48000408 21 98+
info@toseabnieh.ir
شنبه تا پنجشنبه 8 تا 18
هدف این مقاله پژوهشی محدود به تعیین اثرات حذفی دسترسی ضعیف به خدمات بر کودکان با تأثیرات متفاوت در میان کودکان از خانوادههای مختلف و فقر ذهنی است. در مجموع 500 کودک (12 تا 18 ساله) با روش نمونه گیری سیستماتیک، از هفت خیابان خرید و هفت دبیرستان ناحیه پیشاور انتخاب و با آنها مصاحبه شد. از مقیاس لیکرت به عنوان ابزار اندازه گیری استفاده شد. ارتباط متغیرها با استفاده از آزمون مجذور کای و آمار Tau-b کندال مشخص شد. ارتباط طرد اجتماعی با دسترسی به تسهیلات گاز طبیعی و دسترسی به باشگاه جوانان معنادار و منفی بود. با این حال، طرد اجتماعی با دسترسی به تسهیلات بانکی و رضایت از دسترسی به خدمات موجود ارتباط مثبت و معناداری داشت. در سطح چند متغیره، ارتباط طرد اجتماعی در پاسخ دهندگان از خانواده مشترک، خانواده هسته ای و خانواده تک والدی، رابطه جعلی بر اساس دسترسی کودک به خدمات را نشان داد. نتایج گروه ها بر اساس کفایت درآمد خانواده حاکی از وجود رابطه کاذب بین دسترسی به خدمات و طرد اجتماعی آنها بود. ایجاد حاکمیت مبتنی بر رفاه از طریق برخی تلاشهای ویژه در قالب حمایت از قانونگذاری مناسب، تخصیص بودجه، رساندن خدمات موجود به وضعیت قابل اجرا، آموزش کارکنان و افزایش آگاهی در میان تودهها، علاوه بر تشویق مشارکت عمومی و خصوصی برای تضمین ارائه خدمات درب منزل. مراحل به عنوان برخی از توصیه های خط مشی در پرتو مطالعه پیشنهاد شد.
فقر عامل اصلی شکل دادن به زندگی انسان است. بیشتر با مجموعه ایستا از پارامترها مانند کمبود درآمد، دسترسی به کیفیت بهداشت، آموزش و مسکن و غیره اندازه گیری می شود (DSS، 1999). مفهوم طرد اجتماعی با استفاده از شاخصهای پویا، شرایط محرومیت را در زمینه اجتماعی و اقتصادی گستردهتر تحلیل میکند (کمینز، 2004). بنابراین طرد اجتماعی شرایطی است که تعدادی از افراد از ترکیبی از مشکلات مرتبط مانند بیکاری، مهارتهای پایین، درآمد کم، مسکن نامناسب، محیط جرم و جنایت بالا، سلامت نامناسب و فروپاشی خانواده با سایر عوامل ترکیبی برای به دام انداختن افراد رنج میبرند. مناطق در یک مارپیچ از ضرر (DSS (وزارت تامین اجتماعی)، 1999، SEU (واحد محرومیت اجتماعی)، 1997). این امر به فرایند دور شدن از یکی از سیستم های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، ضروری برای ادغام افراد در یک جامعه، که معمولاً پس از انکار روابط اجتماعی، آداب و رسوم، که اکثریت در آن شرکت می کنند یا گاهی با ناتوانی جسمی در مشارکت شکل می گیرد، مرتبط است. ناتوانی های کنترل نشده فرد یا نداشتن قدرت تصمیم گیری و یکپارچگی برای مشارکت. طرد اجتماعی به جامعه در ارزیابی عملکرد و خطرات خود به ویژه با اشاره به وحدت اجتماعی و رفاه افراد کمک می کند (روم، 1995، واکر، واکر، 1997).
