• منطقه 22 - شهرک گلستان- ساحل شرقی دریاچه چیتگر - برج تجارت لکسون - طبقه 6

48000408 21 98+

info@toseabnieh.ir

شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18

سودمندی و رضایت از زندگی شهری

سودمندی و رضایت از زندگی شهری

سودمندی و رضایت از زندگی شهری

مقدمه: از نظریه های جامعه شناختی شهری تا عصب شهری

تونیس (1887) و دورکیم (1893) بحث آکادمیک را در مورد تأثیراتی که زندگی در شهرها بر ما می گذارد، مطرح کردند، به زودی زیمل (1903) ، پارک (1915) ، وبر و همکاران. (1921) ، ویرث (1938) ، و فیشر (1972 ، 1973 ، 1975a) .

دورکیم از دیدگاه تقسیم کار، تغییر خانواده‌های تونی از Gemeinschaft 1 به Gesellschaft 2 را تفسیر می‌کند: از جوامع بدوی با حداقل تقسیم کار ، در صورت وجود، به جوامع پیچیده مدرن با تقسیم کار افراطی که کارایی بالاتری را به قیمت تمام شده ایجاد می‌کند. تعاملات بیش از حدی که برای زیمل منجر به “تغییر ذهنی” و برای وبر به یک جامعه پول محور و خودخواه با شهرهای بزرگتر و بزرگتر دیوانه و در نتیجه وحدت اخلاقی و شادی پایین تر می شود.

در مدل ویرتین – بر اساس بنیاد جامعه‌شناختی تونیس و دورکیم، و روان‌شناختی اجتماعی زیمل – بی‌شخصیتی، روابط سطحی – گذرا، سازمان‌دهی رسمی، ناراحتی، انزوا، انحراف، تحت عنوان ناخوشی اجتماعی گروه‌بندی می‌شوند . اندازه، تراکم و ناهمگونی شهر.

فیشر این سوال را مطرح می‌کند: آیا خود شهرها (اندازه، تراکم، ناهمگونی) منجر به ناراحتی می‌شوند یا سایر عوامل مرتبط (جرم، فقر، عدم حمایت…)؟

در این راستا، برای مایکل فوکو – علیرغم اینکه «فضای شهری خطرات خاص خود را دارد» ( فوکو، 1984 ، ص 243) – قلمرو تکه تکه شهرها فرصتی برای آزادی است به عنوان مکانی که در آن تجربه «دیگری»، یک هتروتوپی کثرت در آن وجود دارد. که یک دیگری بودن فضایی می تواند شکوفا شود ( Sudradjat, 2012 ).

همچنین هربرت گانز به برخی از جنبه های مثبت زندگی شهری اشاره می کند که در خود تراکم وجود دارد که برای کسی یک عامل مطلوب است ( Gans 2002 , p. 332) و مکان های عمومی و فشرده بودن آن ممکن است خلاقیت و جوشش فرهنگی شهرها را توضیح دهد ( Gieryn, 2000). هانرز، 1992 ) .

ما می‌توانیم با حضور نزدیک غریبه‌ها در زندگی شهری مدرن وفق دهیم، اما با هزینه روانی، اگرچه تراکم بالا معمولاً فرصت‌های متنوعی برای تحریک و یادگیری فراهم می‌کند ( سومر، 2002 ، ص 650).

توماس اف. گیرین (2000 ، ص 476) مظهر این دوگانگی زندگی شهری است : «مکان‌ها مردم را در هم‌حضور بدنی گرد هم می‌آورند – اما پس از آن چه چیزی ( بودن و مولوچ، 1994 ؛ سنت، 1994 )؟ به بیانی خام، دو احتمال وجود دارد – نامزدی یا بیگانگی ( سنت، 1990 ). بحث در مورد این دو نوسان آونگ قبلاً در نیمه دوم دهه 1970 قابل توجه بود و در فیشر، 1975 و چولدین، 1978 بررسی شد .

گیرین (2000 ، ص 476) به ما یادآوری می کند که چگونه در یک افراطی از این آونگ، شهرها محل آزادی، خلاقیت، تعاملات هستند ( یانگ، 1990 )، تنوع، تحمل، جامعه، یکپارچگی، مشارکت ( فیشر، 1977 ؛ 1982 ); در افراط دیگر، کانون گمنامی، بیماری روانی، تنهایی، خودپرستی، جدایی، انزوا هستند ( هالپرن، 1995 ).

تورستن هاگرستراند در مورد «سرنوشت فرد در یک محیط پیچیده‌تر یا، اگر ترجیح می‌دهد، در مورد کیفیت زندگی سؤال می‌کند» صحبت می‌کند و دوست دارد مردم، نه مکان‌ها را به عنوان هسته علوم منطقه‌ای ببیند (Hägerstrand, 1970 ) . .

به نظر می رسد که جستجو برای کیفیت زندگی یک سازش همه جانبه بین جنبه های مثبت مرتبط با زندگی شهری و آنهایی است که با زندگی روستایی- روستایی مرتبط هستند. این دشواری حفظ اقتصادهای تراکم و مقیاس بدون پرداخت هزینه های غیراقتصادی آنها در خطاب ریاست جمهوری اولمان بیان شده است: «مشکل همچنان باقی است که شهرها را برای استفاده از صرفه جویی در مقیاس و سایر مزایای تمرکز و در عین حال ارائه بهینه طراحی کنیم. زیست پذیری» ( اولمن، 1962 ). حدود دو دهه قبل، استوکولز از اصطلاح محیط‌های بهینه به عنوان محیط‌هایی که برآورده کردن نیازهای مردم را به حداکثر می‌رساند در بازخورد چرخه‌ای «بهینه‌سازی انسان-محیط» که «معاملات انسانی با محیط اجتماعی-فیزیکی» را جفت می‌کند، استفاده می‌کرد، حتی اگر «در واقع، مردم اغلب مجبور شوند. محدودیت های موقعیتی برای پذیرش شرایط محیطی نامطلوب» ( استوکولز، 1978 ، ص 258).

همانطور که لوری مثال می‌زند، «به نظر می‌رسد که مردم می‌توانند ارزش‌های ظاهراً معادل را از محیط‌های متنوع استخراج کنند […] هنگامی که شهرها برای آسایش بیش از حد ناامید می‌شوند، ما به حومه شهر بازنشسته می‌شویم و امکانات باغبانی را جایگزین موزه‌ها و چراغ‌های روشن می‌کنیم» (لوری، 1967) . ).

در واقع، ما نمی‌توانیم «لحظه‌ی زندگی‌مان […] را انتخاب کنیم، اما انتخاب‌های مختلفی برای مکان داریم» ( هاروی، 1993 ).

این بحث آکادمیک دویست ساله در نوروربانیسم به اوج خود رسید: “یک زمینه جدید بین رشته ای تحقیقاتی […] در مورد وابستگی های متقابل بین شهرنشینی و رفاه روانی” ( ادلی و همکاران 2017 ، ص 183).

آیا زندگی شهری باعث می شود مغز ما بیشتر به مشکلات سلامت روان گرایش پیدا کند؟ مطالعات اولیه، 3 منطبق با تحلیل دانشمندان علوم اعصاب معاصر است که زندگی شهری را با مسائل ذهنی و استرس مرتبط می کند ( فیتزجرالد و همکاران، 2016 )، که نشان می دهد ” تشدید تحریک عصبی ” زندگی شهری (Simmer 1964 [1903]، ص 410). ) روی روان ما اثری به جا می گذارد 4 ( White, 1903 ).

از آن زمان کار بر روی استرس شهری به سرعت تکامل یافت 5 همچنین شامل مطالعات مقایسه ای برای حدس و گمان قیاس با سایر رفتارهای حیوانات تحت استرس به دلیل تراکم بیش از حد بود. 6

هنگامی که پاسخ استرس به طور مداوم فعال باقی می ماند، مانند یک زندگی دیوانه وار شهری، مشکلات روانپزشکی، به ویژه در افرادی که از نظر ژنتیکی مستعد هستند و در جوانانی که مغز در حال رشد است، ایجاد می شود. 7

حتی اگر نرخ بالاتر مسائل مربوط به سلامت روان در شهرها ممکن است «تنها» درصد کمی از جمعیت شهری را تحت تأثیر قرار دهد، باز هم نشانه آن است که اتفاقی «اشتباهی» در محیط‌های شهری برای روان ما رخ می‌دهد و می‌تواند به سایر شهرها نیز تعمیم یابد. ساکنین بدون توجه به تظاهرات قابل مشاهده برخی از اختلالات روانی.

ترجیحات مردم نسبت به محل زندگی، و همچنین رضایت از زندگی و خلق و خوی / “شادی”، به طور کلی به نفع سطوح کمتر شهری نیز هستند. بنابراین از خود می‌پرسیم که چرا اکثریت جمعیت جهان به‌رغم اینکه تقریباً 2/3 از آنها می‌گویند که زندگی در آنجا را ترجیح نمی‌دهند و با وجود شواهد تجربی از بروز بیشتر روان‌پریشی، رضایت کمتری ندارند، هنوز به طور فزاینده‌ای تصمیم به نقل مکان به شهرها می‌گیرند.

ترجیح شهرنشینی و رضایت از زندگی

“بسیاری از نظرسنجی ها در مورد کیفیت زندگی در شهرها همیشه نشان می دهد که در شهرهای کوچکتر است که بالاترین کیفیت زندگی به دست می آید” ( باتی، 2018 ، ص 95).

نظرسنجی‌های نگرشی نشان می‌دهد که 44 درصد از آمریکایی‌ها شهرهای کوچک یا محیط‌های روستایی را به عنوان بهترین مکان برای زندگی انتخاب کرده‌اند. 30٪ محیط های حومه شهر را نامزد کرده اند و از هر پنج شهر فقط یک شهر را نشان داده اند ( شکل 1 ). نظرسنجی های اروپایی نتایج مشابهی را پیشنهاد کردند ( Knox & Pinch, 2006 ).

عکس. 1

  1. دانلود: دانلود تصویر با وضوح بالا (156 کیلوبایت)
  2. دانلود: دانلود تصویر در اندازه واقعی

شکل 1 . نظرسنجی های نگرشی آمریکایی درصد پاسخ ها در مورد بهترین نوع مکان برای زندگی، شهر کوچک یا محیط روستایی، محیط حومه شهر یا شهر است. منبع: توضیح از ناکس و پینچ، 2006 .

حتی درصد بالاتر مربوط به گزینه “شهر طبیعی یا کوچک” به 8 در هنگام پرسیدن منجر شد:

«اگر با زندگی در یک شهر ( شکل 1 ) یا نبودن در یک شهر ( شکل 2 ، شکل 3 ، شکل 4 ، شکل 5 ) همان خدمات، همان شغل و سطح ثروت را خواهید داشت. همان نزدیکی به شغل، خانواده و دوستانتان، ترجیح می دهید کجا زندگی کنید؟»، به دنبال آن یک شکل ( شکل 2 ) به عنوان مرجع ایده بصری «شهر» و «نه شهر»: با قرار دادن ceteris paribus در شرایط خیالی، درصد بسیار بالایی از پاسخ دهندگان بهترین مکان را برای زندگی به عنوان محیط طبیعی نشان دادند ( شکل 3 )، با این حال هنوز حدود 1/3 شهرها را ترجیح می دهند.

