخاذ این دو مورد این است که زلزله کوبه، همانطور که در زیر توضیح داده خواهد شد، هم اولین و هم بزرگترین مورد نمونه در ژاپن از تلاش‌های جمعی برای بازیابی توسط شهروندان بود، و در بازیابی زلزله میانی جاوا از بازیابی فرهنگی استفاده شد. گروه های کمکی که در بهبود کوبی فعال بودند. ارتباطی بین ابتکارات کمک به بازیابی در این دو حوزه دیده می شود.

جمعیت فعلی شهر کوبه حدود 1.5 میلیون نفر است . این شهر در سال 1868 به عنوان یکی از اولین شهرهای بندری مدرن ژاپن تاسیس شد. این شهر در نهایت به یکی از مهم ترین رابط های ارتباطی ژاپن با سایر نقاط جهان تبدیل شد، قبل از اینکه حمل و نقل هوایی رایج شود. این بندر خود در اواخر دهه 1970 به برترین بندر دریایی جهان برای محموله های کانتینری تبدیل شد، اگرچه اکنون به دلیل افزایش رقابت، نقش بین المللی خود را از دست داده است. کوبی 5 در اوایل صبح 17 ژانویه 1995 یک زلزله شدید را تجربه کرد. این زلزله به عنوان زلزله بزرگ هانشین-آواجی یا زلزله کوبه شناخته شد. منطقه اصلی فاجعه شامل بخش جنوبی استان هیوگو، از جمله شهر کوبه بود. تعداد قربانیان به 6434 نفر رسید و یک برآورد خسارت اقتصادی را بالغ بر 1 تریلیون دلار ارزیابی کرد.

زمین لرزه میانه جاوا در اوایل صبح روز 27 مه 2006 در ناحیه اطراف استان ویژه یوگیاکارتا، اندونزی رخ داد. حدود 200000 خانه فروریخت و کمتر از 6000 جان باختند. خط گسل که حرکت آن باعث رانش زمین شد، از ناحیه بانتول به سمت شمال شرقی گسترش یافت و از شهر یوگیاکارتا گذشت. اثرات آن تا 50  کیلومتری، در منطقه کلاتن استان جاوه مرکزی احساس شد. شهر یوگیاکارتا، مرکز شهری استان ویژه، 450000 نفر جمعیت دارد، در حالی که کل استان 3.6 میلیون نفر جمعیت دارد. در حالی که این منطقه یک کمربند غنی از تولید غلات است، اما صنایع و فرهنگ سنتی فراوانی مانند موسیقی ( گاملان )، رقص، بافندگی و رنگرزی پارچه، نمایش های صحنه ای، نمایش عروسکی سایه، نجاری، نقره کاری، هنرهای آشپزی را نیز در خود جای داده است. ، و تولید ابریشم. زندگی روزمره مردم این منطقه از نظر فرهنگی بسیار غنی است. تا زمانی که جمهوری اندونزی در سال 1945 مستقل شد، یوگیاکارتا پایتخت سلطان نشین ماتارام بود. تحت حمایت مقامات استعماری هلند و سلاطین متوالی، این شهر به عنوان هسته فرهنگ جاوه شهرت داشت. روستاهای اطراف هم شهر و هم دربار سلطان را با مواد غذایی، صنایع دستی و کارگران تأمین می‌کردند و جامعه‌ای قابل توجه را تشکیل می‌دادند که شامل روستاهایی بود که در سفال‌گری، عروسک‌های سایه (وایانگ کولیت)، باتیک و ابریشم و سایر محصولات فرهنگی تخصص داشتند . جامعه ضربه مهلکی از زلزله خورد و در کنار تلفات جانی، فرهنگ آن در آستانه انقراض قرار گرفت.

در هر دو مورد، کمک های بازیابی فرهنگی به طور فعال پس از زلزله انجام شد. در این مقاله، ضمن پرداختن به آن حقایق، می‌خواهیم انگیزه‌ای را که از آن کمک حمایت می‌کند، و نیز اصطلاح یا شعاری که آن را بیان می‌کند، بررسی کنیم. ما همچنین در نظر می‌گیریم که چگونه تلاش‌های کمک به بازیابی فرهنگی این انگیزه و آن کلمات را عملی می‌کند.

شعار مشترکی که از زلزله کوبه بیرون آمد شیمین شاکای یا «جامعه مدنی» بود. حتی می توان گفت که این عبارت زیربنای اجرای پروژه های بازیابی پایدار بود و همچنین در تلاش های بعدی برای بازیابی بلایای زلزله از آن استفاده شد. به زبان ساده، این پاسخ به این سوال بود که “ما برای چه در حال بهبودی هستیم؟” با ایجاد هدف “تشکیل یک جامعه مدنی”، به ارائه سطح بالایی از انگیزه در ارائه کمک کمک کرد.