پدیده طرد اجتماعی را می توان به راحتی از طریق دو جنبه اصلی توضیح داد: انکار مشارکت (به عنوان بیرونی) و ناتوانی در مشارکت (به عنوان درونی) (بارنز، بلوم، کاکس، لسوف و واکر، 2006). مشکل طردشدگی به ویژه در کودکان شدید است. عملکرد نامناسب نهادهای اجتماعی، اقشار محروم و آسیب پذیر را به وضعیت نامناسب زندگی و طرد اجتماعی سوق می دهد. یک راه حل ساده و مستقیم برای مشکل افزایش پایگاه منابع و ارائه حقوق و امکانات اولیه برای توده ها در پله های درب آنها است (مارش، گوردون، پانتازیس و هسلوپ، 1999).
کنوانسیون حقوق کودک (1989) به دلیل عدم بلوغ ذهنی و جسمی در این گروه سنی، دوران کودکی را به کمک و مراقبت متمایز معرفی کرد. این کنوانسیون یک طرح کلی برای اصول حقوقی و اجتماعی برای حمایت از کودکان و رفاه آنها به ویژه کودکان کشورهای فقیر ارائه می دهد. کودکان به عنوان یکی از مهمترین عوامل تحقیق طرد اجتماعی نشان داده شده اند (لویتاس و همکاران، 2007). فلسفه اصلی پرداختن به این موضوع مطمئناً محیطی مبتنی بر رفاه و توسعه را تضمین می کند که شامل سلامت، امنیت، لذت، موفقیت، مشارکت و رشد اقتصادی می شود. برجسته ترین عوامل خطر عبارتند از نابرابری های قومیتی، تجزیه محله، نابرابری در جنسیت، ناتوانی های جسمی، خانواده از هم گسیخته، شغل خانواده پایین و درآمد خانواده به عنوان عوامل اصلی نشان دهنده طرد اجتماعی در کودکان (برادبری، مارکوس، 1999، DfES، 2006a، DfES، 2006b، گوردون، پیتر، 2000، لویتاس و همکاران، 2007).
نقش در دسترس بودن و دسترسی به خدمات محلی، به ویژه خدمات اجتماعی، در ادغام یا انزوای جوانان از اهمیت بالایی برخوردار است. ارائه چنین خدماتی در داخل محلههای مسکونی برای کاهش محرومیتهای کودکان و مشارکت آنان در فعالیتهای عادی ضروری است. خانوارهایی که از وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین تری برخوردارند، سطح دسترسی کمتری به خدمات دارند، از این رو، برای توجه بیشتر تحقیقاتی دیر شده است (بارنز، 2005، بروکس گان، 2007، فهمی، 2006، هاوارث و همکاران، 1998).
وضعیت پاکستان در شرایط محرومیت در میان کودکان، عمدتاً به دلیل نابرابری اقتصادی، بسیار نگران کننده است. مرگ و میر کودکان در پاکستان 19 درصد بیشتر از کشورهایی است که تولید ناخالص داخلی مشابهی دارند. همچنین در سطح کشور میزان مرگ و میر دختران در دوران شیرخوارگی بسیار بیشتر از پسران است. نتایج آشکار نرخ مرگ و میر بالا (27٪) و با مرگ و میر کودکان 19٪ بیشتر از کشورهای دارای موقعیت اقتصادی مشابه، 67٪ نرخ مرگ و میر بیشتر در دختران نسبت به پسران در گروه سنی 1 تا 4 سال است. ثبت نام در مدارس همچنین یک محیط تبعیض آمیز مبتنی بر جنسیت با برخی موانع قابل مشاهده برای تحصیل زنان را به تصویر می کشد. طبقه اجتماعی به عنوان خط اصلی پراکندگی در ساختار اجتماعی در پاکستان به دلیل محیط فئودالیستی غالب در بیشتر بخش های این کشور، با عوامل تقسیم کننده بیشتر مانند مذهب، طبقه، طبقه و قومیت شناخته می شود. تحلیلهای موقعیتی نشان میدهد که بیشتر مزایا فقط توسط طبقه بالا دریافت میشود و فقرا مجبور به عقبنشینی هستند (SEU، 2002، SPARC، 2011).