شکل 2

  1. دانلود: دانلود تصویر با وضوح بالا (1 مگابایت)
  2. دانلود: دانلود تصویر در اندازه واقعی

شکل 2 . “شهر یا نه شهر؟” منبع: عکس های نویسنده (سیدنی، پاریس ، لندن، Dronero، Verfeil-sur-Seye، Palma de Maiorca، آلپ در اطراف تورین، خانه چوبی در اروگوئه، اطراف Milford-on-Sea).

شکل 3

  1. دانلود: دانلود تصویر با وضوح بالا (199 کیلوبایت)
  2. دانلود: دانلود تصویر در اندازه واقعی

شکل 3 . درصد افرادی که ترجیح می دهند، ceteris paribus ، در شهرها زندگی کنند یا نه.

شکل 4

  1. دانلود: دانلود تصویر با وضوح بالا (206 کیلوبایت)
  2. دانلود: دانلود تصویر در اندازه واقعی

شکل 4 . میانگین رضایت از زندگی در کشورهای اتحادیه اروپا (12 ثروتمندترین، 7 متوسط، 8 فقیرترین). از یک نمونه تقریبا 30 هزار نفر در سراسر اروپا. منبع: توضیح از سورنسن، 2014، جدول 3 و 4 ، ص. 1457. رضایت از زندگی از 1 (کمترین) تا 10 اندازه گیری شد.

شکل 5

  1. دانلود: دانلود تصویر با وضوح بالا (208 کیلوبایت)
  2. دانلود: دانلود تصویر در اندازه واقعی

شکل 5 . ضرایب از رگرسیون لاجیت مرتب شده. از یک نمونه تقریبا 30 هزار نفر در سراسر اروپا. منبع: تفصیل از سورنسن، 2014 ، جدول 3 و 4، ص. 1457. رضایت از زندگی از 1 (کمترین) تا 10 اندازه گیری شد.

مطالعات به طور مداوم نشان می دهد که زندگی روستایی در ثروتمندترین کشورها ترجیح داده می شود در حالی که زندگی شهری در فقیرترین کشورها. اولین تفسیر مربوط به تفاوت ترجیح زندگی شهری و نیاز به آن است. احتمالاً غنی‌ترین زمینه‌ها فرصت‌هایی را در/از محیط‌های شهری کم فراهم می‌کنند ، بنابراین مردم در تصمیم‌گیری برای مکان ترجیحی آزادتر هستند .

از یک رگرسیون بر روی یک نمونه تقریباً 300 هزار پاسخ‌دهنده در سراسر کشورها، این نتیجه حاصل شد که «زیاد رضایت از زندگی شهری نسبت به روستایی معمولاً در سطوح پایین توسعه زیاد است، اما تمایل به ناپدید شدن یا حتی معکوس شدن در سطوح پیشرفته دارد. این سطح بندی تفاوت های رضایت از زندگی بر اساس مکان عمدتاً به دلیل همگرایی در ساختارهای شغلی شهری و روستایی، سطح درآمد و تحصیلات است. نقش های کلیدی درآمد، شغل و آموزش [به شکل 3 ، شکل. 4 ، شکل. 5 ، شکل. 6 ، شکل. 7 در ایسترلین و همکاران، 2011 ، ص. مراجعه کنید. 2194] هم در تجزیه و تحلیل در سراسر کشور و هم در داخل کشور مشهود است» ( ایسترلین و همکاران، 2011 ، ص 2195). این یافته همچنین از ناکس و پینچ (2006 ، ص 152) ذکر شد : «[…] ابهام آشکار نتایجی که نشان می‌دهد افرادی که زندگی روستایی یا شهری را ترجیح می‌دهند، اما رفتارشان آنها را به شهر آورده است، احتمالاً در دنبال کردن سطح مادی بالاتر زندگی شهر نه به عنوان خوب و نه بد، بلکه به عنوان یک “شر ضروری” ظاهر می شود. یا برای استفاده از کلمات لینچ که شهر را به عنوان “یک ضرورت اقتصادی ناگوار” توصیف می کند ( لینچ، 1984 ، ص 255).

شکل 6

  1. دانلود: دانلود تصویر با وضوح بالا (178 کیلوبایت)
  2. دانلود: دانلود تصویر در اندازه واقعی

شکل 6 . نسبت شانس، ضرایب از یک رگرسیون لجستیک ترتیبی بر روی نمونه ای بیش از 30 هزار نفر از ایالات متحده آمریکا (1972-2008: بررسی عمومی اجتماعی). منبع: توضیح از Berry and Okulicz-Kozaryn (2013) tab 1 p. 879.

شکل 7

  1. دانلود: دانلود تصویر با وضوح بالا (175 کیلوبایت)
  2. دانلود: دانلود تصویر در اندازه واقعی

شکل 7 . ضرایب رگرسیون نارضایتی از زندگی پس از کنترل سن، درآمد، وضعیت تأهل، اشتغال، تولید ناخالص داخلی سرانه. نمونه: 27˙784، کشورهای پردرآمد جهان. منبع: توضیح از Berry and Okulicz-Kozaryn (2009) Table 3 p.121.

ادبیات آکادمیک از چنین نتایجی فراوان است و ما به اختصار تعدادی از آنها را می بینیم.

یک مطالعه اخیر بر روی نمونه‌ای از بیش از نیم میلیون پاسخ‌دهنده در کانادا نشان می‌دهد که رضایت از زندگی در شهرها و مناطق روستایی بیشتر از شهرها است ( Helliwell et al., 2018 ).

فاسیو و همکاران (2013) و لاولس و لوکاس (2011) دریافتند که تراکم بالاتر با رضایت کمتر از زندگی پس از کنترل متغیرهای کلیدی مرتبط است. اولی برای جنسیت، سن، وضعیت تاهل، درآمد و بیماری مزمن در یک منطقه شمالی ایتالیا (پیمونت) کنترل می‌شود و دومی نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در مناطق کوچک‌تر شادتر هستند ، نه اینکه «فقط» آنها را ترجیح دهند (همانطور که قبلاً در مطالعات بسیار قبلی حاصل شده است. مانند Fuguitt & Zuiches، 1975 ، Fuguitt & Brown، 1990 .

مطالعات دیگری که به طور تجربی تراکم بالا را با رضایت از زندگی پایین، کیفیت زندگی یا فرآیندهای روانشناختی اجتماعی مختلف مرتبط می‌کنند، به ترتیب، لاولس و لوکاس (2010) ، بل (1992) و آدامز (1992) هستند .

اینکه ممکن است مردم در شهرهای بزرگ ناراضی باشند، تازگی نیست، بلکه تاییدی مستمر تحت انواع مختلف متغیرها، روش ها، شرایط است. از آغاز دهه 70، فیشر (1973) در مورد «بیچارگی شهری» که ساکنان شهرها را ناراضی می‌کرد، صرف‌نظر از عوامل علّی خاص، نوشت.

تجزیه و تحلیل رگرسیون در Okulicz-Kozaryn و Mazelis (2018) ارتباط بین 9 سطح شهرنشینی، به نام “پیوستار شهری – روستایی” (از 1،> 1 میلیون نفر، تا 9، <2 ˙500) و زندگی خود گزارش شده را بررسی کرد. رضایت. 11 هنگام معرفی متغیرهای کنترل شده (تراکم، جرم و جنایت، استرس مسکن، تحصیلات، اشتغال، فقر، درآمد شخصی، درصد سیاهپوستان) یک ضریب مثبت 12 از نظر آماری معنی‌دار برای «پیوستار شهری-روستایی» یافتند: هر چه سکونتگاه کوچک‌تر باشد، بالاتر است. رضایت از زندگی

در میان سایر مطالعاتی که رضایت از زندگی پیوسته شهری-روستایی را بررسی می‌کند، سورنسن (2014) یک مدل لاجیت مرتب بر روی نمونه‌ای از تقریباً 30 هزار نفر در سراسر اروپا و پس از کنترل سن، جنسیت، سلامت، اندازه خانواده، تحصیلات، وضعیت شغلی انجام داد. ، درآمد ماهانه خانوار، مناطق شهر را از نظر آماری به طور قابل توجهی ناخوشایندتر از مناطق روستایی و شهرها نشان داد ( شکل 4 و 5 ) ( Sørensen, 2014, جدول 4, p. 1457 ). این نتیجه همچنین زمانی تایید شد که او معیارهای مختلف را برای تعریف مناطق روستایی-شهری آزمایش کرد. شکل 10 نشان می دهد، شیب برای ثروتمندترین کشورها یکنواخت است.

بری و اوکولیچ-کوزارین (2013) با استفاده از حجم نمونه مشابه (حدود 30 هزار نفر 14 )، سطح شهرنشینی را در 4 دسته، رضایت از زندگی 15 در مقیاس لیکرت 3 ارزشی، 16 و کنترل سن، درآمد، وضعیت تأهل، طبقه‌بندی کردند. اشتغال، ترکیب خانواده، ملیت، سال و منطقه سرشماری، با یک رگرسیون اثر ثابت لجستیک ترتیبی، نسبت‌های شانس آماری معنی‌داری را به دست آوردند 17 که به طور مداوم از شهرهای بزرگ به روستایی افزایش می‌یابد ( شکل 6 )، که نشان می‌دهد هر چه درجه شهرنشینی کمتر باشد، بالاتر است. رضایت از زندگی.

در مطالعه دیگری ( Berry & Okulicz-Kozaryn, 2009 ) آنها همچنین داده های حاصل از بررسی ارزش جهانی را طی دوره 1995-2004 پسرفت کردند و نارضایتی بالاتر از زندگی در ثروتمندترین کشورها مجدداً از نظر آماری به طور قابل توجهی 18 تأیید شد که در کشورهای بزرگ قرار دارد. شهر در مقایسه با سکونتگاه کوچک، حتی پس از کنترل درآمد، وضعیت تأهل، اشتغال، سن و تولید ناخالص داخلی سرانه ( شکل 7 ).

ساندر (2011) با استفاده از نمونه‌ای از 6563 نظرسنجی از نظرسنجی عمومی اجتماعی برای سال‌های بین سال‌های 2000 تا 2008 در ایالات متحده، یک گرادیان پیوسته یکنواخت را در درصد پاسخ‌دهندگانی که می‌گفتند خوشحال هستند («بسیار خوشحال» یا «خوشحال») یافت. بسیار شاد») در 6 درجه شهرنشینی ( شکل 8 ): روستایی; سایر شهری؛ حومه 13 تا 100 منطقه بزرگ شهری ؛ حومه های 1-12 بزرگ ترین مناطق شهری؛ شهر مرکزی با 13 تا 100 منطقه بزرگ شهری؛ شهر مرکزی از 1 تا 12 بزرگترین منطقه شهری. او سپس یک رگرسیون پروبیت را با در نظر گرفتن تنها دو درجه از پاسخ‌های شادی (“بسیار/خیلی خوشحال” یا “خوش‌حال”) و تنها با استفاده از متغیر “کمتر شهری” که مناطقی را نشان می‌دهد که در 100 منطقه بزرگ شهری نیستند، اجرا کرد. پس از کنترل سلامت، درآمد، سن، سیاهپوستان/اسپانیایی، ملیت، مذهب، شغل، ازدواج و وضعیت خانوادگی، تحصیلات و منطقه، ضریب آماری مثبت (001/0p-value<) برای متغیر کمتر شهری یافت شد 0.14) نشان می دهد افرادی که در یک محیط کمتر شهری زندگی می کنند ، نسبت به افرادی که در یکی از 100 منطقه بزرگ شهری زندگی می کنند، به احتمال زیاد خوشحال هستند.