پس از زلزله میانی جاوا، کمک های دولتی با تاخیر مواجه شد و ساکنان محلی به امدادگرانی تبدیل شدند که پروژه های بازیابی را به عهده گرفتند (ناکاگاوا، 2009). بسیاری از هنرمندان و مجریان نیز با صمیم قلب در تلاش های بهبودی شرکت کردند. با این حال، اینها عمدتاً خارج از هر چارچوب سیستماتیک انجام می شد: آنها تلاش های داوطلبانه واقعی بودند، و به زودی قدرت آنها تمام شد. این ماهیت «فعالیت شهروندی» است، اما آگاهی از آن در میان افراد درگیر ناچیز بود، و نازک بودن دستورالعمل‌ها یا معیارهای حمایت از این کنش‌گرایی به‌عنوان یک بند برای پایداری آن عمل کرد. در چنین شرایطی، این گروه‌های ژاپنی بودند که از چشمه کمک‌های بازیابی فرهنگی ناشی از زلزله کوبه استفاده می‌کردند که توانستند تعهد کنند، ایده‌های اصلی را نشان دهند و به حمایت پایدار ادامه دهند.

همانطور که در زیر بحث خواهد شد، در حمایت از جنبش های مردمی، روابط بین افرادی که در آنها شرکت می کنند برای موفقیت آن جنبش ها مهم است. در جنبش‌های دموکراتیک – به معنای اصلی کلمات – لازم است رابطه بین «سمت کمک‌کننده» (یعنی کمک‌کنندگان) و «سمت دریافت‌کننده» (یعنی دریافت‌کنندگان) از بین برود. یک رابطه نسبتاً پیچیده زمینه را در موارد ارائه شده در این مقاله تشکیل می دهد – یعنی بین “کمک دهندگان” و “کمک گیرندگان” در داخل جاوا و بین “کمک دهندگان” و “کمک گیرندگان” کوبی و جاوا. با این حال، در هر دو مورد، با حذف آن تمایز، قدرت ساکنان افزایش یافت و اصلاحات در رابطه با ساختار سیاسی بالا از پایین ارتقا یافت. در نتیجه، یک “جامعه مدنی” در حال تبدیل شدن به یک واقعیت است. ما قصد داریم بحث را در این مقاله با توجه به این روند پیش ببریم.

این تحقیق با استفاده از روش عمل مشارکتی. به عبارت دیگر، در مورد یوگیاکارتا، ما به عنوان اعضای کمک گاملان در واقع در اجرای کمک های بهبودی مشارکت داشتیم. همچنین، در مورد کوبه، ما به‌عنوان اعضای سازمان‌های مدنی که از فعالیت‌های شهروندان حمایت می‌کنند، به طور غیرمستقیم در بهبودی کمک کردیم. تحقیقات قبلی در این زمینه ناچیز بوده و از آنجایی که جمع آوری داده های این پژوهش از طریق میدانی ضروری است، این روش مناسب تلقی شد.

از لحاظ نظری، انتخاب روش شناسی ناشی از نگرانی های مربوط به مسائل شمول اجتماعی است. همانطور که شناخته شده است، شمول اجتماعی به عنوان یک حوزه سیاست برای اولین بار در فرانسه پدید آمد، اما اجرای سیاست های شمول اجتماعی به کشورهای اتحادیه اروپا که بسیاری از مشکلات مشابه (مثلاً فقر، نزاع اقلیت محور، سوء مصرف مواد و دسترسی به آنها را دارند، گسترش یافته است. معلولان ذهنی و جسمی)؛ در عین حال، شمول اجتماعی به یک ملاحظات نظری تبدیل شده است. در ژاپن نیز، در حالی که جنجال‌های عملی و نظری زیادی را در رابطه با موضوعات تبعیض و فقر برانگیخت، عبارت «شمولیت اجتماعی» به‌ویژه از آغاز قرن بیست و یکم به‌طور گسترده‌ای به رسمیت شناخته شد. در میان آن مناقشه، یک جنبه جدید – یعنی شمول اجتماعی که از خلاقیت ذاتی در هنر و فرهنگ استفاده می کند – رواج یافته است و هم توسط حوزه و هم دانشگاه مورد توجه قرار گرفته است. 6