پیشاور که مرکز استان خیبر پختونخوا (که قبلا به عنوان استان مرزی شمال غربی شناخته می شد) یکی از پرجمعیت ترین شهرهای پاکستان است. در این شهر پشتونها و هندکو زبانها با دیدگاه مذهبی قوی زندگی میکنند. این مرکز هسته فعالیت های اقتصادی برای مناطق قبیله ای تحت اداره فدرال (FATA) و گذرگاه ترانزیتی برای تجارت با افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی است. در طی چند دهه گذشته، پیشاور به یکی از متنوع ترین شهرهای پاکستان از نظر قومیتی و فرهنگی تبدیل شده است. جمعیت شهر به دلیل مهاجرت داخلی و مهاجرت افراد در جستجوی شغل و امکانات بهتر زندگی، ناآرامی های داخلی و عملیات نظامی در مناطق اطراف و هجوم مهاجران افغانی که در طول جنگ افغانستان مهاجرت کرده اند، به شدت افزایش یافته است (رحمان، 2012). . مشخصات جمعیتی شهر نشان می دهد که جمعیت آن 2 میلیون و 864 هزار و 724 نفر است که 44 درصد جمعیت زیر 14 سال و 16 درصد زیر 5 سال جمعیت دارند. تعداد کودکانی که در سن مدرسه رفتن هستند به 861122 نفر می رسد و تنها 287044 نفر از آنها در مدارس ثبت نام می کنند (اداره آمار، 2007). خدمات موجود برای جمعیت رو به رشد، به ویژه گروه های آسیب پذیر مانند کودکان فقیر، کمیاب است. بخش بزرگی از جمعیت کودکان به دلیل فقر درگیر کار کودکان هستند، از مشاغل فنی گرفته تا تکدی گری. این کودکان پس از ساعات کاری طولانی با مقدار ناکافی پاداش دریافت می کنند. این کودکان به دلیل محرومیت از اوقات فراغت، ناامنی در محل کار و رژیم غذایی ناکافی، احساس رنجش از جامعه و محرومیت از دسترسی به امکانات اولیه زندگی می کنند (طلعت و مهر، 1378).
با در نظر گرفتن پایایی دادههای اولیه و نتیجهگیریهای علمی فوقالذکر، این مطالعه تنها با هدف بررسی ابعاد دسترسی کودکان به خدمات بر اساس دادههای واقعی از پاسخدهندگان در مطالعه طراحی شده است.
مطالعه حاضر به منظور تعیین رابطه بین طرد اجتماعی و دسترسی به خدمات در ولسوالی پیشاور انجام شد. مطالعه پژوهشی یک مطالعه «مقطعی» بر اساس افق زمانی خود بود که توسط برخی از نویسندگان به عنوان مطالعات «یک شات» یا «وضعیت» نامیده میشود. طرح مطالعه مقطعی مناسب ترین طرح برای تعیین پدیده، مشکل، نگرش، ادراک یا یک موضوع با در نظر گرفتن مقطعی از جامعه است. این طرح تصویر کلی موجود در یک زمان (یعنی در زمان مطالعه) را ارائه می دهد. چنین مطالعاتی با توجه به زمان اکتشاف و جمعیت مورد مطالعه مقطعی هستند (Babie, 1989).
منطقه مورد مطالعه شامل 461 دبیرستان ثبت شده (BISE پیشاور، 2011) و پانزده خیابان مختلف خرید (بازار) است که در کل ناحیه پیشاور گسترش یافته است (اداره آمار، 1998). سکاران (2003) حجم نمونه 500 پاسخگو را برای جمعیت بزرگتری توصیه کرد، مانند یک نفر در این مطالعه. بنابراین، حجم نمونه 500 پاسخگو از هفت مدرسه و هفت خیابان خرید به طور تصادفی انتخاب شد. یک روش نمونه گیری سیستماتیک برای انتخاب پاسخ دهندگان اتخاذ شد (کوپر و پاملا، 2010). پاسخ دهندگان شامل کودکانی بودند که متعلق به گروه سنی 12 تا 18 سال بودند که در دبیرستان ها ثبت نام کردند و/یا در مغازه ها/کارگاه های مختلف و غیره مشغول کار بودند.
چارچوب مفهومی با یک متغیر وابسته (محرومیت اجتماعی در کودکان)، یک متغیر مستقل (دسترسی به خدمات، جدول 1) و متغیرهای زمینه (نوع خانواده و کفایت درآمد خانواده) طراحی شده است.