شکل 8

  1. دانلود: دانلود تصویر با وضوح بالا (304 کیلوبایت)
  2. دانلود: دانلود تصویر در اندازه واقعی

شکل 8 . درصد پاسخ دهندگانی که خود را «بسیار شاد» یا «بسیار شاد» از 6563 نفر (بررسی عمومی اجتماعی 2000-2008 ایالات متحده آمریکا) و ضریب رگرسیون پروبیت برای متغیر «کمتر شهری» (در یکی از 100 کلان شهر بزرگ زندگی نمی کنند) اعلام کردند. ) کنترل متغیرهای کلیدی مرتبط. منبع: توضیح از Sander, 2011 tab 1 and tab 2 p. 278.

تأیید دیگری مبنی بر داشتن ارتباط منفی زندگی شهری با رضایت از زندگی خود گزارش شده در سوئد از مطالعه گردتام و جوهانسون (2001) یافت شد . آنها رضایت از زندگی 19 از 5~106 بزرگسال سوئدی را که جنسیت، سن، ترکیب خانواده، اشتغال، تحصیلات را کنترل می کردند (مدل پروبیت سفارشی) پسرفت کردند و دریافتند که زندگی در یکی از سه شهر بزرگ (استکهلم، گوتنبرگ یا مالمو) به جای در روستاها یا شهرها با جمعیت کمتر از 30 هزار نفر، از نظر آماری به طور معنی‌داری (p-value<0.05) احتمال احساس رضایت در بیشتر مواقع کاهش یافت.

همچنین گلیزر و همکاران. (2014) در یک رگرسیون کنترل اثرات ثابت سال، اثرات ثابت ماه، سن، نژاد، جنس، تحصیلات، وضعیت تاهل و اندازه خانواده، رضایت از زندگی گزارش شده خود را به طور منفی با اندازه جمعیت در ایالات متحده آمریکا نشان داد (گلیزر، گوتلی ، Ziv 2014 , tab 2, p.45).

نتایج مشابهی معمولاً از تعداد قابل توجهی از مطالعات در مورد جهان توسعه یافته به دست می‌آید، با این حال، یک مطالعه در مورد رضایت از زندگی در چین بر روی یک نمونه 1 در 288 نفر، نشان داد که ساکنان جدید شهری (مهاجران روستایی به شهر، و در ساکنان روستایی شهرنشین در محل ) که در شهرهای کوچک (200 هزار تا 500 هزار نفر جمعیت) به جای بزرگتر (یا کوچکتر) ساکن شده اند، رضایت بیشتری از زندگی دارند ( چن و همکاران، 2015 ).

2.1 دیدگاه ژنتیکی زندگی شهری

Human Sociobiology یا Human Evolutionary Psychology 20 و Sociogenomics 21 به دنبال تفسیر زندگی روانشناختی و فرهنگی انسان خردمند برحسب وراثت ژنتیکی آنها از دیدگاه گونه های تکامل یافته هستند.

مردم شناسان بدنام، روان شناسان، زیست شناسان، بوم شناسان ، ژنتیک دانان، دیرینه شناسان، رفتارشناسان ، جامعه شناسان ، معماران و برنامه ریزان شهری، ریاضیدانان ، عصب شناسان، اقتصاددانان محیط زیست، فیلسوفان، و باستان شناسان 22 اگر ما به گونه ای مناسب علاقه مند به شهرسازی هستیم، محیط‌های روان‌فیزیکی جوامع مدرن .

مشخص شده است که چگونه جنبه های رفتارها، خلق و خوی، استعدادهای روانی، حتی اگر تحت تأثیر محیط قرار گرفته باشند ( که ممکن است آنها را فعال یا مهار کند، یا آنها را تقویت یا کاهش دهد یا احتمالاً حتی آنها را “تشکیل” کند)، از نظر ژنتیکی کدگذاری می شوند. 24 با شروع این شواهد ژنتیکی، 25 و شگفتی‌های اپی ژنتیکی 26 و نورپلاستیسیته اخیر ، 27 می‌پرسیم: آیا انسان خردمند به لطف انعطاف‌پذیری مغز ما و تحولات اخیر در اشکال اولیه زندگی شهر-شهری، قبلاً با زندگی کلان شهر سازگار شده است؟ آیا ما پتانسیل ژنتیکی خود را به بهترین نحو در شهرها بیان می کنیم، که به جای یک طاقچه ساخته شده منفی، محیط غنی شده ای است که سیستم اجتماعی-فرهنگی آن ما را از محدودیت های جمعیت کوچک انقلاب پیش از کشاورزی/پیش صنعتی رها می کند؟ در حالی که زندگی شهری ما را از برخی فشارهای انتخابی که اجدادمان با آن سازگار بوده اند محافظت می کند، چالش های جدیدی نیز ایجاد می کند. آیا این چالش‌های جدید فشار انتخابی به‌اندازه کافی قوی ایجاد می‌کنند تا سازگاری‌های ژنتیکی مرتبط را القا کند و اگر چنین است، با چه سرعتی از عدم تطابق طولانی‌مدت تکاملی جلوگیری می‌شود؟ طبیعت عمیق ما در دو میلیون سال گذشته، از دوران پلیستوسن ، اگر نه حتی زودتر، توسعه یافته است. ژن‌ها پاسخ‌های تکاملی جمعیت‌های قبلی را به انتخاب رفتار می‌گیرند، در حالی که یک انعطاف‌پذیری محیطی خاص به حیوانات، مانند ما، اجازه می‌دهد تا در طول زندگی‌شان برخی تنظیمات را انجام دهند. این یک بازی جدا نشدنی بین ژن‌ها و محیط/زمینه است که در کوتاه‌مدت، اولی دریچه‌ای از امکان‌های آشکار را که توسط دومی شکل‌دهی می‌شود، تثبیت می‌کند، در حالی که دومی در درازمدت اولی را شکل می‌دهد.

تغییر از استدلال در مقیاس کلان ( Homo sapiens ) به مقیاس خرد (فرد)، هر چه سکونت بزرگتر باشد، محیط مشترک کوچکتر و بزرگتر غیر مشترک است، که به جای نیاز به انطباق، فرصت های بیشتری برای بیان/تطابق ژن های شما فراهم می کند. عادات و لباس‌های خانواده و روستای کوچکی را که در آن همه دیگران را می‌شناسند، برآورده کنید.

تمام موارد فوق، زمان‌هایی را که سایبورگ‌ها و انسان‌های اصلاح‌شده ژنتیکی وجود داشتند، در نظر نمی‌گیرد .

پس … چرا مردم به شهرها می روند/ در شهرها می مانند؟

وقتی جریان انسانی داوطلبانه باشد، «مزایای مهمی دارد، زیرا مهارت و نیروی کار را به مکان‌هایی می‌آورد که می‌توان از آن‌ها بهترین استفاده را کرد و افراد را به مکان‌هایی که ترجیح می‌دهند. اما تحرک زیاد داوطلبانه نیست و بنابراین جابجایی مستلزم هزینه های جدی است که افسردگی روانی کمترین آن نیست.» ( لینچ، 1984 ، ص 251).

برای برخی، اقامت در سکونتگاه های کوچک به معنای گرسنگی است، در حالی که برخی دیگر داوطلبانه حرکت می کنند. در میان دومی ها، برخی در شهرها شادتر هستند اما برخی نه. وقتی چنین است، ما تعجب می‌کنیم که چرا آنها به طور داوطلبانه داخلی مهاجرت می‌کنند (یا متولدین آنجا می‌مانند) به سطوح بالاتر شهرنشینی و به طور خلاصه پاسخ‌های احتمالی را فهرست می‌کنند ( جدول 1 ):

  • 1.

    شاید افرادی که به شهرها نقل مکان می کنند از شرایط واقعی زندگی روزمره که در واقع یک بار در آنجا تجربه خواهند کرد آگاه نباشند؟ ممکن است تازه واردان انتظارات بیش از حد خوش بینانه از زندگی شهری داشته باشند ( کاردوسو و همکاران 2018 )، یا برآورد تغییر یافته ای از سود پیش بینی شده آنها ( Kahneman, 2000 ) از نقل مکان به شهرها، که ارزش گذاری-اعتقاد به میزان خوب/بد بودن آینده است . ابزار به احتمال زیاد خواهد بود. 28

  • 2.خود انتخابی 29 :
    • آ.

      مهاجران به شهرها ممکن است سطوح بالاتری از آرزوها داشته باشند که زمانی که ناامید شوند ممکن است به معنای سطح رضایت کمتری باشد ( چن و همکاران 2015 ). اما در مورد کسانی که نسل‌ها در شهرها بوده‌اند چطور؟

    • ب

      “برخی مناطق افرادی را جذب می کنند که به طور نامتناسبی مستعد شادی بیشتر یا کمتر هستند” ( گلیزر و همکاران، 2014 ، ص 2). با این حال، برای کسانی که از نسل 30 در شهرها هنوز شادکامی کمتری را گزارش می‌کنند، این امر مستلزم یک مؤلفه ژنتیکی شادی بالا 31 است و می‌تواند از طریق خویشاوندان، نسل‌ها، تغییر شکل‌ها و جهش‌ها عبور کند. حتی با فرض احتمال دوم، مطالعات دوز-پاسخ نشان دهنده ارتباط علی بین اختلالات روانی و زمان سپری شده در شهرها است. 32

  • 3.

    کسانی که قبلاً در شهرها متولد و بزرگ شده اند ممکن است از سبک زندگی کلی بهتری که از سطوح پایین شهرنشینی ارائه می شود آگاه نباشند؟ آنها ناآگاهانه کمتر از آنچه که می توانستند خوشحال هستند.

  • 4.یا شاید برخی از آنها آگاه باشند اما:
    • آ.

      حتي دوست داشتن جابه‌جايي، دور شدن از خانواده، دوستان، عزيزان، ريشه‌ها و سبك زندگي كه در 20 تا 30 سال اول زندگي جذب شده‌اند، از نظر رواني و عملي بسيار مشكل‌ساز است؟

    • ب

      یا حتی اگر شهرنشینان [ آگاهانه ] «ناراضی‌تر» باشند، باز هم ترجیح می‌دهند که درآمد، امکانات رفاهی، خدمات و موقعیت اجتماعی بالاتری داشته باشند، و رفاه ذهنی را به عنوان یکی از بسیاری از متغیرهای تابع مطلوبیت تلقی کنند [در صورت وجود، و اگر چنین است، منطقی] به جای خود تابع مطلوبیت نهایی. 33

    • ج

      یا برای تحرک اجتماعی در بین نسل ها.