نقشی که هنر در جامعه ایفا می کند به سرعت در حال تغییر است، عمدتاً به این دلیل که مردم شروع به استفاده از هنر برای حل یا مقابله با انواع مشکلات اجتماعی کرده اند. هنر در زمینه‌هایی کاملاً متفاوت از آنچه در گذشته استفاده می‌شد، استفاده می‌شود، جایی که هنر در رویدادهایی مانند کنسرت یا نمایشگاه «به تنهایی ایستاده بود». به عنوان مثال، آنچه برای جوانانی که مستعد انزوا از دنیای عادی کار هستند ضروری است – جوانانی مانند NEETs (یعنی کسانی که در کار، تحصیل یا آموزش نیستند)، hikikomori (جوانانی که در خانه بمانند ) و کارگران قراردادی فرعی – اول از همه، بازیابی عزت نفس از طریق کار و توسعه توانایی های خود برای ابراز وجود است. با هنرمندانی که در آن فرآیند مشارکت دارند، می توانند خود را بازیابی کنند، میل به بیان خود را در خود پرورش دهند و شیوه جدیدی از نگاه به جهان را به دست آورند. در نهایت، آنها می توانند ارتباط خود را با جهان بازگردانند. اینجاست که نقش جدید شمول گرایی هنر آشکار می شود. همچنین، واقعیت این است که بیشتر هنرمندان جوان فقیر هستند و بنابراین چنین تلاش‌هایی حاوی عنصر «رستگاری خود» برای خود هنرمندان است.

هنر حوزه‌های مختلف بهبودی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، از جمله فقرا، معلولان، بی‌خانمان‌ها، افراد معتاد به الکل و مواد مخدر، بیماران طولانی‌مدت در بیمارستان، افراد مسن و نقاهت‌مندان، اقلیت‌های قومی، افراد HIV مثبت، همجنس‌بازان، زندانیان و بوراکومین . . 7 وجه مشترک همه این افراد دسترسی محدود یا مسدود شده به جامعه است. قربانیان دو بلای طبیعی ویرانگر که در این مقاله به آنها پرداخته شد، حداقل به طور موقت، در یک موقعیت قرار داشتند. می توان گفت که آنها توسط نیروهای طبیعت از جامعه طرد شده بودند و روند بازگرداندن آنها شبیه به فرآیند پرداختن به اشکال دیگر طرد و شمول اجتماعی است. همچنین، همانطور که اغلب در مورد بلایای طبیعی اتفاق می‌افتد، این افراد آسیب‌پذیر اجتماعی هستند که به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر، فاجعه نابرابری های اجتماعی را تشدید می کند. به این معنا، در حالی که این مقاله به ملاحظات کلی شمول اجتماعی می پردازد، آنها را می توان در این زمینه خاص نیز تفسیر کرد.

قطعات بخش

نمونه هایی از کمک های بازیابی فرهنگی پس از زلزله کوبه

شکل فرهنگ کوبه به وضوح به دلیل زلزله کوبه در سال 1995 تغییر کرده است. گسترش چشم انداز آن – که با بهبودی خود شروع می شود و گسترش آن شامل کمک به سالمندان، چندفرهنگی و محیط زیست می شود – چیزی است که بدون آن هرگز به وجود نمی آمد. انگیزه مواجهه و غلبه بر واقعیت های رنج بی نظیر ناشی از این بلای طبیعی است.

یک ماه پس از فاجعه، گروه Art Aid Kobe توسط افرادی که خود قربانی بودند راه اندازی شد. آن

زلزله کوبه و اصطلاح “جامعه مدنی” به عنوان یک کلمه کلیدی

زلزله کوبه بزرگترین فاجعه زلزله در ژاپن پس از جنگ در نظر گرفته می شود و این اولین فاجعه زلزله شهری پس از دوره رشد اقتصادی بالای ژاپن بود. فعالیت های بسیاری از داوطلبان و سازمان های داوطلبانه مشخص می شد که کلمه اصلی برای آنها شیمین شاکای (“جامعه مدنی”) بود (شاو و گودا، 2004).

در اینجا، ما نمی توانیم به اندازه کافی تأکید کنیم که تحقیقات ما نه بر معنای شناسی اصطلاح «جامعه مدنی»، بلکه بر روی عمل شناسی جامعه متمرکز است.

به سمت کمک های پایدار

پس از زلزله کوبه، که پس از دوره رشد اقتصادی بالای ژاپن رخ داد، جامعه ژاپن لزوماً قادر به نشان دادن اقدامات مؤثر خاصی در رابطه با «اختراع مجدد» شهرهای فاجعه‌زده نبود. نشانه این بن بست این واقعیت بود که در حالی که کلمه کلیدی/شعار «جامعه مدنی» به وفور توسط بسیاری از ذینفعان استفاده می شد، همانطور که در بخش قبل اشاره شد، ماهیت آن مفهوم معمولاً به اشتراک گذاشته نمی شد.

از سوی دیگر،

نتیجه گیری: به سمت شکل گیری “جامعه مدنی”

در این بخش، مایلیم نتایج مربوط به دو هدف تعیین شده در بخش “مقدمه” را خلاصه کنیم. اولین مورد – یعنی معرفی دو مطالعه موردی کمک های بازیابی فرهنگی انجام شده پس از بلایای زلزله در مقیاس بزرگ – در بخش “نمونه هایی از کمک های بازیابی فرهنگی پس از زلزله کوبه” انجام شد، اما ما می خواهیم معنی را بیشتر خلاصه کنیم. کمک به احیای فرهنگی و تأثیر آن بر جامعه

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.