با در نظر گرفتن سطح پایین فرضی درک کودکان در مقایسه با بزرگسالان، برنامه مصاحبه بر اساس یک فرم دوگانه از مقیاس نگرش ساده، زیر دسته مقیاس درجه بندی ساخته شد. برای این منظور گروهی از اظهارات نگرشی از متون موجود، نظرات کارشناسان و تجربیات شخصی محقق گردآوری شد. سپس سوالات به زبان محلی محلی ترجمه شد. دادههای جمعآوریشده با استفاده از تکنیکهای تحلیل دادههای تک متغیره، دو متغیره و چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در سطح تک متغیره فراوانی ها و درصدها محاسبه شد، در حالی که در سطح دو متغیره متغیر وابسته نمایه و متقاطع با عبارات نگرشی متغیر مستقل قرار گرفت. علاوه بر این، در سطح چند متغیره، هم متغیرهای مستقل و هم متغیرهای وابسته، نمایهسازی و جدولبندی متقاطع، ضمن کنترل متغیرهای پسزمینه، برای آزمایش جعلی بودن رابطهشان قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل پایایی نیز انجام شد و ضریب آلفای کرونباخ بیش از 0.7 به دست آمد. از آزمون مجذور کای برای آزمون ارتباط بین دو متغیر که توسط تای (1978) ابداع شد، استفاده شد.�2=∑i=1�.∑j=1c.(�ij−eij)2eijکجا (تای، 1978)
χ 2 = Chi-Square
Oij = فرکانس های مشاهده شده در ردیف i و ستون j
eij = انتظار فرکانس های مربوط به ردیف i و ستون j
r = تعداد ردیف
c = تعداد ستون ها
df = (r-1) (c-1)
هر جا که فرض آزمون کای دو در داده ها نقض شد، از آزمون دقیق فیشر به جای کای اسکوئر ساده مانند زیر استفاده شد (بیلی، 1982).���ℎ�����������=(�+�)!(�+�)!(�+�)!(�+�)!�!�!�!�!�!که در آن a، b، c و d اعداد مشاهده شده در چهار خانه جدول احتمالی و “n” تعداد کل مشاهدات بودند.
هر جا که فرض آزمون کای دو در داده ها نقض شد، از آزمون دقیق فیشر به جای کای اسکوئر ساده مانند زیر استفاده شد (بیلی، 1982).��=��−��(��+��+��)(��+��+��)که در آن a، b، c و d اعداد مشاهده شده در چهار خانه جدول احتمالی و “n” تعداد کل مشاهدات بودند.
T b = تاو-ب کندال
Ns = جفت های یکسان
Nd = جفت مرتبه های مختلف
Tx = جفت هایی که روی X بسته شده اند
مشخصات دموگرافیک پاسخ دهنده در جدول 2 آورده شده است. اکثریت پاسخ دهندگان (82%) مرد بودند، در حالی که تنها 18% پاسخ دهندگان زن بودند. همچنین داده ها نشان داد که اکثر پاسخ دهندگان (47.8 درصد) از خانواده هسته ای، 43.4 درصد از خانواده مشترک و 8.8 درصد از خانواده های تک والدی هستند. علاوه بر این، نسبت بالایی از 32.4 درصد پاسخ دهندگان دارای تحصیلات SSC (10 ساله)، 24.8 درصد دارای تحصیلات ابتدایی (5 ساله)، 21.6 درصد بی سواد، 17.6 درصد دارای تحصیلات متوسط (8 ساله) بودند.
هدف اصلی این مطالعه بررسی اثرات حذفی دسترسی ضعیف به خدمات بر کودکان با درجه نسبی از تنوع در تأثیرات در بین کودکان از خانوادههای مختلف و درآمد خانواده بود. اکثر پاسخ دهندگان مرد، از خانواده هسته ای و دارای سطح تحصیلات پایین بودند. درآمد خانواده اکثر آنها برای رفع نیازهای مالی آنها ناکافی بود. دسترسی ضعیف به خدمات و خدمات عمومی مانع از مشارکت فعال اجتماعی جوانان و محروم ماندن آنها شد