جدول 1 . انواع شهری

شهرها ناراضی (1،2) یا نسبتاً راضی (3،4b،c): دلایل احتمالی سلول خالی
تازه واردان به شهرها (1) انتظارات بیش از حد خوش بینانه + (4b,c) رویاپردازان
(2) خود انتخابی (2a) بیش از حد جاه طلب – بعداً ناامید شد جاه طلب
(2ب) بیشتر مستعد شادی کمتر یا خلق و خوی شدید است MODIES
متولد شهرها (3) از جایگاه های بهتر برای آنها بی خبرند غافل
(4) آگاه اما (4a) نمی تواند برای عادت ها و لنگرهای عملی حرکت کند متصل
ترجیح می دهند با مزایای شهری معاوضه کنند (4b) در نسل ماشین حساب
(4c) در طول نسل ها

3.1 تابع ابزار دوباره مورد بازبینی قرار گرفت

اگر تصمیم بگیریم دو احتمال آخر بالا (vi و vii.) را در نظر بگیریم، پارادوکس چگونگی تطبیق گرادیان شادی شهری-روستایی 34 با رشد مستمر شهرنشینان را می‌توان تحت منظر در نظر گرفتن «شادی» به عنوان بخشی از آن در نظر گرفت. هدف نهایی زندگی ما به جای خود هدف ، که به نوعی به هم مرتبط است:

  • آ.

    از نظر اقتصادی فضایی با رویکرد تعادل فضایی (تصمیمات مکان مکانی ما جبرانی بین منافع و هزینه های هر نوع است، گلیزر، 2008 ).

  • ب

    از نظر آلومتری 35 با تابع قانون قدرت بین اندازه شهر و خروجی های شهری (اغلب مقیاس بندی فوق خطی برای خروجی های اجتماعی-اقتصادی: خلاقیت، تولید ناخالص داخلی، جرم و جنایت، بیماری، … و برای برخی از مطالعات برای انتشار CO2 و تراکم؛ به صورت زیر خطی برای زیرساخت ها: طول کل خیابان ها، مساحت زمین، کابل های برق، …) ارائه مزایا و هزینه های مرتبط با وسعت شهر، که یکی از این هزینه ها کاهش رضایت از زندگی است که احتمالاً به دلیل ازدحام، آلودگی، جرم و جنایت، …. زمانی که اندازه شهر افزایش می‌یابد، نشان می‌دهد که به نسبت (فوق خطی) افزایش می‌یابد.

  • ج

    از نظر فلسفی با Eudaimonism ارسطو ( ارسطو، 2009 ) که در آن بزرگترین دستاورد زندگی یک فرد در تحقق توانایی های او، یعنی “دیمون” او قرار دارد.

3.1.1 تعادل فضایی یا عدم تعادل فضایی ذهنی ؟

نقطه “الف” به تعادل فضایی اشاره دارد که منطق آن نشان می دهد که رضایت کمتر از زندگی قابل دستیابی در یک منطقه شهری به نوعی با انواع دیگر مزایای مانند امکانات شهری، خدمات، درآمد واقعی بالاتر، تحرک اجتماعی، فرصتی برای افزایش جاه طلبی حرفه ای جبران می شود. ، و غیره. بالعکس برای یک منطقه روستایی (یا کمتر شهری): «رضایت از زندگی» و سلامت روان (یا «شادی» 36 ) با درآمدهای واقعی کمتر، امکانات کمتر شهری و غیره «پرداخت» می شود. سورنسن (2014) این مقدار را در اروپا در حدود 9000 یورو در سال تعیین کرد: «برای اینکه یک شهرنشین به همان سطح رضایت از زندگی ساکنان روستایی برسد، شهرنشین باید ماهانه خود را افزایش دهد. درآمد 764 یورو» ( سورنسن، 2014 ، ص 1458).

با این حال، در سناریوهای تصمیمات مکانی کاملاً متفاوت و با پیامدهای زمانی طولانی، مانند تصمیم به زندگی کل زندگی (یا بخشی قابل توجه) در یک کلان شهر ، یک شهر، یک شهرک، یک روستا، یا حومه روستایی، و زمانی که مردم در واقع آزادند که تصمیم بگیرند که بمانند یا نقل مکان کنند، می‌توان آن را بهتر به عنوان « تعادل فضایی ذهنی » تعریف کرد: تابع مطلوبیت کلی ( U ) – که شخص در برابر بودجه مالی خود حداکثر می‌کند ( i  = پول ورودی: دستمزد) و هزینه های او (  = پول خروجی: هزینه های مسکن، هزینه های رفت و آمد، مالیات …) در رابطه با مزایای ذهنی ( a ) با زندگی در یک مکان خاص – ثابت نیست ( k ) در همه مکان ها ( U ( i ، o ، a )≠ k ) به همین دلیل است که حرکت می کند یا می ماند.

  • (1)

    وقتی تعادل «ذهنی» بین مکان‌های مختلف شکسته می‌شود (یعنی یک مکان به وضوح به یک U کلی بالاتر اشاره دارد ، حتی در همان i )، ممکن است حرکت کند. (2) در غیر این صورت بمانید. (3) یا، در مورد دوم، ممکن است همچنان برای لذت بردن از ترکیب سبد متفاوتی از مواد 37 U حرکت کند، حتی اگر U کلی ثابت بماند (یعنی زمانی که در همان منحنی بی تفاوتی ذهنی تابع مطلوبیت فضایی خود حرکت می کند) . در موارد (2) و (3) ما در یک تعادل فضایی ذهنی هستیم (مثلاً یک کارآفرین در یک شهر یا یک ماهیگیر در حومه شهر بودن، زیرا ممکن است کسی مبادلات ذهنی کلی تقریباً متقابل جبرانی داشته باشد: بسیار متفاوت i , o , a ، اما به نوعی معادل U )، در حالی که در مورد (1) در یک عدم تعادل فضایی ذهنی (زمانی که فرد ترجیح می دهد در یک سناریوی دریاچه کوهستانی فوق العاده به جای یک کارآفرین پر استرس در یک سناریوی شلوغ شهری، یک ماهیگیر آرام باشد، یا بد. -برعکس). برای استفاده از کمیت پولی سورنسن در بالا، اگر به یک ساکن روستایی پیشنهاد 9000 یورو اضافی در سال در صورت نقل مکان به شهر بدهید، مواردی وجود دارد که او واقعاً تصمیم نگرفته است زیرا هر دو سبد (زندگی روستایی در مقابل زندگی شهری اما به اضافه 9 یورو ) 000 در سال) نسبتاً بی تفاوت/معادل هستند (مورد 2 و 3)، در حالی که مواردی وجود دارد که او اصلاً بلاتکلیف نیست (مورد 1) و بنابراین با “سر یا دم” تصمیم نمی گیرد که کجا و چگونه خرج کند. زندگی 38

3.1.2 آلومتری شهری

نقطه «ب» مربوط به شواهد تجربی نوعی از قوانین جهانی شهری است ( West, 2017 ): علیرغم این واقعیت که شهرها و مناطق به طور مستقل و از راه دور در امتداد مسیرهای تاریخی منحصر به فرد، مکان های نابغه و محیط های جغرافیایی توسعه یافته اند، یک نظم تجربی به طور سیستماتیک بین آنها ظاهر می شود. اندازه جمعیت و عوامل مختلف شهری دلایل این روابط آلومتریک شگفت‌انگیز هنوز در دست بررسی است و نوید زیادی برای افزایش کارایی به این جوامع می‌دهد که بتوانند توزیع اندازه جمعیت خود را کنترل کنند.

3.1.3 دیمون ارسطویی

نقطه ‘ج.’ مستلزم تحقق «هم توانایی‌هایی است که همه انسان‌ها به واسطه نوع مشترک ما در آن مشترک هستند و هم آن پتانسیل‌های منحصربه‌فردی که هر فرد را از دیگران متمایز می‌کند» ( واترمن، 1993 ، ص 678).

مفهومی اندکی مشابه از دو نوع بالقوه فوق در اینگلهارت ذکر شده است، زمانی که او به ما یادآوری می کند که “انسانها برای جستجوی الگوهای معنادار تکامل یافته اند” ( اینگلهارت، 2018 ، ص 159)، که ممکن است بیانیه بیستم را نیز تداعی کند. جهنم دانته آلیگیری “La Divina Commedia”: “در نظر بگیرید la vostra semenza: fatti non foste a viver come bruti, ma per seguir virtute e canoscenza” 39

احتمالاً پشتکار ذاتی انسان در جهت دستیابی به دیمون ارسطویی به عنوان یک گونه و افراد، ما را به محیطی شهری سوق می دهد که به دنبال آموزش بهتر و شانس بالاتری برای تشدید اجتماعی/فرهنگی علیرغم (به ویژه برای برخی) هزینه های شهری است.

سیمون در یک مقاله مهم توضیح می‌دهد که چگونه «یک تصمیم واقعی شامل برخی اهداف یا ارزش‌ها، برخی حقایق در مورد محیط، و برخی استنتاج‌های حاصل از ارزش‌ها و حقایق است» (سایمون، 1959، ص 273 ) . اگرچه هر یک از این مراحل (اهداف/ارزش‌ها، حقایق و استنباط‌ها) ممکن است در معرض درجات خاصی از غیرعقلانی بودن و سوگیری‌ها – اغلب «عقلانی» سیستماتیک – باشند (به تحولات اخیر اقتصاد رفتاری، به عنوان مثال در Dhami، 2016 مراجعه کنید)، می‌توانیم فرض کنیم که بسیاری از ما اهداف زندگی شخصی بالغی را پرورش می دهیم که در محیط های متنی پیرامون ما بوجود می آیند و برای دستیابی به آنها به محیط های خاصی نیاز داریم.

“ما در زندگی اهدافی غیر از رضایت داریم، و ممکن است آگاهانه انتخاب هایی داشته باشیم که شادی را کاهش دهد . 4)؛ دیدن شادی/رضایت از زندگی به عنوان یکی از اجزای تابع مطلوبیت به جای خود کارکرد، در تضاد با بخشی از اقتصاددانان قرن نوزدهم (مثلاً جی اس میل) است که رویکردشان احتمالاً تحت تأثیر تمایل بنتام (1789) به مشاهده شادی به عنوان یک عامل تعیین کننده رفتار این تمایل به اندیشیدن به شادی به عنوان هدف نهایی افراد به فیلسوفان باستانی مانند آریستیپوس (مکتب لذت‌گرای قوی که لذت را هدف اصلی زندگی قرار می‌دهد)، اپیکور (لذت، که با فروتنی به دست می‌آید، هم غایت و هم هدف است) برمی‌گردد. فیلسوفان قرون وسطی مانند آگوستین و آکویناس (بیش از همه، آنچه انسان ها به دنبال آن هستند شادی است).

یک سنت فلسفی متفاوت (رواقیون، اپکتتوس، کانت، ماندویل) این را رد می کند که آنچه مردم انجام می دهند/باید به حداکثر برسانند شادی است. برای حدود یک قرن، اقتصاددانان اصلی (مثلا فیشر، استیگلر، بکر، رایو) شادی موازی با مطلوبیت را کنار گذاشتند: فردی که مطلوبیت را به حداکثر می‌رساند، می‌توانست تصمیم بگیرد در شهری زندگی کند، علی‌رغم اینکه از قبل از تأثیرات روان‌شناختی منفی آن بر شادی/رضایت زندگی‌اش اطلاع داشت. یا در یک روستای روستایی با وجود درآمد کمتر، شغل حرفه ای، خدمات و امکانات کمتر.

3.2 خدمات شهری

پس چرا در شهرها؟

به استثنای کسانی که واقعاً زندگی شهری (حدود 1/3) را برای خود احساس شهرنشینی ترجیح می دهند، که قطعا شادتر و از نظر جسمی-روانی سالم تر از زندگی در سایر زمینه ها هستند، ممکن است نسبت معینی از عاشقان شهری وجود داشته باشند که واقعاً معتقدند زندگی در آن را ترجیح می دهند. شهرها بدون توجه به نشانه های عینی ناراحتی جسمی و/یا روانی 40 تجربه می کنند که با زندگی شهری خودشان نیز مرتبط است، اما در تشخیص آن ناتوان هستند، یا در صورت تشخیص، ارتباط مستقیم خود را با زندگی شهری تشخیص نمی دهند .

ما می‌توانیم شهرنشینان واقعی را اولین کسانی بدانیم که واقعاً زندگی شهری را ترجیح می‌دهند و از نظر فیزیکی/روانی از آن بهره می‌برند، در حالی که دومی معتقدان شهری هستند که معتقدند علیرغم شواهد عینی تأثیرات منفی بر آنها، زندگی شهری را ترجیح می‌دهند.

در این مقاله، ما روی دومی ( معتقدان شهری ) به علاوه تقریباً 2/3 دیگر که اعلام می‌کنند زندگی در شهرها را ترجیح نمی‌دهند، حتی اگر ترجیح می‌دهند ، یا مجبور باشند ، تمرکز می‌کنیم، که به ترتیب می‌توانیم آن‌ها را شهری غیرارادی و شهری اجباری بنامیم . این دومی ها در واقع به معنای واقعی کلمه مجبور به ورود به شهرها می شوند یا در غیر این صورت می میرند یا در فقر شدید و محرومیت های اولیه زیرساخت خدماتی زندگی می کنند.

در واقع دسته دیگری وجود دارد: کسانی که زندگی شهری را ترجیح می دهند (واقعاً یا معتقدند که ترجیح می دهند) اما به دلیل اینکه هرگز انواع دیگر زندگی را تجربه نکرده اند و اگر بخواهند احتمالاً می توانند نظر خود را تغییر دهند (یا برعکس) و می توانیم آنها را شهری ناآگاه بنامیم . جدول le2 ).

جدول 2 . انواع شهرنشینان

شهرنشینان
واقعاً
محیط شهری را ترجیح می دهند
← و از نظر روانی – جسمی از آن بهره مند شوند واقعا شهری
← اما ناآگاهانه از آن هزینه روانی – جسمی بپردازید معتقدان شهری
محیط شهری را ترجیح نمی دهند ← اما همچنان تصمیم بگیرید که هزینه ها و مزایای آن را تغییر دهید شهری های غیر ارادی
→ اما باید در آنجا زندگی کند (یا بیکار و/یا در معرض خطر زندگی) شهری های اجباری

جدول 3 . خدمات رفاهی.

با اشاره به مزایای شهری مشاهده شده کمی (مقیاس بندی فوق خطی: با دوبرابر کردن اندازه شهر بر حسب جمعیت، شما تقریباً 15٪ افزایش در دستمزد، ثروت ، خلاقیت، … و به صورت زیرخطی: حدود 15٪ صرفه جویی در زیرساخت ها دارید)، جفری وست ( غرب ) ، 2011 ) گفت

بی شک این دلیلی است که یک میلیون نفر در هفته در شهرها جمع می شوند. زیرا آنها فکر می کنند که همه چیزهای شگفت انگیز – مانند افراد خلاق، ثروت، درآمد – چیزی است که آنها را جذب می کند و زشت و بد را فراموش می کند.

این جمله شامل حداقل سه مفهوم کلیدی در پشت کلمات “فکر کردن”، “شگفت انگیز” و “فراموش کردن” است که ما قصد داریم به طور خلاصه در مورد آنها با “شگفت انگیز” صحبت کنیم.

معمولاً – در مقایسه با مناطق روستایی، روستاها و شهرهای کوچک – شهرها مشاغل بهتر، پول بیشتر، امکانات و خدمات بیشتر را ارائه می دهند که بخشی از خواسته های انسان است که رضایت آنها تصمیمات زندگی افراد را هدایت می کند. برخلاف دیدگاه باریک اقتصادی فایده‌گرایانه از مفهوم رفاه انسان – دیدن احساسات، احساسات، رفتارها و خواسته‌ها به‌صورت متافیزیکی (یعنی مستقل از تعاملات اجتماعی) و رضایت‌های دومی به‌عنوان منبع رفاه، خواسته‌های انسان است. عمیقاً مصمم اجتماعی هستند و به همین ترتیب، رضایت آنها لزوماً رفاه را افزایش نمی دهد ( Hant & Lautzenheiser, 2015 , p. 538). این به ویژه در مورد موقعیت اجتماعی و/یا جاه طلبی های مصرف گرایی مادی ناشی از تمایلات اجتماعی تعیین شده است. ممکن است کسی شهرها را ترجیح دهد زیرا مکانی برای بدست آوردن فرصت های بیشتر (در بین نسل ها یا بین نسل ها) برای موقعیت اجتماعی و درآمد بالاتر وجود دارد که در نهایت شما را متقاعد می کند که بیشتر به رسمیت شناخته شده و مورد احترام قرار بگیرید (اعم از احساسات و تمایلات اجتماعی عمدتاً تعیین شده) و باور کنید که احساس شادی بیشتری داشته باشید . توسط مصرف کالاها در این صورت ممکن است فرد تقریباً تمام عمر خود را در تلاشی همیشگی برای مصرف و دارایی بیشتر و/یا دستیابی به موقعیت اجتماعی/قدرت بالاتری بگذراند، غافل از اینکه آرزوهای او با شرایطش تغییر می‌کند. این شواهد تلفیقی کشف‌شده به‌عنوان شکل‌گیری عادت توسط اقتصاددانان و سازگاری لذت‌گرا توسط روان‌شناسان ( ایسترلین، 2003 )، که به آن تردمیل لذت‌گرا نیز گفته می‌شود ( Brickman & Campbell, 1971 ) – بر اساس مفهوم سطح سازگاری ( هلسون، 1964 ) – به نوعی مشابه است. به مفهوم تردمیل رضایت ( Kahneman, 2000 ) – بر اساس مفهوم سطح آرزو ( Irwin, 1944 ). هر چه بیشتر داشته باشید ، بیشتر می خواهید؛ هر چه بیشتر باشی بیشتر میخواهی بشوی

اگر آرزوها به همان میزان تحقق خواسته های قبلی ایجاد شوند، رفاه عینی ممکن است افزایش یابد، اما نه ذهنی، و ما در مورد سازگاری کامل صحبت می کنیم. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که آرزوی مادی، آسایش و کالاهای موقعیتی با رشد متناسب با درآمد، در معرض اثرات سازگاری کامل قرار دارند.

در شرایط انطباق کامل، پس از تغییر در زندگی، بهزیستی ذهنی فردی به نقطه تنظیم اولیه باز می گردد، که سطح «پایه» فردی وابسته به ژن ها و شخصیت است. یکی از یافته‌های قوی تحقیقات بهزیستی این است که سهم موقعیت‌های زندگی در “خوشبختی” بسیار ناچیز و بسیار کمتر از خلق و خو و شخصیت ارثی است. 41 این شواهد تجربی در روانشناسی به عنوان نظریه نقطه تنظیم شناخته می شود .

در حالی که روانشناسان تمایل دارند شکاف پویا بین آرزوها و دستاوردها را به عنوان عامل تعیین کننده رضایت/بهزیستی ذهنی در نظر بگیرند، اقتصاددانان معمولاً فقط دستاوردها را در نظر می گیرند، یعنی “بیشتر بهتر است” و شرایط زندگی تأثیر پایداری بر “شادی” دارد (ایسترلین ، 2003 ) .

اگر دیدگاه‌های روان‌شناسان و اقتصاددانان را ادغام کنیم – و حس مشترک تجربیات زندگی خودمان و اطرافیانمان را اضافه کنیم – می‌توان گفت که داشتن بیشتر (سلامتی، پول، قدرت، موقعیت اجتماعی، راحتی) در واقع بهتر و اغلب بهتر است. پیامدهای ماندگاری دارد که با این وجود عمدتاً از نظر ژنتیکی در چارچوب یک بازی تفکیک ناپذیر بین ژن‌ها و محیط/زمینه قرار می‌گیرند که در آن اولی پنجره‌ای از احتمالات آشکار را که توسط دومی قابل شکل‌گیری است، تثبیت می‌کند. بسته به رویدادها و محیط های زندگی، فرد می تواند پتانسیل کامل ژنتیکی خود را بیان کند یا نه. او ممکن است زندگی خود را در سطح «خوشبختی» و/یا رضایت و رفاه ذهنی (و عینی) پایین‌تری که از نظر ژنتیکی مستعد آن است، زندگی کند، که مایه شرمساری نهایی است.

چه می‌شود اگر فردی پتانسیل ژنتیکی خود را در لذت بردن از زندگی و دستیابی به فضیلت‌ها، به دلیل تصمیم به قرار دادن زندگی خود در یک محیط شهری برای پیگیری خواسته‌های تعیین‌شده اجتماعی که در نهایت نه به آن مطلوب و ارزش کلی و نه رضایت‌بخش منجر می‌شوند، زیر پا بگذارد، چه؟ ما به تحصیلات خوب نیاز داریم تا شغل خوبی به دست آوریم تا پول خوبی به دست آوریم تا رضایت مادی خوبی به دست آوریم و با سه مورد آخر، به رسمیت شناختن اجتماعی خوب برسیم. و معمولاً همه اینها در شهرها قابل دستیابی است تا در مناطق روستایی یا روستاهای کوچک. ما می‌توانیم ماتریالیست‌های شهری را این گونه‌شناسی افرادی بنامیم که زندگی شهری را برای اهداف مادی انتخاب می‌کنند.

با این حال، چهره دیگری از این سکه وجود دارد: هومو ساپینس «برای ترک مسیر شکست خورده، برای امتحان کردن چیزها، برای پرت شدن و به طور کلی به نظر می رسد که در حال تلف کردن زمان هستیم، تکامل یافته اند […] الگوریتم های یادگیری در مغز ما می دانند که چیزی است که ما امروز به طور تصادفی آموخته شده، فردا مفید خواهد بود» ( استافورد، 2012 ). “محوول شدن”، برانگیخته شدن، کنجکاوی، و به ویژه آموزش دیدن اطلاعاتی که به نوبه خود دانش و ایده های جدیدی را تولید می کند، در شهرها، جایی که مدارس، دانشگاه ها، محرک های فرهنگی و فرصت هایی دارید، تقویت می شود – و گاهی اوقات فقط ممکن است. برای ملاقات روزانه با افرادی که دارای هر نوع پیشینه، دانش، عادت، فلسفه، ترویج ایده های جدید هستند و در یک چشم انداز بزرگتر، بشریت پیشرفت می کند. حتی اگر اغلب سبک شهری دیوانه کننده آرامش لازم برای فرآیند خلاقانه و متفکرانه را به خطر می اندازد، ذهن ما به مطالعه و تولید خوب نیاز دارد.

بخشی از کسانی که شهرها را برای زندگی خود انتخاب می‌کنند، تحت تأثیر این نوع کالاهای فرهنگی و جاه‌طلبی کسب دانش بیشتر برای کمک به پیشرفت‌های شخصی و بشری هستند. ما آنها را فرهنگیان شهری می نامیم .

هم، ماتریالیست‌های شهری و هم فرهنگ‌گرایان، متعلق به گروه‌های شهری غیرارادی که قبلاً ذکر شد، تصمیم می‌گیرند که یک محیط زندگی ترجیحی (محیط طبیعی، روستایی، روستایی، شهری) را با آرزوهای مادی، اجتماعی و/یا فرهنگی عوض کنند. به این معنا، آنها «باید» در محیط‌های فیزیکی و سبک زندگی ناخواسته (شهرها) زندگی کنند تا به انواع دیگر اهداف مورد نظر (مادی، اجتماعی، فرهنگی) دست یابند.

پس از این مقدمات، اکنون می‌توانیم از خود بپرسیم: «چه چیزی وجود دارد تا تصمیم بگیرد که آیا یک لذت خاص به قیمت یک درد خاص، به جز احساسات و قضاوت تجربیات، ارزش خریدن دارد یا خیر؟» ( Mill, 1863 , p. 9): آیا «ارزش بیشتری» دارد که یک زندگی روستایی و روستایی آرام و زیبا را فدای اهداف مادی گرایانه کنیم یا برای فرهنگی؟

تا زمانی که آنها از نظر کمی همان مقدار لذت را تولید می کنند، برای بنتام به همان اندازه ارزش دارند، برای میل نه. فایده گرایی بنتامیت به طور غیرقابل قبولی انواع مختلف لذت را از نظر کیفی مقایسه نمی کند . بنتام در بیانیه معروف خود اشاره می کند که «اگر مقدار لذت یکسان بود، پوشپین به خوبی شعر بود» ( Hant & Lautzenheiser, 2015 , p. 197) در حالی که برای میل برخی از انواع لذت مطلوبتر و ارزشمندتر از سایرین هستند. : ارزش شعر بیشتر از پین است. و او به بنتام با این جمله معروف پاسخ می دهد که «بهتر است انسان ناراضی باشد تا خوک راضی باشد. بهتر است که سقراط ناراضی باشد تا یک احمق که راضی باشد» ( میل، 1863 ، ص 8). او سپس یک نکته اساسی دیگر را اضافه می‌کند: اگر خوک یا احمق نظر دیگری دارد و فکر می‌کند که واقعاً از انسان ناراضی یا سقراط خوشحال‌تر است، صرفاً به این دلیل است که «آنها فقط جنبه خودشان را از این سؤال می‌دانند. طرف دیگر مقایسه هر دو طرف را می شناسد» ( Mill, 1863 , p. 8). بنابراین، ممکن است وسوسه شویم که شایسته‌تر قضاوت کنیم تا یک نوع زندگی ترجیحی طبیعی – روستایی – روستایی را برای تحصیلات عالی فدا کنیم که ما را قادر می‌سازد تا لذت خود را از دانش افزایش دهیم و از این طریق شاید حتی سهم خود را در پیشرفت‌های بشری به جای دریافت کمک کنیم. پول بیشتر برای خرید گران‌ترین ماشین و شیک‌ترین لباس‌ها یا موقعیت اجتماعی بالاتر برای نشان دادن و جاه‌طلبی‌های اجتماعی ناشی از قدرت مادی. فایده گرایی بنتام شدت لذت (فردی) را در نظر می گیرد، در حالی که فایده گرایی میل (بین فردی) مفهوم اساسی انواع لذت را اضافه می کند.

به نفع نوع لذت «نجیب‌تر» (مثلاً آن‌هایی که فرهنگیان شهری را برمی‌انگیزند) فقط اندیشه نظری میل نیست. یافته‌ها ( ایسترلین، 2003 ) نشان می‌دهد که بر خلاف حوزه‌های مالی، حوزه‌های غیرمالی ممکن است کمتر در معرض انطباق لذت‌گرایانه قرار گیرند. Scitovsky (1976) استدلال می کند که کالاهای راحتی (ماشین، خانه …) بیش از کالاهای فرهنگی (هنر، موسیقی، ادبیات …) در معرض انطباق لذت جویانه هستند و ماتریالیست های شهری را به یک چرخ همستر آرمانی بی پایان محکوم می کند. فرض بر این است که مردم بهترین قضاوت کننده منافع خود هستند، اما اگر آنها به طور منظم تصمیماتی را با نادیده گرفتن انطباق لذت جویانه و اثرات مقایسه اجتماعی اتخاذ می کنند، این پیش فرض دیگر معتبر نیست و ما دیگر نمی توانیم فرض کنیم که آنها می توانند رفاه روانی خود را به حداکثر برسانند. ایسترلین، 2003 ).

دیدیم که کالاهای فرهنگی کمتر قربانی سازگاری لذت‌گرایانه می‌شوند: آرزوها کمتر از تغییر شرایط فرد تغییر می‌کنند، بنابراین رفاه ذهنی واقعی افزایش می‌یابد. این انطباق کمتر از کامل نامیده می شود و مکمل نظریه نقطه تنظیم است. بنابراین، در حالی که ماتریالیست‌های شهری ممکن است عمدتاً از افزایش رفاه عینی بهره ببرند، فرهنگیان شهری نیز ممکن است از یک رفاه ذهنی از سود روان‌شناختی مرتبط با اثرات سازگاری کمتر از کامل مرتبط با کالاهای فرهنگی و دانش آموزشی ناب بهره ببرند. لذت ها

اصطلاح دومی که قبلاً در بیانیه غرب ذکر شده در بالا تأکید کردیم، «فراموش کردن»، شامل توازن همه جانبه موافق و مخالف است که ما هر روز در ذهن خود برای هر تصمیمی می‌سازیم – چه بفهمیم چه نخواهیم، ​​منطقی یا نه. در تصمیمات حوزه فضایی (مثلاً تصمیم به زندگی در یک روستای کوچک یا یک کلان شهر) به تعادل فضایی اشاره دارد که در پاراگراف قبل بحث کردیم. در پاراگراف بعدی، ما برخی از استدلال‌ها را در رابطه با شیوه دیگری برای نگاه کردن به معنای «فراموش کردن زشت و بد» به بازی نشان خواهیم داد، زمانی که ما، به طور ناخودآگاه، قربانی پدیده‌های ناهماهنگی شناختی هستیم که ظرفیت ما را برای ساختن فیلتر می‌کند و مخدوش می‌کند . استفاده از اطلاعات عینی اکنون به اختصار به بحث در مورد سومین عبارتی که در جمله وست بر آن تاکید کرده ایم، پایان می دهیم: «فکر کن».

مردم واقعاً «فکر می‌کنند»، به این معنا که تصور می‌کنند ، معتقدند ، همه این چیزهای شگفت‌انگیز (پول، خلاقیت…) آنها را بدون توجه به جنبه‌های منفی (جرم، استرس، ازدحام، آلودگی، کمبود طبیعت، …) به شهرها جذب می‌کند . .). به خوبی ثابت شده است که پیش‌بینی مؤثر، وظیفه‌ای است که مردم در آن سبقت نمی‌گیرند، و زمانی که قبلاً در شهرها زندگی می‌کنند، دیدیم که چگونه سوگیری‌های ناهماهنگی شناختی، ادراک افراد و استفاده مناسب از اطلاعات موجود را تغییر می‌دهد .

3.3 آیا ما آنچه را که ترجیح می دهیم انتخاب می کنیم و آیا بهترین را برای خود ترجیح می دهیم؟

یک پرسش ضروری که دانشگاهیان قبل از بررسی ترجیحات افراد باید با آن روبرو شوند (که نشان داده شده – معمولی در اقتصاد استاندارد – یا بیان شده است – در روانشناسی معمول است) این است: “آیا چیزی که شخص ترجیح می دهد لزوماً برای او بهتر است؟” ( بروم، 1991 ). قبلاً دیدیم که چگونه مردم همیشه از نیروهایی که انتخاب هایشان را شکل می دهند آگاه نیستند و در به حداکثر رساندن رفاه خود با تصمیماتشان چندان موفق نیستند ( ایسترلین، 2003 ).

حتی با فرض اینکه یک فرد کاملاً در شرایط خودخواهانه عمل می کند، زمانی که هنوز نتوانسته بهترین کار را برای خود انجام دهد ( بروم، 1991 )، که به نظر می رسد یک رفتار غیرمنطقی است، بی احتیاط تعریف می شود – هر چند خواهیم دید که چگونه این قضاوت بستگی دارد. از نظر مقیاس زمانی ( فایده در مقابل فایده مادام العمر)، و از ماهیت «مفید» مورد نظر (خواه «احساس مثبت» یا «بزرگترین خیر» برای فرد).

مفهوم به حداکثر رساندن مطلوبیت در اقتصاد، به اندازه خود علم اقتصاد، اخیراً با یک تغییر چشمگیر از رویکرد نئوکلاسیک که رفتار غیرمنطقی غیرسیستماتیک و در نتیجه مدل‌سازی غیرممکن تلقی می‌شد، به رویکرد علوم رفتاری که در عوض یک غیرعقلانی سیستماتیک را پیشنهاد می‌کند، مواجه شده است. دهمی، 2016 ). یافته‌های اقتصاد رفتاری فرآیندهای ساده‌سازی شناختی (استفاده از اکتشافی و سوگیری‌ها در هنگام تصمیم‌گیری) را نشان می‌دهند که از آنجا می‌توان اصول مولد را برون‌یابی کرد.

هنگام تصمیم گیری دو دوره اصلی اطلاعات روانشناختی وجود دارد ( گیلاد و همکاران، 1987 ):

  • 1.

    چه اطلاعاتی را «اجازه می دهیم»

  • 2.

    کاری که یک بار با آن انجام می دهیم

ناهماهنگی شناختی ( فستینگر، 1957 ) یکی از برچسب‌هایی است که فرآیندهای رفتاری را در نقطه 1 در بر می‌گیرد که اطلاعاتی را که ما واقعاً «می‌خواهیم» ببینیم محدود می‌کند. حداقل سه سوگیری رفتاری منجر به استفاده کمتر از کامل از اطلاعات موجود می شود ( گیلاد و همکاران، 1987 ):

  • من.

    سوگیری فرضیه قبلی: باورهای قبلی (شهرها برای من بسیار خوب هستند) که منجر به اطلاعات نادرست (جرم، آلودگی، سر و صدا، استرس، بدون طبیعت، بدون زمان، کثیفی، احساس ناراحتی) می شود.

  • II.

    تنظیم و لنگر انداختن: ارزیابی های اولیه به عنوان یک لنگر عمل می کنند که تنظیمات بعدی را بسیار کوچک می کند.

  • III.

    تشدید تعهد: تخفیف نادرست اطلاعات نامطلوب (زندگی شهری در واقع برای من بد است) در رابطه با تعهد قبلی (من معتقد بودم/سرمایه‌گذاری زیادی برای نقل مکان به/ ماندن در شهر انجام داده‌ام) به یک اقدام و ادامه یا ادامه آن حتی تشدید آن تعهد (الان نمی توانم زندگی را تغییر دهم، بیایید ادامه دهیم، شاید بهتر شود یا روزی زندگی شهری را دوست داشته باشم)

«معرض انتخابی» نوعی کاهش ناهماهنگی است که از اطلاعات ناهماهنگ – با نادیده گرفتن کامل آنها یا با کاهش ارزش آنها – در حالی که به دنبال موارد تأییدکننده است، جلوگیری می کند.

تحت تصمیمات تعادل فضایی، ما آگاهانه زشت و بد را «فراموش می‌کنیم» (من از زشتی و بدی آگاهم، اما همچنان ترجیح می‌دهم در آنجا زندگی کنم به دلیل مزایای دیگر) در حالی که تحت سوگیری‌های ناهماهنگی شناختی، ما به طور ناخودآگاه آن را «فراموش می‌کنیم» (من “به طور خودکار” و تا حدی بدون احتیاط تخفیف/فیلتر زشت و بد زندگی شهری).

با این حال، حتی واقعاً شهری و شهری که قربانی سوگیری های ناهماهنگی شناختی می شود، ممکن است زشت و بد را فراموش کند… اما تا حدی. در واقع، تابع ناهماهنگی به طور یکنواخت افزایش نمی یابد، بلکه منحنی است ( فری، 1982 ) که در آن اطلاعات ناهماهنگی در سطوح پایین ناهماهنگی فیلتر می شود، در حالی که وقتی دومی بیش از حد بزرگ می شود، اطلاعات مسدود می شود و اجازه می دهد تا تصمیم اولیه را به طور منطقی به درستی اصلاح کنیم. مطابق با شواهد عینی خارجی

نظریه های نئوکلاسیک فرض می کنند که تصمیم گیرندگان به طور آنی و به طور کامل متوجه هر تغییری در پارامترهای برون زا می شوند که به نوبه خود ممکن است تغییر در رفتار آنها را تعیین کند. در مقابل، شواهد ناهماهنگی شناختی روشن کرد که این به‌روزرسانی تغییرات پارامترهای برون‌زا ناقص است (نه آنی و نه کامل). به نظر می رسد که تنها پس از یک آستانه معین ( k ) از اختلاف بین مطلوبیت مورد انتظار، E U ، (زندگی شهری برای من عالی است/خواهد بود [یا برعکس]) و مطلوبیت واقعی تجربه شده، A U (پس از سال ها زندگی در شهرهای I باید بگویم که در واقع آنقدرها هم عالی نیست [یا برعکس]) به روز رسانی صورت می گیرد و یک رفتار جدید (زندگی در شهرها یا نه؟) پدیدار می شود. k یک متغیر انتخابی است که بخشی از تابع مطلوبیت همراه با آرگومان های سنتی ( U = f(….، k) ) است و متناسب با تفاوت های فردی در شخصیت ها است ( گیلاد و همکاران، 1987 ). اگر S را سطح غافلگیری (به معنای منفی) بین مطلوبیت مورد انتظار و تجربه شده ( S  =  E U – A U )بنامیم ، زمانی که S > k به روز رسانی اطلاعات انجام می شود.

کاهش ناهماهنگی، همراه با انتخاب خود، شادی ذهنی نسبتاً بالایی را در کسانی که داوطلبانه تصمیم به نقل مکان به یک مکان خاص (مثلا شهرها) می‌کنند، پیش‌بینی می‌کند. در حالی که اثرات تردمیل بازگشت به سطح مشخصه شادی ذهنی خود را پیش بینی می کند که عمدتاً از پیش تعیین شده توسط ژن ها و شخصیت هاست ( Kahneman, 2000 ).

برگردیم به سوال اصلی خود در این پاراگراف: آیا ما آنچه را که واقعاً برای ما بهترین است انتخاب می کنیم/ترجیح می دهیم؟

کیمبال و ویلیس مفاهیم خلق و خوی پایه (M) و شادی (e) را تعریف می کنند ( Kimball & Willis, 2006 ): حالت پایه (M) سطح “شادی” (H) است که در غیاب غافلگیری غالب می شود. در حالی که شادی (e) سهمی است که شگفتی ها در “شادی” انجام می دهند (H) و دومی مجموع آنها است (H = M + e).

سرخوشی به تعریف موریس از شادی به عنوان یک احساس شدید گذرا نزدیک‌تر است ( موریس، 2006 ) و کیمبال و ویلیس آن را به عنوان صدایی در نظر می‌گیرند که وقتی افراد سعی می‌کنند عوامل تعیین‌کننده مناسب برای افزایش M خود را بیابند، حواس پرتی می‌کند. مورد دوم تنها یک آرگومان تابع جریان جریان است.

M به ژن ها (بنابراین خارج از کنترل فردی) و همچنین به انتخاب فرد در زندگی بستگی دارد، انتخاب های بلندمدت و کوتاه مدت مانند عواملی مانند خواب، ورزش، عادات غذایی، روابط اجتماعی، دوستان، نوع کار، سرگرمی ها ، که حداقل تا حدی تحت کنترل خود او هستند. با این حال، به دلیل چندین سوگیری که قبلاً نشان داده شده است و به دلیل سر و صدای شادی (مثلاً احساس هیجان انگیز شدید و زودگذر پس از خرید/به دست آوردن چیز جدید)، مردم اغلب از آنچه ممکن است واقعاً خلق و خوی پایه آنها را بالا ببرد آگاه نیستند. این ممکن است نقشی در توضیح پارادوکس ایسترلین داشته باشد (مردم به همان اندازه که ثروتمندتر هستند شادتر نیستند) و شهرنشینان آنقدر که می‌توانستند با همتایان غیرشهری خود مرتبط باشند، شادتر نیستند.

همانطور که میل، یک و نیم قرن پیش نوشت، «فردی که فرض می شود بهترین قاضی در مورد منافع خود است، ممکن است قادر به قضاوت برای خود نباشد. [همیشه] کسی که بیشترین علاقه را دارد، بهترین قاضی در مورد موضوع نیست، و اصلاً قاضی صالح نیست» ( میل، 1874 ، جلد 3، ص 957).

3.4 شادی، رضایت از زندگی، سودمندی کوتاه مدت و بلند مدت

اغلب شادی، رفاه ذهنی، سودمندی، رفاه و رضایت از زندگی به طور بی‌رویه استفاده می‌شوند و باعث سردرگمی و اشتباهات اساسی می‌شوند.

منظور از فایده در زبان انگلیسی ساده مفید بودن است . اما، مفید بودن برای چه؟

ایده بنتام که شادی تعیین کننده رفتار است، ریشه در یادداشت معروف او درباره نوع بشر دارد که «تحت حکومت دو ارباب مستقل، درد و لذت، قرار گرفته است. این تنها بر عهده آنهاست که به آنچه باید انجام دهیم، و همچنین تعیین آنچه که باید انجام دهیم، اشاره کنند» ( بنتام، 1789 )، و در شعار حتی مشهورتر خود، «بزرگترین خوشبختی از بیشترین تعداد که معیار است. درست و نادرست» ( Bentham, 1776 ) که احتمالاً ترجمه انگلیسی «Dei delitti e delle pene» (Beccaria, 1764) متفکر ایتالیایی روشنگری چزاره بکاریا ( Beccaria, 1764 ) بود که در مقدمه می خوانیم: «la massima felicità divisa al maggior numero». (بزرگترین شادی به بیشترین تعداد تقسیم شده است).

ایده سودمندی بنتام مرتبط با مفهوم شادی در اقتصاد با نظریه اقتصاد سیاسی جیونز ( Jevons, 1871 ) وارد شد، جایی که او بیان خود را به عنوان “منعکس کننده کامل معنای مطلوبیت در اقتصاد” نقل کرد. از آن زمان، فلسفه اجتماعی فایده‌گرا که تمام فعالیت‌های انسانی را صرفاً با هدف حداکثر کردن لذت (به عنوان فایده) می‌دید، در نیمه دوم قرن نوزدهم به پایه‌ی فلسفی اقتصاد نئوکلاسیک تبدیل شد.

همچنین ارشد در «طرح کلی علم اقتصاد سیاسی» خود، واژه سودمندی را با لذت مرتبط می‌داند: «از […] ویژگی‌هایی که به آن ارزش می‌بخشند، برجسته‌ترین آنها قدرت تولید لذت است، مستقیم یا غیرمستقیم. […] سودمند […] به [بیان این کیفیت] نزدیک تر می شود» (Senior 1938, p. 6).

با این حال، خوانش بهتر بنتام تفاوتی جزئی اما اساسی را در معنای او از فایده آشکار می کند: او در اولین تعریف خود نوشت: «فایده […] آن اصلی است که […] عمل […] را بر اساس گرایش تأیید یا رد می کند. برای افزایش یا کاهش شادی» که در آن حالت دوم به عنوان تعادلی از لذت بر درد دیده می شود. اما در پاراگراف بعدی خود ایده جامع تری ارائه می دهد: «منظور از فایده آن خاصیتی است که در هر شیئی به وجود می آید که به موجب آن منفعت، مزیت، لذت، خیر یا خوشبختی ایجاد شود» (بنتام، 1789 ) . جایی که اگر «یا» را به‌عنوان یک ربط جداکننده بخوانیم، نشان می‌دهد که مفهوم «منافع»، «منافع»، «لذت»، «خوب»، «شادی» قابل تعویض نیستند. بنتام وسوسه می‌کند که آن را در پاورقی که در چاپ دوم (1823) همان کتاب (مقدمه‌ای بر اصول اخلاق و قانون‌گذاری) آمده است، توضیح دهد و در آن افزود: «کلمه فایده به وضوح به ایده‌های لذت و درد مانند کلمات شادی و سعادت است.

این راه را به جدایی از دو مفهوم کاملاً متمایز باز می کند:

  • 1.

    بزرگترین خیر برای یک فرد؛

  • 2.

    احساس مثبتی که از یک فرد احساس می شود.

ما ممکن است ترجیح دهیم که اولی را برای اصطلاح سودمندی 43 استفاده کنیم – همانطور که معمولاً اقتصاددانان در قرن گذشته (به استثنای سنت های قبلی) انجام می دادند – و دومی را برای اصطلاح شادی – همانطور که معمولاً توسط روانشناسان پذیرفته شده است.

به نظر می‌رسد که اقتصاددانان ترجیح می‌دهند از انتخاب‌های مردم به عنوان بازتابی از سودمندی‌شان استفاده کنند، در حالی که روان‌شناسان ترجیح می‌دهند از تجربیات (احساسات) مردم به عنوان بازتابی از شادی‌شان استفاده کنند.

هر آنچه که ما تصمیم به تعریف و استفاده از اصطلاحات سودمندی و خوشبختی داریم، نوع استدلالی که انجام می دهیم به زاویه زمانی که در نظر می گیریم بستگی دارد: بلند مدت یا کوتاه مدت.

در اقتصاد، مطلوبیت مادام العمر، کل کارکرد هدف فرد است، از جمله چیزهایی که پس از مرگ او برای فرد مهم هستند. میزانی که او به آنچه می‌خواهد می‌رسد و با انتخاب‌هایش آشکار می‌شود، که اغلب نشان‌دهنده ارزش‌گذاری کالاهایی است که در بازارهایی مانند آزادی، رضایت، احترام، محیط آلوده، اجتماع پر جنب و جوش … یا تا حدی معامله نشده است مانند زمان آزاد، سلامتی. و طول عمر ( کیمبال و ویلیس، 2006 ).

سود مادام‌العمر گاهی به عنوان مبلغ تنزیل‌شده در طول زمان مطلوبیت جریان تفسیر می‌شود که به نوعی مفهومی مشابه پیشنهاد کانمن برای کمی کردن رفاه فردی به‌عنوان مجموع تنزیل‌شده «مفید فوری» ( Kahneman 1999 ) است، اگرچه در مقیاسی متفاوت از تفکر. به آن اثر جاری نیز می گویند (در یک زمان خاص چقدر احساسات ما مثبت است). با این حال، این تفسیر کاملاً صحیح نیست، زیرا دو سطح مختلف سودمندی را به هم مرتبط می‌کند که اغلب در مسیرهای غیر ارتباطی مستقل موازی و با «سرعت‌های» متفاوت اجرا می‌شوند. شما ممکن است هر روز زندگی خود را با توجه به عادات روزانه (دوستان، ورزش، اوقات فراغت، سرعت زندگی آرامش بخش، …) و سناریوها (محیط بوکولیس، موقعیت مکانی با آب و هوای فوق العاده، سفرهای مکرر تعطیلات …) یک زندگی شاد داشته باشید، اما رضایت بخش نباشد. یکی اگر هدف زندگی شما این بود که یک استاد مشهور شوید یا جایزه نوبل بگیرید و به آن نرسیدید … یا برعکس: یک زندگی بسیار رضایت بخش وقتی که به عنوان دستاوردهای شغلی خود تلقی شود (شما در 81 سالگی جایزه نوبل را دریافت کردید. ) اما به بهایی داشتن یک زندگی روزانه ضعیف (زمان زیادی برای خانواده، دوستان، ورزش، سرگرمی ها، سرعت پر استرس، ذهن آرام و …) خلاصه دقیق از مطلوبیت روزانه خود (مطلوب فعلی) در مورد اول ممکن است مقدار بسیار بیشتری نسبت به مورد دوم بدست آورید، حتی اگر آن را با در نظر گرفتن دستاوردهای شغلی در طول عمر خود محاسبه کنید، نتیجه می تواند برعکس باشد. مگر اینکه نوعی اینرسی لذت‌گرای پیش‌بینی‌کننده ( D’Acci، 2013 ) به دلیل آگاهی از اینکه از نظر حرفه‌ای-فرهنگی در حال رشد هستید و در مسیر درست برای دستیابی به هدف مفید مادام‌العمر خود قرار گرفته‌اید، کاربرد فعلی زندگی روزمره شما را نیز افزایش دهد. اگر رشد روزانه حرفه ای-فرهنگی شما به خودی خود منبع شادی و “شادی” باشد.

به استثنای مورد خوش شانسی که در آن اقدامات روزانه تکرار شده در طول زندگی «فقط» که صرفاً تأثیرات فعلی را ترویج می‌کنند، کاملاً با ابزار دوراندیشی نیز مطابقت دارند، مردم اغلب مجبورند بین تأثیر فعلی و تصمیم‌های مفید مادام‌العمر سازش کنند، که تا حدی در افسانه سیکادا و مورچه‌ها نمونه‌ای است. از برخی جنبه ها، نرگس هسه و گلدموند.

استراتژی یک نفر ممکن است دستیابی به سودمندی مادام العمر (مثلاً حرفه حرفه ای) با قربانی کردن نوعی از لذت های زندگی روزمره (مانند اوقات فراغت، زندگی روستایی، آرامش …) باشد، در حالی که استراتژی دیگری ممکن است این باشد که با تنظیم زندگی روزمره خود به سودمندی مادام العمر دست یابد. با مقدار زیادی از لذت های نوع تاثیر جاری; یا یک راه میانه ( جدول le3 ).

بنابراین، ممکن است تصمیم بگیرید که در یک شهر زندگی کنید، حتی اگر آن را دوست نداشته باشید، زیرا این تنها راه برای گرفتن تحصیلات عالی و حرفه حرفه ای (طولانی مدت) است، یا تصمیم دارید در روستایی، روستایی زندگی کنید. منطقه شهر برای لذت بردن از لحظات زندگی روزمره خود در یک سبک زندگی مسالمت آمیز، بدون آلودگی، جرم و جنایت، ازدحام … اما به قیمت رضایت حرفه ای شما. برخی به اندازه کافی خوش شانس هستند که جاه طلبی های بلندمدت خود را در راستای اهداف کوتاه مدت خود قرار دهند.

احتمالاً در آینده میان‌مدت، ترکیبی از پیشرفت‌ها در هوش مصنوعی، روبات‌ها ( گریتز و مایکلز، 2018 )، دورکاری ( چانگ و ون در لیپ، 2020 )، کاهش ساعات کار ( دولتون، هوورث، و ابوعزیزا، 2016 )، ارتباطات هولوگرام ، حمل و نقل، خدمات از راه دور، و در طراحی و اداره شهرها و مناطق ( داچی، 2019 ) سیستم های فرهنگی-اجتماعی-اقتصادی ما را متحول می کند و ما را در تصمیم گیری برای محل زندگی آزاد می کند، 44 که دیگر تحت مصالحه های سخت قرار نگیریم. (مثلاً شغل بهتر و ثروتمندتر اما در بافت شهری بالا که کسی آن را دوست ندارد) اما فقط با پیروی از ترجیحات واقعی ما: کلان شهر، شهر، شهرک، سبک زندگی روستایی.

هنگامی که این اتفاق بیفتد، بر اساس ترجیحات فعلی که دیده می شود، احتمالاً ساکنان شهرها در جهان تنها 1/3 خواهند بود (آنهایی که شهرها را ترجیح می دهند بدون توجه به هر چیزی). یا شاید تا آن زمان شهرهایمان را چنان زیبا طراحی و مدیریت کنیم که به تنهایی جذاب‌تر شوند و بدون در نظر گرفتن فرصت‌های آموزشی، حرفه‌ای و خدماتی بهتر، به عنوان بهترین مکان برای زندگی انتخاب شوند، اما به این دلیل که زیبا خواهند بود. مکانی برای زندگی

ما در شهرها زندگی می کنیم نه به خاطر نیاز بلکه به این دلیل که ترجیح می دهیم.

نتیجه گیری

دانشمندان برای مدت طولانی می‌دانستند که «همانطور که انزوای اجتماعی به خوبی شناخته شده است که اثرات مضری دارد ( هارلو و همکاران، 1965 )، افراط مخالف نیز وجود دارد: ازدحام بیش از حد می‌تواند باعث ایجاد استرس و بیماری در گونه‌های مختلف از حشرات گرفته تا جوندگان شود ( Calhoun ). ، 1950 ) به نخستی ها، از جمله انسان ها ( هال، 1966 )» ( کندی و آدولف، 2011 ، ص 452). یک شواهد تجربی مبنی بر اینکه اتفاقی «اشتباه» روان‌شناختی برای انسان‌ها در شهرها رخ می‌دهد، از تحقیقات متعددی حاصل شد که پیوندهایی (اغلب توسط مطالعات طولی نیز علت آن) بین سطح شهرنشینی و سلامت روان و همچنین رضایت از زندگی و رفاه ذهنی نشان می‌دهد. مطابق با این شواهد، نظرسنجی‌ها در مورد رضایت از زندگی و ترجیح اعلام شده نسبت به مکان‌های زندگی نشان می‌دهد که تنها حدود 1/3 در واقع محیط شهری را ترجیح می‌دهند. با وجود این، بیش از نیمی از جمعیت جهان در شهرها زندگی می کنند و پیش بینی می شود که این نسبت تا سال 2050 به 70 درصد برسد.

دلایل متعددی وجود دارد که چرا مردم هنوز تصمیم می گیرند در شهرها زندگی کنند. در میان آن‌ها، ما چند نوع ابزاری را که افراد می‌توانند از زندگی شهری دریافت کنند، مورد بحث قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیم که ممکن است شخصی ترجیح دهد محیط دلخواه خود (و «خوشبختی» مرتبط) را قربانی کند تا به انواع دیگری از مزایای مانند تحرک اجتماعی، پول، فرهنگ و رضایت حرفه ای “خوشبختی” باید به عنوان بخشی از تابع مطلوبیت به جای خود کارکرد در نظر گرفته شود و با سایر استدلال های تابع مطلوبیت مانند فضایل، تحقق استعدادها، توسعه فرهنگی-دانش، شغل، پول، خدمات، موقعیت اجتماعی معاوضه شود. .

تعاریف شادی، سودمندی، رضایت، برای استدلال درست درباره راهبردها و تصمیمات زندگی افراد لازم است. ما فایده مادام‌العمر و فایده فعلی، و همچنین «بزرگ‌ترین خوب» و «احساس مثبت احساس شده» را از هم متمایز کردیم و در میان استدلال‌های تابع مطلوبیت، در مورد مفهوم سازش‌ها/فداکاری‌های فرد بحث کردیم.

در آینده، تغییرات تکنولوژیکی مانند هوش مصنوعی، ربات‌ها، ارتباطات هولوگرام ، دورکاری ، خدمات از راه دور، هایپرلوپ و قطارهای آسمانی، به‌علاوه طراحی جدید (در نتیجه) شهری-سرزمینی، سیستم اجتماعی-اقتصادی ما را به‌طور اساسی متحول خواهد کرد و ما را آزاد می‌کند تا واقعاً تصمیمی برای زندگی کنیم. جایی که ترجیح می دهیم به جای جایی که نیاز داریم . ما دیگر نیازی به معاوضه بخشی از شادی روزانه خود با زندگی در محیط ها/شیوه های زندگی نامطلوب برای دستیابی به سایر اهداف مفید مادام العمر، ابراز استعداد و رشد فضایل نخواهیم داشت: «جامعه احتمالاً به میزان بیشتری شکوفا می شود. با شهروندان شاد تا با افراد ناراضی» ( Veenhoven, 1988 , p. 351).

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.